سقوط قدرت خرید دلار یک فرایند گذرا نیست
سست شدن پایههای کاپیتالیسم
جوزف سسی اشترن برگ / تحلیلگر اقتصادی
مترجم: وصال روحانی
آشوبی که در برابری نرخ دلار و قدرت خرید آن به وجود آمده، همانطور که پیش بینی میشد، نه فرایندی موقتی بلکه تزلزلی ماندگار است و میتواند پایه های کاپیتالیسم را دچار لطمهای اساسی کند.
مشکل از زمانی آغاز شد که بانک مرکزی کشورهای بزرگ اقدام به مبارزه با تورم بر اساس سیستمهای انتخابی خود کردند. آن هم در حالی که بین باورها و مکانیسمهای برخورد آنها با این عارضه هیچ تشابهی وجود نداشت. از آنجا که دلار هنوزحرف اول را در معادلات و مبادلههای جهانی میزند، شرکتهای عمدهای مثل مایکروسافت و ای بی ام در تحویل گرفتن پول محصولاتی که به کشورهای خارجی میفروشند، دچار چالش عمیقی شدهاند. نرخ برابری ارزها بعد از اتفاقات تلخ سه سال اخیر جهان که در صدرشان بیماری کرونا و لشکرکشی روسیه به اوکراین خودنمایی میکنند، به کلی به هم ریخته و هیچ توازن و ارتباط معقولی بینشان برقرار نیست. بنابراین شرکتهای بزرگ مدتی است پولهایی را در ازای کالاهای ساخت خود میگیرند که نه با ارزش قبلی دلار همخوانی دارند و نه در صورت محاسبه شدن به صورت یورو از ضررهای موجود به طور محسوس خواهند کاست.
سرگشتگی؛ حاصل معاملات کمپانیهای ضد ملیتی
امریکا و دولتهای بزرگ غربی سالها عادت داشتند در داد و ستدهای خود «دلار»ی را دریافت کنند که دچار کمترین نوسان در بازارهای بین المللی بود. امروز اثری از آن ثبات نیست و نرخ برابری دلار و قدرت خریدش هر روز بین 10 تا 30 درصد فراز و فرود دارد. یورو هم در موازنههای نامتناسبی از این دست گرفتار آمده است. اما ثبات آن به طور نسبی بیشتر از دلار امریکا نشان میدهد. کمپانیهای خارجی که دچار بحران در معاملات تجاری خود شدهاند، طبق آخرین محاسبات در هفت ماه نخست سال 2022 اوراق قرضه به بهای کلی 4/13 تریلیون دلار از بانکهای بزرگ یا صندوق ذخایر ملی برخی کشورها وام گرفته اند و از آنجا که در اکثر موارد فقط یک طرف معامله امریکایی است، در مواردی متعدد هر دو طرف غیر امریکاییاند، نوعی سرگشتگی و بالا و پایین رفتن «ساعتی» بین آنچه وام گرفته شده و آنچه در زمان انقضای مدت وام خودنمایی میکند، به چشم میخورد و معلوم نیست طرفی که سود برده، کیست و آنی که در این معامله متضرر شده، کدامیک از دو طرف حاضر در داد و ستد است. اگر این فرایند چند ماهه و حتی یک ساله بود، باز میشد به حل آن امید بست اما اوضاع آشفته جهان و نرخ طوفان زده دلار که روزگاری مظهر ثبات بود و اینک نماد ناپایداری است، بحرانهای بسیار بزرگتری را در جبهه غرب گواهی میدهد.
ضررهای استفاده همزمان از چند ارز
دیگر عامل مشکل ساز این است که در کشورهای بزرگ غربی هرگز کمپانیهای تجاریای که با خرید و فروشهای گسترده خود اقتصاد آن کشورها را به حرکت درمیآورند، تمام و کمال متعلق به همان جا نیستند و دستکم در 50 درصد موارد شرکتها خارجی یا چندملیتیاند و اگر بخشی از سهامشان به همان کشورها هم تعلق داشته باشد، قسمتهای عمده دیگری در اختیار سرمایهگذاران خارجی است. البته همین شرکتهای چند ملیتی هم در روند خرید و فروشهای خود متحمل ضرر میشوند زیرا گستردگی ارتباطها و معاملاتشان، آنها را در انجام مأموریتهای خود وادار به استفاده از سه چهار ارز رایج میکند و چون نرخ برابری آنها روز به روز فرق میکند، سود حاصله امروز آنها در روز بعدی بشدت دچار نوسان شده و گاه بین 10 تا 20 درصد بالا و پایین میشود.
جایی که امریکا خوابش را هم نمیدید
امریکا به عنوان قدرت اقتصادی اول جهان بیشترین ضربه را از نوسانهای چشمگیر دلار طی ماههای اخیر متحمل شده و بر اثر سقوط قدرت خرید این ارز، دیگر آن ابرقدرتی نیست که سالها بابت آن فخر میفروخت و ژست یک تاجر فناناپذیر را میگرفت. امروز سست شدن پایههای کاپیتالیسم بر اثر بر هم خوردن موازنههای مالی قبلی، کاملاً در سطح جهان آشکار است و کفه ترازو به سود کشورهایی است که هم ادارات عمومی و هم نهادهای خصوصی آن و البته خانوادهها سبد خرید متوسطی را برای خود فراهم میآورند تا از این طریق متحمل کمترین ضرر شوند. نگاهی به اروپا و معدودی از کشورهای کمتر لطمه دیده آن، قطعاً امریکاییها را خشمگین و مأیوس خواهد کرد زیرا آلمان، قدرت اول اقتصادی 40 سال اخیر قاره سبز بعد از چند سال افتادن در سراشیبی نزول دوباره سربلند کرده و بانک مرکزی این کشور به تازگی وامهایی 30 میلیارد یورویی را بین 40 کمپانی اصلی و فعالی این کشور توزیع کرده و رونق را به بازار برگردانده است. این دستاوردی است که یک امریکای «فروافتاده در منجلاب دلار» حتی خواب آن را هم نمیتوانست ببیند.
منبع: Wall Street Journal
مترجم: وصال روحانی
آشوبی که در برابری نرخ دلار و قدرت خرید آن به وجود آمده، همانطور که پیش بینی میشد، نه فرایندی موقتی بلکه تزلزلی ماندگار است و میتواند پایه های کاپیتالیسم را دچار لطمهای اساسی کند.
مشکل از زمانی آغاز شد که بانک مرکزی کشورهای بزرگ اقدام به مبارزه با تورم بر اساس سیستمهای انتخابی خود کردند. آن هم در حالی که بین باورها و مکانیسمهای برخورد آنها با این عارضه هیچ تشابهی وجود نداشت. از آنجا که دلار هنوزحرف اول را در معادلات و مبادلههای جهانی میزند، شرکتهای عمدهای مثل مایکروسافت و ای بی ام در تحویل گرفتن پول محصولاتی که به کشورهای خارجی میفروشند، دچار چالش عمیقی شدهاند. نرخ برابری ارزها بعد از اتفاقات تلخ سه سال اخیر جهان که در صدرشان بیماری کرونا و لشکرکشی روسیه به اوکراین خودنمایی میکنند، به کلی به هم ریخته و هیچ توازن و ارتباط معقولی بینشان برقرار نیست. بنابراین شرکتهای بزرگ مدتی است پولهایی را در ازای کالاهای ساخت خود میگیرند که نه با ارزش قبلی دلار همخوانی دارند و نه در صورت محاسبه شدن به صورت یورو از ضررهای موجود به طور محسوس خواهند کاست.
سرگشتگی؛ حاصل معاملات کمپانیهای ضد ملیتی
امریکا و دولتهای بزرگ غربی سالها عادت داشتند در داد و ستدهای خود «دلار»ی را دریافت کنند که دچار کمترین نوسان در بازارهای بین المللی بود. امروز اثری از آن ثبات نیست و نرخ برابری دلار و قدرت خریدش هر روز بین 10 تا 30 درصد فراز و فرود دارد. یورو هم در موازنههای نامتناسبی از این دست گرفتار آمده است. اما ثبات آن به طور نسبی بیشتر از دلار امریکا نشان میدهد. کمپانیهای خارجی که دچار بحران در معاملات تجاری خود شدهاند، طبق آخرین محاسبات در هفت ماه نخست سال 2022 اوراق قرضه به بهای کلی 4/13 تریلیون دلار از بانکهای بزرگ یا صندوق ذخایر ملی برخی کشورها وام گرفته اند و از آنجا که در اکثر موارد فقط یک طرف معامله امریکایی است، در مواردی متعدد هر دو طرف غیر امریکاییاند، نوعی سرگشتگی و بالا و پایین رفتن «ساعتی» بین آنچه وام گرفته شده و آنچه در زمان انقضای مدت وام خودنمایی میکند، به چشم میخورد و معلوم نیست طرفی که سود برده، کیست و آنی که در این معامله متضرر شده، کدامیک از دو طرف حاضر در داد و ستد است. اگر این فرایند چند ماهه و حتی یک ساله بود، باز میشد به حل آن امید بست اما اوضاع آشفته جهان و نرخ طوفان زده دلار که روزگاری مظهر ثبات بود و اینک نماد ناپایداری است، بحرانهای بسیار بزرگتری را در جبهه غرب گواهی میدهد.
ضررهای استفاده همزمان از چند ارز
دیگر عامل مشکل ساز این است که در کشورهای بزرگ غربی هرگز کمپانیهای تجاریای که با خرید و فروشهای گسترده خود اقتصاد آن کشورها را به حرکت درمیآورند، تمام و کمال متعلق به همان جا نیستند و دستکم در 50 درصد موارد شرکتها خارجی یا چندملیتیاند و اگر بخشی از سهامشان به همان کشورها هم تعلق داشته باشد، قسمتهای عمده دیگری در اختیار سرمایهگذاران خارجی است. البته همین شرکتهای چند ملیتی هم در روند خرید و فروشهای خود متحمل ضرر میشوند زیرا گستردگی ارتباطها و معاملاتشان، آنها را در انجام مأموریتهای خود وادار به استفاده از سه چهار ارز رایج میکند و چون نرخ برابری آنها روز به روز فرق میکند، سود حاصله امروز آنها در روز بعدی بشدت دچار نوسان شده و گاه بین 10 تا 20 درصد بالا و پایین میشود.
جایی که امریکا خوابش را هم نمیدید
امریکا به عنوان قدرت اقتصادی اول جهان بیشترین ضربه را از نوسانهای چشمگیر دلار طی ماههای اخیر متحمل شده و بر اثر سقوط قدرت خرید این ارز، دیگر آن ابرقدرتی نیست که سالها بابت آن فخر میفروخت و ژست یک تاجر فناناپذیر را میگرفت. امروز سست شدن پایههای کاپیتالیسم بر اثر بر هم خوردن موازنههای مالی قبلی، کاملاً در سطح جهان آشکار است و کفه ترازو به سود کشورهایی است که هم ادارات عمومی و هم نهادهای خصوصی آن و البته خانوادهها سبد خرید متوسطی را برای خود فراهم میآورند تا از این طریق متحمل کمترین ضرر شوند. نگاهی به اروپا و معدودی از کشورهای کمتر لطمه دیده آن، قطعاً امریکاییها را خشمگین و مأیوس خواهد کرد زیرا آلمان، قدرت اول اقتصادی 40 سال اخیر قاره سبز بعد از چند سال افتادن در سراشیبی نزول دوباره سربلند کرده و بانک مرکزی این کشور به تازگی وامهایی 30 میلیارد یورویی را بین 40 کمپانی اصلی و فعالی این کشور توزیع کرده و رونق را به بازار برگردانده است. این دستاوردی است که یک امریکای «فروافتاده در منجلاب دلار» حتی خواب آن را هم نمیتوانست ببیند.
منبع: Wall Street Journal
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه