مردی که فرزند زمانه خود بود


پیام دهکردی 
بازیگر و کارگردان

​​​​​​​بی‌شک هوشنگ ابتهاج از زمره نام‌هایی‌است که می‌شود به جد گفت فرزند زمانه خود بود. این عبارت یا تلقی را من درباره بزرگواران دیگری مانند حمید سمندریان و جناب شجریان هم به کار برده و می‌برم و باورم بر این است که این‌ها، فرزند زمانه خود بودند و هرگز نخواهند مرد. درست است که خبر درگذشت «سایه» را می‌شنویم اما یقیناً باورمان  براین است که صرفاً با جسم او وداع کرده‌ایم، اما اندیشه و نگاه و شعرش تا جاودان جاودان زنده خواهد بود و به تعبیر سعدی «سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز/ مرده آن است که نامش به نکویی نبرند». افرادی از این دست تبدیل به «کنش» و تبدیل به شاکله‌ای می‌شوند که در کلمه «کنش» معنا می‌گیرند. وقتی تبدیل به کنش می‌شوند، همیشه کار می‌کنند و فعال و اثرگذار باقی می‌مانند، پس پیش از آنکه بگویم ابتهاج شاعر بزرگی بود، می‌گویم او کنش‌گر بزرگی بود و اندیشمند و روشنفکری با زیست و نگاهی یگانه.
یادم هست وقتی کودک بودم مادرم شعرهای حافظ و سعدی و باباطاهر و... برایم می‌خواند و آنچه امروز از علاقه و ارادت به شعر و موسیقی دارم از مادر است. هرگز فراموش نمی‌کنم وقتی کاست جدیدی از استاد شجریان می‌آمد من و مادر آن را با هم می‌شنیدیم و در این بین تجربه آلبوم «سپیده» هرگز فراموش‌ام نمی‌شود. در تمام آن دوران نوجوانی همواره کسی به من می‌گفت: «از جا برخیز!» این جادوی کلمه و صدا و موسیقی بود که بسته‌ای حیرت‌انگیز به من و امثال من می‌داد تا حرکتی به سمت نور و روشنایی و عقلانیت داشته باشیم؛ کلام و بیان و شعر اندیشه ابتهاج، حتی در مصاحبه‌هایش، سرشار از این واقع‌نمایی‌های صریح است که آن را نهیب می‌زند. این نکته ای بسیار مهم است که کسی چنین هنرمندانه واقعیت را برای ما عریان کند. این سیاه‌نمایی نیست بلکه واقع‌نمایی است. نتیجه این واقع‌نمایی بزرگ و بی‌بدیل خواهد بود و منتهی خواهد شد به پرسشگری‌. می‌پرسد باید چه کرد؟ و نهیب می‌زند که برخیز! و همین برخیز! طلیعه بیداری را نوید می‌دهد تا مخاطب تأمل کند. در همین زمان است که او راهکار هم ارائه می‌دهد،مثلاً در تصنیف بسیار درخشان «سپیده» می‌گوید: «ایران ای سرای امید و...» یا با خواری زندگی کردن را در تصنیفی دیگر تقبیح می‌کند و می‌گوید برخیز! پس او روشنفکری تمام عیار بوده است که چشم‌اندازی پیش روی ما گشود و افقی باز کرد تا آینده روشن شود. بله؛ او ابتهاج است. روشنفکر و شاعری که تاریخ مصرف ندارد و زندگی‌اش محصول زیست و ادراک او از فضای پیرامون‌اش است، مثل سعدی، مثل حافظ، مثل شکسپیر و اساساً هنرمندان بزرگ همواره دست روی دردهای بشری گذاشته و مسائل بنیادین را مطرح کرده‌اند؛ ناله نکردند، بلکه فریاد زدند و دربرابر ظلم راهکار دادند و مدام جامعه را به اندیشیدن تشویق کردند، پس عقلانیت و پرسشگری شاخصه مهم سایه است و معتقدم ما امروز در تمام احوال به نظریات و راهکارهای او نیاز داریم.
نکته دیگری که همیشه برای من مهم بوده، شور و شعور توأمانی است که در تمامی آثار او وجود دارد. همواره مخاطب، هم شور و ولوله‌ای در خود حس می‌کند و هم توأمان متوجه می‌شود که کسی دارد او را به شعورمندی و تأمل دعوت می‌کند، چه در ارغوان، چه در آن غزل شاهکار : «برسان باده که غم روی نمود ای ساقی» و تقریباً در تمامی آثارش. با زیباترین کلمات و ایجازی بی‌مانند عظیم‌ترین مسائل را مطرح می‌کند. مخاطب همچنان که سوگواری می‌کند، در حال تزکیه و پالایش روح هم است و خیلی زود شاعر به او نهیب می‌زند که بلند شو و ناله نکن! از دیدگاه من جامعه بی‌روشنفکر، جامعه مرده‌ است و اگر در جامعه‌ای روشنفکران واقعی، کمیاب و دیریاب شوند، عرصه برای بروز و ظهور جریان شبه‌روشنفکری فراهم می‌شود و همین می‌شود که می‌بینیم. جریان شبه‌روشنفکری درست مقابل جریان روشنفکری اصیل است. همه آنچه ما را امروز رنجور می‌کند، از جمله عوام‌زدگی، غوغاسالاری، پوپولیسم و... محصول سیطره جریان شبه‌روشنفکری است که پوسته و ظاهری زیبا دارد و سعی می‌کند خود را روشنفکر نشان بدهد، حال آن‌که نیست. روشنفکر به معنای واقعی بسیط می‌بیند و توأمان عمیق. یکی از این نگاه‌ها هوشنگ ابتهاج است و چون خودشان «کنش» هستند می‌توانند محرک و مؤثر باشند. ما کم بهره بردیم از کسانی مثل هوشنگ ابتهاج و جز تکرار الفاظ و شعار، آنچنان کاری برای فرهنگ نکردیم. به عقیده من ما به ابتهاج‌های بسیاری نیاز داریم؛ ابتهاج‌هایی که در هیاهوی مصرف‌گراها و فرصت‌طلب‌ها پنهان و غافل مانده‌اند. ما می‌توانیم از هوشنگ ‌ابتهاج‌ها بیاموزیم و نگاه‌شان را سرلوحه زندگی و تفکرمان قرار بدهیم و به سمت روشنایی حرکت کنیم تا از آنها ارتفاعی باشکوه‌تر بگیریم. استادم حمید سمندریان همیشه می‌گفت «زمانی من برنده می‌شوم که شاگردان من از من جلو بزنند و ما اگر با نگاه به این چهره‌های باشکوه راه درست و حرکت را بیاموزیم حتماً می‌شود به آینده امیدوار بود». ابتهاج با شعرها و اندیشه‌هایش همیشه زنده خواهد ماند و امیدوارم روزی فرا برسد که ما بتوانیم با عمیق‌نگری هرچه بیشتر و «فرزند زمانه ‌خود بودن» راوی دردهای بشری باشیم و مثل ابتهاج راهکار ارائه بدهیم. یادش تا ابد گرامی باد!

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7976/23/622489/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها