حافظ زمانه


بهروز غریب‌پور
کارگردان

​​​​​​​جایی در کتاب «پیرپرنیان اندیش» خاطره‌ای تعریف می‌کند که برای من تصورش بسیار شاعرانه بود. می‌گوید زمانی که من کودک بودم در گیلان روشی وجود داشت برای نمک‌سود کردن ماهی. در واقع ماهی را نمک‌سود می‌کردند و بعد ‌آن را در خمره می‌چیدند و ماهی آلوده به خون و نمک بود تا در فصل‌های بعد از آنها استفاده کنند. می‌خواهم بگویم ذهن سایه دقیقاً مانند این خمره پرماهی خونین نمک سود است، وقتی که می‌گوید: «شب است و آینه خواب سپیده می‌بیند» یا «بیا که روز خوش ما خیال‌پرورده است» یا «هوای باغ گل سرخ داشتیم و دریغ» ما چنان سایه‌ای را می‌بینیم. 
به نظر من، هوشنگ ابتهاج کارنامه بسیار موفقی دارد اگر چه فراز و فرود بسیاری هم در زندگی شخصی‌اش داشت و طبیعی‌ است من با بخشی از اینها نتوانم رابطه برقرار کنم که اتفاقاً همین‌هاست که او را به کسی مثل حافظ نزدیک می‌کند. همین فراز و فرودهای همیشگی و توأمان شاعر بودن‌های همیشگی. او حافظ زمانه ماست و همان‌جایی می‌ایستد که حافظ ایستاد و گفت: «به مردمی که جهان سخت ناجوانمرد است.» سایه فوق‌العاده به گردن اندیشه‌ معاصر و شعر ما حق دارد. من او را بالاتر از بسیاری می‌دانم. بالاتر از شاملو، اخوان و سپهری چون او همه اینها را در خود جمع داشت. 
خدا را شاکرم که عمر بلندی داشت و بی‌نظیر ماند. او علمدار شعر، موسیقی و فرهنگ ماست و اگر چه هیچ‌کس جاودانه نخواهد بود اما کسانی چون او با کلمات و اندیشه‌هایشان خواهند ماند.


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7976/23/622493/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها