ریشه دار در سنت، خیره در هنر زندگی
محمدجواد اعتمادی
نویسنده و پژوهشگر
هوشنگ ابتهاج، از بزرگترین شاعران معاصر و از چهرههای درخشان فرهنگ و ادبیات ایران و از ارجمندترین و گرانمایهترین آدمیان سرزمین ما در قرن اخیر بود. شاعری با کارنامه بسیار پربار و گرانقدر که توانست به دلهای مردم کشور خویش راه بیابد و ابیات و سرودههایش بر سر زبانها افتد و برای همیشه در حافظهها نقش بندد.
از کار و کارنامه این شاعر بزرگ و مسیری که او طی کرد، درسهایی میتوان آموخت. نکته اول درباره این انسان فرهیخته والا مقام آن است که او ریشه در سنت داشت. ما نیز که در سرزمینی زندگی میکنیم که سنت ژرف و عظیمی را در پس پشت خویش داریم، ضرورت دارد این سنت را بشناسیم و ریشههای خود را بیابیم. ابتهاج کسی بود که به واقع دیده بینایی به سنت چند هزار ساله پشت سر خود داشت و برخلاف چهرههایی بود که در قلمرو ادبیات معاصر گاه در دو سوی افراط و تفریط، متعصبانه شیفته سنت یا تنگنظرانه دشمن آن هستند. این فضیلت در هوشنگ ابتهاج وجود داشت که در میانه ایستاد و با وجود تعلق خاطر به سنت، دیده نقاد هم داشت. زیباییهای درخت سنت را دید و در خاک آن ریشه کرد و در عین حال از آفات آن هم بیخبر نماند. به همین دلیل در شعر خود هم توانست همین کار را بکند؛ یعنی بهرغم اینکه در بسیاری از سرودههای خویش شاعری سنتیسُرا است و در قالبهای قدیم مثل غزل و مثنوی شعر گفته است، به شعر نو هم اقبال داشت و پارهای از درخشانترین شعرها، در قلمرو شعر نوی نیمایی، سروده اوست.
نکته دوم، انس مدام او با حافظ بود. بایسته است که آدمی همواره با یکی از بزرگان اندیشه، هنر، فکر و فرهنگ مأنوس باشد و همنشینی مدام داشته باشد و ابتهاج انگار به تار و پود نهفته در جنبههای صورت و معنای شعر حافظ راه برده بود. ریشههای شعر لسانالغیب را دریافته و عمیقاً زبان حافظ را آموخته بود. به همین سبب هم دیوان حافظ را با تصحیح ویژهای منتشر کرد، که امروز در میان چاپهای موجود، قطعاً یکی از بهترین ویرایشها و تصحیحها، «حافظ به سعی سایه» است.
نکته سوم این است که سایه با زندگی پیوند داشت. بخشی از نوشتههای نویسندگان و شاعران معاصرگویی در فضایی است که فقط در عالم ذهنی آنها معنا دارد. شعر و نوشته آنها زنده نیست. یعنی نقش و رد پای زندگی را در آثار آنها نمیتوان یافت. شعر سایه، شعر زندگی است. در شعر او از خاطرات نوجوانی، از عشقها، از دلشکستگیها و از تجربههای ناب، نشانههای بسیار وجود دارد. در اشعار سایه، خدا، انسان و اجتماع حضور دارد و احوالات، شوقها، رنجها، امیدها و شادمانیهای بشر به ویژه هممیهنان وی به چشم میخورد. شعر او جلوهگاه زیبایی است.
سایه اهل اعتدال و میانهروی بود. او نه سنتگرای افراطی بود، نه نوگرای افراطی، در زندگی هم اهل ستیزهجویی نبود وچون برخی شاعران نزاعهای قلمی نداشت .
نویسنده و پژوهشگر
هوشنگ ابتهاج، از بزرگترین شاعران معاصر و از چهرههای درخشان فرهنگ و ادبیات ایران و از ارجمندترین و گرانمایهترین آدمیان سرزمین ما در قرن اخیر بود. شاعری با کارنامه بسیار پربار و گرانقدر که توانست به دلهای مردم کشور خویش راه بیابد و ابیات و سرودههایش بر سر زبانها افتد و برای همیشه در حافظهها نقش بندد.
از کار و کارنامه این شاعر بزرگ و مسیری که او طی کرد، درسهایی میتوان آموخت. نکته اول درباره این انسان فرهیخته والا مقام آن است که او ریشه در سنت داشت. ما نیز که در سرزمینی زندگی میکنیم که سنت ژرف و عظیمی را در پس پشت خویش داریم، ضرورت دارد این سنت را بشناسیم و ریشههای خود را بیابیم. ابتهاج کسی بود که به واقع دیده بینایی به سنت چند هزار ساله پشت سر خود داشت و برخلاف چهرههایی بود که در قلمرو ادبیات معاصر گاه در دو سوی افراط و تفریط، متعصبانه شیفته سنت یا تنگنظرانه دشمن آن هستند. این فضیلت در هوشنگ ابتهاج وجود داشت که در میانه ایستاد و با وجود تعلق خاطر به سنت، دیده نقاد هم داشت. زیباییهای درخت سنت را دید و در خاک آن ریشه کرد و در عین حال از آفات آن هم بیخبر نماند. به همین دلیل در شعر خود هم توانست همین کار را بکند؛ یعنی بهرغم اینکه در بسیاری از سرودههای خویش شاعری سنتیسُرا است و در قالبهای قدیم مثل غزل و مثنوی شعر گفته است، به شعر نو هم اقبال داشت و پارهای از درخشانترین شعرها، در قلمرو شعر نوی نیمایی، سروده اوست.
نکته دوم، انس مدام او با حافظ بود. بایسته است که آدمی همواره با یکی از بزرگان اندیشه، هنر، فکر و فرهنگ مأنوس باشد و همنشینی مدام داشته باشد و ابتهاج انگار به تار و پود نهفته در جنبههای صورت و معنای شعر حافظ راه برده بود. ریشههای شعر لسانالغیب را دریافته و عمیقاً زبان حافظ را آموخته بود. به همین سبب هم دیوان حافظ را با تصحیح ویژهای منتشر کرد، که امروز در میان چاپهای موجود، قطعاً یکی از بهترین ویرایشها و تصحیحها، «حافظ به سعی سایه» است.
نکته سوم این است که سایه با زندگی پیوند داشت. بخشی از نوشتههای نویسندگان و شاعران معاصرگویی در فضایی است که فقط در عالم ذهنی آنها معنا دارد. شعر و نوشته آنها زنده نیست. یعنی نقش و رد پای زندگی را در آثار آنها نمیتوان یافت. شعر سایه، شعر زندگی است. در شعر او از خاطرات نوجوانی، از عشقها، از دلشکستگیها و از تجربههای ناب، نشانههای بسیار وجود دارد. در اشعار سایه، خدا، انسان و اجتماع حضور دارد و احوالات، شوقها، رنجها، امیدها و شادمانیهای بشر به ویژه هممیهنان وی به چشم میخورد. شعر او جلوهگاه زیبایی است.
سایه اهل اعتدال و میانهروی بود. او نه سنتگرای افراطی بود، نه نوگرای افراطی، در زندگی هم اهل ستیزهجویی نبود وچون برخی شاعران نزاعهای قلمی نداشت .
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه