هنرمندان در فضای مجازی


از بامداد چهارشنبه نوزدهم مردادماه تصاویر و اشعار زنده یاد امیر هوشنگ ابتهاج، مؤلفه تکرار شونده در صفحات تمام چهره‌های فرهنگ و هنر بود؛ شاعر نامداری که وسعتش فراتر از مرزبندی‌های مرسوم حوزه‌های فرهنگ بود و بر همین اساس اهالی کتاب، سینما، تئاتر، موسیقی و... با انتشار آثارش از او یاد کردند. فارغ از این یادها، آنچه می‌خوانید تنها گزیده‌ای از واکنش اهالی فرهنگ و هنر در فضای مجازی به درگذشت «سایه» است که صرفاً در قالب دلنوشته منتشر شده است.

کیهان کلهر
چه داغ‌ها، چه زخم‌ها، چه دردها، چه‌ها که ندیدیم، تابستان بی سایه هم دیدیم.

همایون شجریان
از آن شبی که نامم را برگزیدی، همان شبی که این شعر به آواز پدر خوانده می‌شد، دانه مهرت در دلم گذاشتی و امروز می‌روی پیش آن یار دیرین و یاران همنشین. بدرود عزیزترین. برسان سلام عاشق. فتنه چشم تو چندان ره بیداد گرفت/ که شکیب دل من دامن فریاد گرفت و...

محمدرضا شفیعی کدکنی
تو می‌روی
که بماند؟
 که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند.

رضا صادقی
 روز به روز بى‌بزرگتر، بى ستاره‌تر... با رفتن هر بزرگى وزن زمان و زمانه کم میشه... و حالا ما براى پرواز شما «آهـسته مى‌گرییم» در آرامش باشید بزرگمرد سرزمینم... مانا هستید و در یادها جارى و سارى.

مهیار علیزاده
سایه جان... شما در تاریخ این سرزمین جاودانید، همچون مولانا و حافظ و شاملو، تا آخرین نفس که می آید، خود را مدیون شما می‌دانم، آرام بخوابید...

علی اکبر شکارچی
خبر درگذشت (سایه عزیز) با موسیقی بی‌کلام آمد... وقتی صدای کرنا و سرنای پر سوز و سوگ را شنیدم، وقتی صدای پر هیبت دُهُل را شنیدم، با خود گفتم مگر شیرمردی مرده است؟ دریغا… دریغ… آری مرگ او هم باشکوه است... ای مرد بزرگ، ای دوست عزیز و همراه: افکار، گفتار و کلام تو پرچم برافراشته‌ای است که با دستان دختران و پسران و با جان و نفس مردم این سرزمین در باد تکان خواهد خورد. بدرود ای مرد صبور و عاشق، بدرود ای کِشتکار امید و آزادی، بدرود ای دلیر مرد سرفراز و پوینده، بدرود... یادت گرامی.

علیرضا داوودنژاد
هنرمند، شاعر و مدیری که در حفظ، رونق و اعتلای ترانه، تصنیف، موسیقی و آواز ایرانی تأثیری ماندگار به جا گذاشت. روحش شاد و یادش گرامی.

شبنم مقدمی
پیر پرنیان‌اندیش به قافله یاران رفته پیوست و نبودنش، حسرت حالا تا همیشه ما و شعر و غزل و ادبیات این سرزمین شد. رفت و این آشیانه خالی ماند/ آهوان گم شدند در شب دشت/ آه از آن رفتگان بی‌برگشت.../ جسمش آری عبور کرد از کرانه خاک، سایه‌ی سایه اما؛ تا همیشه مستدام است. روان‌تان آرام آقا... غرق نور باشید که به قدر وسع‌تان جهان ما را نورانی ساختید.

محمد صالح‌علا
آقای ابتهاج جان لطفاً نمیرید، اگر هم اراده کرده‌اید عازم عالم ناز شوید، خواهش می‌کنم یواش بمیرید تا من هم فرصت داشته باشم به شما برسم، شرم دارم پس از شما اینجا مانده باشم، زندگی تقصیر کسی نیست، اما دیگر برایم حوصله  ماندن نمانده است، امشب خبر دادند او هم عازم خواب خوش شده، چه خوب است که شب است، واقعیت تاریکی را من روی شب کشیده‌ام، تا ستاره‌هایی مانند او دیده شوند، الان هم گرفتارم، می‌روم گریه کنم، بی واژه شعر واهه جان را زمزمه کنم، تا تو بودی دست‌هایت بوی گل سرخ می دادند، حالا که نیستی گل‌های سرخ بوی دست‌های تو را می‌دهند.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7976/24/622505/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها