سینما مضامین زندگی را تغییر می‌دهد


علیرضا نراقی
منتقد

​​​​​​​چهار تم اصلی در زندگی انسان وجود دارد که همه ما تجربه‌اش می‌کنیم. نوع مواجهه با این چهار تم نیز تعیین‌کننده شخصیت و کارکرد ذهن و روان ما است. این تم‌ها شامل تولد، مرگ، گسست و بلوغ می‌شود. این چهار مسأله خاصیتی بحرانی دارند؛ به این معنا که برای انسان بحرانی وجودی به وجود می‌آورند و در مواجهه با واقعیت او را دچار تنش می‌کنند. نکته مهم این است که این چهار تم نقاط عطفی هستند که با هم پیوند می‌خورند و داستان زندگی ما را می‌سازند. تولد و مرگ تجربه مشترک همه ما است و گسست هرگونه جدایی و انقطاع را شامل می‌شود مثل گسست از مادر، کودکی، عزیزان، وطن و هر تعلقی که شامل پیوندی امن و عاطفی است. بلوغ نیز با نوعی گسست همراه است چرا که زایش خود است و ترک نابالغی، مواجهه با اختیار و تقصیر و این اساساً برای انسان که در مرزی متغیر میان آزادی و اجبار زندگی می‌کند بشدت بحران‌آفرین است.
تاریخ هنر بارها به سراغ این چهار تم رفته است چون آنها در ذات خود ماهیتی روایی و دراماتیک دارند. می‌توان به جرأت گفت هیچ فیلمی نیست که دست‌کم یکی از این چهار تم اصلی را درون خود نداشته باشد، اما نکته اینجاست که سینما بواسطه خاصیت مشاهده‌گر و مماس با زندگی، به ما یادآوری می‌کند که این چهار تم ضرورت زندگی انسانی است و می‌تواند حامل نوعی رهایی و بازیابی باشد. درام، هنر تحول، شکوفایی و شناخت است. هر شخصیت در درام که زمینه سینمایی داستان را شکل می‌دهد، به تحول می‌رسد؛ تحولی که منتهی به شکوفایی و بازشناسی خود و جهان پیرامون توسط قهرمان می‌شود. در میان این چهار موضوع مرگ یکی از اصلی‌ترین و اصیل‌ترین‌ها محسوب می‌شود. بسیاری از فعالیت‌های انسان به طور ناخودآگاه برای مواجهه و حل مسأله مرگ انجام می‌شود. به همین سبب مرگ در سینما یکی از تم‌های اساسی و تکرارشونده است. 
هایدگر فیلسوف آلمانی قرن بیستم معتقد بود تنها در سایه تأویل مرگ است که انسان به معنای زندگی دست پیدا می‌کند و این تفسیر از مرگ را ما بارها در سینما دیده‌ایم. یکی از فیلمسازان مهمی که این مضمون را بارها در آثار خود پرورش داد و در نسبت با ساختار سینمایی خود نگاهی متفاوت را به آن ممکن کرد عباس کیارستمی بود.اخیراً نیز فیلم «غروب» ساخته فیلمساز مکزیکی میشل فرانکو با بازی تیم روث یکی از آن پنجره‌های متفاوت در نگاه به مرگ را گشوده است. فیلم داستان نیل بنت مردی از یک خانواده بسیار ثروتمند است که آگاه شده است بزودی خواهد مرد؛ او که در تعطیلات بسر می‌برد برای تشییع مادرش به کشور خود باز نمی‌گردد و رها در محله‌ای ناامن در حالی که همه چیزش را از دست داده یا بخشیده است، انتظار مرگ را می‌کشد. بی‌تفاوتی اولیه نیل وقتی با افشای رو به مرگ بودنش معنا می‌شود خاصیت رهایی‌بخش پیدا می‌کند. این همان کارکرد اصیل هنر و سینماست که می‌تواند بحران پایان انسان را به‌عنوان اصلی‌ترین مضمون زندگی او، به راهی برای رهایی تبدیل کند.


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7977/24/622589/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها