مهارت اشتغال در رشته علوم‌سیاسی

مشق‌های بی‌سرانجام


دکتر ابراهیم متقی
استاد علوم‌سیاسی دانشگاه تهران


سال 56 در رشته علوم‌سیاسی دانشگاه تهران قبول شدم. آن زمان، برخی از اطرافیانم در مورد این رشته‌، تلقی و نگاه مثبت نداشتند و پیوسته به این گزاره ارجاع می‌دادند که فارغ‌التحصیلان این رشته حتی با مدارج بالای تحصیلی هم نمی‌توانند شغلی برای خود دست و پا کنند. به تعبیر آکادمیک‌، فارغ‌التحصیلان رشته علوم‌سیاسی نمی‌توانند اثرگذاری اجتماعی داشته باشند.به‌رغم اظهارنظرهای منفی که در مورد رشته علوم‌سیاسی طرح می‌شد، من هیچگاه این سخنان را جدی نگرفتم؛ چراکه اعتقاد داشتم سیاست «علم قدرت» است و قدرت محور اصلی تعیین فرایندهای کنش رفتاری زمامداران است؛ چراکه «سیاست» به معنای چگونگی بهره‌گیری از پول، ارتباطات و شبکه برای قدرت است.به خاطر دارم آن زمان بحث‌ها و کتاب‌های «اصول لنینیسم»، «ماتریالیسم دیالکتیکی»، «ماتریالیسم تاریخی» و «کمونیسم» در دسترس دانشجویان قرار داشت و به‌صورت پنهانی، این مباحث خوانده می‌شد. اما پرسش اصلی این بود که دانشجویان از خواندن این کتاب‌ها چه می‌خواستند؟ به‌دنبال به‌دست آوردن چه چیزی بودند؟ اساساً فارغ‌التحصیل علوم‌سیاسی قرار است چه کارکرد مشخصی در «ساخت اجتماعی» داشته باشد؟واقعیت این است که من عملکرد دانشگاه امام صادق(ع) را در حوزه سیاست و رشته علوم‌سیاسی حرفه‌ای‌تر می‌بینم. به این دلیل که تمام آن آموزه‌های موریس دوورژه، دانشمند سیاسی و سیاستمدار فرانسوی، در رابطه با «پول»، «ارتباطات» و «شبکه» را دارد. علاوه‌بر آن، قالب‌های هنجاری هم دارد.مباحثی که در رشته علوم‌سیاسی امروز در دانشگاه‌ها ارائه می‌شود بشدت انتزاعی است، دانشجویان از کلاس‌ها بیگانه هستند. به عبارت دیگر، علوم‌سیاسی رشته‌ای کاربردی نیست. اما رشته علوم‌سیاسی در دانشگاه امام صادق(ع) وضعیت دیگری دارد؛ دانشجو از کاری که می‌خواهد انجام دهد و اثرگذاری‌ که باید داشته باشد، آگاه است. حال این پرسش مطرح می‌شود که مگر دانشگاه امام صادق(ع) چه نگاهی را پیگیری می‌کند که دانشگاه‌های دیگر آن را رها کرده‌‌اند؟ در اینجا 5 نکته قابل ذکر است:

1 نخستین نکته‌ای که دانشجوی علوم‌سیاسی باید یاد بگیرد، این است که حوزه آموزشی باید تابعی از نیازهای کارکردی کشور باشد. باید این احساس را داشته باشد که متناسب با ساخت سیاسی کشور، بیاموزد. واقعیت این است که ما این شیوه تدریس را در دوران قبل داشتیم؛ «حزب ایران نوین» و «مدرسه علوم ‌سیاسی» بر اساس چنین نظم و نگرشی به تربیت دانشجویان بسیاری پرداخت که خیلی از استادان امروز ما، برآمده از همان مکتب هستند و بعد از انقلاب فرهنگی، فارغ‌التحصیلان آن بین دانشگاه‌های مختلف توزیع شدند. بخش عمده‌ای از این افراد در دوران بعد از انقلاب وارد وزارت کشور شدند. نکته‌ای که وجود دارد این است که ذهن دانشجوی علوم سیاسی نباید «نسبت به خودش»، «نسبت به استادش» و «نسبت به کلاس‌هایش» بیگانه باشد. دانشجوی پزشکی وقتی به سر کلاس می‌رود؛ می‌داند کلاس بعدی چه بخشی از نیازهای او را تأمین می‌کند. دانشجوی مهندسی یک درک سیستماتیک دارد؛ می‌داند که قرار است در یک پروژه عمرانی چه نقشی را ایفا کند و چه عملکردی داشته باشد، اما دانشجوی علوم‌سیاسی از چنین خودآگاهی برخوردار نیست و دلیل آن هم این است که تدریس علوم‌سیاسی در ایران ماهیت کاربردی(فانکشنال) و روشمند(سیستماتیک) ندارد.
2 نکته دیگر به این پرسش برمی‌گردد که ما در کدام کتاب درسی علوم‌سیاسی، «ایران» را برجسته کرده‌ایم؟ یکی از کمبودهای رشته علوم‌سیاسی «نگاه بومی» است. ذات علوم‌سیاسی هنجاری است. ما می‌خواهیم اینگونه نشان دهیم که علوم‌سیاسی بی‌طرف است؛ اما علوم‌سیاسی همانند علوم پوزیتیویستی نیست. اگر قالب‌های «هنجاری»، «بومی» و «ساختاری» را از آن بگیریم، اهالی علوم‌سیاسی را در یک وضعیت بیگانگی قرار داده‌ایم.

3 دانشجوی علوم‌سیاسی در دوره لیسانس، باید بداند که خود را با کدام سازمان تعریف کند؛ سازمانی که کار سیاسی انجام می‌دهد یا سازمانی که کار فرهنگی و بین‌المللی را در دستور کار دارد. بخش عمده دانشجویانی که دانشگاه وزارت خارجه جذب می‌کند، اغلب موفق می‌شوند؛ چون می‌دانند خودشان را برای کجا آماده می‌کنند و آن سازمان چه نیازها و شکل‌بندی‌های رفتاری دارد. بنابراین، بحث اصلی این است که دانشجوی علوم‌سیاسی ما باید درک دقیقی از شکل‌بندی‌های ساختاری و سازمانی داشته باشد. به این ترتیب نگاه «بومی»، «سازمانی» و «هنجاری» عناصر اصلی است که یک دانشجوی علوم‌سیاسی باید داشته باشد و این نگرش را استادان علوم‌سیاسی باید به دانشجو تزریق کنند.

4 پرسشی که باید در برابر خود قرار دهیم این است: واحدهایی که دانشجویان علوم‌سیاسی ما می‌گذرانند چه مطلوبیتی دارد؟ آیا دانشجویان ما را ژورنالیست یا دیپلمات می‌کند؟ آیا دانشجویان ما را در وضعیتی قرار می‌دهد که بتوانند کار بنیادین انجام دهند؟ امروز سازمان‌های دفاعی، امنیتی و قضایی و سیاسی همه در یک وضعیت نسبتاً خودکفا قرار دارند، همه معاونت آموزش و پژوهش دارند، همه برای خود نیرو استخدام می‌کنند. نتیجه این می‌شود که بسیاری از فارغ‌التحصیلان دانشگاه تهران و دیگر دانشگاه‌های مادر در وضعیت بیکاری قرار می‌گیرند.

5 نکته دیگر اینکه مادامی که دانشجویان علوم‌سیاسی، سه مؤلفه «خودآگاهی علمی»، «بومی‌نگری» و «اثرگذاری سازمانی» را محل توجه نداشته باشند، چاره‌ای ندارند جز اینکه خود را در فضایی بین‌المللی تعریف کنند.چالش اصلی دانشجویان علوم‌سیاسی و حرفه علوم‌سیاسی این است که کاربردی نیست؛ دانشجو نمی‌داند کیست؛ چه باید بکند و اگر اقدامی انجام دهد چه نتیجه‌ای را در آینده به‌دست خواهد آورد. دانشجویان قبلی ما، دانشجویان جدی‌تری بودند که حین تحصیل کار ژورنالیستی می‌کردند یا عضو حزب‌های مختلف می‌شدند. آنان راه‌شان را پیدا کردنده بودند؛ چون اندیشه‌ای کاربردی داشتند.در فضای فعلی، به نظر می‌رسد مقصر اصلی، ما معلمان هستیم؛ وقتی دانشجو به دست ما سپرده می‌شود، باید این «درک»، «بینش» و «خودآگاهی» را به او ارائه کنیم؛ چرا که در برابر آن دانشجو مسئول هستیم و مسئولیت ما در برابر دانشجوی مقطع لیسانس، فوق‌لیسانس و دکتری متفاوت است. ما پیوسته باید خود را در برابر این پرسش قرار دهیم که چقدر توانسته‌ایم کارهایمان را علمی کنیم؟ و چقدر علم‌مان را سازمانی کرده‌ایم؟
 
*مکتوب حاضر، متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانی دکتر ابراهیم متقی در نشست «بررسی مهارت اشتغال در رشته علوم‌سیاسی» است که به همت خانه اندیشمندان علوم‌انسانی و انجمن علوم‌سیاسی برگزار شد.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7977/18/622599/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها