سرنوشت فوتبال
دکتر سینا کلهر
دکترای جامعهشناسی فرهنگی و معاون فرهنگی وزارت ورزش
از سال 1970 به بعد، شکلگیری مجموعه مقالات و تحقیقاتی را شاهد هستیم که درخصوص اثرات، پیامدهای اجتماعی و ابعاد مختلف فوتبال انجام شد. چنین تحقیقاتی از سال 2000 به بعد جدیتر شد و در سال 2006 در جامجهانی آلمان اینگونه مطالعات پیرامون فوتبال ظهور چشمگیری پیدا کرد. با تأمل در مجموعه این مطالعات و تحقیقات، دو پارادایم را میتوان از هم تفکیک کرد؛پارادایم نخست، فوتبال را به عنوان «نماد ورزش مدرن» جایگزینی برای خشونتهای آشکار قدیم میداند و از آن تحت عنوان «نمادی از جنگهای دوران گذشته» یاد میکند. در این راستا، تعابیری هم از محققان برجسته وجود دارد؛ به عنوان مثال «نوربرت الیاس» جامعهشناس آلمانی، معتقد است پدیدهای که به عنوان ورزش فوتبال میبینیم جبران خشونتهای فیزیکی است که در گذشته مجاز بوده و امروز پذیرفته نیست. یا مقاله معروفی از «پیر بوردیو» مردمشناس فرانسوی، وجود دارد که ورزش را استفاده مشروع از تن میداند. به نظر میرسد این گفتمان، رویکرد غالب بسیاری از تحقیقات است و وقتی از هویت و نزاع فرهنگها بحث میشود، پارادایم «ورزش؛ جایگزین جنگ»، یا «ورزش؛ جلوهگر خشونتهای گذشته» در پیشفرض تحلیلها برجسته میشود.
چنین تلقی از ورزش به قرن بیستم برمیگردد؛ زمانی که هنوز پارادایم دوم یعنی «اقتصاد ورزش» غلبه چندانی پیدا نکرده بود و آن «تجارت» و «بازرگانی» که پیرامون ورزش، امروزه محقق شده است، وجود نداشت. به عبارت دیگر، ما امروز با یک ورزش مدرن متأخر مواجه هستیم که هم جنبه تجارت و صنعتش قدرتمندتر شده و هم جنبه فراغتی آن برجستهتر است.
اگر این دو پارادایم (پارادایم ورزش جایگزین جنگ و پارادایم اقتصاد ورزش) را در مقابل هم قرار دهیم، بنیادهای تحلیلیمان کاملاً تغییر خواهد کرد. البته اغلب محققان تمایلشان بر این است که پارادایم نخست را انتخاب کنند؛ چرا که استنتاجهای تحلیلی راحتتری برای پیشبردن بحث به همراه دارد. اما واقعیت این است درکی که امروز در جهان و در میان هواداران، فعالان و ورزشکاران رشتههای مختلف و به صورت خاص در ورزش فوتبال در حال جریان است، نشان میدهد که در فوتبال بیش از آنکه جنبههای رقابتی مبتنی بر «هویت» مطرح باشد، نوعی کوشش بینهایت برای کسب «موفقیتهای اقتصادی» وجود دارد. در نتیجه، اساساً آن جنبههای هویتی فوتبال بشدت دچار بحران شده و به محاق رفته است و در جنبهها و سویههای هویتی فوتبال اغراق میشود.
به نظر میرسد که تأکید بر «جنبههای هویتی فوتبال» تنها متعلق به جامعه ایران است و این سویه را نمیتوان عام و جهانشمول دانست. در جهان پیشرفته و توسعهیافته، فوتبال نخست یک «صنعت» است و «اقتصاد» آن اهمیت دارد و در مرتبه بعد یک «حوزه فراغتی» است و جنبههای سرگرمی آن برجسته میشود و در مراتب آخر ممکن است «جنبههای هویتی» هم داشته باشد. شاهد این مدعا، بازیکنان چند تابعیتی و پدیده انتقال و خرید و فروش بازیکنان فوتبال است به گونهای که اگر به ترکیب برخی تیمها همچون تیم ملی فرانسه نگاه کنیم، درمییابیم که بین آنان نسبت قومیتی، هویتی و حتی زبانی وجود ندارد، ولی با این حال، با عنوان «تیم ملی فرانسه» شناخته میشوند و در عمل برایشان موفقیتهای تجاری و مالی اهمیت دارد و برای این منظور، زیر یک پرچم و در یک تیم تلاش میکنند.
بر این اساس باید پرسید که آیا میتوانیم در ورزش از «گذار هویت به تجارت» یا از «گذار هویت به اقتصاد» حرف بزنیم؟ همانند همه حوزههایی که به دلیل حاکمیت سرمایهداری، وجوه هویتی، ارزشی و بنیادی آنها به محاق رفته و وجوه مالی، اقتصادی و درآمدی آنها برجسته شده است؟ در یک کلام، اگر بخواهیم آنچه در دنیای فوتبال اتفاق افتاده را در یک جمله بیان کنیم بیتردید آن جمله «اولویت پیدا کردن کسب درآمد و اهداف تجاری در دنیای فوتبال است.»
دکترای جامعهشناسی فرهنگی و معاون فرهنگی وزارت ورزش
از سال 1970 به بعد، شکلگیری مجموعه مقالات و تحقیقاتی را شاهد هستیم که درخصوص اثرات، پیامدهای اجتماعی و ابعاد مختلف فوتبال انجام شد. چنین تحقیقاتی از سال 2000 به بعد جدیتر شد و در سال 2006 در جامجهانی آلمان اینگونه مطالعات پیرامون فوتبال ظهور چشمگیری پیدا کرد. با تأمل در مجموعه این مطالعات و تحقیقات، دو پارادایم را میتوان از هم تفکیک کرد؛پارادایم نخست، فوتبال را به عنوان «نماد ورزش مدرن» جایگزینی برای خشونتهای آشکار قدیم میداند و از آن تحت عنوان «نمادی از جنگهای دوران گذشته» یاد میکند. در این راستا، تعابیری هم از محققان برجسته وجود دارد؛ به عنوان مثال «نوربرت الیاس» جامعهشناس آلمانی، معتقد است پدیدهای که به عنوان ورزش فوتبال میبینیم جبران خشونتهای فیزیکی است که در گذشته مجاز بوده و امروز پذیرفته نیست. یا مقاله معروفی از «پیر بوردیو» مردمشناس فرانسوی، وجود دارد که ورزش را استفاده مشروع از تن میداند. به نظر میرسد این گفتمان، رویکرد غالب بسیاری از تحقیقات است و وقتی از هویت و نزاع فرهنگها بحث میشود، پارادایم «ورزش؛ جایگزین جنگ»، یا «ورزش؛ جلوهگر خشونتهای گذشته» در پیشفرض تحلیلها برجسته میشود.
چنین تلقی از ورزش به قرن بیستم برمیگردد؛ زمانی که هنوز پارادایم دوم یعنی «اقتصاد ورزش» غلبه چندانی پیدا نکرده بود و آن «تجارت» و «بازرگانی» که پیرامون ورزش، امروزه محقق شده است، وجود نداشت. به عبارت دیگر، ما امروز با یک ورزش مدرن متأخر مواجه هستیم که هم جنبه تجارت و صنعتش قدرتمندتر شده و هم جنبه فراغتی آن برجستهتر است.
اگر این دو پارادایم (پارادایم ورزش جایگزین جنگ و پارادایم اقتصاد ورزش) را در مقابل هم قرار دهیم، بنیادهای تحلیلیمان کاملاً تغییر خواهد کرد. البته اغلب محققان تمایلشان بر این است که پارادایم نخست را انتخاب کنند؛ چرا که استنتاجهای تحلیلی راحتتری برای پیشبردن بحث به همراه دارد. اما واقعیت این است درکی که امروز در جهان و در میان هواداران، فعالان و ورزشکاران رشتههای مختلف و به صورت خاص در ورزش فوتبال در حال جریان است، نشان میدهد که در فوتبال بیش از آنکه جنبههای رقابتی مبتنی بر «هویت» مطرح باشد، نوعی کوشش بینهایت برای کسب «موفقیتهای اقتصادی» وجود دارد. در نتیجه، اساساً آن جنبههای هویتی فوتبال بشدت دچار بحران شده و به محاق رفته است و در جنبهها و سویههای هویتی فوتبال اغراق میشود.
به نظر میرسد که تأکید بر «جنبههای هویتی فوتبال» تنها متعلق به جامعه ایران است و این سویه را نمیتوان عام و جهانشمول دانست. در جهان پیشرفته و توسعهیافته، فوتبال نخست یک «صنعت» است و «اقتصاد» آن اهمیت دارد و در مرتبه بعد یک «حوزه فراغتی» است و جنبههای سرگرمی آن برجسته میشود و در مراتب آخر ممکن است «جنبههای هویتی» هم داشته باشد. شاهد این مدعا، بازیکنان چند تابعیتی و پدیده انتقال و خرید و فروش بازیکنان فوتبال است به گونهای که اگر به ترکیب برخی تیمها همچون تیم ملی فرانسه نگاه کنیم، درمییابیم که بین آنان نسبت قومیتی، هویتی و حتی زبانی وجود ندارد، ولی با این حال، با عنوان «تیم ملی فرانسه» شناخته میشوند و در عمل برایشان موفقیتهای تجاری و مالی اهمیت دارد و برای این منظور، زیر یک پرچم و در یک تیم تلاش میکنند.
بر این اساس باید پرسید که آیا میتوانیم در ورزش از «گذار هویت به تجارت» یا از «گذار هویت به اقتصاد» حرف بزنیم؟ همانند همه حوزههایی که به دلیل حاکمیت سرمایهداری، وجوه هویتی، ارزشی و بنیادی آنها به محاق رفته و وجوه مالی، اقتصادی و درآمدی آنها برجسته شده است؟ در یک کلام، اگر بخواهیم آنچه در دنیای فوتبال اتفاق افتاده را در یک جمله بیان کنیم بیتردید آن جمله «اولویت پیدا کردن کسب درآمد و اهداف تجاری در دنیای فوتبال است.»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه