جنگ «بوق» و «گل»!
احمد پرویزی
فعال رسانهای
«مخبر دزفولی، معاون اول رئیسی گفته، سرعت علم در ایران آنچنان زیاد است که نگران عقب ماندن بقیه دنیا هستیم» فردی به نام «م.پ» در فضای مجازی این مطلب را توئیت کرده و بعد به استناد آن کلی نتایج عجیب و غریب گرفته. جالب است که خودش را هم مثلاً روزنامهنگار معرفی کرده. «د.م» فرد دیگری که او هم از قضای روزگار گویا یک روزنامهنگار ایرانی آن هم در ممالک غریبه است، همین حرف را تکرار کرده و به دنبالش کلی بد و بیراه نثار دولت کرده است. این آقایانِ به اصطلاح روزنامهنگار که هویت و شناسنامهای ندارند و خودشان را جای فعالان رسانهای جا میزنند، در همین صفحات مجازیشان چندی پیش هم یک جمله جعلی دیگر درباره بازنشستگان در دهان معاون اول رئیس جمهور گذاشته بودند! عالیجنابان اما، اگر به اندازه همان چند دقیقهای که صرف نگاشتن چنین ادعاهایی کرده بودند، وقتی را برای یک جست وجوی ساده با همان کلمات میگذاشتند، متوجه میشدند که شخص دیگری با همین نام و سمتِ دبیری شورای عالی انقلاب فرهنگی ۹ سال پیش حرفی نه بدین مضمون بلکه مشابه این زده که پس از برداشتهای متفاوت آن را اصلاح نیز کرده است! بگذارید مثال دیگری بزنم. در همین ایام عزاداری دهه اول، یک صفحه جعلی به نام محمد مخبر توئیتی عجیب و غریب مبنی بر حضور یک بازیگر معروف هالیوودی در مراسم عزاداری منتشر کرد که بلافاصله به صورت گستردهای در فضای مجازی بازنشر شد. نه آن عکس، تصویر آن بازیگر مشهور بود و نه آن صفحه، صفحه معاون اول رئیس جمهور، اما همه آن را در گروهها به اشتراک میگذاشتند، تا آنجا که معاونت ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر معاون اول رئیس جمهور مجبور شد برای چنین مطلب سخیفی تکذیبیه صادر کند!
اینها مشت نمونه خروار است. واقعاً این حجمِ آشکار و بدیهی از دروغ پراکنی چرا این روزها آن هم برای مسئولان تراز اول کشور، شدت گرفته است؟ نمیخواهم دوباره همان مثال معروف سنگ و قطار را بازگو کنم، اما یک چیز آشکار است: روشهای سانسور در دنیای امروز تغییر کرده است. دیگر نمیتوان دهان کسی را بست و مانع دیدن عملکردهای صحیح شد، اما میشود آنقدر سر و صدا به راه انداخت که حرف درست شنیده نشود و کارهای خوب در هیاهوهای دروغین گم شود. این روشی است که این روزها در پیش گرفتهاند، تا احیاناً خدای ناکرده اذهان مشغول فکر کردن به دستاوردها و موفقیتها نشود!
بوقچیهایِ بی شناسنامه مجازی این روزها در بوقها و شیپورهای خود میدمند تا هم فضای سالم رسانهای را برای نقد و بررسی تنگ کنند و هم کسی متوجه گلهایی که تیمشان در زمین بازی میخورد، نشود، اما نتیجه را آنها نمیتوانند تغییر دهند. حرف حق و کار درست بالاخره مسیر خودش را پیدا میکند؛ این سنت الهی است!
فعال رسانهای
«مخبر دزفولی، معاون اول رئیسی گفته، سرعت علم در ایران آنچنان زیاد است که نگران عقب ماندن بقیه دنیا هستیم» فردی به نام «م.پ» در فضای مجازی این مطلب را توئیت کرده و بعد به استناد آن کلی نتایج عجیب و غریب گرفته. جالب است که خودش را هم مثلاً روزنامهنگار معرفی کرده. «د.م» فرد دیگری که او هم از قضای روزگار گویا یک روزنامهنگار ایرانی آن هم در ممالک غریبه است، همین حرف را تکرار کرده و به دنبالش کلی بد و بیراه نثار دولت کرده است. این آقایانِ به اصطلاح روزنامهنگار که هویت و شناسنامهای ندارند و خودشان را جای فعالان رسانهای جا میزنند، در همین صفحات مجازیشان چندی پیش هم یک جمله جعلی دیگر درباره بازنشستگان در دهان معاون اول رئیس جمهور گذاشته بودند! عالیجنابان اما، اگر به اندازه همان چند دقیقهای که صرف نگاشتن چنین ادعاهایی کرده بودند، وقتی را برای یک جست وجوی ساده با همان کلمات میگذاشتند، متوجه میشدند که شخص دیگری با همین نام و سمتِ دبیری شورای عالی انقلاب فرهنگی ۹ سال پیش حرفی نه بدین مضمون بلکه مشابه این زده که پس از برداشتهای متفاوت آن را اصلاح نیز کرده است! بگذارید مثال دیگری بزنم. در همین ایام عزاداری دهه اول، یک صفحه جعلی به نام محمد مخبر توئیتی عجیب و غریب مبنی بر حضور یک بازیگر معروف هالیوودی در مراسم عزاداری منتشر کرد که بلافاصله به صورت گستردهای در فضای مجازی بازنشر شد. نه آن عکس، تصویر آن بازیگر مشهور بود و نه آن صفحه، صفحه معاون اول رئیس جمهور، اما همه آن را در گروهها به اشتراک میگذاشتند، تا آنجا که معاونت ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر معاون اول رئیس جمهور مجبور شد برای چنین مطلب سخیفی تکذیبیه صادر کند!
اینها مشت نمونه خروار است. واقعاً این حجمِ آشکار و بدیهی از دروغ پراکنی چرا این روزها آن هم برای مسئولان تراز اول کشور، شدت گرفته است؟ نمیخواهم دوباره همان مثال معروف سنگ و قطار را بازگو کنم، اما یک چیز آشکار است: روشهای سانسور در دنیای امروز تغییر کرده است. دیگر نمیتوان دهان کسی را بست و مانع دیدن عملکردهای صحیح شد، اما میشود آنقدر سر و صدا به راه انداخت که حرف درست شنیده نشود و کارهای خوب در هیاهوهای دروغین گم شود. این روشی است که این روزها در پیش گرفتهاند، تا احیاناً خدای ناکرده اذهان مشغول فکر کردن به دستاوردها و موفقیتها نشود!
بوقچیهایِ بی شناسنامه مجازی این روزها در بوقها و شیپورهای خود میدمند تا هم فضای سالم رسانهای را برای نقد و بررسی تنگ کنند و هم کسی متوجه گلهایی که تیمشان در زمین بازی میخورد، نشود، اما نتیجه را آنها نمیتوانند تغییر دهند. حرف حق و کار درست بالاخره مسیر خودش را پیدا میکند؛ این سنت الهی است!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه