تشکیل ستاد ملی حفاظت از آخرین یوزهای باقی مانده آسیایی در ایران ضروری است

جاده ها علیه یوزها


درباره واپسین شمـاره‌های باقی‌مـانده یوز آسیایی با شرایطی روبه‌رو هستیم که تا تلفاتی رخ ندهد، هیچ شخص یا نهاد مسئولی یادی از این «گونه» در آستانه انقراض کره زمین نمی‌کند. این نشان می‌دهد حال و آینده یوز آسیایی در ایران و سرنوشت این گونه هنوز حتی به یکی از دغدغه‌های اصلی و اساسی سازمان حفاظت محیط‌ زیست هم تبدیل نشده است. در سال‌های گذشته دست‌کم 9 قلاده از این گونه را تنها در پی تصادف با خودروهای عبوری در محدوده کنارگذر میاندشت – عباس‌آباد که  مهم‌ترین زیستگاه این گونه (منطقه حفاظت شده توران) است از دست داده‌ایم و شوربختانه‌تر اینکه 8 قلاده از این 9 قلاده یوز تلف شده، ماده بودند! 

​​​​​​​حنیف رضا گلزار
عضو هیأت مدیره جمعیت دیده بان طبیعت

​​​​​​​دربـــــــــاره واپسین شمــــــــــــــــاره‌های باقی‌مــــــــــــانده یوز آسیایی با شرایطی روبه‌رو هستیم که تا تلفاتی رخ ندهد، هیچ شخص یا نهاد مسئولی یادی از این «گونه» در آستانه انقراض کره زمین نمی‌کند. این نشان می‌دهد حال و آینده یوز آسیایی در ایران و سرنوشت این گونه هنوز حتی به یکی از دغدغه‌های اصلی و اساسی سازمان حفاظت محیط‌ زیست هم تبدیل نشده است. در سال‌های گذشته دست‌کم 9 قلاده از این گونه را تنها در پی تصادف با خودروهای عبوری در محدوده کنارگذر میاندشت – عباس‌آباد که از حاشیه مهم‌ترین زیستگاه این گونه (منطقه حفاظت شده توران) از دست داده‌ایم. باز شوربختانه‌تر اینکه هشت قلاده از این 9 قلاده یوز تلف شده، ماده بودند! سه قلاده مادرِ زایا و پنج قلاده توله ماده! بی‌گمان می‌توان چنین گفت همان‌طور که «ظل السلطان» در شبه جزیره میانکاله تنها در یک روز 35 قلاده ببر مازندران را نسل‌کشی کرد و از آن روز سراشیبی انقراض بزرگ ترین گربه‌سان ایران و بزرگ ترین گونه ببر جهان آغاز شد، بدون تردید قتل‌ هشت ماده یوز در این گذرگاه شوم نیز، آزادراه انقراض یوز آسیایی را نه در ایران بلکه در سطح جهان هموار کرده است.
اگرچه سازمان‌های مردم‌نهاد و مسئولان محلی بویژه مجموعه مدیریت پارک ملی توران در سال‌های گذشته تلاش‌های زیادی برای ساماندهی زیستگاه این گونه و امن‌سازی گذرگاه یوزها به طور ویژه در محدوده میاندشت – عباس آباد و مهم‌تر از آن شناساندن این گونه ارزشمند انجام داده‌اند، ولی گستردگی زیستگاه، طولانی بودن کنارگذری که از حاشیه مجموعه حفاظت شده توران می‌گذرد و ناآگاهی یا بی‌توجهی رانندگانی که از این مسیر می‌گذرند و مهم‌تر از همه بی‌توجهی و کم‌کاری وزارت راه و شهرسازی در جایگاه متولی مدیریت جاده‌های کشور برای تأمین امنیت این گذرگاه پرخطر برای حیات وحش، همگی دست به دست هم داده‌اند تا سریال تصادف یوزها با خودروهای عبوری در این محدوده همچنان شیب سراشیبی انقراض یوزها را تندتر نماید. البته تصادف با خودروهای عبوری تنها عامل تهدیدکننده جمعیت یوزهای آسیایی در توران و در نگاهی کلان‌تر در سطح کشور نیست؛ تداوم استقرار دام‌سراها و گله‌های گوسفند به همراه انبوهی از سگ‌های گله در داخل زون حفاظتی، خشکسالی‌ سال‌های گذشته که با تضعیف پوشش گیاهی زیستگاه جمعیت علف‌خواران منطقه را تحت تأثیر قرار داده و البته برخی خبرهای پراکنده ولی مقرون به صحت درباره زنده‌گیری و قاچاق اینگونه ارزشمند به خارج از کشور را نیز باید به لیست دشمنان یوز آسیایی در ایران افزود.
با این وصف، تصادف‌های جاده‌ای، همچنان در صدر لیست بزرگترین عوامل تهدیدکننده جمعیت این گونه رو به انقراض قرار دارد و سازمان حفاظت محیط‌ زیست، حتی اگر بخواهد هم از توانمندی لازم و کافی برای مهار این عامل خطرآفرین برای این گونه برخوردار نیست. کاهش تصادف‌های جاده‌ای در کنارگذر مجموعه حفاظتی توران نیازمند همکاری فوری وزارت راه و شهرسازی برای کاهش هرچه بیشتر حداکثر سرعت مجاز خودروها دست‌کم در حدفاصل بین «عباس آباد» تا «میاندشت» و همچنین فراهم‌سازی سامانه روشنایی این کنارگذر در محدوده اشاره شده است. این مسأله پیش از فراهم‌سازی منابع مالی لازم، «توجیه» وزارتخانه متولی جاده‌های کشور درخصوص ضرورت حفظ امنیت این گونه را می‌طلبد که متأسفانه گویی هنوز سازمان حفاظت محیط زیست توفیقی برای تحقق این مهم نداشته است.

گربه نازک اندام کویر ایران
امروز برای جلوگیری یا کاهش تلفات واپسین شماره یوزهای آسیایی، پیش و بیش از انجام کارهای «نمادین» نیاز به اقدامات «تأمینی» و «عملی» داریم. بیش از دوازده سال از نقش بستن چهره گربه نازک اندام کویر ایران روی پیراهن تیم ملی فوتبال کشورمان می‌گذرد. در این مدت از «نقی معمولی» و «پنجعلی» گرفته تا خیلی‌های دیگر برای فرهنگ‌سازی و شناساندن موقعیت و وضعیت شکننده این گونه ارزشمند آستین بالا زدند و در اندازه توان خود تلاش کردند. از آن زمان در بسیاری از شهرهای کویری کشور که روزگاری رد و نشانی از یوزآسیایی در آن ثبت شده بود، تندیس‌هایی از این گونه ساخته و در میادین شهرها نصب شد و خلاصه اینکه سرنوشت یوز آسیایی هرچند محدود و گذرا، به ادبیات و محاورات عموم جامعه راه یافت. اگرچه همه این کارهای نمادین لازم و ضروری بود ولی امروز با گذشت بیش از یک دهه از آغاز آن نمادسازی‌ها و فرهنگ‌سازی‌ها، وضعیت یوزهای آسیایی در ایران در نگاهی خوشبینانه بهتر نشده و گروهی از کارشناسان معتقدند که باید با حقیقتی به نام «انقراض یوز آسیایی» کنار بیاییم.

لزوم تشکیل ستاد ملی حفاظت از یوز آسیایی
برای حفاظت عملی از جمعیت‌ باقی مانده یوزهای آسیایی، نیاز به «عزم ملی» داریم. این «عزم ملی» می‌تواند با تشکیل «ستاد ملی حفاظت از یوز آسیایی» با مشارکت فعال سازمان حفاظت محیط‌ زیست، وزارت راه  و شهرسازی، نیروی انتظامی، پلیس راهور، سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور، معاونت امور دام وزارت جهاد کشاورزی، فراکسیون محیط‌ زیست مجلس، استانداری سمنان و دیگر استان‌های زیستگاه این گونه و البته مشارکت نمایندگان جوامع محلی و همچنین نقش‌آفرینی سازمان‌های مردم نهاد محلی متبلور شود، چرا که آنگونه که بدان اشاره رفت، سازمان حفاظت محیط‌ زیست هرگز نمی‌تواند به تنهایی از عهده ساماندهی زیستگاه و برقراری امنیت نسبی در داخل و حاشیه زیستگاه‌های این گونه برآید.

تجربه ناموفق ستاد ملی دریاچه ارومیه به دلیل عدم حمایت مردمی
تشکیل «ستاد ملی یوزهای آسیایی»، شاید با استناد به تجربه شکست خورده «ستاد ملی احیای دریاچه ارومیه» از ابتدا مورد نقد یا حتی نفی بسیاری از کارشناسان و دغدغه‌مندان این حوزه قرار گیرد. اما توجه به این نکته ضروری است که با توجه به آگاهی و دغدغه‌مندی و مطالبه‌گری جوامع محلی و همراهی سازمان‌های مردم نهاد حوزه محیط‌ زیست و منابع طبیعی منطقه که اتفاقاً سابقه و تجربه قابل دفاعی در امر فرهنگ‌سازی و حفاظت عملی از یوزآسیایی را دارند، به‌عنوان «پشتوانه مردمی» محکم و استوار این «ستاد ملی» می‌تواند موفقیت‌آمیز بودن عملکرد و اجرایی کردن مصوبات این «ستاد ملی» را ضمانت کند. فراموش نکنیم که یکی از عمده‌ترین دلایل شکست «ستاد ملی احیای دریاچه ارومیه»، عدم همراهی جوامع محلی با تصمیمات آن ستاد بود و خوشبختانه این موضوع نه تنها قابل بسط و تعمیم به برنامه نجات یوز آسیایی نیست، بلکه تحقق این مهم حتی با اعمال پاره‌ای محدودیت‌ها برخلاف آنچه در فرایند احیای دریاچه ارومیه شاهدش بودیم، مطالبه و خواست جدی جامعه محلی اطراف زیستگاه یوز آسیایی است. بنابراین «ستاد ملی حفاظت از یوز آسیایی» در صورت تحقق و تشکیل، به لحاظ زیربنایی، ماهیت و اهدافی که در پی آن است، هرگز قابل مقایسه با «ستاد احیای دریاچه ارومیه» نخواهد بود.
از سوی دیگر در سال‌های گذشته شاهد تخصیص بودجه‌هایی برای انجام پاره‌ای اقدامات حفاظتی شامل فنس‌کشی گذرگاه یوز آسیایی و برخی اقدامات پیشگیرانه دیگر و همچنین آزاد‌سازی مراتع واقع در داخل محدوده زون‌های حفاظتی مجموعه توران بوده‌ایم. شفاف‌سازی درباره مبالغ تصویب و تخصیص یافته، پیشرفت کار و دلایل احتمالی عدم تحقق اهداف بارگذاری شده بر مبنای بودجه‌های پیش‌بینی شده، همچنین سوابق اجرایی، عملی و توانمندی کارشناسی شرکت‌های پیمانکاری که در این مسیر به کارگرفته شدند و البته دستاوردهای احتمالی اقدامات انجام شده نیز از جمله حقوق شهروندی، حق مسلم و مطالبه جدی کلیه کنشگران و دغدغه‌مندان آینده یوزآسیایی در ایران است که امیدوارم سازمان حفاظت محیط‌ زیست درباره این مطالبه بحق نیز روشنگری و شفاف‌سازی را در دستورکار خود قرار دهد.

​​​​​​​

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7979/1/622898/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها