سرنوشت نظریهها به روایت یکنظریهپرداز
دکتر خسرو باقری نوعپرست
استاد دانشگاه تهران و نظریهپرداز تعلیم و تربیت اسلامی
1طرح نظریهها و اساساً نظریهپردازی به دو جهت اهمیت دارد؛
نخست آنکه در جغرافیای علمی باید جایگاه خود را مشخص کنیم و اصالتی از خود نشان دهیم. استفاده از نظریههای دیگر اندیشمندان در سایر جوامع یک ضرورت است اما کافی نیست ما باید نقش خود را در علم مشخص کنیم. علم با آمدن نظریهها به پایان نمیرسد و نباید تنها به ترویج و تکرار آنها بسنده کرد. بنابراین، جامعه ما برای داشتن اصالت علمی، باید تمرین نظریهپردازی کند. متأسفانه، امروز دانشگاههای ما بیشتر مصرفکننده نظریههای دیگران هستند. تقریباً در تمام رشتههای علوم انسانی و اجتماعی اعم از روانشناسی، جامعهشناسی و سایر رشتههای علوماجتماعی این وضعیت حاکم است.
دومین دلیل ضرورت نظریهپردازی، اهمیت داشتن نظریههای بومی برای حل مسائل بومی ما است. درست است که نظریهها جهان شمول هستند اما وابستگیهای آنها به فرهنگ و خاستگاه شان را نمیتوان منکر شد. در حوزههای فلسفی و علمی هم به همین صورت است بهعنوان مثال اگزیستانسیالیسم در اروپا و در دوران بعد از جنگ طرح شد و بهدنبال آن، مفاهیمی همچون اضطراب، مرگ، ترس، رنج و... در حوزه فلسفی برجسته شد که از اساس طرح چنین مسائلی بهدلیل آن شرایط خاص زمانی و مکانی اروپا بود. هرچند بهرهگیری از فلسفه اگزیستانسیالیسم تنها محدود به غرب بعد از جنگ نیست و در دیگر جوامعی که به نوعی جنگ را تجربه کردهاند هم میتواند مفید باشد اما نظریهها در عین اینکه جهان شمول هستند، بومزادند. به این اعتبار، ما باید بتوانیم متناسب با فرهنگ و مسائلمان نظریههای خود را داشته باشیم و در این مهم، ابداع را پیوسته محلنظر داشته باشیم و در هیچ نظریهای چه بومی و چه غیربومی متوقف نشویم.
2ایجاد نهاد «کرسیهای نظریهپردازی، آزاداندیشی، نقد و مناظره» تلاشی مغتنم و بجا در خصوص دغدغه نظریهپردازی در جامعه ما است. اما متأسفانه این نهاد مهم در جامعه ما به عرصهای نمایشی و تشریفاتی بدل شده است و در عمل خروجیهای آن کاربست چندانی نمییابد.
نکتهای که نباید از نظر دور داشت این است که تلاشهایی که برای نظریهپردازی صورت میدهیم و در کرسیهای نظریهپردازی به تصویب میرسد تنها یک مرحله و گام ابتدایی است و اینگونه نیست که کار نظریهها تمام شده باشد. این نظریهها باید گسترش یافته، آزموده شده و در دنیای واقعی و در تجربه زندگی روزمره به محک گذاشته شوند که خود این امر نیازمند فرصت و امکانات است و پرسش اصلی اینجا است که کرسیهای نظریهپردازی برای امتداد یافتن نظریهها به منِ استاد دانشگاه چه کمک و امکاناتی ارائه میکند؟ دانشگاه در خصوص امتداد دادن یک نظریه چه امتیاز و فرصتی به نظریهپردازان میدهد؟ متأسفانه، تقریباً هیچ!
3بهعنوان یکی از 65 نظریهپردازی که نظریهاش با عنوان «تعلیم و تربیت اسلامی؛ چهارچوب تئوریک و کاربرد آن» در کرسیهای نظریهپردازی تصویب شده است، باید بگویم که این نظریهها بعد از تصویب بدون هیچ حمایتی و تنها در حد یک نوشته و مقاله باقی ماندهاند که البته همان هم تأثیرگذار است ولی بسیار محدود.
پنج - شش سال پیش قرار شد تا «انتشارات سمت» خلاصهای از نظریههای به تصویب رسیده کرسیهای نظریهپردازی و آزاداندیشی منتشر کند ولی بعد از گذشت شش سال، هنوز این مهم محقق نشده است! چاپ خلاصهای از نظریههای تصویب شده در کرسیهای نظریهپردازی، آیا سخت و پرهزینه است که تا کنون اجرایی نشده است؟
این در حالی است که برخی از مؤسسات علمی و فرهنگی از چنان امکانات مالی مناسبی برخوردارند که اکثر پایاننامههای کارشناسی ارشد دانشجویان خود را در قالب کتاب منتشر میکنند! اما ماحصل کار کرسیهای نظریهپردازی در جامعه ما، فرصت و مجالی حتی برای تبدیل شدن به یک مجلد مشخص را هم ندارد! بگذریم از دیگر امکاناتی که برای کاربست این نظریهها در زندگی روزمره و حیات سیاسی و اجتماعی لازم است.
واقعیت این است که در جامعه ما، بودجههای فرهنگی چنانکه باید عالمانه و با معیارهای علمی و فرهنگی هزینه نمیشود و این سوءمدیریت یکی از اشکالاتی است که دامنگیر بسیاری از حوزهها شده است و نهاد علم از جمله حوزههایی است که از این سوءمدیریت رنج میبرد.
نیم نگاه
ایجاد نهاد «کرسیهای نظریهپردازی، آزاداندیشی، نقد و مناظره» تلاشی مغتنم و بجا در خصوص دغدغه نظریهپردازی در جامعه ما است. اما متأسفانه این نهاد مهم در جامعه ما به عرصهای نمایشی و تشریفاتی بدل شده است و درعمل خروجیهای آن کاربست چندانی نمییابد. برای کاربست این نظریهها در زندگی روزمره و حیات سیاسی و اجتماعی، امکانات و حمایتهایی لازم است که در عمل اتفاق نمیافتد.
استاد دانشگاه تهران و نظریهپرداز تعلیم و تربیت اسلامی
1طرح نظریهها و اساساً نظریهپردازی به دو جهت اهمیت دارد؛
نخست آنکه در جغرافیای علمی باید جایگاه خود را مشخص کنیم و اصالتی از خود نشان دهیم. استفاده از نظریههای دیگر اندیشمندان در سایر جوامع یک ضرورت است اما کافی نیست ما باید نقش خود را در علم مشخص کنیم. علم با آمدن نظریهها به پایان نمیرسد و نباید تنها به ترویج و تکرار آنها بسنده کرد. بنابراین، جامعه ما برای داشتن اصالت علمی، باید تمرین نظریهپردازی کند. متأسفانه، امروز دانشگاههای ما بیشتر مصرفکننده نظریههای دیگران هستند. تقریباً در تمام رشتههای علوم انسانی و اجتماعی اعم از روانشناسی، جامعهشناسی و سایر رشتههای علوماجتماعی این وضعیت حاکم است.
دومین دلیل ضرورت نظریهپردازی، اهمیت داشتن نظریههای بومی برای حل مسائل بومی ما است. درست است که نظریهها جهان شمول هستند اما وابستگیهای آنها به فرهنگ و خاستگاه شان را نمیتوان منکر شد. در حوزههای فلسفی و علمی هم به همین صورت است بهعنوان مثال اگزیستانسیالیسم در اروپا و در دوران بعد از جنگ طرح شد و بهدنبال آن، مفاهیمی همچون اضطراب، مرگ، ترس، رنج و... در حوزه فلسفی برجسته شد که از اساس طرح چنین مسائلی بهدلیل آن شرایط خاص زمانی و مکانی اروپا بود. هرچند بهرهگیری از فلسفه اگزیستانسیالیسم تنها محدود به غرب بعد از جنگ نیست و در دیگر جوامعی که به نوعی جنگ را تجربه کردهاند هم میتواند مفید باشد اما نظریهها در عین اینکه جهان شمول هستند، بومزادند. به این اعتبار، ما باید بتوانیم متناسب با فرهنگ و مسائلمان نظریههای خود را داشته باشیم و در این مهم، ابداع را پیوسته محلنظر داشته باشیم و در هیچ نظریهای چه بومی و چه غیربومی متوقف نشویم.
2ایجاد نهاد «کرسیهای نظریهپردازی، آزاداندیشی، نقد و مناظره» تلاشی مغتنم و بجا در خصوص دغدغه نظریهپردازی در جامعه ما است. اما متأسفانه این نهاد مهم در جامعه ما به عرصهای نمایشی و تشریفاتی بدل شده است و در عمل خروجیهای آن کاربست چندانی نمییابد.
نکتهای که نباید از نظر دور داشت این است که تلاشهایی که برای نظریهپردازی صورت میدهیم و در کرسیهای نظریهپردازی به تصویب میرسد تنها یک مرحله و گام ابتدایی است و اینگونه نیست که کار نظریهها تمام شده باشد. این نظریهها باید گسترش یافته، آزموده شده و در دنیای واقعی و در تجربه زندگی روزمره به محک گذاشته شوند که خود این امر نیازمند فرصت و امکانات است و پرسش اصلی اینجا است که کرسیهای نظریهپردازی برای امتداد یافتن نظریهها به منِ استاد دانشگاه چه کمک و امکاناتی ارائه میکند؟ دانشگاه در خصوص امتداد دادن یک نظریه چه امتیاز و فرصتی به نظریهپردازان میدهد؟ متأسفانه، تقریباً هیچ!
3بهعنوان یکی از 65 نظریهپردازی که نظریهاش با عنوان «تعلیم و تربیت اسلامی؛ چهارچوب تئوریک و کاربرد آن» در کرسیهای نظریهپردازی تصویب شده است، باید بگویم که این نظریهها بعد از تصویب بدون هیچ حمایتی و تنها در حد یک نوشته و مقاله باقی ماندهاند که البته همان هم تأثیرگذار است ولی بسیار محدود.
پنج - شش سال پیش قرار شد تا «انتشارات سمت» خلاصهای از نظریههای به تصویب رسیده کرسیهای نظریهپردازی و آزاداندیشی منتشر کند ولی بعد از گذشت شش سال، هنوز این مهم محقق نشده است! چاپ خلاصهای از نظریههای تصویب شده در کرسیهای نظریهپردازی، آیا سخت و پرهزینه است که تا کنون اجرایی نشده است؟
این در حالی است که برخی از مؤسسات علمی و فرهنگی از چنان امکانات مالی مناسبی برخوردارند که اکثر پایاننامههای کارشناسی ارشد دانشجویان خود را در قالب کتاب منتشر میکنند! اما ماحصل کار کرسیهای نظریهپردازی در جامعه ما، فرصت و مجالی حتی برای تبدیل شدن به یک مجلد مشخص را هم ندارد! بگذریم از دیگر امکاناتی که برای کاربست این نظریهها در زندگی روزمره و حیات سیاسی و اجتماعی لازم است.
واقعیت این است که در جامعه ما، بودجههای فرهنگی چنانکه باید عالمانه و با معیارهای علمی و فرهنگی هزینه نمیشود و این سوءمدیریت یکی از اشکالاتی است که دامنگیر بسیاری از حوزهها شده است و نهاد علم از جمله حوزههایی است که از این سوءمدیریت رنج میبرد.
نیم نگاه
ایجاد نهاد «کرسیهای نظریهپردازی، آزاداندیشی، نقد و مناظره» تلاشی مغتنم و بجا در خصوص دغدغه نظریهپردازی در جامعه ما است. اما متأسفانه این نهاد مهم در جامعه ما به عرصهای نمایشی و تشریفاتی بدل شده است و درعمل خروجیهای آن کاربست چندانی نمییابد. برای کاربست این نظریهها در زندگی روزمره و حیات سیاسی و اجتماعی، امکانات و حمایتهایی لازم است که در عمل اتفاق نمیافتد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه