7 عاملی که عرصه را بر «نظریهپردازی» تنگ کرده است
دردهای آشنا
دکتر عبدالحسین خسروپناه
دبیر سابق هیأت حمایت از کرسیهای نظریهپردازی
نظریه و فرایند نظریهپردازی در حوزه علومانسانی، بحث بسیار پیچیدهای است. «نظریه» مجموعه گزارههایی است که بر اساس مبانی و روششناسی تحقیق مدلل میشود و با نقد نظریههای رقیب و ارائه یک نظریه نو، به حل مسأله میپردازد؛ یعنی یا واقعیتی را تبیین و توصیف میکند یا درصدد تغییر یک واقعیت است. بنابراین «توصیف» و «تغییر» واقعیت، کاربرد اصلی نظریهها است.
اما منظور از «واقعیت» چیست؟ واقعیتها اموری تکرار شونده در جامعه انسانی و بشری هستند و طبیعتاً انسان نیازمند تبیین و توصیف آنها است که حوزههای مختلف اعم از سیاست، اقتصاد، سلامت، امنیت، فرهنگ و... را هم دربر میگیرد. نظریهپرداز، این واقعیتهای انسانی را توصیف، تبیین و تفسیر میکند، سپس برداشت خود از واقعیت را مدلل کرده تا بتواند مدعای خود را اثبات کند و شواهدی برای تأیید آن بیاورد.
البته ممکن است شواهدی که نظریهپرداز برای مدعای خود معرفی میکند، با شواهد مخالف ابطال شود، اما با این حال، آن نظریه از دور خارج نمیشود تا زمانی که نظریه قویتر جایگزین شود. در این فضا، «اثباتگرایی»، «ابطالگرایی» و «تأییدگرایی» در فلسفه علم مقبول نیست و «ترجیحگرایی» محلنظر است. بنابراین، اگر کسی ضرورت نظریهپردازی را قبول نداشته باشد، در واقع ضرورت توصیف، تبیین و تفسیر پدیدههای محقق را قبول ندارد و نمیخواهد واقعیتها را به درستی بشناسد.
پذیرش علمی و اجرایی نظریهها
اما فارغ از چیستی نظریه و نظریهپردازی پرسش اصلی اینجا است که چقدر در جامعه ما، به «نظریهپردازی» توجه شده و به آن مبادرت میشود؟ بیتردید، نظریهپردازی در جامعه اسلامی ایرانی ما دغدغهای مغتنم است و راهاندازی کرسیهای نظریهپردازی طی قریب به دو دهه، در راستای همین دغدغه است. اساساً از رهگذر این کرسیها است که نظریههای مختلفی ارائه شد و در این راستا، تاکنون حدود 65 نظریه ثبت شده است. برخی از این نظریهها، جنبه فلسفی و مبنایی و بعضی دیگر جنبه تبیین واقعیت دارند.
اما مسأله اینجاست که چقدر این نظریهها در جامعه ما محل رجوع است و چقدر به پذیرش علمی و اجرایی میرسد؟ واقعیت این است که «گرفتن پذیرش علمی» و «ترویج نظریه در جامعه علمی» بیشتر به تلاش خود نظریهپرداز و شاگردانش بازمیگردد. اما «پذیرش اجرایی نظریه» و ورود آن به جامعه اجرایی نکتهای قابل تأمل است. متأسفانه نظریهها در جامعه ما به حوزه عمل و اجرایی آنچنان که باید راه پیدا نمیکنند؛ چراکه اصولاً مجریانی که امور حکمرانی را بهدست دارند، باور چندانی به نظریه برای اداره جامعه ندارند! نه صرفاً نظریههای بومی که از رهگذر کرسیهای نظریهپردازی تدوین و تصویب میشوند بلکه اساساً نظریههای دیگر هم محل رجوع و استفاده کارگزاران قرار نمیگیرند. واقعیت این است که حکمرانی در جامعه ما مبتنی بر نظریه نیست و بیشتر مبتنی بر سلایق و سبک مدیران است. بنابراین اگر نظریهها (چه نظریههای بومی و چه نظریههای وارداتی) در جامعه علمی ما به کار گرفته نمیشوند بیش از اینکه به عملکرد جامعه علمی ما مربوط باشد به روحیه و سلوک مدیریتی ما بازمیگردد.
رخوت جامعه علمی برای نظریهپردازی
البته ثبت 65 نظریه طی دو دهه، چندان آمار قابل اعتنایی نیست و نفس این آمار خود از کمرنگی و رخوت جامعهعلمی در حوزه نظریهپردازی خبر میدهد و در این فضا، باید از چرایی این رخوت پرسش کرد. درخصوص چرایی ضعف در نظریهپردازی در جامعهمان میتوان به هفت نکته اشاره کرد؛
1. ضعف حکمرانی تعلیم و تربیت که منجر به ضعف نظریهپردازی در جامعه شده است. ضعف حکمرانی تعلیم و تربیت در آموزش و پرورش و آموزش عالی پیامدهایی برای ما داشته است. حکمرانی تعلیم و تربیت، برای سیاستگذاری و تنظیمگری باید بسته تعریفشدهای داشته باشد. علیرغم اینکه در کشور سند دانشگاه اسلامی، سند آموزش و پرورش یا سندهای دیگر نوشته میشود ولی تنظیمگریهای ما مبتنی بر سند نیست.
2. سیاستزدگی؛ اصولاً مواجهه نظام حکمرانی ما با نهاد علم و تعلیم و تربیت و آموزش عالی سیاستزده است. بنابراین، گاهی افرادی متولی امر تعلیم و تربیت در آموزش و پرورش و آموزش عالی میشوند که تفکر تعلیم و تربیتی ندارند و این خود عرصه را بر نظریهپردازی تنگ میکند.
3. اشکالات ساختاری؛ ساختار آموزش و پرورش و آموزش عالی ما «حافظهمحور» است، نه تفکرمحور. ساختار حافظهمحور به نظریهپردازی نمیانجامد. این در حالی است که ملاک ارزشیابی ما در مدرسه و کنکور و حتی آموزش عالی باید تفکرمحوری باشد.
4. خلأ استراتژی دقیق در دروس دانشگاهی؛ یکی از عواملی که میتواند نظریهپردازی را تسهیل کرده و نظریهپرداز بسازد، دانستن استراتژیهای تحقیق و تکنیک و «فلسفه تحقیق» است. روششناسی و فلسفه علم در این راستا میتواند راهگشا باشد.
5. فقدان پیوند علم و عمل؛ به عنوان مثال ما چند دانشگاه کشاورزی و چندین دانشکده و گروههای مربوط با کشاورزی داریم ولی دانشی که در این مراکز علمی تولید میشود ارتباطی با زمین کشاورزی ما ندارد. وقتی «دانش» با «عمل» پیوند نخورد، نظریهپردازی هم اتفاق نمیافتد و به تکرار نظریههای گذشتگان بسنده میشود.
6. ترجمهگرایی؛ جامعه علمی ما غرق در ترجمه است و پیوسته نظریههای دیگران را ترجمه میکند. ترجمه نظریه دیگر اندیشمندان ایرادی ندارد و قطعاً لازم است اما «ترجمه بسندگی» خطرناک است و باعث میشود روحیه نظریهپردازی از جامعه علمی ما رخت بربندد.
7. آییننامههای ارتقای رتبهبندی اعضای هیأت علمی؛ اگر به جای کمیتگرایی و تعداد مقالات، ملاک را کیفیت و نظریهپردازی در علوم انسانی تعیین میکردیم و ارتقای اساتید بر اساس نوآوری آنان تعریف میشد، بیشک نظریهپردازی در کشور رونق و کاربرد بیشتری پیدا میکرد.
نیم نگاه
حکمرانی در جامعه ما مبتنی بر نظریه نیست و بیشتر مبتنی بر سلایق و سبک مدیران است. بنابراین اگر نظریهها (چه نظریههای بومی و چه نظریههای وارداتی) در جامعه علمی ما بهکار گرفته نمیشوند بیش از اینکه به عملکرد جامعه علمی ما مربوط باشد به روحیه و سلوک مدیریتی ما بازمیگردد
دبیر سابق هیأت حمایت از کرسیهای نظریهپردازی
نظریه و فرایند نظریهپردازی در حوزه علومانسانی، بحث بسیار پیچیدهای است. «نظریه» مجموعه گزارههایی است که بر اساس مبانی و روششناسی تحقیق مدلل میشود و با نقد نظریههای رقیب و ارائه یک نظریه نو، به حل مسأله میپردازد؛ یعنی یا واقعیتی را تبیین و توصیف میکند یا درصدد تغییر یک واقعیت است. بنابراین «توصیف» و «تغییر» واقعیت، کاربرد اصلی نظریهها است.
اما منظور از «واقعیت» چیست؟ واقعیتها اموری تکرار شونده در جامعه انسانی و بشری هستند و طبیعتاً انسان نیازمند تبیین و توصیف آنها است که حوزههای مختلف اعم از سیاست، اقتصاد، سلامت، امنیت، فرهنگ و... را هم دربر میگیرد. نظریهپرداز، این واقعیتهای انسانی را توصیف، تبیین و تفسیر میکند، سپس برداشت خود از واقعیت را مدلل کرده تا بتواند مدعای خود را اثبات کند و شواهدی برای تأیید آن بیاورد.
البته ممکن است شواهدی که نظریهپرداز برای مدعای خود معرفی میکند، با شواهد مخالف ابطال شود، اما با این حال، آن نظریه از دور خارج نمیشود تا زمانی که نظریه قویتر جایگزین شود. در این فضا، «اثباتگرایی»، «ابطالگرایی» و «تأییدگرایی» در فلسفه علم مقبول نیست و «ترجیحگرایی» محلنظر است. بنابراین، اگر کسی ضرورت نظریهپردازی را قبول نداشته باشد، در واقع ضرورت توصیف، تبیین و تفسیر پدیدههای محقق را قبول ندارد و نمیخواهد واقعیتها را به درستی بشناسد.
پذیرش علمی و اجرایی نظریهها
اما فارغ از چیستی نظریه و نظریهپردازی پرسش اصلی اینجا است که چقدر در جامعه ما، به «نظریهپردازی» توجه شده و به آن مبادرت میشود؟ بیتردید، نظریهپردازی در جامعه اسلامی ایرانی ما دغدغهای مغتنم است و راهاندازی کرسیهای نظریهپردازی طی قریب به دو دهه، در راستای همین دغدغه است. اساساً از رهگذر این کرسیها است که نظریههای مختلفی ارائه شد و در این راستا، تاکنون حدود 65 نظریه ثبت شده است. برخی از این نظریهها، جنبه فلسفی و مبنایی و بعضی دیگر جنبه تبیین واقعیت دارند.
اما مسأله اینجاست که چقدر این نظریهها در جامعه ما محل رجوع است و چقدر به پذیرش علمی و اجرایی میرسد؟ واقعیت این است که «گرفتن پذیرش علمی» و «ترویج نظریه در جامعه علمی» بیشتر به تلاش خود نظریهپرداز و شاگردانش بازمیگردد. اما «پذیرش اجرایی نظریه» و ورود آن به جامعه اجرایی نکتهای قابل تأمل است. متأسفانه نظریهها در جامعه ما به حوزه عمل و اجرایی آنچنان که باید راه پیدا نمیکنند؛ چراکه اصولاً مجریانی که امور حکمرانی را بهدست دارند، باور چندانی به نظریه برای اداره جامعه ندارند! نه صرفاً نظریههای بومی که از رهگذر کرسیهای نظریهپردازی تدوین و تصویب میشوند بلکه اساساً نظریههای دیگر هم محل رجوع و استفاده کارگزاران قرار نمیگیرند. واقعیت این است که حکمرانی در جامعه ما مبتنی بر نظریه نیست و بیشتر مبتنی بر سلایق و سبک مدیران است. بنابراین اگر نظریهها (چه نظریههای بومی و چه نظریههای وارداتی) در جامعه علمی ما به کار گرفته نمیشوند بیش از اینکه به عملکرد جامعه علمی ما مربوط باشد به روحیه و سلوک مدیریتی ما بازمیگردد.
رخوت جامعه علمی برای نظریهپردازی
البته ثبت 65 نظریه طی دو دهه، چندان آمار قابل اعتنایی نیست و نفس این آمار خود از کمرنگی و رخوت جامعهعلمی در حوزه نظریهپردازی خبر میدهد و در این فضا، باید از چرایی این رخوت پرسش کرد. درخصوص چرایی ضعف در نظریهپردازی در جامعهمان میتوان به هفت نکته اشاره کرد؛
1. ضعف حکمرانی تعلیم و تربیت که منجر به ضعف نظریهپردازی در جامعه شده است. ضعف حکمرانی تعلیم و تربیت در آموزش و پرورش و آموزش عالی پیامدهایی برای ما داشته است. حکمرانی تعلیم و تربیت، برای سیاستگذاری و تنظیمگری باید بسته تعریفشدهای داشته باشد. علیرغم اینکه در کشور سند دانشگاه اسلامی، سند آموزش و پرورش یا سندهای دیگر نوشته میشود ولی تنظیمگریهای ما مبتنی بر سند نیست.
2. سیاستزدگی؛ اصولاً مواجهه نظام حکمرانی ما با نهاد علم و تعلیم و تربیت و آموزش عالی سیاستزده است. بنابراین، گاهی افرادی متولی امر تعلیم و تربیت در آموزش و پرورش و آموزش عالی میشوند که تفکر تعلیم و تربیتی ندارند و این خود عرصه را بر نظریهپردازی تنگ میکند.
3. اشکالات ساختاری؛ ساختار آموزش و پرورش و آموزش عالی ما «حافظهمحور» است، نه تفکرمحور. ساختار حافظهمحور به نظریهپردازی نمیانجامد. این در حالی است که ملاک ارزشیابی ما در مدرسه و کنکور و حتی آموزش عالی باید تفکرمحوری باشد.
4. خلأ استراتژی دقیق در دروس دانشگاهی؛ یکی از عواملی که میتواند نظریهپردازی را تسهیل کرده و نظریهپرداز بسازد، دانستن استراتژیهای تحقیق و تکنیک و «فلسفه تحقیق» است. روششناسی و فلسفه علم در این راستا میتواند راهگشا باشد.
5. فقدان پیوند علم و عمل؛ به عنوان مثال ما چند دانشگاه کشاورزی و چندین دانشکده و گروههای مربوط با کشاورزی داریم ولی دانشی که در این مراکز علمی تولید میشود ارتباطی با زمین کشاورزی ما ندارد. وقتی «دانش» با «عمل» پیوند نخورد، نظریهپردازی هم اتفاق نمیافتد و به تکرار نظریههای گذشتگان بسنده میشود.
6. ترجمهگرایی؛ جامعه علمی ما غرق در ترجمه است و پیوسته نظریههای دیگران را ترجمه میکند. ترجمه نظریه دیگر اندیشمندان ایرادی ندارد و قطعاً لازم است اما «ترجمه بسندگی» خطرناک است و باعث میشود روحیه نظریهپردازی از جامعه علمی ما رخت بربندد.
7. آییننامههای ارتقای رتبهبندی اعضای هیأت علمی؛ اگر به جای کمیتگرایی و تعداد مقالات، ملاک را کیفیت و نظریهپردازی در علوم انسانی تعیین میکردیم و ارتقای اساتید بر اساس نوآوری آنان تعریف میشد، بیشک نظریهپردازی در کشور رونق و کاربرد بیشتری پیدا میکرد.
نیم نگاه
حکمرانی در جامعه ما مبتنی بر نظریه نیست و بیشتر مبتنی بر سلایق و سبک مدیران است. بنابراین اگر نظریهها (چه نظریههای بومی و چه نظریههای وارداتی) در جامعه علمی ما بهکار گرفته نمیشوند بیش از اینکه به عملکرد جامعه علمی ما مربوط باشد به روحیه و سلوک مدیریتی ما بازمیگردد
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه