بی‌دشنه و پر دشنام در بندر

تمامش کن آقای کلوپ!


امید مافی
روزنامه نگار

​​​​​​​آنجا در شمال غرب جزیره، سکانداری که دهانش زاغه مهمات بود، ناگهان به شمایلی خاموش و صامت بدل شد تا سرخ‌های آنفیلد که با دماغ‌های باد کرده به کارزار قدم گذارده بودند از تیررس کلمات و لیچارهای فرزند اشتوتگارت در امان بمانند. پس از تراژدی خاکریز اول که بندرنشینان از مهلکه فولام جان سالم به در بردند، این بار سربازان کلوپ در خانه به دردسری عجیب افتادند و پس از آتش گرفتن سنگر آلیسون، از سر تحسر برابر مردان کریستال پالاس خبردار ایستادند تا پس از فولام بی‌ادعا، نوبت به دیگر ارتش آن سوی مانش برسد که سیگار روشن هولیگان‌های فرانسوی اسکله را به خاکستر بدل کند. پس از تحقیر من یونایتد، انگار نوبت به ستاره‌های متفرعن بندر رسیده بود که بی‌دشنه و پردشنام، درست درمیانه چمنزار تنبیه شوند و آینده را در هاله‌ای از وهم و خوف و هراس تصور کنند. دوزخ اما وقتی نضج گرفت که کله قوچی هشتاد و پنج میلیون یورویی در جلد مجنون‌ها فرو رفت و با ضربه‌ای دهشتناک فک اندرسون محزون را پایین آورد تا در فاصله مرتع یشمی تا رختکن مورد ملامت نیمکتی قرار بگیرد که با تمام پیچیدگی‌هایش در شب ابری، وا داد و به طرز معجزه‌آسایی از مسلخ پالاس جان سالم به در برد. مستر کلوپ که خواب‌های سی ساله آنفیلد را تعبیر کرده، در شب لعنتی همای سعادت را فقط برای لحظاتی روی شانه خود دید تا در اثنای مبارزه، لااقل قالب تهی نکند. وقتی پسر یاغی مونته ویدیو دیپورت شد، بسیاری تصور می‌کردند لیورپول در کسری از ثانیه به قشونی منهزم بدل شود و قدم در مسیر ساکنان اولدترافورد بگذارد، اما فرمانده پنجاه و سه ساله به هر جان کندنی که بود سیم خاردارهای میهمان را به خلسه فرستاد تا در اوج استیصال با تیر خلاص لوییس دیاز همه چیز را برابر کند. این‌گونه شد که تصویر سکوهای منزجر بیش و پیش در چشمان کلنل‌های بی‌قبه منعکس نگردید و آب رفته به جوی بازآمد.
دو بازی و دو تساوی برای اینکه کلوپ در خلوت سکرآور خویش به مانور امداد و نجات در اردوگاه بحران زده و در نزد سربازان دژم بیندیشد و کاسه چه کنم چه کنم در دست بگیرد کافی بود. حالا لیورپول هر چقدر که بزرگ باشد در حوالی من یونایتد نابود شده، نفس می‌کشد و عنقریب است که فانوس به دست در انتهای جدول، ندیم شوربخت مردگانی شود که پلک نمی‌زنند. تیمی که هر سال سودای تسخیر قاره را در سر می‌پروراند و در لیگ برتر پشت نت‌های مشعوف می‌نشیند، باید هر چه زودتر از این سیاه‌چاله خارج شود و با تکیه بر پلنی جدید رفتارهای خودخواهانه‌اش را کنار بگذارد. آن وقت شاید فشار خون توماس ورنر در جایگاه مخصوص کمی پایین بیاید و اشراف‌زاده مغرور نفسی از ته دل بکشد و دیگر فکر گرفتن جسد پرنده صد و سی ساله  از آب به ذهنش خطور نکند. صله و سیم هم که در میان باشد، اگر کلوپ دل به قضا و قدر بسپارد و باز هم خشکی زمین را بهانه کند و به این نمایش‌های دیوانه وار پایان ندهد، لیورپول به حتم از باران‌های سیل آسای بندر جان سالم به در نخواهد برد و همچون یونایتد ترحم‌برانگیز خبر سقوط یک ارتش غریبه با هبوط را به گوش آتشپاره‌هایی خواهد رساند که خیره به آسمان، بی‌هیچ انتظار برای سفیران آنفیلد دعا می‌کنند.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7981/21/623058/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها