بر پلههای سنگی دانشگاه
محدثه واعظیپور
روزنامهنگار
این روزها شبکه آیفیلم، برای چندمین بار سریال «در پناه تو» (حمید لبخنده) را پخش میکند. تماشای «در پناه تو»، در شرایطی که کارگردانش درگذشته و یکی از ستارههایش (حسن جوهرچی) سالهاست دنیای ما را ترک کرده، وجهی نوستالژیک پیدا کرده است. این سریال که در میانه دهه هفتاد از شبکه دو پخش میشد، برای نسل امروز، احتمالاً یک سریال بسیار متوسط با بازیگرانی است که این روزها به میانسالی یا سالخوردگی رسیدهاند اما زمان پخش، «در پناه تو» با همه جرح و تعدیلهای عجیب و غریبش پدیده بود. امتیاز سریال، متن آن است که برای نخستین بار به شکل جدی به چند موضوع که در آن سالها در تلویزیون و سینما تابو بود، پرداخته است. عشق زمینی و روابط جوانان در فضای دانشگاه. بازیگران جوان و خوش سیمای سریال و روایت پرفراز و فرود و عاشقانه علیرضا طالبزاده خیلی زود مورد توجه قرار گرفت و «در پناه تو» پربیننده و محبوب شد. این روزها وقتی سریال را نگاه میکنیم، امتیازهای آن هنوز پابرجاست. مثلث عاشقانهای که نویسنده طراحی کرده، حتی میتواند برای بیننده امروز هم جذاب باشد و با وجود کشدار بودن بعضی فصلها، بازی تصنعی تعدادی از بازیگرها و البته قدیمی شدن بخشی از عناصر قصه (مثل تعصب خانوادگی و پیوندهایی که ازدواجهای دانشجویی را سخت میکند) «در پناه تو»، در مقایسه با بسیاری از سریالهایی که پس از آن ساخته شدند باورپذیرتر است. دوربین در این سریال، برای اولین بار به محیط دانشگاه رفت و بخشی از روابط و دنیای دانشجویان رشته هنر را به تصویر کشید. بعدها اصغر فرهادی در سریال «روزگار جوانی» و در فضایی که طنز بیشتر و وجه اجتماعی پررنگ تری داشت به بهانه زندگی چهار دانشجو و در ساختاری اپیزودیک (که آن دوره تازه و جذاب بود) قصههایی را روایت کرد که به دنیای جوانان و دانشجوها مرتبط بود. البته دوربین در «روزگار جوانی» بیشتر در یک لوکیشن ثابت (آپارتمان چهار دانشجو) حضور داشت و خبری از دانشگاه و کلاسها یا وضعیت دانشجویان و روابط آنها در سریال نبود.
یک نمونه ضعیف هم که احتمالاً با نگاه به موفقیت «در پناه تو» ساخته شد، سریال «روزهای زندگی» (سیروس مقدم) بود که اواخر دهه هفتاد از شبکه سه پخش شد. محمد فرهمند (مجید مظفری) از آلمان به ایران آمده بود و حضورش در دانشگاه و نزدیک شدنش به دانشجویانش که هر کدام مسأله و بحرانی در زندگی شخصیشان داشتند، به حل مسائل آنها میانجامید. هر چقدر «در پناه تو» در نمایش روابط دانشجویان موفق است، «روزهای زندگی» که زمان پخش پربیننده هم بود، کلیشهای و اغراقآمیز است. بازیهای تصنعی و دیالوگهای شعاری، «روزهای زندگی» را به مجموعهای تاریخ مصرف دار تبدیل کرده، سریالی که متأثر از زمان ساخت، از بستری که برای روایت قصه داشته، به احساساتیترین شکل ممکن بسنده کرده و با نمایش حوض، گلدانهای شمعدانی، حجره و خانه پدری قدیمی، به ظاهر به سنتهای نیک و سرزمین آبا و اجدادی ادای دین میکند.دو دهه پس از «در پناه تو» هنوز دنیای جوانان در سریالهای تلویزیونی، به آنچه در واقعیت میبینیم، بیارتباط است. به همین دلیل، سریال محبوب حمید لبخنده در ذهن میماند و فراموش نمیشود.
روزنامهنگار
این روزها شبکه آیفیلم، برای چندمین بار سریال «در پناه تو» (حمید لبخنده) را پخش میکند. تماشای «در پناه تو»، در شرایطی که کارگردانش درگذشته و یکی از ستارههایش (حسن جوهرچی) سالهاست دنیای ما را ترک کرده، وجهی نوستالژیک پیدا کرده است. این سریال که در میانه دهه هفتاد از شبکه دو پخش میشد، برای نسل امروز، احتمالاً یک سریال بسیار متوسط با بازیگرانی است که این روزها به میانسالی یا سالخوردگی رسیدهاند اما زمان پخش، «در پناه تو» با همه جرح و تعدیلهای عجیب و غریبش پدیده بود. امتیاز سریال، متن آن است که برای نخستین بار به شکل جدی به چند موضوع که در آن سالها در تلویزیون و سینما تابو بود، پرداخته است. عشق زمینی و روابط جوانان در فضای دانشگاه. بازیگران جوان و خوش سیمای سریال و روایت پرفراز و فرود و عاشقانه علیرضا طالبزاده خیلی زود مورد توجه قرار گرفت و «در پناه تو» پربیننده و محبوب شد. این روزها وقتی سریال را نگاه میکنیم، امتیازهای آن هنوز پابرجاست. مثلث عاشقانهای که نویسنده طراحی کرده، حتی میتواند برای بیننده امروز هم جذاب باشد و با وجود کشدار بودن بعضی فصلها، بازی تصنعی تعدادی از بازیگرها و البته قدیمی شدن بخشی از عناصر قصه (مثل تعصب خانوادگی و پیوندهایی که ازدواجهای دانشجویی را سخت میکند) «در پناه تو»، در مقایسه با بسیاری از سریالهایی که پس از آن ساخته شدند باورپذیرتر است. دوربین در این سریال، برای اولین بار به محیط دانشگاه رفت و بخشی از روابط و دنیای دانشجویان رشته هنر را به تصویر کشید. بعدها اصغر فرهادی در سریال «روزگار جوانی» و در فضایی که طنز بیشتر و وجه اجتماعی پررنگ تری داشت به بهانه زندگی چهار دانشجو و در ساختاری اپیزودیک (که آن دوره تازه و جذاب بود) قصههایی را روایت کرد که به دنیای جوانان و دانشجوها مرتبط بود. البته دوربین در «روزگار جوانی» بیشتر در یک لوکیشن ثابت (آپارتمان چهار دانشجو) حضور داشت و خبری از دانشگاه و کلاسها یا وضعیت دانشجویان و روابط آنها در سریال نبود.
یک نمونه ضعیف هم که احتمالاً با نگاه به موفقیت «در پناه تو» ساخته شد، سریال «روزهای زندگی» (سیروس مقدم) بود که اواخر دهه هفتاد از شبکه سه پخش شد. محمد فرهمند (مجید مظفری) از آلمان به ایران آمده بود و حضورش در دانشگاه و نزدیک شدنش به دانشجویانش که هر کدام مسأله و بحرانی در زندگی شخصیشان داشتند، به حل مسائل آنها میانجامید. هر چقدر «در پناه تو» در نمایش روابط دانشجویان موفق است، «روزهای زندگی» که زمان پخش پربیننده هم بود، کلیشهای و اغراقآمیز است. بازیهای تصنعی و دیالوگهای شعاری، «روزهای زندگی» را به مجموعهای تاریخ مصرف دار تبدیل کرده، سریالی که متأثر از زمان ساخت، از بستری که برای روایت قصه داشته، به احساساتیترین شکل ممکن بسنده کرده و با نمایش حوض، گلدانهای شمعدانی، حجره و خانه پدری قدیمی، به ظاهر به سنتهای نیک و سرزمین آبا و اجدادی ادای دین میکند.دو دهه پس از «در پناه تو» هنوز دنیای جوانان در سریالهای تلویزیونی، به آنچه در واقعیت میبینیم، بیارتباط است. به همین دلیل، سریال محبوب حمید لبخنده در ذهن میماند و فراموش نمیشود.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه