مسئولیت مبالغهآمیز
رامتین ایمانی نوبر
روانشناس
دکتر گراهام سی.ال.دیوی در یادداشتی با عنوان«روانشناسی اختلال وسواسی-اجباری» نوشت: «در دهه 1970، زمانیکه روانشناسان به تازگی تحقیقات مفصلی را در مورد وسواس و اجبار آغاز کرده بودند، تصمیم گرفتند فردی را که مشکلات شدید وسواسی داشت بررسی کنند، به طوری که آنها بتوانند رفتارهای وارسی کردن او را در یک محیط کنترل شده اندازهگیری و ارزیابی کنند. در کمال تعجب، هنگامی که او در بیمارستان بستری شد، بیشتر رفتارهای وارسی کردن او ناپدید شدند و او به راحتی و بدون اضطراب شروع به پرداختن زندگی عادیاش کرد.» چرا چنین اتفاق غیرمترقبهای رخ داد؟! در ابتدا، برای پاسخ به این سؤال باید این اختلال را تعریف و واکاوی کرد. اختلال وسواسی-اجباری یک اختلال روانی است که در آن افراد افکار، احساسات، تصاویر یا احساسات ناخواسته و مکرر (وسواس) را تجربه میکنند و در پاسخ به آنها، به رفتارها یا اعمال ذهنی (اجبار) میپردازند. بهطور خلاصه «وسواس» فکری مکرر، ناخواسته و ناراحتکننده است که اغلب فرد کنترلی روی آن ندارد. در این خصوص تحقیقات نشان داده که افکار وسواسی حتی سراغ آنهایی که به این اختلال مبتلا نیستند نیز میآید. دکتر آلیس بویس در خصوص تفاوت فردی که دچار این اختلال شده با کسی که تنها افکار وسواسی دارد، مینویسد: «تفاوت اصلی در افراد مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری در محتوا یا موضوع افکار مزاحمشان نیست، بلکه میزان نگرانیشان در مورد داشتن افکار مزاحم است. افراد مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری داشتن افکار مزاحم را خطرناک یا غیراخلاقی میدانند. آنها نگرانند که داشتن فکر مزاحم منجر به عمل کردن بر اساس همان فکر شود یا اینکه فقط با داشتن این فکر خطر دیگری به وجود آید. بنابراین آنها داشتن یک فکر را با انجام عمل ترسناک برابر میدانند. این انحراف فکری«ادغام فکری-عملی» نامیده میشود...از این رو هر چه فرد مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری بیشتر نگران افکار مزاحم خود باشد، نفوذهای فکری بیشتری را تجربه میکند.» همچنین «اجبار» عبارت است از یک رفتار فیزیکی یا عمل ذهنی تکراری که فرد مجبور است انجام دهد تا از اضطراب ناشی از افکار وسواسی بکاهد و از وقوع مخاطرات احتمالی جلوگیری کند. اجبارهای فیزیکی قابل رؤیت هستند و شامل رفتارهای تکراری مانند شستن دستها، چک کردن قفل و احتکار اشیا است. اما اجبارهای فکری-مانند تکرار کلمات، اعداد، یا تکرار مداوم یک عبارت خاص- پنهانی، پیچیدهتر و حتی دردسرسازتر هستند. لیلی بیلی نویسنده و روزنامهنگار انگلیسی که سالها از این اختلال رنج برده، میگوید: «اغلب به نظرم میرسد که تأخیر در دریافت تشخیص این اختلال یا دسترسی به حمایتی برای درمان، بیشتر در جایی است که بیمار به جای اجبارهای فیزیکی آشکار، اجبارهای ذهنی را تجربه میکند... در تجربه من، بزرگترین «مزیت» انجام اجبار در ذهن شما این است که هیچ کس متوجه نمیشود. بزرگترین «نقطه ضعف» انجام اجبار در ذهن شما این است که هیچ کس متوجه نمیشود.» با این تفاصیل آنچه در این فرایند رخ میدهد، ریشه در اضطرابی دارد که از همان اوان زندگی به وجود آمده، با باورهای اجتماعی و فردی شکل و قوام گرفته و به سبب اینکه به کرات سرکوب شده، بدل به فکری مزاحم گردیده. بنابراین یکی از آن عواملی که میتواند اضطراب را بیشتر کند تا به رفتارهای وسواسی- اجباری بینجامد، داشتن مسئولیت است. مسئولیتی که بسیاری از انسانها از داشتنش در هراسند و با گذر عمر نیز افزایش پیدا میکند؛ با اینحال این افزایش برای افراد مبتلا به این اختلال غیرمعمول است، چرا که تصور میکنند پیامد ناخوشایندی خواهد داشت. در نتیجه در پاسخ به آن سؤال میتوان گفت، بستری شدن آن فرد در بیمارستان منجر به انتقال مسئولیت به کارکنان بیمارستان شده بود و همین امر موجب شد تا او آرام شود. به همین دلیل دکتر دیوی در ادامه یادداشتش مینویسد: «افراد مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری نه تنها نسبت به عدم وقوع اتفاقات بد احساس مسئولیت میکنند، بلکه احساس مسئولیت بسیار شدیدی نیز دارند که در صورت انجام نشدن تشریفات اجباری، احساس گناه و شرمی را برمیانگیزد که ممکن است اتفاقات بدی رخ دهد. مسئولیت مبالغهآمیز یکی از مهمترین ویژگیهای شناختی بنیادی اختلال وسواسی-اجباری است.»
روانشناس
دکتر گراهام سی.ال.دیوی در یادداشتی با عنوان«روانشناسی اختلال وسواسی-اجباری» نوشت: «در دهه 1970، زمانیکه روانشناسان به تازگی تحقیقات مفصلی را در مورد وسواس و اجبار آغاز کرده بودند، تصمیم گرفتند فردی را که مشکلات شدید وسواسی داشت بررسی کنند، به طوری که آنها بتوانند رفتارهای وارسی کردن او را در یک محیط کنترل شده اندازهگیری و ارزیابی کنند. در کمال تعجب، هنگامی که او در بیمارستان بستری شد، بیشتر رفتارهای وارسی کردن او ناپدید شدند و او به راحتی و بدون اضطراب شروع به پرداختن زندگی عادیاش کرد.» چرا چنین اتفاق غیرمترقبهای رخ داد؟! در ابتدا، برای پاسخ به این سؤال باید این اختلال را تعریف و واکاوی کرد. اختلال وسواسی-اجباری یک اختلال روانی است که در آن افراد افکار، احساسات، تصاویر یا احساسات ناخواسته و مکرر (وسواس) را تجربه میکنند و در پاسخ به آنها، به رفتارها یا اعمال ذهنی (اجبار) میپردازند. بهطور خلاصه «وسواس» فکری مکرر، ناخواسته و ناراحتکننده است که اغلب فرد کنترلی روی آن ندارد. در این خصوص تحقیقات نشان داده که افکار وسواسی حتی سراغ آنهایی که به این اختلال مبتلا نیستند نیز میآید. دکتر آلیس بویس در خصوص تفاوت فردی که دچار این اختلال شده با کسی که تنها افکار وسواسی دارد، مینویسد: «تفاوت اصلی در افراد مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری در محتوا یا موضوع افکار مزاحمشان نیست، بلکه میزان نگرانیشان در مورد داشتن افکار مزاحم است. افراد مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری داشتن افکار مزاحم را خطرناک یا غیراخلاقی میدانند. آنها نگرانند که داشتن فکر مزاحم منجر به عمل کردن بر اساس همان فکر شود یا اینکه فقط با داشتن این فکر خطر دیگری به وجود آید. بنابراین آنها داشتن یک فکر را با انجام عمل ترسناک برابر میدانند. این انحراف فکری«ادغام فکری-عملی» نامیده میشود...از این رو هر چه فرد مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری بیشتر نگران افکار مزاحم خود باشد، نفوذهای فکری بیشتری را تجربه میکند.» همچنین «اجبار» عبارت است از یک رفتار فیزیکی یا عمل ذهنی تکراری که فرد مجبور است انجام دهد تا از اضطراب ناشی از افکار وسواسی بکاهد و از وقوع مخاطرات احتمالی جلوگیری کند. اجبارهای فیزیکی قابل رؤیت هستند و شامل رفتارهای تکراری مانند شستن دستها، چک کردن قفل و احتکار اشیا است. اما اجبارهای فکری-مانند تکرار کلمات، اعداد، یا تکرار مداوم یک عبارت خاص- پنهانی، پیچیدهتر و حتی دردسرسازتر هستند. لیلی بیلی نویسنده و روزنامهنگار انگلیسی که سالها از این اختلال رنج برده، میگوید: «اغلب به نظرم میرسد که تأخیر در دریافت تشخیص این اختلال یا دسترسی به حمایتی برای درمان، بیشتر در جایی است که بیمار به جای اجبارهای فیزیکی آشکار، اجبارهای ذهنی را تجربه میکند... در تجربه من، بزرگترین «مزیت» انجام اجبار در ذهن شما این است که هیچ کس متوجه نمیشود. بزرگترین «نقطه ضعف» انجام اجبار در ذهن شما این است که هیچ کس متوجه نمیشود.» با این تفاصیل آنچه در این فرایند رخ میدهد، ریشه در اضطرابی دارد که از همان اوان زندگی به وجود آمده، با باورهای اجتماعی و فردی شکل و قوام گرفته و به سبب اینکه به کرات سرکوب شده، بدل به فکری مزاحم گردیده. بنابراین یکی از آن عواملی که میتواند اضطراب را بیشتر کند تا به رفتارهای وسواسی- اجباری بینجامد، داشتن مسئولیت است. مسئولیتی که بسیاری از انسانها از داشتنش در هراسند و با گذر عمر نیز افزایش پیدا میکند؛ با اینحال این افزایش برای افراد مبتلا به این اختلال غیرمعمول است، چرا که تصور میکنند پیامد ناخوشایندی خواهد داشت. در نتیجه در پاسخ به آن سؤال میتوان گفت، بستری شدن آن فرد در بیمارستان منجر به انتقال مسئولیت به کارکنان بیمارستان شده بود و همین امر موجب شد تا او آرام شود. به همین دلیل دکتر دیوی در ادامه یادداشتش مینویسد: «افراد مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری نه تنها نسبت به عدم وقوع اتفاقات بد احساس مسئولیت میکنند، بلکه احساس مسئولیت بسیار شدیدی نیز دارند که در صورت انجام نشدن تشریفات اجباری، احساس گناه و شرمی را برمیانگیزد که ممکن است اتفاقات بدی رخ دهد. مسئولیت مبالغهآمیز یکی از مهمترین ویژگیهای شناختی بنیادی اختلال وسواسی-اجباری است.»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه