مهمترین تفاوت مذاکرات در دولت کنونی با دولت قبل چیست؟
مذاکره از موضع قدرت
احمد فاضلزاده
دکترای روابط بینالملل
یکی از پرسشهایی که گاه در رسانهها طرح میشود آن است که مذاکرات در دولت سیزدهم چه تفاوتهایی با مذاکرات در دولت قبل دارد؟ این سؤال خود مقدمهای بر طرح این شبهه است که حاکمیت و جریان انقلابی با موضوع مذاکرات، سیاست زده برخورد کردهاند؛ به طوری که زمانی که دولت به دست جریان غیرمتبوعشان باشد، با مذاکره مخالفت میکنند اما زمانی که دولت به دست خودشان بیفتد، آن را امری مثبت تلقی میکنند. طرح این انگاره که بسیار هم عامیانه است، نشان از عدم درک تفاوتهای بنیادین مذاکره در دولت فعلی و دولت پیشین دارد. اما در پاسخ به این سؤال شاید بتوان اصلیترین تفاوت میان دو دولت را شیوه مواجهه آنها با مذاکرات دانست؛ مذاکرات هستهای برای دولت قبل بهعنوان راهی برای خلاصی از مشکلات اقتصادی به حساب میآمد و ماهیت وجودی دولت قبل نیز بدون توافق هستهای معنایی نداشت. اما برای دولت سیزدهم مذاکره، همه چیز نیست؛ ضمن آنکه برخلاف دولت قبل که مدام در رسانه پالسهایی حاوی پیام بدبختی و بیچارگی و نیاز ایران به توافق به دولتهای غربی میداد، در حال حاضر دولت سیزدهم از موضع قدرت پای میز مذاکره مینشیند.
بلومبرگ در 25 آگوست مقالهای با عنوان «اقتصاد بیمار، دست تهران را در گفتوگوهای هستهای میبندد» منتشر کرده که در آن نویسندگان اظهار داشتهاند: «دیپلماتهایی که برای بازگرداندن توافق هستهای ایران تلاش میکنند، میخواهند به اقتصاد رو به وخامت این کشور کمک کنند، زیرا مشکلات فزاینده فشار بر مقامات عالی تهران را افزایش میدهد.» سپس در ادامه به چند نقل قول از برخی ایرانیان اشاره کرده و بر مبنای آن نتایج موردنظر خود را به طور ضمنی گرفته است؛ اینکه ایران چارهای جز مذاکره ندارد و از سر ناچاری بهدنبال حصول هرگونه توافق است.
این مقاله که نویسندگان آن غالباً از دادههای یکجانبه استفاده کردهاند، از جنبههای متفاوتی قابل نقد است؛ به تازگی جواد صالحی اصفهانی در پاسخ به این مطلب، مقالهای نوشته که از سوی مؤسسه کوئینسی منتشر شده است. صالحی اصفهانی، استاد اقتصاد دانشگاه ویرجینیا تک ، عضو پیوسته مؤسسه بروکینگز است و در مقاله خود با عنوان «نه، ایرانیها از جایگاه ضعف اقتصادی گفتوگو نمیکنند» اشاره کرده است که اتفاقاً برخلاف مقاله بلومبرگ، ایران از موضع قدرت پای میز مذاکره نشسته است و نه از موضع ضعف.
وی در بخشی از مقاله خود مینویسد: «عنوان مقاله بلومبرگ را میتوان خلاصهای از تفکر مخالفان توافق هستهای با ایران موسوم به برجام دانست؛ منتقدان داخلی دولتِ بایدن ادعا میکنند که اقتصاد ایران در حال غرق شدن است، بنابراین واشنگتن باید منتظر ایران ضعیفتر برای ارائه امتیازات بیشتر باشد. همین تفکر، خروج دونالد ترامپ از برجام را رقم زد و حالا پس از سه سال ایران بیش از گذشته در آستانه هستهای شدن است که خود نشان دهنده اشتباه بودن این طرز تفکر است. سال گذشته اقتصاد ایران 4.3 درصد رشد کرد و صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی رشد سالانه حدود 3 درصد را در سالهای آینده پیشبینی کردند. از سال 2012، تحت تحریمها، تولید ناخالص داخلی غیرنفتی 2.9 درصد در سال رشد کرده است.»
پول های بلوکه شده در زندگی مردم چه تاثیری دارد؟
صالحی اصفهانی در ادامه، به اظهارنظر یکی از کارشناسان بنیاد دفاع از دموکراسی اشاره میکند که گفته بود آزادسازی پولهای بلوکه شده ایران به نفع طبقه متوسط نخواهد بود و چون صرف جنگهای نیابتی میشود، باید از حصول توافق جلوگیری کرد؛ او در پاسخ به این مطلب مینویسد: «دادههای هزینه خانوارهای ایرانی این استدلال که منابع آزاد شده به طبقه متوسط نمیرسد را رد میکند. سال گذشته، درآمد شخصی بیش از سه برابر سریع تر از تولید ناخالص داخلی سرانه افزایش یافت. تورم در سال 42 درصد بود اما درآمدها و هزینهها با حاشیه قابل توجهی از تورم پیشی گرفت و حدود 53 درصد افزایش یافت. در نتیجه، با تعدیل تورم، درآمدها در سطح ملی 11.5 درصد، در مناطق شهری 12.1 درصد و در مناطق روستایی 7 درصد افزایش یافت.»
او در ادامه استدلال خود مینویسد: «این ادعا که آزاد شدن پولهای ایران به طبقه متوسط نمیرسد، ناشی از درک نادرست از اقتصاد ایران است. ایرانیهای طبقه متوسط از رفع تحریمها حمایت میکنند همانطور که در انتخاب قاطعانه خود از حسن روحانی و حمایت گسترده از ابراهیم رئیسی نشان دادند.»
از دید این استاد دانشگاه، هدف دولت برای رسیدن به رشد 8 درصدی در سال در دوره اول، همراه با ایجاد یک میلیون شغل و ساخت یک میلیون خانه در سال، به منابع سرمایهگذاری بسیار بیشتری نسبت به آنچه در حال حاضر وجود دارد، نیاز دارد. او اگرچه وجود مشکلات در اقتصاد ایران را میپذیرد، اما اینکه دولت باید بهدنبال توافق با غرب باشد را نه در راستای تلاش برای برون رفت از بدبختی و بحران که برای پایدار کردن اقتصاد ایران میداند. او مینویسد: «کمبود منابع سرمایهگذاری بحرانیترین عامل است.
در سه سال گذشته، سرمایهگذاری ثابت ناخالص حدود 13 درصدِ تولید ناخالص داخلی بوده که برای حفظ موجودی سرمایه در سطح فعلی کافی نیست، چه رسد به ایجاد رشد قوی. این نسبت از بیش از 30 درصد در دهه 1990 و 25 درصد در اواخر سال 2011 کاهش یافته است. صادرات نفت منبع اصلی منابع سرمایهگذاری است، اما برای حفظ تولید نفت و گاز، بخش نفت و گاز به تنهایی به سرمایهگذاری نزدیک به یک سوم تولید ناخالص داخلی نیاز دارد.»
دولت قبل، از موضع ضعف مذاکره می کرد
صالحی اصفهانی با اشاره به تفاوت رویکرد دولتهای کنونی و قبل به مذاکرات، خاطرنشان میکند که روحانی از موضع ضعف، به سراغ مذاکرات رفت؛ «به نوبه خود، ایالات متحده باید ثبات اقتصادی ایران را دلیلی برای خوش بین بودن نسبت به دستیابی به یک توافق پایدار با ایران بداند. محافظهکارانی که اکنون در قدرت هستند بشدت از توافق هستهای 2015 مورد مذاکره روحانی انتقاد کردند، زیرا معتقدند که ایران از موضع ضعف به مذاکرات نزدیک شده است.»
این تحلیلگر اقتصادی با بیان اینکه موضع دولت رئیسی در قبال مذاکرات برخلاف دولت قبل، از سر قدرت است، مینویسد: «وعده رئیسی مبنی بر گره نزدن معیشت مردم به توافق هستهای، بر این نکته تأکید دارد که ایران میتواند در شرایط تحریم اگر خوب عمل نکند زنده بماند و نیازی به عقبنشینی از هدف راهبردی خود برای به چالش کشیدن هژمونی ایالات متحده در ازای رفع تحریمها ندارد.»
او همچنین در پایان نوشته خود رویکرد کلی جمهوری اسلامی در قبال توافق را تشریح میکند و اذعان میدارد که برخلاف آنکه ایران از موضع قدرت به این مذاکرات وارد شده و آن را پیش میبرد، اما اینگونه نیست که بخواهد رفتاری غیرمعقول داشته باشد یا بهدنبال بهانه برای عدم حصول توافق باشد؛ «واشنگتن باید توانایی ایران برای تثبیت اقتصاد خود تحت تحریمها را فرصتی برای دستیابی به یک توافق هستهای بادوام با دولت محافظهکاران در ایران ببیند.
در نهایت، برخلاف عقل رایج، ایران که به توانایی خود برای مقاومت در برابر فشار حداکثری اطمینان دارد، در حالی که جایگاه دشمنگونه خود را در برابر ایالات متحده حفظ میکند، دلایل کمتری برای تضعیف مفاد توافق برجام خواهد داشت.»
دکترای روابط بینالملل
یکی از پرسشهایی که گاه در رسانهها طرح میشود آن است که مذاکرات در دولت سیزدهم چه تفاوتهایی با مذاکرات در دولت قبل دارد؟ این سؤال خود مقدمهای بر طرح این شبهه است که حاکمیت و جریان انقلابی با موضوع مذاکرات، سیاست زده برخورد کردهاند؛ به طوری که زمانی که دولت به دست جریان غیرمتبوعشان باشد، با مذاکره مخالفت میکنند اما زمانی که دولت به دست خودشان بیفتد، آن را امری مثبت تلقی میکنند. طرح این انگاره که بسیار هم عامیانه است، نشان از عدم درک تفاوتهای بنیادین مذاکره در دولت فعلی و دولت پیشین دارد. اما در پاسخ به این سؤال شاید بتوان اصلیترین تفاوت میان دو دولت را شیوه مواجهه آنها با مذاکرات دانست؛ مذاکرات هستهای برای دولت قبل بهعنوان راهی برای خلاصی از مشکلات اقتصادی به حساب میآمد و ماهیت وجودی دولت قبل نیز بدون توافق هستهای معنایی نداشت. اما برای دولت سیزدهم مذاکره، همه چیز نیست؛ ضمن آنکه برخلاف دولت قبل که مدام در رسانه پالسهایی حاوی پیام بدبختی و بیچارگی و نیاز ایران به توافق به دولتهای غربی میداد، در حال حاضر دولت سیزدهم از موضع قدرت پای میز مذاکره مینشیند.
بلومبرگ در 25 آگوست مقالهای با عنوان «اقتصاد بیمار، دست تهران را در گفتوگوهای هستهای میبندد» منتشر کرده که در آن نویسندگان اظهار داشتهاند: «دیپلماتهایی که برای بازگرداندن توافق هستهای ایران تلاش میکنند، میخواهند به اقتصاد رو به وخامت این کشور کمک کنند، زیرا مشکلات فزاینده فشار بر مقامات عالی تهران را افزایش میدهد.» سپس در ادامه به چند نقل قول از برخی ایرانیان اشاره کرده و بر مبنای آن نتایج موردنظر خود را به طور ضمنی گرفته است؛ اینکه ایران چارهای جز مذاکره ندارد و از سر ناچاری بهدنبال حصول هرگونه توافق است.
این مقاله که نویسندگان آن غالباً از دادههای یکجانبه استفاده کردهاند، از جنبههای متفاوتی قابل نقد است؛ به تازگی جواد صالحی اصفهانی در پاسخ به این مطلب، مقالهای نوشته که از سوی مؤسسه کوئینسی منتشر شده است. صالحی اصفهانی، استاد اقتصاد دانشگاه ویرجینیا تک ، عضو پیوسته مؤسسه بروکینگز است و در مقاله خود با عنوان «نه، ایرانیها از جایگاه ضعف اقتصادی گفتوگو نمیکنند» اشاره کرده است که اتفاقاً برخلاف مقاله بلومبرگ، ایران از موضع قدرت پای میز مذاکره نشسته است و نه از موضع ضعف.
وی در بخشی از مقاله خود مینویسد: «عنوان مقاله بلومبرگ را میتوان خلاصهای از تفکر مخالفان توافق هستهای با ایران موسوم به برجام دانست؛ منتقدان داخلی دولتِ بایدن ادعا میکنند که اقتصاد ایران در حال غرق شدن است، بنابراین واشنگتن باید منتظر ایران ضعیفتر برای ارائه امتیازات بیشتر باشد. همین تفکر، خروج دونالد ترامپ از برجام را رقم زد و حالا پس از سه سال ایران بیش از گذشته در آستانه هستهای شدن است که خود نشان دهنده اشتباه بودن این طرز تفکر است. سال گذشته اقتصاد ایران 4.3 درصد رشد کرد و صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی رشد سالانه حدود 3 درصد را در سالهای آینده پیشبینی کردند. از سال 2012، تحت تحریمها، تولید ناخالص داخلی غیرنفتی 2.9 درصد در سال رشد کرده است.»
پول های بلوکه شده در زندگی مردم چه تاثیری دارد؟
صالحی اصفهانی در ادامه، به اظهارنظر یکی از کارشناسان بنیاد دفاع از دموکراسی اشاره میکند که گفته بود آزادسازی پولهای بلوکه شده ایران به نفع طبقه متوسط نخواهد بود و چون صرف جنگهای نیابتی میشود، باید از حصول توافق جلوگیری کرد؛ او در پاسخ به این مطلب مینویسد: «دادههای هزینه خانوارهای ایرانی این استدلال که منابع آزاد شده به طبقه متوسط نمیرسد را رد میکند. سال گذشته، درآمد شخصی بیش از سه برابر سریع تر از تولید ناخالص داخلی سرانه افزایش یافت. تورم در سال 42 درصد بود اما درآمدها و هزینهها با حاشیه قابل توجهی از تورم پیشی گرفت و حدود 53 درصد افزایش یافت. در نتیجه، با تعدیل تورم، درآمدها در سطح ملی 11.5 درصد، در مناطق شهری 12.1 درصد و در مناطق روستایی 7 درصد افزایش یافت.»
او در ادامه استدلال خود مینویسد: «این ادعا که آزاد شدن پولهای ایران به طبقه متوسط نمیرسد، ناشی از درک نادرست از اقتصاد ایران است. ایرانیهای طبقه متوسط از رفع تحریمها حمایت میکنند همانطور که در انتخاب قاطعانه خود از حسن روحانی و حمایت گسترده از ابراهیم رئیسی نشان دادند.»
از دید این استاد دانشگاه، هدف دولت برای رسیدن به رشد 8 درصدی در سال در دوره اول، همراه با ایجاد یک میلیون شغل و ساخت یک میلیون خانه در سال، به منابع سرمایهگذاری بسیار بیشتری نسبت به آنچه در حال حاضر وجود دارد، نیاز دارد. او اگرچه وجود مشکلات در اقتصاد ایران را میپذیرد، اما اینکه دولت باید بهدنبال توافق با غرب باشد را نه در راستای تلاش برای برون رفت از بدبختی و بحران که برای پایدار کردن اقتصاد ایران میداند. او مینویسد: «کمبود منابع سرمایهگذاری بحرانیترین عامل است.
در سه سال گذشته، سرمایهگذاری ثابت ناخالص حدود 13 درصدِ تولید ناخالص داخلی بوده که برای حفظ موجودی سرمایه در سطح فعلی کافی نیست، چه رسد به ایجاد رشد قوی. این نسبت از بیش از 30 درصد در دهه 1990 و 25 درصد در اواخر سال 2011 کاهش یافته است. صادرات نفت منبع اصلی منابع سرمایهگذاری است، اما برای حفظ تولید نفت و گاز، بخش نفت و گاز به تنهایی به سرمایهگذاری نزدیک به یک سوم تولید ناخالص داخلی نیاز دارد.»
دولت قبل، از موضع ضعف مذاکره می کرد
صالحی اصفهانی با اشاره به تفاوت رویکرد دولتهای کنونی و قبل به مذاکرات، خاطرنشان میکند که روحانی از موضع ضعف، به سراغ مذاکرات رفت؛ «به نوبه خود، ایالات متحده باید ثبات اقتصادی ایران را دلیلی برای خوش بین بودن نسبت به دستیابی به یک توافق پایدار با ایران بداند. محافظهکارانی که اکنون در قدرت هستند بشدت از توافق هستهای 2015 مورد مذاکره روحانی انتقاد کردند، زیرا معتقدند که ایران از موضع ضعف به مذاکرات نزدیک شده است.»
این تحلیلگر اقتصادی با بیان اینکه موضع دولت رئیسی در قبال مذاکرات برخلاف دولت قبل، از سر قدرت است، مینویسد: «وعده رئیسی مبنی بر گره نزدن معیشت مردم به توافق هستهای، بر این نکته تأکید دارد که ایران میتواند در شرایط تحریم اگر خوب عمل نکند زنده بماند و نیازی به عقبنشینی از هدف راهبردی خود برای به چالش کشیدن هژمونی ایالات متحده در ازای رفع تحریمها ندارد.»
او همچنین در پایان نوشته خود رویکرد کلی جمهوری اسلامی در قبال توافق را تشریح میکند و اذعان میدارد که برخلاف آنکه ایران از موضع قدرت به این مذاکرات وارد شده و آن را پیش میبرد، اما اینگونه نیست که بخواهد رفتاری غیرمعقول داشته باشد یا بهدنبال بهانه برای عدم حصول توافق باشد؛ «واشنگتن باید توانایی ایران برای تثبیت اقتصاد خود تحت تحریمها را فرصتی برای دستیابی به یک توافق هستهای بادوام با دولت محافظهکاران در ایران ببیند.
در نهایت، برخلاف عقل رایج، ایران که به توانایی خود برای مقاومت در برابر فشار حداکثری اطمینان دارد، در حالی که جایگاه دشمنگونه خود را در برابر ایالات متحده حفظ میکند، دلایل کمتری برای تضعیف مفاد توافق برجام خواهد داشت.»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه