سه نوع نوشتن در مکتبخانه روستایمان داشتیم
بهزاد فراهانی: شاید باورتان نشود ما سه نوع نوشتن در مکتبخانه روستایمان داشتیم. در مرتبه نخست، درس و مشقمان را با مداد روی کاغذ مینوشتیم. برای اینکه بتوانیم از این کاغذ دوباره استفاده کنیم نوشتهها را از روی کاغذ با پاک کن، پاک میکردیم. در مرحله دوم با قلم مرکب روی آن مینوشتیم. سپس مقداری آب به آن کاغذ میزدیم و آن را جلوی آفتاب میگذاشتیم. نور خورشید یواش یواش سیاهه جوهر را از بین میبرد و کاغذ سفید میشد. برای بار سوم هم با قلم درشت روی آن مینوشتیم. یا در مورد کتاب، کتاب در روستا کم بود و نوبتی میچرخید. یادم است کتاب حسین کرد شبستری را هر کس سه یا چهار روز میتوانست همراه خود داشته باشد و باید آن را به دیگری میداد تا همه بتوانند آن را مطالعه کنند. این مقدمات را گفتم تا به این نکته برسم که ما تنگدست نبودیم ولی زندگی فقرآلودی را با حفظ آبرو میگذراندیم. خاطرم است پدربزرگم به من میگفت لطفی ببین زنگ تفریح مکتب، کدام دانشآموز نان جو میخورد و بیا به من بگو. اسم شناسنامهای من لطفالله است. من هم به پدربزرگ اسامی همکلاسیهایی را که نان جو میخوردند میدادم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه