شعر و ادب پارسی سرچشمه ادبیات نمایشی معاصر


رضا آشفته
منتقد

​​​​​​​امروز، روز شعر و ادب‌فارسی است، آن هم در شرایطی که جهانیان بر این نظرند که ایران سرزمین ادبیات و شعر است و بزرگانی دارد که در میان خواص دنیا بی‌بدیل هستند. همین ذهنیت تداعی بخش گستره‌ای از باورها و معانی، مبنی بر این است که از این خوان گسترده همچنان می‌توان به عنوان سرچشمه‌ای ناب به منظور اقتباس نمایشی در حوزه‌های سینما، تلویزیون، انیمیشن و تئاتر و حتی بازی‌های رایانه‌ای بهره‌مند شد. در این بین چه چیزی بهتر از اینکه هم مخاطب ایرانی از پیشینه شعر و ادب خود بهره‌مند شود و هم زمینه گسترش آن در سطح جهانی و از طریق همین هنرها فراهم شود. در میان شاعران ایران زمین، فردوسی با آنکه یک اثر حماسی آفرید اما شاهنامه‌اش لبریز از تراژدی‌های جانکاه است و این یعنی یک وضعیت نمایشی که به سادگی می‌تواند با در نظر داشتن برخی تغییرات تبدیل به متن نمایشی شده و مورد اقتباس واقع شود. خوشبختانه تا امروز در ایران و حتی در کشورهای همسایه از چنین امکان و سرچشمه‌ای بارها بهره‌وری هنری و نمایشی شده است. در ایران در سال 1313 ه.ش عبدالحسین نوشین و چند کارگردان ایرانی به انگیزه هزاره فردوسی چند متن از شاهنامه را به صحنه آوردند و این سرآغازی است برای بهره‌مندی از منظومه بزرگی که هر داستانش یک سرچشمه برای ارائه روایتی نمایشی در صحنه است که همچنان می‌تواند خواهان داشته باشد. در دهه چهل خورشیدی، بیضایی در شکل گسترده‌ای زمینه اقتباس از متون ادبی، تاریخی و اسطوره‌ای را فراهم کرد و خودش نیز بر پایه داستان سیاوش، رستم و سهراب و مانند اینها برداشت‌های متفاوت و روزآمدی را برای صحنه نوشت که به نام سیاوش خوانی و سهراب‌کشی مورد توجه کارگردانان تئاتر قرار گرفته است.
دیگر شاعران داستان سرا نیز برخوردار از منظومه‌هایی هستند که قادر است تئاترهای ما را همچنان از معنا و معنویت سیراب کنند، آثاری که به لحاظ داستان پردازی نیز مسیر پر چالشی را پیش روی مخاطبان قرار دهند. نمونه‌اش مجموعه آثار نظامی گنجوی که سرشار از عاشقانه‌های بارزی است که می‌تواند هر شنونده‌ای را نسبت به درک عشق حقیقی آگاه کند و پیش از آن نیز نسبت به عشق مجازی حریم و تعهدی را یادآور سازد. آن هم در جهان امروز که دیگر کمتر جوانی پایبند به باورهای عاشقانه است.
متون عارفانه مثنوی معنوی مولانا و عطار نیشابوری و تجربه‌های زیسته و ادبی عرفای بزرگ ایرانی مانند حلاج، بایزید بسطامی، سهروردی، عین القضات و... همگی می‌توانند در ارائه فضاهای عرفانی و درک حقایق والا و هستی شناسانه مورد توجه قرار بگیرند. البته این متون برخوردار از شگردهای نمایشی نیستند، به اصطلاح روایت محسوب می‌شوند و برای تبدیل آنها به کاری نمایشی باید که بر شیوه‌ها و شگردهای خاص این نوع هنرها تنظیم و بازنگری شوند. آثار ادبی کهن دارای معانی بزرگی هستند که باید همواره مورد توجه قرار بگیرند و ما ایرانیان بنابر همین تجربه‌های زیسته پیشینیان است که می‌توانیم همچنان در جهان خودی نشان دهیم. از سوی دیگر والامنشی و نیک سرشتی مان نیز در درک و دریافت و شناخت همین متون شعر و ادب است که کالبد متون معاصر را می‌تواند مزین به شکل‌ها و معانی بسامان و کارساز کند و چشم پوشی از آن نیز یک غفلت بزرگ و به معنایی عقب ماندگی و درجا زدن خواهد بود. بنابراین شاعران و متون ادبی ایران که امروزه کهن و به تعبیری کلاسیک خوانده می‌شوند، هم نباید فراموش شوند و هم نباید از گردونه ادبیات و هنر امروز دور بمانند بلکه بنابر شگردهای بینامتنی همواره باید به شکل‌های متفاوت و به بهانه‌های مختلف در اختیار ادیبان و نویسندگان امروزی قرار بگیرند که معرفت ایرانی و باورهای زیسته برای بسامان نگه داشتن این هویت و اندیشه‌ورزی به راستی کارآمد و کارساز خواهد بود. 


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/8007/24/627057/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها