تکنیکهایی برای تصمیمگیری خوب
دکتر محمد رضا ایمانی
روانشناس
در یادداشت قبلی به بیان برخی از تکنیکها برای برخورداری از مهارت تصمیمگیری اشاره کردیم که در ادامه چند تکنیک دیگر را تقدیم خوانندگان عزیز مینماییم.
1- قانون 90/10: استفان کاوی در کتاب اصل 90/10 روش جالب توجه و خوبی را برای برخورداری از تصمیمهای مناسب ارائه میدهد. او بیان میکند: «10 درصد از زندگی آن چیزی است که برای ما اتفاق میافتد و 90 درصد از زندگی را خود شما با واکنشهایتان به امور تعیین میکنید. این یعنی چه؟ یعنی ما واقعاً بر 10 درصد از اتفاقاتی که برایمان میافتد هیچ کنترلی نداریم. ما نمیتوانیم ماشین درحال سقوطی را از سقوط کردن بازداریم. هواپیما ممکن است دیر برسد و تمام زمانبندیهای ما را بههم بریزد. یک راننده دیگر ممکن است ما را در ترافیک اسیر کند. ما بر این 10 درصد هیچ کنترلی نداریم. اما 90 درصد دیگر، فرق دارند و 90 درصد بقیه را شما تعیین میکنید. چگونه؟ با عکسالعملهایتان. چراغ خطر را شما کنترل نمیکنید اما شما میتوانید واکنش خود را به آن کنترل کنید. اجازه ندهید مردم شما را احمق فرض کنند. شما میتوانید واکنشهای خود را کنترل نمایید.»
در این روش ما میتوانیم نسبت به پذیرش رخدادها و کنترل آن هوشمندانهتر و مطلوبتر رفتار کنیم و در نتیجه با مجموعهای از رخدادهای تصادفی و حوادث پیشبینی نشده و پر هزینه مواجه نشویم.
2- مدل پنیرسوئیسی: در درون هر سیستم، نواقص متعددی وجود دارد ولی این نواقص همیشه منجر به بروز خطا نمیشوند. بلکه خطا تنها زمانی روی میدهد که نقصهای موجود در قسمتهای مختلف یک سیستم، به صورت پیشبینی نشده و هم زمان با یکدیگر رخ دهند و زنجیرهای از این نواقص منجر به پیدایش یک حادثه میشوند. هرگاه سوراخهای تمام لایههای مختلف یک سیستم (همچون پنیر سوئیسی) در امتداد هم قرار گیرند و به عبارتی تمام لایههای محافظتی به شکل غیرمعمول و نادر در نقطههای مشخص دارای سوراخ و نقصهای متوالی باشند، این منافذ در یک ردیف قرار میگیرند و منجر به اتفاقات و حوادث تلخ و پیچیدهای همچون ویرانی میشوند.
آنچه که مورد توجه باید قرار گیرد، برخورداری از دیدگاه مناسب برای بررسی خطاهای شناختی در محاسبات روند تصمیمگیریهای مهم زندگی است. در مجموع چند تصمیم اشتباه همراستا میتواند به نابودی و ویرانی کلیت و ماهیت زندگی منجر شود.
3- تکنیک شش کلاه تفکر: این روش به تصمیمگیری در موقعیتهای مختلف و تقویت روحیه کار تیمی کمک میکند و مانند روش بارش ذهنی یا طوفان فکری (هماندیشی) یکسری قوانین کلی دارد که افراد میبایست به آن احترام بگذارند. برای مثال، اگر در تیم یکی از اعضا فردی هیجانی است و دیگری شخصیتی تحلیلگر دارد، ممکن است ایدههایی کاملاً متفاوت از یکدیگر داشته باشند. به همین ترتیب، ایدههای شخصی بدبین بسیار متفاوت از ایدههای فردی خوشبین است. با این حساب، بسیار مهم است که همه به ایدهها و دیدگاههای یکدیگر احترام بگذارند. در این روش۶ کلاه واقعی با رنگهای سفید، سیاه، قرمز، سبز، زرد و آبی باید تهیه شود و در مقابل افراد روی میزی قرار بگیرد. در این تکنیک هر یک از افراد باید به نوبت یکی از کلاهها را بر سر بگذارد و البته در هر بار میبایست به دیدگاهها و نقشهای تعیین شده متناسب با آن رنگ کلاه پایبند باشد.
کلاه سفید؛ بیانگر افکار خنثی بر اساس واقعیات موجود و دیدگاههای واقعگرایانه و تحلیلی است. هر فردی که کلاه سفید را بردارد باید دیدگاهش را با توجه به دادههای موجود ابراز کند، بدون اینکه قضاوت شخصی را در آن دخالت دهد.
کلاه قرمز؛ بیانگر افکار هیجانی بر اساس قضاوت شخصی و نشاندهنده افکار هیجانی، احساسات درونی، ادراک و باور فرد است.
کلاه سیاه؛ بیانگر افکار بدبینانه و تمرکز بر ضعفها و نماینده افکار منفی، انتقادی یا تردیدآمیز است. این دیدگاه بر شناسایی ریسکها و مشکلات تمرکز دارد.
کلاه زرد؛ بیانگر افکار خوشبینانه و تمرکز بر قوتها است. افراد با بر سرگذاشتن این کلاه رویکردهای خوشبینانه، گمانهزنیهایی با بهترین حالت تفکر و همه جوانب مثبت ایدهها را بیان میکنند.
کلاه سبز؛ بیانگر افکار خلاقانه و ایدههای نو و نماینده تفکر خلاق، ایدههای جدید و بارش ذهنی در افراد است. افراد با بر سرگذاشتن این کلاه باید گزینههای خلاقانه مفیدی را برای پاسخ به مشکل معین پیدا کنند. افراد هر وقت راهحلی پیدا کردند، برای تأیید آنها، باید کلاههای سیاه و زرد را مرور کنند تا جوانب منفی و مثبت آنها را بسنجند.
کلاه آبی؛ بیانگر نظارت بر همه دیدگاهها است که میتواند تفکر ساختارمند را با نمایی کلی از وضعیت و تصویر بزرگ از همه موضوعات در نظر بگیرد. افرادی که این کلاه را بر سر می گذارند باید به کل جلسه نظارت کنند، افکار و دیدگاهها را سازماندهی نمایند، بدون اینکه دیدگاه بدهند. در این تکنیک هر فردی فارغ از دیدگاههای شخصی مکلف به اندیشیدن به یک موضوع از زاویه دیگر میشود و هنر تفکر انتقادی و متفاوت اندیشیدن را میآموزد. این تکنیک به ارتقای مهارتهای کار تیمی و همفکری جمعی کمک میکند.
روانشناس
در یادداشت قبلی به بیان برخی از تکنیکها برای برخورداری از مهارت تصمیمگیری اشاره کردیم که در ادامه چند تکنیک دیگر را تقدیم خوانندگان عزیز مینماییم.
1- قانون 90/10: استفان کاوی در کتاب اصل 90/10 روش جالب توجه و خوبی را برای برخورداری از تصمیمهای مناسب ارائه میدهد. او بیان میکند: «10 درصد از زندگی آن چیزی است که برای ما اتفاق میافتد و 90 درصد از زندگی را خود شما با واکنشهایتان به امور تعیین میکنید. این یعنی چه؟ یعنی ما واقعاً بر 10 درصد از اتفاقاتی که برایمان میافتد هیچ کنترلی نداریم. ما نمیتوانیم ماشین درحال سقوطی را از سقوط کردن بازداریم. هواپیما ممکن است دیر برسد و تمام زمانبندیهای ما را بههم بریزد. یک راننده دیگر ممکن است ما را در ترافیک اسیر کند. ما بر این 10 درصد هیچ کنترلی نداریم. اما 90 درصد دیگر، فرق دارند و 90 درصد بقیه را شما تعیین میکنید. چگونه؟ با عکسالعملهایتان. چراغ خطر را شما کنترل نمیکنید اما شما میتوانید واکنش خود را به آن کنترل کنید. اجازه ندهید مردم شما را احمق فرض کنند. شما میتوانید واکنشهای خود را کنترل نمایید.»
در این روش ما میتوانیم نسبت به پذیرش رخدادها و کنترل آن هوشمندانهتر و مطلوبتر رفتار کنیم و در نتیجه با مجموعهای از رخدادهای تصادفی و حوادث پیشبینی نشده و پر هزینه مواجه نشویم.
2- مدل پنیرسوئیسی: در درون هر سیستم، نواقص متعددی وجود دارد ولی این نواقص همیشه منجر به بروز خطا نمیشوند. بلکه خطا تنها زمانی روی میدهد که نقصهای موجود در قسمتهای مختلف یک سیستم، به صورت پیشبینی نشده و هم زمان با یکدیگر رخ دهند و زنجیرهای از این نواقص منجر به پیدایش یک حادثه میشوند. هرگاه سوراخهای تمام لایههای مختلف یک سیستم (همچون پنیر سوئیسی) در امتداد هم قرار گیرند و به عبارتی تمام لایههای محافظتی به شکل غیرمعمول و نادر در نقطههای مشخص دارای سوراخ و نقصهای متوالی باشند، این منافذ در یک ردیف قرار میگیرند و منجر به اتفاقات و حوادث تلخ و پیچیدهای همچون ویرانی میشوند.
آنچه که مورد توجه باید قرار گیرد، برخورداری از دیدگاه مناسب برای بررسی خطاهای شناختی در محاسبات روند تصمیمگیریهای مهم زندگی است. در مجموع چند تصمیم اشتباه همراستا میتواند به نابودی و ویرانی کلیت و ماهیت زندگی منجر شود.
3- تکنیک شش کلاه تفکر: این روش به تصمیمگیری در موقعیتهای مختلف و تقویت روحیه کار تیمی کمک میکند و مانند روش بارش ذهنی یا طوفان فکری (هماندیشی) یکسری قوانین کلی دارد که افراد میبایست به آن احترام بگذارند. برای مثال، اگر در تیم یکی از اعضا فردی هیجانی است و دیگری شخصیتی تحلیلگر دارد، ممکن است ایدههایی کاملاً متفاوت از یکدیگر داشته باشند. به همین ترتیب، ایدههای شخصی بدبین بسیار متفاوت از ایدههای فردی خوشبین است. با این حساب، بسیار مهم است که همه به ایدهها و دیدگاههای یکدیگر احترام بگذارند. در این روش۶ کلاه واقعی با رنگهای سفید، سیاه، قرمز، سبز، زرد و آبی باید تهیه شود و در مقابل افراد روی میزی قرار بگیرد. در این تکنیک هر یک از افراد باید به نوبت یکی از کلاهها را بر سر بگذارد و البته در هر بار میبایست به دیدگاهها و نقشهای تعیین شده متناسب با آن رنگ کلاه پایبند باشد.
کلاه سفید؛ بیانگر افکار خنثی بر اساس واقعیات موجود و دیدگاههای واقعگرایانه و تحلیلی است. هر فردی که کلاه سفید را بردارد باید دیدگاهش را با توجه به دادههای موجود ابراز کند، بدون اینکه قضاوت شخصی را در آن دخالت دهد.
کلاه قرمز؛ بیانگر افکار هیجانی بر اساس قضاوت شخصی و نشاندهنده افکار هیجانی، احساسات درونی، ادراک و باور فرد است.
کلاه سیاه؛ بیانگر افکار بدبینانه و تمرکز بر ضعفها و نماینده افکار منفی، انتقادی یا تردیدآمیز است. این دیدگاه بر شناسایی ریسکها و مشکلات تمرکز دارد.
کلاه زرد؛ بیانگر افکار خوشبینانه و تمرکز بر قوتها است. افراد با بر سرگذاشتن این کلاه رویکردهای خوشبینانه، گمانهزنیهایی با بهترین حالت تفکر و همه جوانب مثبت ایدهها را بیان میکنند.
کلاه سبز؛ بیانگر افکار خلاقانه و ایدههای نو و نماینده تفکر خلاق، ایدههای جدید و بارش ذهنی در افراد است. افراد با بر سرگذاشتن این کلاه باید گزینههای خلاقانه مفیدی را برای پاسخ به مشکل معین پیدا کنند. افراد هر وقت راهحلی پیدا کردند، برای تأیید آنها، باید کلاههای سیاه و زرد را مرور کنند تا جوانب منفی و مثبت آنها را بسنجند.
کلاه آبی؛ بیانگر نظارت بر همه دیدگاهها است که میتواند تفکر ساختارمند را با نمایی کلی از وضعیت و تصویر بزرگ از همه موضوعات در نظر بگیرد. افرادی که این کلاه را بر سر می گذارند باید به کل جلسه نظارت کنند، افکار و دیدگاهها را سازماندهی نمایند، بدون اینکه دیدگاه بدهند. در این تکنیک هر فردی فارغ از دیدگاههای شخصی مکلف به اندیشیدن به یک موضوع از زاویه دیگر میشود و هنر تفکر انتقادی و متفاوت اندیشیدن را میآموزد. این تکنیک به ارتقای مهارتهای کار تیمی و همفکری جمعی کمک میکند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه