حرف کارت از «شنای پروانه» تا «یاغی»
امین معتمدی
فعال فرهنگی
حالا که بحث سریال «یاغی» (که به تازگی فصل اولش تمام شده) داغ است و خیلیها درباره خوب و بدش حرف میزنند، بد نیست یک بار دیگر برویم سراغ اولین فیلم بلند محمد کارت یعنی «شنای پروانه» که به نظر، بسیار پرداختهتر و خوشرنگ و لعابتر و البته قصهپردازتر است. پیرنگ هیجانانگیز فیلم «شنای پروانه» بیش از هر چیز نشان میدهد که این فیلم در ادامه بازخوانیهای مکرر از مشکلات حاشیهنشینان، قائل به تفکیک طبقاتی بخشی از جامعه است و گویا این بازخوانی، قصد ادامه مسیری را دارد که در چند سال اخیر تحت عنوان «سینمای اجتماعی» از آن یاد میشود. نویسندگان فیلمنامه «شنای پروانه» در شکل دادن موقعیتهای پیرامون شخصیت اصلی و همراهی تماشاگر با مضمون «جنون یک بودن» موفق عمل میکنند. اما بر خلاف آنچه در پیرنگهای شخصیتمحور دیده میشود که همراهی تماشاگر با کنش شخصیت اصلی بهانهای برای فراخوانی او به مضمونی واحد و یک رنگ است، در مهندسی پیرنگِ «شنای پروانه»، تمام انرژی روایت به دور نگاه داشتن تماشاگر از دانستههای نویسندگان معطوف است. گویی همواره تماشاگر یک گام پیشتر از شخصیت اصلی گام برمیدارد که این عملکرد، خاص پیرنگهای معمایی و سرگرمی ساز است. در واقع اینجا با فیلمنامهای روبهرو هستیم که گاهی مجبور است کنشهای درونی و بیرونی حجت را در مرکز نگاه تماشاگر قرار دهد و گاه داوریهای اخلاقی را در مفاهیمی مثل «مرام و معرفت» برجسته سازد. از اینرو سازمندی عناصر روایی دچار تناقضی آشکار میشود. نکته اینجاست که اگر قرار باشد با گفتمان سازندگان فیلم «شنای پروانه» جامعه را به گروههای شمایلی تفکیک کنیم، پس اهالی سینما هم «سینماییها» خوانده میشوند. سینماییها در این گفتمان، هنردوستانی هستند که همواره یک انبار از امکانات گوناگون برای ایجاد جذابیتهای دراماتیک در اختیار دارند. مثلاً در این گروه خاص، بازیگران همواره انبار تقلید و فرورفتن در نقشهای خاص را به کمک تغییر چهره، صدا و لباس به دوش میکشند که در صورت نیاز از آن بهره کافی ببرند و نویسندگان انباری از تکنیکهای فیلمنامهنویسی که بسته به نوع هدفگذاری سرمایهگذار و تهیه کننده فیلم و شناسایی تماشاگر، این تکنیکها را در قالبهایی هیجانی، روانشناسانه، معمایی، ترسناک و... به کار میبندند. همینطور کارگردانِ فیلم نیز برای دریافت برچسب شمایلی خود، به انبار مهارتهای برجستهسازی متکی است. او میتواند با ترفندهای مختلف و بسته به خواسته سفارش دهنده و با استفاده از ابزارهای سرگرمی سازِ سینما، نگاه تماشاگر را به رفتار هیجان انگیز شخصیتهای فیلم «شنای پروانه» معطوف کند. همه اینها چه در متن و چه در برداشت و حرف فیلم چیزی است که فیلم را از سریال تازه تمامشده کارت متمایز میکند و هنوز هم میشود وقتی بحث و حرف از «یاغی»است به آنها که ندیدهاند اول «شنای پروانه»ای را معرفی کرد که روی بستر درستی از قصه با حرف و پیامهایی درست پیش میرود و در نهایت مخاطب را به حظ بردن از سینما میهمان میکند.
فعال فرهنگی
حالا که بحث سریال «یاغی» (که به تازگی فصل اولش تمام شده) داغ است و خیلیها درباره خوب و بدش حرف میزنند، بد نیست یک بار دیگر برویم سراغ اولین فیلم بلند محمد کارت یعنی «شنای پروانه» که به نظر، بسیار پرداختهتر و خوشرنگ و لعابتر و البته قصهپردازتر است. پیرنگ هیجانانگیز فیلم «شنای پروانه» بیش از هر چیز نشان میدهد که این فیلم در ادامه بازخوانیهای مکرر از مشکلات حاشیهنشینان، قائل به تفکیک طبقاتی بخشی از جامعه است و گویا این بازخوانی، قصد ادامه مسیری را دارد که در چند سال اخیر تحت عنوان «سینمای اجتماعی» از آن یاد میشود. نویسندگان فیلمنامه «شنای پروانه» در شکل دادن موقعیتهای پیرامون شخصیت اصلی و همراهی تماشاگر با مضمون «جنون یک بودن» موفق عمل میکنند. اما بر خلاف آنچه در پیرنگهای شخصیتمحور دیده میشود که همراهی تماشاگر با کنش شخصیت اصلی بهانهای برای فراخوانی او به مضمونی واحد و یک رنگ است، در مهندسی پیرنگِ «شنای پروانه»، تمام انرژی روایت به دور نگاه داشتن تماشاگر از دانستههای نویسندگان معطوف است. گویی همواره تماشاگر یک گام پیشتر از شخصیت اصلی گام برمیدارد که این عملکرد، خاص پیرنگهای معمایی و سرگرمی ساز است. در واقع اینجا با فیلمنامهای روبهرو هستیم که گاهی مجبور است کنشهای درونی و بیرونی حجت را در مرکز نگاه تماشاگر قرار دهد و گاه داوریهای اخلاقی را در مفاهیمی مثل «مرام و معرفت» برجسته سازد. از اینرو سازمندی عناصر روایی دچار تناقضی آشکار میشود. نکته اینجاست که اگر قرار باشد با گفتمان سازندگان فیلم «شنای پروانه» جامعه را به گروههای شمایلی تفکیک کنیم، پس اهالی سینما هم «سینماییها» خوانده میشوند. سینماییها در این گفتمان، هنردوستانی هستند که همواره یک انبار از امکانات گوناگون برای ایجاد جذابیتهای دراماتیک در اختیار دارند. مثلاً در این گروه خاص، بازیگران همواره انبار تقلید و فرورفتن در نقشهای خاص را به کمک تغییر چهره، صدا و لباس به دوش میکشند که در صورت نیاز از آن بهره کافی ببرند و نویسندگان انباری از تکنیکهای فیلمنامهنویسی که بسته به نوع هدفگذاری سرمایهگذار و تهیه کننده فیلم و شناسایی تماشاگر، این تکنیکها را در قالبهایی هیجانی، روانشناسانه، معمایی، ترسناک و... به کار میبندند. همینطور کارگردانِ فیلم نیز برای دریافت برچسب شمایلی خود، به انبار مهارتهای برجستهسازی متکی است. او میتواند با ترفندهای مختلف و بسته به خواسته سفارش دهنده و با استفاده از ابزارهای سرگرمی سازِ سینما، نگاه تماشاگر را به رفتار هیجان انگیز شخصیتهای فیلم «شنای پروانه» معطوف کند. همه اینها چه در متن و چه در برداشت و حرف فیلم چیزی است که فیلم را از سریال تازه تمامشده کارت متمایز میکند و هنوز هم میشود وقتی بحث و حرف از «یاغی»است به آنها که ندیدهاند اول «شنای پروانه»ای را معرفی کرد که روی بستر درستی از قصه با حرف و پیامهایی درست پیش میرود و در نهایت مخاطب را به حظ بردن از سینما میهمان میکند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه