هنر حِکمی و پیام آن


محسن نفر
آهنگ‌ساز، پژوهشگر، مدرس موسیقی و نوازنده تار و سه تار

​​​​​​​پیام و رسالت هنر حِکمی چیست؟! هنرحِکمی، ترکیب عقل و احساس است. هنرحِکمی، احضار زیبایی برای هدایت و راهنمایی است. هنر حِکمی، حظ روح از ستایش عقل است. هنرحِکمی، بزرگداشت و گرامیداشت عقل است. هنرحِکمی، تعظیم خرد برای حضورش در معرکه زندگی است. هنر حِکمی، دلالت ورود و خروج در بحران‌های زیستن است. هنر حِکمی، نوری در ظلمات وساوس و هیجانات است. هنر حِکمی، نقطه نجات دلپذیر است. هنر حِکمی، تنها راه صلاحیت هنر است. هنر، که بیان زیبای محفوظات و شعائر هنرمند است، اگر با حکمت و برای حکمت نباشد، فریب مقبول و مطبوعی است که از جاده صلاح خارج می‌کند. هنر، اگر قرین با حکمت نباشد، خروج دلنشین و دلنواز از صراط اخلاق است. با هنر، بی‌حکمت، می‌توان رشته‌های اخلاق را پنبه کرد. هنر، جدای از حکمت، براحتی و به نرمی ضدیت با اخلاق و سجایا است. هنر، مفارق از حکمت، شتاب کردن در سقوط است. هنر، منهای حکمت، غرق شدن در مرداب هوا و هوس است. هنر به غیر حکمت، خلاف‌آمد سنت است. خلاف‌آمد مقبولات و مشهورات است. خلاف‌آمد معقولات و مکارم است. چرا هنر نباید به راهی جز حکمت و به کاری جز مصلحتِ آن، مشغول شود؟ زیرا هنر، مقطع آری به تصمیم و برای آن است. با هنر، یعنی با بیان زیبا و دلنشین، می‌توان به نقطه آری و رضایت رسید و رساند. هنر، مظهر دلنشینی و شیفتگی است. پس با آن می‌توان به اقناع و اقبال رسید. اگر این مظهر، از صراط راستی و حکمت دور افتد، ضلالت می‌کند و اگر در آن باشد، هدایت. حکمت، شرط و شروط هدایت و سبکبالی و هنر، راه آن است.
 اگر هنر در جهت و خدمت حکمت نباشد، به وفور و خرسندی، گمراه و سرگردان می‌کند. پس هنر باید از شاهوار حکمت گذر و حکمت بر راهوار هنرتکیه زند. پس برای چنین تبرّکی، هنرمند باید خود حکیم باشد و یا حکیم، خود هنرمند. اگر صاحب هنر، از حکمت تهی و بی‌نصیب بماند، هنرش حدیث نفس و حدیث غیر می‌شود. هنر، اگر حدیث غیر(غیر او) باشد، مبتذل می‌شود. هنر مبتذل، فریب هنر است. هنر مبتذل، دروغ هنر است. هنر مبتذل، ضد هنر حکمی است. هنر مبتذل، جامه زیبا، بر تنِ دروغ پوشاندن است. با هنر مبتذل می‌توان خرسند و خندان به چاهراه سقوط پرتاب شد. هنر مبتذل، هنر برای گمراهی است، چرا؟! زیرا هنر، مرکب راهوار و همواری است که تند و خشک سیر می‌کند. در خدمت هرچه و هر که باشد. هنر ابلاغ زیبای پیام است. تاچه پیامی باشد. هر چه باشد، خوب ابلاغ می‌کند اما همه این اوصاف، وصف هنرمند واقعی است. هنرمندان نمایان، بلیغ نیستند. الکن و ناتوانند! هرچه بخواهند، نمی‌توانند. دانایی و توانایی‌شان با هم سنخیت ندارد. ابلاغ هنر مبتذل، خود توانایی کافی نیاز دارد. از همین رو است بازارِ کسادِ بسیار مبتذل‌کارانی که سودای کار و آرزوی بی‌بار دارند. هنر بی‌حکمت، هنرنماست. شبه هنر است. بلکه ضد هنر است. هنرمند غیرحکیم هم هنرمند نماست. ادای هنر درمی‌آورد.
 محک هنر واقعی که همانا هنر با حکمت است، ماندگاری، دلنشینی و تعالی بخشی آن است. هنر بی‌حکمت، دلنشین است و ممکن است ماندگار باشد، اما ضد تعالی است. به همین سبب احتمال ماندگاری آن مردّد می‌شود. در حالی که هنر متعالی، همیشه ماندگار است. زیرا تَغّذّی عقل می‌کند. عقل، قوه‌ای است دانا و توانا، که همیشه تا ابد، در وجود آدمی، تلألؤ دارد و وجودش نادیدنی نیست حتی اگر مرتب سرکوب و منکوب شده باشد. هنر با حکمت یا هنر حکمی، عقل را مقوی و مشروب می‌کند حتی اگر دلنشین نباشد. دلنشین نبودنش به ابتذال دوستی هنرمندنما و مخاطبِ آن باز می‌گردد. اما در هر حال تعالی بخش است. مانند هوا که برای همگان، چه مصلح و چه مفسد، فایده‌بخش و ضروری است.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/8035/24/631010/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها