یک وکیل بدشانس
شاهپور عظیمی
مترجم و منتقد سینما
مجموعه تلویزیونی «بهتره با سال تماس بگیری» درواقع رخدادهای مجموعه «برکینگ بد» را در قالب شخصیت جیمی مگگیل گستردهتر میکند. جیمی در آلبوکرکی نیومکزیکو وکالت میکند اما به هر دری که میزند نمیتواند به موفقیت دست پیدا کند. این روایت یک خطی از داستان بهتره با سال... درواقع حتی ذرهای از پیچوخمهای دراماتیک و جذاب آن را نشان نمیدهد زیرا نه تنها داستان در این مجموعه درخشان روایت میشود (دو داستان موازی، یکی ماجراهای فلاکتبار جیمی است و دیگری داستان یک مأمور پارکینگی به نام مارک ارمانترات که نقش او را جاناتان بنکس بسیار عالی بازی کرده است) بلکه شخصیتها به شدت باورپذیر هستند از بازیگر نقش جیمی (باب اونکرک) گرفته تا مارک و همکار جیمی کیم وکسلر (ریا سیهورن) و حتی بازیگران نقشهای نسبتاً فرعی از جمله جیان کارلو اسپوزیتو بازیگر نقش گاس فرینگ.
میتوان گفت که داستان مجموعه بهتره با سال... حکایت پر از آب چشم زندگی آدمی است که تلاش بسیاری میکند تا از سرنوشت محتومش بگریزد. در این میان حتی برادرش که از یک رگ و ریشه هستند به او رحم نمیکند. مثل این است که زمین و زمان دست به دست هم دادهاند تا جیمی نتواند به وکیل موفقی بدل شود. هر ماجرا و هر شخصیتی که وارد داستان میشود به طریقی جیمی را به چالش میکشد. نکته ساختاری دیگری که در این مجموعه شش فصلی خودنمایی میکند، استفاده از دو داستان موازی است که این بار بازیگردان آن مارک است، همان پیرمردی که در نگاه اول او را آدم بازنشسته غرغرو و خودخواهی تلقی میکنیم که انگار او هم قرار است یکی از مسببین فلاکتهای جیمی نگونبخت باشد اما بعد از دیدن فاجعهای که زندگی مارک را به جهنمی بدل کرده بتدریج با شخصیت او اخت میشویم. مارک به ناگاه تواناییهایی از خودش نشان میدهد که تنها و تنها باعث حیرت تماشاگران این مجموعه تلویزیونی میشود.
مجموعه «بهتره با سال تماس بگیری» از سوی دیگر درس مهمی به کسانی میدهد که در پی نگارش و ساخت آثار تلویزیونی هستند و آن این است که در مواردی نیازی نیست زمین و زمان را به هم بدوزیم و با داستانهای محیرالعقول تماشاگران را میخکوب کنیم. گاهی داستانهای به ظاهر پیش افتادهای مانند مشکلات درونی و بیرونی یک آدم معمولی میتوانند چنان جذاب از آب دربیایند که چشم از پرده کوچک تلویزیون برنداریم.
نکته آخر اینکه برخلاف برکینگ بد که هنوز رغبت نکردهام تماشایش کنم (هر چند بعید نیست این اتفاق بیفتد!) و سر و صداهایی که پیرامون آن ایجاد شد، ناخودآگاه حس میکنم «بهتره با سال تماس بگیری» با حضور چند شخصیت از آن مجموعه بسیار اثر موفقی است. داستانی مخوف که در ظاهر اصلاً معلوم نیست چه اندازه تراژیک و دهشتناک است اما این چنین است. چه بسا فرصتی پیش بیاید و بتوان تحلیل مفصلی از شخصیتهای درخشان این مجموعه ارائه داد. تا چه پیش آید.
مترجم و منتقد سینما
مجموعه تلویزیونی «بهتره با سال تماس بگیری» درواقع رخدادهای مجموعه «برکینگ بد» را در قالب شخصیت جیمی مگگیل گستردهتر میکند. جیمی در آلبوکرکی نیومکزیکو وکالت میکند اما به هر دری که میزند نمیتواند به موفقیت دست پیدا کند. این روایت یک خطی از داستان بهتره با سال... درواقع حتی ذرهای از پیچوخمهای دراماتیک و جذاب آن را نشان نمیدهد زیرا نه تنها داستان در این مجموعه درخشان روایت میشود (دو داستان موازی، یکی ماجراهای فلاکتبار جیمی است و دیگری داستان یک مأمور پارکینگی به نام مارک ارمانترات که نقش او را جاناتان بنکس بسیار عالی بازی کرده است) بلکه شخصیتها به شدت باورپذیر هستند از بازیگر نقش جیمی (باب اونکرک) گرفته تا مارک و همکار جیمی کیم وکسلر (ریا سیهورن) و حتی بازیگران نقشهای نسبتاً فرعی از جمله جیان کارلو اسپوزیتو بازیگر نقش گاس فرینگ.
میتوان گفت که داستان مجموعه بهتره با سال... حکایت پر از آب چشم زندگی آدمی است که تلاش بسیاری میکند تا از سرنوشت محتومش بگریزد. در این میان حتی برادرش که از یک رگ و ریشه هستند به او رحم نمیکند. مثل این است که زمین و زمان دست به دست هم دادهاند تا جیمی نتواند به وکیل موفقی بدل شود. هر ماجرا و هر شخصیتی که وارد داستان میشود به طریقی جیمی را به چالش میکشد. نکته ساختاری دیگری که در این مجموعه شش فصلی خودنمایی میکند، استفاده از دو داستان موازی است که این بار بازیگردان آن مارک است، همان پیرمردی که در نگاه اول او را آدم بازنشسته غرغرو و خودخواهی تلقی میکنیم که انگار او هم قرار است یکی از مسببین فلاکتهای جیمی نگونبخت باشد اما بعد از دیدن فاجعهای که زندگی مارک را به جهنمی بدل کرده بتدریج با شخصیت او اخت میشویم. مارک به ناگاه تواناییهایی از خودش نشان میدهد که تنها و تنها باعث حیرت تماشاگران این مجموعه تلویزیونی میشود.
مجموعه «بهتره با سال تماس بگیری» از سوی دیگر درس مهمی به کسانی میدهد که در پی نگارش و ساخت آثار تلویزیونی هستند و آن این است که در مواردی نیازی نیست زمین و زمان را به هم بدوزیم و با داستانهای محیرالعقول تماشاگران را میخکوب کنیم. گاهی داستانهای به ظاهر پیش افتادهای مانند مشکلات درونی و بیرونی یک آدم معمولی میتوانند چنان جذاب از آب دربیایند که چشم از پرده کوچک تلویزیون برنداریم.
نکته آخر اینکه برخلاف برکینگ بد که هنوز رغبت نکردهام تماشایش کنم (هر چند بعید نیست این اتفاق بیفتد!) و سر و صداهایی که پیرامون آن ایجاد شد، ناخودآگاه حس میکنم «بهتره با سال تماس بگیری» با حضور چند شخصیت از آن مجموعه بسیار اثر موفقی است. داستانی مخوف که در ظاهر اصلاً معلوم نیست چه اندازه تراژیک و دهشتناک است اما این چنین است. چه بسا فرصتی پیش بیاید و بتوان تحلیل مفصلی از شخصیتهای درخشان این مجموعه ارائه داد. تا چه پیش آید.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه