الزامات سواد رسانهای برای کودکان
دکتر مصطفی آبروشن
جامعهشناس
در دنیای امروزی رسانه همانند یک تیغ دولبه است زیرا در عین حال که تراز فکری و آگاهی انسانها را به مدار بالاتری رشد داده و یکی از عوامل اجتماعی شدن انسانها است اما براحتی میتواند شایعهای در لابلای اخبار منتشر گردیده باشد، بهطوری که امنیت روانی فرد و جامعه به مخاطره جدی بیفتد. ما در طول روز بارها و بارها مخاطب رسانههای مختلف قرار میگیریم، که بخش زیادی از این اطلاعات، فیک و یا شایعات بیاساسی هستند. در واقع گاهی ناخواسته مصرفکننده و انتشاردهنده پیامهای جعلی هستیم که به ماهرانهترین شکل تحریف شدهاند. انتشار اخبار نادرست بهطور مشخص، با هدف بیاعتبار کردن اشخاص، نهادها و اغلب برای بهدست آوردن اهداف مالی و یا سیاسی صورت میگیرد. رسانهها عموماً وابسته به قدرت هستند و بر اساس اهداف و سیاستگذاریهایی که دارند بخشی از واقعیت را برجسته و بخش دیگری را که با منافعشان در تضاد باشد پوشش نمیدهند. وقتی صحبت از این میشود که چگونه میشود اخبار درست را از اخبار نادرست تشخیص دهیم پای مهارتی به نام سواد رسانهای باز میشود. کسی که فاقد سواد رسانهای است، قدرت تشخیص واقعیت را نداشته و متأثر از شایعات کذب خواهد بود. ناگفته نماند که هر چه محتوای نادرست با تعصبات و پیشداوریهای افراد مطابقت داشته باشد تأثیرگذاری شایعه بیشتر خودش را نشان میدهد. گاه مشاهده میکنیم که شهروندان تحت تأثیر اخبار دروغ، دچار هیجانات زودگذر شده و تصمیماتی سطحی میگیرند. این نوع تصمیمات میتواند صدمات جبرانناپذیری به فرد و یا امنیت روانی جامعه وارد کند بهطورمثال: کلاهبرداری، جعل هویت، واکنش سیاسی با مفروضات غلط و یا توهم اکثریت از پیامدهای نداشتن سواد رسانهای در جامعه است. سواد رسانهای یک تکنیک عملی و یکی از مهمترین آموزشها در جوامع اطلاعاتی است که به فرد این امکان و توانایی را میدهد که تحلیل واقعبینانهای از مطالب منتشر شده در شبکههای اجتماعی داشته باشد. اولین گام برای آموزش سواد رسانهای پذیرش این واقعیت است که بخشی از اخباری که از رسانههای مختلف خبری منتشر میگردد فیک و جعلی است. این یعنی همه پیامهای رسانهای قابل استناد نیستند یکی از مهمترین مؤلفههای سواد رسانهای داشتن تفکر انتقادی است، این الگوی فکری باعث میشود که ما کمتر دچار آزمون و خطا بشویم. در واقع شهروندان به جای اینکه یک مصرفکننده منفعل اطلاعات باشند، در جایگاه یک تحلیلگر فعال قرار میگیرند. زیرا جامعه توسعه یافته، احتیاج به شهروندان توسعهیافته دارد یک شهروند مدرن باید این توانایی را داشته باشد که لایههای پنهان یک پیام را بخوبی حدس بزند. وقتی با پیامی مواجه میشویم باید از خودمان بپرسیم این خبر در کجا منتشر شده است یعنی منبع اصلی خبر کجاست؟ ما باید آگاه باشیم که اخبار درست، حتماً در خبرگزاریها و سایتهای معتبر منتشر شده است. گاهی مطلبی در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود، باید کنجکاو باشیم که چه کسی این مطلب را بیان کرد؟ جایگاه اجتماعی این شخص چیست؟
در اخبار درست همیشه نام خبرنگار و یا روزنامهنگار، بهعنوان مرجع خبری نوشته میشود ولی در خبرهای جعلی و یا تبلیغاتی، منبعی وجود ندارد. گاهی محتوای پیام بهگونهای است که توصیههای شک برانگیزی را مورد تأکید قرار میدهد در این شرایط بایستی از خودمان بپرسیم که این پیام منافع چه کسانی را تأمین میکند؟ بارها و بارها توصیههایی را در خبرها میبینیم که از محصول فلان کارخانه بهعلت عدم رعایت بهداشت و...خرید نکنید در حالیکه متولی هشدارهای بهداشتی وزارت بهداشت است لذا در مواجهه با این پیامها بایستی به این نتیجه برسیم که این شیطنتها کار شرکتهای رقیب است، وقتی توان رقابت سالم را ندارند از طریق بیاعتبار کردن رقیب، مشتریان را به سمت خرید محصولات خودشان سوق میدهند. نکته بعدی که باید کمی دقت کنیم اینکه آیا گوینده خبر ادعای گفتن واقعیت را دارد یا نظرات شخصیاش را بیان میکند؟ وقتی ارائه نظرات شخصی مورد نظر است تکلیف مخاطب مشخص است سواد رسانهای به ما میآموزد که اگر با خبر پرسش برانگیزی که صحت و سقم آن برای ما مبهم است روبهرو شدهایم لااقل آن مطلب را منتشر نکنیم. سواد رسانهای به ما کمک میکند که بخش بزرگی از اطلاعات دریافتی را فیلتر کنیم زیرا همه اطلاعات و اخباری که از طریق رسانهها به فکر و ذهن ما بمباران میشود الزاماً برای ما مناسب نیستند زیرا ما را دچار آشفتگی و مسمومیت فکری میکند. لذا نیاز است در برابر چنین فضایی، یک رژیم مصرف رسانهای اتخاذ کنیم زیرا ذهن ما در واحد زمان توانایی تحلیل تعداد محدودی از اطلاعات را دارد در غیر اینصورت قدرت تشخیص اخبار درست از نادرست را از دست خواهیم داد. نظام اجتماعی بایستی خطر مسلح نبودن شهروندان به سواد رسانهای را بخوبی درک کند در واقع بایستی مفاهیم سواد رسانهای ابتدا از مدرسه و خانواده شروع شده و بهطور همزمان در سطوح مختلف جامعه گسترش پیدا کند. به همان اندازه که استفاده کودکان از رسانهها را محدود میکنیم، آموزش سواد رسانهای به آنها نیز ضروری و الزامآور بهنظر میرسد زیرا آنها را به مخاطبانی نکتهسنج تبدیل میکند. کودکان بایستی بیاموزند که موقع دریافت هر پیامی، اول مکث کنند و به محتوای خبری کمی فکر کنند. آموزش سواد رسانهای کمک میکند تا کودکان بتوانند مرز بین واقعیت و دروغ را تشخیص بدهند آنها با دیدگاههای مختلف آشنا میشوند و یاد میگیرند که همه اخبار نمیتواند درست باشد. آنها میآموزند در مواجهه با نظرات مخالف باید به دیگران احترام بگذارند حتی اگر با آنها موافق نباشند.
جامعهشناس
در دنیای امروزی رسانه همانند یک تیغ دولبه است زیرا در عین حال که تراز فکری و آگاهی انسانها را به مدار بالاتری رشد داده و یکی از عوامل اجتماعی شدن انسانها است اما براحتی میتواند شایعهای در لابلای اخبار منتشر گردیده باشد، بهطوری که امنیت روانی فرد و جامعه به مخاطره جدی بیفتد. ما در طول روز بارها و بارها مخاطب رسانههای مختلف قرار میگیریم، که بخش زیادی از این اطلاعات، فیک و یا شایعات بیاساسی هستند. در واقع گاهی ناخواسته مصرفکننده و انتشاردهنده پیامهای جعلی هستیم که به ماهرانهترین شکل تحریف شدهاند. انتشار اخبار نادرست بهطور مشخص، با هدف بیاعتبار کردن اشخاص، نهادها و اغلب برای بهدست آوردن اهداف مالی و یا سیاسی صورت میگیرد. رسانهها عموماً وابسته به قدرت هستند و بر اساس اهداف و سیاستگذاریهایی که دارند بخشی از واقعیت را برجسته و بخش دیگری را که با منافعشان در تضاد باشد پوشش نمیدهند. وقتی صحبت از این میشود که چگونه میشود اخبار درست را از اخبار نادرست تشخیص دهیم پای مهارتی به نام سواد رسانهای باز میشود. کسی که فاقد سواد رسانهای است، قدرت تشخیص واقعیت را نداشته و متأثر از شایعات کذب خواهد بود. ناگفته نماند که هر چه محتوای نادرست با تعصبات و پیشداوریهای افراد مطابقت داشته باشد تأثیرگذاری شایعه بیشتر خودش را نشان میدهد. گاه مشاهده میکنیم که شهروندان تحت تأثیر اخبار دروغ، دچار هیجانات زودگذر شده و تصمیماتی سطحی میگیرند. این نوع تصمیمات میتواند صدمات جبرانناپذیری به فرد و یا امنیت روانی جامعه وارد کند بهطورمثال: کلاهبرداری، جعل هویت، واکنش سیاسی با مفروضات غلط و یا توهم اکثریت از پیامدهای نداشتن سواد رسانهای در جامعه است. سواد رسانهای یک تکنیک عملی و یکی از مهمترین آموزشها در جوامع اطلاعاتی است که به فرد این امکان و توانایی را میدهد که تحلیل واقعبینانهای از مطالب منتشر شده در شبکههای اجتماعی داشته باشد. اولین گام برای آموزش سواد رسانهای پذیرش این واقعیت است که بخشی از اخباری که از رسانههای مختلف خبری منتشر میگردد فیک و جعلی است. این یعنی همه پیامهای رسانهای قابل استناد نیستند یکی از مهمترین مؤلفههای سواد رسانهای داشتن تفکر انتقادی است، این الگوی فکری باعث میشود که ما کمتر دچار آزمون و خطا بشویم. در واقع شهروندان به جای اینکه یک مصرفکننده منفعل اطلاعات باشند، در جایگاه یک تحلیلگر فعال قرار میگیرند. زیرا جامعه توسعه یافته، احتیاج به شهروندان توسعهیافته دارد یک شهروند مدرن باید این توانایی را داشته باشد که لایههای پنهان یک پیام را بخوبی حدس بزند. وقتی با پیامی مواجه میشویم باید از خودمان بپرسیم این خبر در کجا منتشر شده است یعنی منبع اصلی خبر کجاست؟ ما باید آگاه باشیم که اخبار درست، حتماً در خبرگزاریها و سایتهای معتبر منتشر شده است. گاهی مطلبی در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود، باید کنجکاو باشیم که چه کسی این مطلب را بیان کرد؟ جایگاه اجتماعی این شخص چیست؟
در اخبار درست همیشه نام خبرنگار و یا روزنامهنگار، بهعنوان مرجع خبری نوشته میشود ولی در خبرهای جعلی و یا تبلیغاتی، منبعی وجود ندارد. گاهی محتوای پیام بهگونهای است که توصیههای شک برانگیزی را مورد تأکید قرار میدهد در این شرایط بایستی از خودمان بپرسیم که این پیام منافع چه کسانی را تأمین میکند؟ بارها و بارها توصیههایی را در خبرها میبینیم که از محصول فلان کارخانه بهعلت عدم رعایت بهداشت و...خرید نکنید در حالیکه متولی هشدارهای بهداشتی وزارت بهداشت است لذا در مواجهه با این پیامها بایستی به این نتیجه برسیم که این شیطنتها کار شرکتهای رقیب است، وقتی توان رقابت سالم را ندارند از طریق بیاعتبار کردن رقیب، مشتریان را به سمت خرید محصولات خودشان سوق میدهند. نکته بعدی که باید کمی دقت کنیم اینکه آیا گوینده خبر ادعای گفتن واقعیت را دارد یا نظرات شخصیاش را بیان میکند؟ وقتی ارائه نظرات شخصی مورد نظر است تکلیف مخاطب مشخص است سواد رسانهای به ما میآموزد که اگر با خبر پرسش برانگیزی که صحت و سقم آن برای ما مبهم است روبهرو شدهایم لااقل آن مطلب را منتشر نکنیم. سواد رسانهای به ما کمک میکند که بخش بزرگی از اطلاعات دریافتی را فیلتر کنیم زیرا همه اطلاعات و اخباری که از طریق رسانهها به فکر و ذهن ما بمباران میشود الزاماً برای ما مناسب نیستند زیرا ما را دچار آشفتگی و مسمومیت فکری میکند. لذا نیاز است در برابر چنین فضایی، یک رژیم مصرف رسانهای اتخاذ کنیم زیرا ذهن ما در واحد زمان توانایی تحلیل تعداد محدودی از اطلاعات را دارد در غیر اینصورت قدرت تشخیص اخبار درست از نادرست را از دست خواهیم داد. نظام اجتماعی بایستی خطر مسلح نبودن شهروندان به سواد رسانهای را بخوبی درک کند در واقع بایستی مفاهیم سواد رسانهای ابتدا از مدرسه و خانواده شروع شده و بهطور همزمان در سطوح مختلف جامعه گسترش پیدا کند. به همان اندازه که استفاده کودکان از رسانهها را محدود میکنیم، آموزش سواد رسانهای به آنها نیز ضروری و الزامآور بهنظر میرسد زیرا آنها را به مخاطبانی نکتهسنج تبدیل میکند. کودکان بایستی بیاموزند که موقع دریافت هر پیامی، اول مکث کنند و به محتوای خبری کمی فکر کنند. آموزش سواد رسانهای کمک میکند تا کودکان بتوانند مرز بین واقعیت و دروغ را تشخیص بدهند آنها با دیدگاههای مختلف آشنا میشوند و یاد میگیرند که همه اخبار نمیتواند درست باشد. آنها میآموزند در مواجهه با نظرات مخالف باید به دیگران احترام بگذارند حتی اگر با آنها موافق نباشند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه