نگاهی به تحلیل مارکو کارنلوس، سفیر سابق ایتالیا در عراق
واقعیت نوظهور جهان بسیار پیچیده تر از تصورات غرب است
ترجمه و تنظیم: راضیه خوئینی / ایالات متحده طی سه دهه، تمامی توان خود را به کار گرفت تا هم ایران و هم عراق را تحت سلطه خود درآورد و در هر دو مورد پایانی ناخوشایند برای واشنگتن رقم خورد. ایران زانو نزد و عراق نیز تغییر نکرد. امریکا که هرگز تا این حد در خارج از مرزهایش ضعف را و در داخل، دوقطبی شدن در مقیاس ملی را تجربه نکرده بود، هنوز از شکستهای سریالی خود درس عبرت نگرفته و میزان جاهطلبیها را به اوج رسانده تا حدی که به فکر مهار روسیه و چین افتاده است. هنری کیسینجر به تازگی با هشدار نسبت به خطراتی که این ماجراجویی امریکا خواهد داشت، گفت: «ما در آستانه جنگ با روسیه و چین بر سر مسائلی هستیم که تا حدودی خود ایجاد کردهایم، بدون اینکه بدانیم این جنگ چگونه قرار است پایان یابد و قرار است به کجا برسیم.» مارکو کارنلوس، دیپلمات سابق ایتالیایی، در سومالی، استرالیا و سازمان ملل، بین سالهای 1995 تا 2011 عضو ستاد سیاست خارجی سه نخستوزیر ایتالیا بود. اخیراً نماینده ویژه هماهنگکننده روند صلح خاورمیانه برای سوریه بود و تا نوامبر 2017 سفیر رُم در عراق در یادداشتی که برای میدل ایست آی نوشته، درباره نظم جدید جهان مطالبی را عنوان کرده که بخشهایی از آن را خواهید خواند.
جنگ در اوکراین و تنشهای فزاینده پیرامون تایوان از کانونهای این تلاش جدید امریکا هستند که پیامدهایی وخیم به همراه دارند: بحرانهای جهانی انرژی و مواد غذایی که ناشی از تحریمها علیه روسیه است، اختلالات در زنجیره عرضه و تأمین، تنشهای تجاری و رقابتهای فناوری، همگی با رکود اقتصادی و رکود تورمی قریبالوقوع همراه هستند. مسکو و پکن هر دو متهم به برهم زدن نظم جهانی مبتنی بر قوانین موجود هستند؛ اما شواهد اثبات این امر قانع کننده نیست.
در واقع این رویارویی هنوز میتواند منجر به شکلگیری یک نظم جدید جهانی شود؛ به سوی یک سیستم ایدهآل حقیقتاً چند قطبی، یا بهتر است بگوییم به احتمال زیاد سهقطبی. قطب نخست، بلوک دموکراتیک غرب به رهبری امریکا، که توسط گروه سه گانه G7 - ناتو - اتحادیه اروپا؛ یک اتحاد جدید تجسم یافته خواهد بود. دومین بلوک، اوراسیا به رهبری چین و روسیه است که ایران و برخی از جمهوریهای آسیای مرکزی در حال حاضر به آن ملحق شدهاند. بلوک سوم شامل مابقی کشورهای جهان میشود که اکنون عنوان جنوب به آنها اختصاص یافته است، دولتهایی که تمایل به حفظ فاصله خود از دو بلوک دیگر دارند.
چه کسی قادر به تسخیر قلبها و ذهن جهانیان است؟
جنوب در حال رها کردن خود از شر چندین دهه قیمومت سیاسی، اقتصادی و مالی غرب است. این امر بر همسویی خودکار با بلوک اوراسیا دلالت ندارد، اما مطمئناً به سوی سیستم بینالمللی نرم و روانتر گرایش خواهد داشت. از واکنشها نسبت به جنگ در اوکراین میتوان استنباط کرد که راهاندازی تظاهراتهای جهانی به تشویق غرب علیه روسیه، دیگر برای کشورهای جهان چندان جذابیتی ندارد و این بازی بزودی علیه چین نیز شروع خواهد شد و حتی شاهد کمرنگتر شدن این روند علیه پکن خواهیم بود.
سه گانه غربی تلاش میکند تا قلبها و اذهان را در جنوب به دست آورد، اما استانداردهای دوگانه و سیاستهای افراطی، دوگانگی و نظم جهانی مخدوش آن براساس قوانین تحریف شده، بسیار آزاردهندهتر است از حمله روسیه به اوکراین یا رویکرد قاطعانه چین در قبال مرزهای خودش. تاکنون چهارچوبهای سیاسی غیرغربی مانند بریکس شامل (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) و سازمان همکاری شانگهای برای دیگر کشورهای جهان بسیار جذابتر به نظر میرسند. پس قابل درک است که چرا دموکراسیهای غربی تنها قادر به جذب دولتهایی همفکر از جمع محدود خود هستند، که پیوستن سوئد و فنلاند به ناتو از شواهد این امر است. دیگر بازیگران منطقه - از جمله ترکیه، الجزایر، مصر، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، آرژانتین و مکزیک- قطعاً نگاهشان به منافع و مناطقی دیگر است. یک دیپلمات ارشد انگلیسی معتقد است: «دوستی با ایالات متحده بسیار دشوارتر از دشمنی با آنهاست.» از این رو چین و روسیه در حال تمرکز روی جایگزینهایی برای دلار امریکا، سیستم پرداخت جهانی سوئیفت و بورسهای نیویورک و لندن هستند. شرکتهای دولتی چین از بازارهای بورس امریکا خارج میشوند. این در حالی است که ارزش اوراق بهادار خزانهداری امریکا در دستان چین است و اقدامات پکن ارزش آن را کاهش میدهد. البته این مانورها هنوز در مراحل ابتدایی خود هستند، اما در زمان مناسب میتوانند بسیاری از کشورهای جنوب را به خود جذب کند، بخصوص اگر غرب بر استراتژی احمقانه خود درخصوص استفاده از دلار و اولویت مالی آن به عنوان یک سلاح اصرار بورزد.
چرا ایالات متحده و چین در مسیر رویارویی قرار دارند؟
دولتهای بیشتری همچنان ممکن است به دنبال یافتن مکانهای امنتر برای نگهداری ذخایر طلا و ارز خود باشند، بویژه پس از مصادره ذخایر ملی افغانستان و ونزوئلا به ترتیب توسط ایالات متحده و بریتانیا، البته تصرف بیسابقه 300 میلیارد دلاری ذخایر ارزی روسیه توسط کشورهای غربی نیز ناگفته بماند، بهتر است.
جدا شدن پیشرفته اقتصادی روسیه از غرب و جدایی آن از چین در آینده نزدیک میتواند چشماندازی کاملاً متفاوت ایجاد کند. اما خاورمیانه چگونه با این تحولات تکتونیکی سازگار خواهد شد؟ توافقاتی که از سوی دولت ترامپ حمایت و توسط جو بایدن، رئیس جمهور فعلی امریکا تأیید شدهاند، از نظر اقتصادی بویژه برای اسرائیل حائز اهمیت هستند. اما آنها بر دو فرض اشتباه تاریخی تکیه میکنند که برایشان گران تمام میشود: یکی اینکه مسأله فلسطین میتواند بدون عواقب برای مدتی نامعلوم کنار گذاشته شود و دیگری بیاهمیت شمردن افکار عمومی در جهان عرب.
سیاست واقعگرا برنده خواهد شد
بزودی زمان تصمیمگیری برای قدرتهای بزرگ منطقه فراخواهد رسید. آیا اجازه خواهند داد که بار دیگر مانند آنچه در قرن بیستم اتفاق افتاد، خاورمیانه به میدان جنگی برای قدرتهای بزرگ تبدیل شود؟ ثبات منطقهای حول محور کدام الگوی سیاسی میتواند ایجاد شود؛ البته اگر قرار بر ایجاد این ثبات باشد؟ توافقنامههای ابراهیمی تحت حمایت ایالات متحده، یا پیمانهای غیررسمی ضدغربی مانند محور مقاومت شامل (ایران-عراق- سوریه - حزبالله لبنان) یا گروههای غیرغربی مانند بریکس پلاس و سازمان همکاری شانگهای؟ آیا چهارچوب اقتصادی منطقه بیشتر به سوی ابتکار راه ابریشم جدید چین به ارزش تریلیونها دلار متمایل خواهد شد یا به سوی مشارکت برای زیرساختها و سرمایه گذاریهای جهانی که اخیراً توسط G7 به ارزش 600 میلیارد دلار اعلام شد؟
در واقع رئیسجمهور امریکا با یک دوراهی چالش برانگیز روبهروست: چسبیدن به ارزشهای اخلاقی، که این امر مستلزم آن بود که محمد بن سلمان، صادرکننده دستور قتل خاشقجی، (روزنامه نگار سعودی مخالف آل سعود) همچنان به عنوان فردی منفور و طردشده در جهان باقی بماند؛ راه دوم نیز نادیده گرفتن ارزشها در راستای تلاش برای کاهش قیمت نفت و اولویت دادن به مصرف کنندگان امریکایی است. آیا مؤسسات مالی همچنان به اتکا بر بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، تحت کنترل ایالات متحده ادامه خواهند داد؟ یا بانک سرمایهگذاری زیربنایی آسیا را به پیشنهاد چین جایگزین خواهند کرد؟
تنها شواهد موجود تاکنون این است که شرکای سنتی امریکا در خاورمیانه، مانند مصر و عربستان سعودی، در حال بررسی پیوستن به بریکس هستند. ریاض در حال بررسی ایده دریافت یوان به جای دلار در ازای فروش نفت خود است، در حالی که قرار است شی جین پینگ، رئیس جمهور چین بزودی به عربستان سعودی سفر کند. مقایسهای میان حسن نیت شی جین پینگ و رفتارهای اخیر جو بایدن علیه عربستان، قطعاً در این انتخاب بیتأثیر نخواهد بود؛ چرا که در جهان عرب، ظاهر همیشه با ماهیت در ارتباط است. با وجود تحولات شدید در چشمانداز جهانی، طرح جامع ایالات متحده برای خاورمیانه همچنان بدون تغییر مانده است. سفر اخیر بایدن به سرزمینهای اشغالی/ فلسطین و عربستان سعودی نیز از این قاعده مستثنی نبود. اسرائیل مشارکتی راهبردی با ایالات متحده امضا کرد که عمدتاً هدفش مقابله با ایران بود؛ این در حالی است که فلسطینیها باید قید آرمانهای مشروع خود و حق تعیین سرنوشتشان را بزنند.
کشورهای خلیج فارس؛ واسطههای آینده در نزاع میان امریکا و چین
مهمترین مکث امریکا در ریاض بوده است که از زمان ترور جمال خاشقجی روزنامهنگار مخالف آل سعود، روابط میان ایالات متحده و عربستان سعودی به کمترین حد خود رسیده بود. البته این اختلاف، مشکلات اساسی یک سیاست خارجی مبتنی بر اصول و ارزشهای اخلاقی را هویدا کرد. لفاظیهای مهیج بایدن در خصوص برخورد جهانی میان دموکراسی و حکومتهای استبدادی، وقتی پای منافع در میان باشد و نوبت به خاورمیانه برسد، کاملاً رنگ میبازد. سیاست واقعی اولویتهای خاص خودش را تحمیل کرده است. در واقع رئیسجمهور امریکا با یک معضل بزرگ روبهرو بود: پایبندی به ارزشهای اخلاقی، که ایجاب میکرد شخص صادرکننده دستور قتل خاشقجی به عنوان یک منفور بینالمللی باقی بماند یا در راستای تلاش برای کاهش قیمت نفت، مصرفکنندگان امریکایی را در اولویت قرار دهد.
جای تعجب نیست که بایدن گزینه دوم را انتخاب کرد؛ چرا که تورم افسارگسیخته هم قدرت خرید مصرف کنندگان امریکایی و هم شانس حزب دموکرات برای پیروزی در انتخابات میاندورهای ماه نوامبر آتی را از بین میبرد. بنابراین سریعترین راهحل، پر کردن بازار نفت با نفت خام است.
اکنون کاملاً روشن است، در عین حال که بایدن راه فراری از تحقیر شدن از سوی محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی نیافت، ریاض نیز متعهد به افزایش تولید نفت نشد. در کل میتوان سفر اخیر بایدن به عربستان را یک فاجعه سیاسی خواند.
از طرفی برگزاری اجلاس سه جانبه سران ایران، روسیه و ترکیه که در تهران برگزار شد، میتواند بازتابهای بسیار بیشتر و ماندگارتری برای منطقه داشته باشد. با توجه به اینکه ایالات متحده همچنان در دام یک استراتژی منسوخ و کهنه گیر افتاده است و اتحادیه اروپا تمام اهرمهای خود را از دست داده، روسیه و چین از فضای گستردهتری برای مانور برخوردارند.
علیرغم تلاشهای انجام شده از سوی غرب برای ساختار بخشیدن به نظام بینالملل بر اساس منطق سفت و سخت «ما علیه آنها»، واقعیت نوظهور بسیار پیچیدهتر از تصورات آنهاست. کشورهای خاورمیانه، از جمله متحدان سنتی ایالات متحده، مشتاقانه در انتظار چشمانداز یک نظم جهانی کاملاً نوین هستند که در آن بسیاری از امکانات و گزینههای جدید به راحتی در دسترس آنها قرار دارد.
جنگ در اوکراین و تنشهای فزاینده پیرامون تایوان از کانونهای این تلاش جدید امریکا هستند که پیامدهایی وخیم به همراه دارند: بحرانهای جهانی انرژی و مواد غذایی که ناشی از تحریمها علیه روسیه است، اختلالات در زنجیره عرضه و تأمین، تنشهای تجاری و رقابتهای فناوری، همگی با رکود اقتصادی و رکود تورمی قریبالوقوع همراه هستند. مسکو و پکن هر دو متهم به برهم زدن نظم جهانی مبتنی بر قوانین موجود هستند؛ اما شواهد اثبات این امر قانع کننده نیست.
در واقع این رویارویی هنوز میتواند منجر به شکلگیری یک نظم جدید جهانی شود؛ به سوی یک سیستم ایدهآل حقیقتاً چند قطبی، یا بهتر است بگوییم به احتمال زیاد سهقطبی. قطب نخست، بلوک دموکراتیک غرب به رهبری امریکا، که توسط گروه سه گانه G7 - ناتو - اتحادیه اروپا؛ یک اتحاد جدید تجسم یافته خواهد بود. دومین بلوک، اوراسیا به رهبری چین و روسیه است که ایران و برخی از جمهوریهای آسیای مرکزی در حال حاضر به آن ملحق شدهاند. بلوک سوم شامل مابقی کشورهای جهان میشود که اکنون عنوان جنوب به آنها اختصاص یافته است، دولتهایی که تمایل به حفظ فاصله خود از دو بلوک دیگر دارند.
چه کسی قادر به تسخیر قلبها و ذهن جهانیان است؟
جنوب در حال رها کردن خود از شر چندین دهه قیمومت سیاسی، اقتصادی و مالی غرب است. این امر بر همسویی خودکار با بلوک اوراسیا دلالت ندارد، اما مطمئناً به سوی سیستم بینالمللی نرم و روانتر گرایش خواهد داشت. از واکنشها نسبت به جنگ در اوکراین میتوان استنباط کرد که راهاندازی تظاهراتهای جهانی به تشویق غرب علیه روسیه، دیگر برای کشورهای جهان چندان جذابیتی ندارد و این بازی بزودی علیه چین نیز شروع خواهد شد و حتی شاهد کمرنگتر شدن این روند علیه پکن خواهیم بود.
سه گانه غربی تلاش میکند تا قلبها و اذهان را در جنوب به دست آورد، اما استانداردهای دوگانه و سیاستهای افراطی، دوگانگی و نظم جهانی مخدوش آن براساس قوانین تحریف شده، بسیار آزاردهندهتر است از حمله روسیه به اوکراین یا رویکرد قاطعانه چین در قبال مرزهای خودش. تاکنون چهارچوبهای سیاسی غیرغربی مانند بریکس شامل (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) و سازمان همکاری شانگهای برای دیگر کشورهای جهان بسیار جذابتر به نظر میرسند. پس قابل درک است که چرا دموکراسیهای غربی تنها قادر به جذب دولتهایی همفکر از جمع محدود خود هستند، که پیوستن سوئد و فنلاند به ناتو از شواهد این امر است. دیگر بازیگران منطقه - از جمله ترکیه، الجزایر، مصر، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، آرژانتین و مکزیک- قطعاً نگاهشان به منافع و مناطقی دیگر است. یک دیپلمات ارشد انگلیسی معتقد است: «دوستی با ایالات متحده بسیار دشوارتر از دشمنی با آنهاست.» از این رو چین و روسیه در حال تمرکز روی جایگزینهایی برای دلار امریکا، سیستم پرداخت جهانی سوئیفت و بورسهای نیویورک و لندن هستند. شرکتهای دولتی چین از بازارهای بورس امریکا خارج میشوند. این در حالی است که ارزش اوراق بهادار خزانهداری امریکا در دستان چین است و اقدامات پکن ارزش آن را کاهش میدهد. البته این مانورها هنوز در مراحل ابتدایی خود هستند، اما در زمان مناسب میتوانند بسیاری از کشورهای جنوب را به خود جذب کند، بخصوص اگر غرب بر استراتژی احمقانه خود درخصوص استفاده از دلار و اولویت مالی آن به عنوان یک سلاح اصرار بورزد.
چرا ایالات متحده و چین در مسیر رویارویی قرار دارند؟
دولتهای بیشتری همچنان ممکن است به دنبال یافتن مکانهای امنتر برای نگهداری ذخایر طلا و ارز خود باشند، بویژه پس از مصادره ذخایر ملی افغانستان و ونزوئلا به ترتیب توسط ایالات متحده و بریتانیا، البته تصرف بیسابقه 300 میلیارد دلاری ذخایر ارزی روسیه توسط کشورهای غربی نیز ناگفته بماند، بهتر است.
جدا شدن پیشرفته اقتصادی روسیه از غرب و جدایی آن از چین در آینده نزدیک میتواند چشماندازی کاملاً متفاوت ایجاد کند. اما خاورمیانه چگونه با این تحولات تکتونیکی سازگار خواهد شد؟ توافقاتی که از سوی دولت ترامپ حمایت و توسط جو بایدن، رئیس جمهور فعلی امریکا تأیید شدهاند، از نظر اقتصادی بویژه برای اسرائیل حائز اهمیت هستند. اما آنها بر دو فرض اشتباه تاریخی تکیه میکنند که برایشان گران تمام میشود: یکی اینکه مسأله فلسطین میتواند بدون عواقب برای مدتی نامعلوم کنار گذاشته شود و دیگری بیاهمیت شمردن افکار عمومی در جهان عرب.
سیاست واقعگرا برنده خواهد شد
بزودی زمان تصمیمگیری برای قدرتهای بزرگ منطقه فراخواهد رسید. آیا اجازه خواهند داد که بار دیگر مانند آنچه در قرن بیستم اتفاق افتاد، خاورمیانه به میدان جنگی برای قدرتهای بزرگ تبدیل شود؟ ثبات منطقهای حول محور کدام الگوی سیاسی میتواند ایجاد شود؛ البته اگر قرار بر ایجاد این ثبات باشد؟ توافقنامههای ابراهیمی تحت حمایت ایالات متحده، یا پیمانهای غیررسمی ضدغربی مانند محور مقاومت شامل (ایران-عراق- سوریه - حزبالله لبنان) یا گروههای غیرغربی مانند بریکس پلاس و سازمان همکاری شانگهای؟ آیا چهارچوب اقتصادی منطقه بیشتر به سوی ابتکار راه ابریشم جدید چین به ارزش تریلیونها دلار متمایل خواهد شد یا به سوی مشارکت برای زیرساختها و سرمایه گذاریهای جهانی که اخیراً توسط G7 به ارزش 600 میلیارد دلار اعلام شد؟
در واقع رئیسجمهور امریکا با یک دوراهی چالش برانگیز روبهروست: چسبیدن به ارزشهای اخلاقی، که این امر مستلزم آن بود که محمد بن سلمان، صادرکننده دستور قتل خاشقجی، (روزنامه نگار سعودی مخالف آل سعود) همچنان به عنوان فردی منفور و طردشده در جهان باقی بماند؛ راه دوم نیز نادیده گرفتن ارزشها در راستای تلاش برای کاهش قیمت نفت و اولویت دادن به مصرف کنندگان امریکایی است. آیا مؤسسات مالی همچنان به اتکا بر بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، تحت کنترل ایالات متحده ادامه خواهند داد؟ یا بانک سرمایهگذاری زیربنایی آسیا را به پیشنهاد چین جایگزین خواهند کرد؟
تنها شواهد موجود تاکنون این است که شرکای سنتی امریکا در خاورمیانه، مانند مصر و عربستان سعودی، در حال بررسی پیوستن به بریکس هستند. ریاض در حال بررسی ایده دریافت یوان به جای دلار در ازای فروش نفت خود است، در حالی که قرار است شی جین پینگ، رئیس جمهور چین بزودی به عربستان سعودی سفر کند. مقایسهای میان حسن نیت شی جین پینگ و رفتارهای اخیر جو بایدن علیه عربستان، قطعاً در این انتخاب بیتأثیر نخواهد بود؛ چرا که در جهان عرب، ظاهر همیشه با ماهیت در ارتباط است. با وجود تحولات شدید در چشمانداز جهانی، طرح جامع ایالات متحده برای خاورمیانه همچنان بدون تغییر مانده است. سفر اخیر بایدن به سرزمینهای اشغالی/ فلسطین و عربستان سعودی نیز از این قاعده مستثنی نبود. اسرائیل مشارکتی راهبردی با ایالات متحده امضا کرد که عمدتاً هدفش مقابله با ایران بود؛ این در حالی است که فلسطینیها باید قید آرمانهای مشروع خود و حق تعیین سرنوشتشان را بزنند.
کشورهای خلیج فارس؛ واسطههای آینده در نزاع میان امریکا و چین
مهمترین مکث امریکا در ریاض بوده است که از زمان ترور جمال خاشقجی روزنامهنگار مخالف آل سعود، روابط میان ایالات متحده و عربستان سعودی به کمترین حد خود رسیده بود. البته این اختلاف، مشکلات اساسی یک سیاست خارجی مبتنی بر اصول و ارزشهای اخلاقی را هویدا کرد. لفاظیهای مهیج بایدن در خصوص برخورد جهانی میان دموکراسی و حکومتهای استبدادی، وقتی پای منافع در میان باشد و نوبت به خاورمیانه برسد، کاملاً رنگ میبازد. سیاست واقعی اولویتهای خاص خودش را تحمیل کرده است. در واقع رئیسجمهور امریکا با یک معضل بزرگ روبهرو بود: پایبندی به ارزشهای اخلاقی، که ایجاب میکرد شخص صادرکننده دستور قتل خاشقجی به عنوان یک منفور بینالمللی باقی بماند یا در راستای تلاش برای کاهش قیمت نفت، مصرفکنندگان امریکایی را در اولویت قرار دهد.
جای تعجب نیست که بایدن گزینه دوم را انتخاب کرد؛ چرا که تورم افسارگسیخته هم قدرت خرید مصرف کنندگان امریکایی و هم شانس حزب دموکرات برای پیروزی در انتخابات میاندورهای ماه نوامبر آتی را از بین میبرد. بنابراین سریعترین راهحل، پر کردن بازار نفت با نفت خام است.
اکنون کاملاً روشن است، در عین حال که بایدن راه فراری از تحقیر شدن از سوی محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی نیافت، ریاض نیز متعهد به افزایش تولید نفت نشد. در کل میتوان سفر اخیر بایدن به عربستان را یک فاجعه سیاسی خواند.
از طرفی برگزاری اجلاس سه جانبه سران ایران، روسیه و ترکیه که در تهران برگزار شد، میتواند بازتابهای بسیار بیشتر و ماندگارتری برای منطقه داشته باشد. با توجه به اینکه ایالات متحده همچنان در دام یک استراتژی منسوخ و کهنه گیر افتاده است و اتحادیه اروپا تمام اهرمهای خود را از دست داده، روسیه و چین از فضای گستردهتری برای مانور برخوردارند.
علیرغم تلاشهای انجام شده از سوی غرب برای ساختار بخشیدن به نظام بینالملل بر اساس منطق سفت و سخت «ما علیه آنها»، واقعیت نوظهور بسیار پیچیدهتر از تصورات آنهاست. کشورهای خاورمیانه، از جمله متحدان سنتی ایالات متحده، مشتاقانه در انتظار چشمانداز یک نظم جهانی کاملاً نوین هستند که در آن بسیاری از امکانات و گزینههای جدید به راحتی در دسترس آنها قرار دارد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه