بهبهانه 21 آبانماه، زادروز نیما یوشیج
«آسانِ مشکل» یا «مشکلِ آسان»؟
علی یاری
پژوهشگر ادبی
نیما درباره کیفیت و چگونگی شعر مطلوبِ خود کم ننوشته است. یکی از مواردی که او در نظریه خود بر آن انگشت گذاشته، کیفیت سرودهشدن شعر و روند گشودگی معنای آن برای مخاطب است. او به آثار شاعران تراز اول مانند نظامی و حافظ، گاه به چشم اعجاب نگریسته یا بخشهایی از سرودههای شاعرانی همچون فردوسی را پسندیده است؛ اما شاید تنها سبک شعری مقبول نیما، سبک هندی است. گفته حد کاملِ شعر گذشته ما سبک هندی است و علت اینکه شعر این سبک پسند عام نیافته، این است که خوانندگان «تنبل و خوشنشین» شدهاند و نمیتوانند از نازکخیالیهای شعر این سبک رمزگشایی کنند و لذت آنی ببرند، در نتیجه آن را پس زدهاند. لقمه جویده و آماده میخواهند. قوای دِماغی آنها نمیتواند «شعرهای دقیق» را هضم کند. «میگویند شعر باید فوراً فهمیده شود» (حرفهای همسایه: 116-117).
نیما از قول معاشر و همسایه فرضی خودش نوشته که گفته است: «شعر نباید شنونده را در فهمیدن معنی آن معطل کند» (حرفهای همسایه: 112). نیما این سخن را قدیمی و کهنه دانسته است. آن را با سخن بوالو (شاعر و نظریهپرداز نامدار فرانسوی سده هفدهم میلادی و از مدافعان کلاسیسیسم اروپایی) در کتاب فن شعر برابر میگذارد که گفته است: «آسان، مشکل». یعنی شعری که معنای آن بهآسانی فهمیده شود؛ اما ساختن این شعر بهظاهر آسان، مشکل باشد (حرفهای همسایه: 112). نیما با تکیه بر نظریه بوالو میگوید سراسر اشعار بدوی تاریخ ادبیات جهان به همین شکل، یعنی آسان ساخته شدهاند و معنی و تصویر پیچیدهای ندارند. با چنین دیدگاهی است که معمولاً نیما التفات کمتری به فردوسی دارد یا سعدی را بهکلی نمیپذیرد. نیما در برابر نظریه بوالو، راه سمبولیستها را در پیش میگیرد که معانی پیچیده و مبهم را عیب شعر نمیدانستند، ازاینرو، نظریه خودش را در برابر نظریه بوالو میگذارد و میگوید: «مشکل، آسان»، یعنی شعری که بهآسانی گفته شود؛ اما دریافت معنای آن بهآسانی میسر نشود. شعر سبک هندی درنظر او، تاحدودی به این «اِشکال» در معنارسانی رسیده است (حرفهای همسایه: 112).
نظریه نیما یادآور سخن والاس استیونس (1879-1955) شاعر امریکایی است. استیونس که تقریباً مقارن نیما بوده، گفته: «شعر باید دربرابر عقل مقاومت کند» (بوطیقای ساختگرا: 249). به نظر او وجه تمایز شعر از ناشعر همین مقاومت است، یعنی بهگونهای باشد که مناسبتهای معنایی اجزای آن آنی کشف نشود (همانجا). نیما هم شعری را میپسندد که خواننده در روند کشف معنا با تأخیر روبهرو شود. درواقع روساختی ساده و زیرساختی پیچیده و چندلایه داشته باشد.
بهنظر او شعر خوب، شعری است عمیق و ابهامانگیز. این ابهام باید در ساختار شعر پراکنده شده باشد. ازنظر او زندگی اساساً با ابهام درهمتنیده است. ابهام مانند مه در جنگلِ زندگی پخش شده است (حرفهای همسایه: 201). پس شعری هم که میخواهد با زندگی نسبتی برقرار کند، باید از ابهام و عمق بهره داشته باشد. آنچه به شعر عمق میبخشد، سمبول(سمبل) است. سمبولها دامنه معنایی شعر را گسترش میدهند. شعر را باشکوه میکنند (همان: 176).
نیما میگوید هرچیز عمیقی ابهام دارد. هنرمند باید به کنه اشیا برود که آکنده از ابهام است. ابهام، میدان معنایی اثر را گسترش میدهد؛ زیرا «انسان نسبت به آثار هنری یا اشعاری بیشتر علاقهمندی نشان میدهد که جهاتی از آن تاریک و قابل تأویلهای متفاوت باشد» (همان: 199).
با چنین دیدگاهی نیما میگوید شعر باید «مشکل و آسان» باشد. ساختی آساننما داشته باشد؛ اما معنای آن بهسادگی برآفتاب نیفتد. درک گرایش او به نمادگرایی در شعرهای نیمه دوم کارنامه شاعریاش از این چشمانداز آسانتر است. بیگمان آگاهی او نظریههای ادبی و فلسفی غربی در گرایش به سمبولیسم حرف اول را میزند. اینکه فروبستگی زمانه هم او را به این راه رهنمون شد، جای انکار ندارد.
پژوهشگر ادبی
نیما درباره کیفیت و چگونگی شعر مطلوبِ خود کم ننوشته است. یکی از مواردی که او در نظریه خود بر آن انگشت گذاشته، کیفیت سرودهشدن شعر و روند گشودگی معنای آن برای مخاطب است. او به آثار شاعران تراز اول مانند نظامی و حافظ، گاه به چشم اعجاب نگریسته یا بخشهایی از سرودههای شاعرانی همچون فردوسی را پسندیده است؛ اما شاید تنها سبک شعری مقبول نیما، سبک هندی است. گفته حد کاملِ شعر گذشته ما سبک هندی است و علت اینکه شعر این سبک پسند عام نیافته، این است که خوانندگان «تنبل و خوشنشین» شدهاند و نمیتوانند از نازکخیالیهای شعر این سبک رمزگشایی کنند و لذت آنی ببرند، در نتیجه آن را پس زدهاند. لقمه جویده و آماده میخواهند. قوای دِماغی آنها نمیتواند «شعرهای دقیق» را هضم کند. «میگویند شعر باید فوراً فهمیده شود» (حرفهای همسایه: 116-117).
نیما از قول معاشر و همسایه فرضی خودش نوشته که گفته است: «شعر نباید شنونده را در فهمیدن معنی آن معطل کند» (حرفهای همسایه: 112). نیما این سخن را قدیمی و کهنه دانسته است. آن را با سخن بوالو (شاعر و نظریهپرداز نامدار فرانسوی سده هفدهم میلادی و از مدافعان کلاسیسیسم اروپایی) در کتاب فن شعر برابر میگذارد که گفته است: «آسان، مشکل». یعنی شعری که معنای آن بهآسانی فهمیده شود؛ اما ساختن این شعر بهظاهر آسان، مشکل باشد (حرفهای همسایه: 112). نیما با تکیه بر نظریه بوالو میگوید سراسر اشعار بدوی تاریخ ادبیات جهان به همین شکل، یعنی آسان ساخته شدهاند و معنی و تصویر پیچیدهای ندارند. با چنین دیدگاهی است که معمولاً نیما التفات کمتری به فردوسی دارد یا سعدی را بهکلی نمیپذیرد. نیما در برابر نظریه بوالو، راه سمبولیستها را در پیش میگیرد که معانی پیچیده و مبهم را عیب شعر نمیدانستند، ازاینرو، نظریه خودش را در برابر نظریه بوالو میگذارد و میگوید: «مشکل، آسان»، یعنی شعری که بهآسانی گفته شود؛ اما دریافت معنای آن بهآسانی میسر نشود. شعر سبک هندی درنظر او، تاحدودی به این «اِشکال» در معنارسانی رسیده است (حرفهای همسایه: 112).
نظریه نیما یادآور سخن والاس استیونس (1879-1955) شاعر امریکایی است. استیونس که تقریباً مقارن نیما بوده، گفته: «شعر باید دربرابر عقل مقاومت کند» (بوطیقای ساختگرا: 249). به نظر او وجه تمایز شعر از ناشعر همین مقاومت است، یعنی بهگونهای باشد که مناسبتهای معنایی اجزای آن آنی کشف نشود (همانجا). نیما هم شعری را میپسندد که خواننده در روند کشف معنا با تأخیر روبهرو شود. درواقع روساختی ساده و زیرساختی پیچیده و چندلایه داشته باشد.
بهنظر او شعر خوب، شعری است عمیق و ابهامانگیز. این ابهام باید در ساختار شعر پراکنده شده باشد. ازنظر او زندگی اساساً با ابهام درهمتنیده است. ابهام مانند مه در جنگلِ زندگی پخش شده است (حرفهای همسایه: 201). پس شعری هم که میخواهد با زندگی نسبتی برقرار کند، باید از ابهام و عمق بهره داشته باشد. آنچه به شعر عمق میبخشد، سمبول(سمبل) است. سمبولها دامنه معنایی شعر را گسترش میدهند. شعر را باشکوه میکنند (همان: 176).
نیما میگوید هرچیز عمیقی ابهام دارد. هنرمند باید به کنه اشیا برود که آکنده از ابهام است. ابهام، میدان معنایی اثر را گسترش میدهد؛ زیرا «انسان نسبت به آثار هنری یا اشعاری بیشتر علاقهمندی نشان میدهد که جهاتی از آن تاریک و قابل تأویلهای متفاوت باشد» (همان: 199).
با چنین دیدگاهی نیما میگوید شعر باید «مشکل و آسان» باشد. ساختی آساننما داشته باشد؛ اما معنای آن بهسادگی برآفتاب نیفتد. درک گرایش او به نمادگرایی در شعرهای نیمه دوم کارنامه شاعریاش از این چشمانداز آسانتر است. بیگمان آگاهی او نظریههای ادبی و فلسفی غربی در گرایش به سمبولیسم حرف اول را میزند. اینکه فروبستگی زمانه هم او را به این راه رهنمون شد، جای انکار ندارد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه