یک زن خاص، یک زن معمولی
جنگ روایتها
فهیمه فرهمندپور
عضو کارگروه تخصصی مطالعات زنان شورای تحول و ارتقای علوم انسانی، هیأت علمی دانشکده معارف و اندیشه دانشگاه تهران
زن امروز، در کشاکش روایتها بلکه در تعارض گفتمانها در تعریف زنان و زنانهها و زنانگیها، شاید بیش از هر زمان دیگر نیازمند تصویری است که فارغ از بازیهای سیاسی یا عقدهگشاییهای دیروز و امروز، ضمن پذیرش نقشها و کششها و تمایلات زنانه او در لباس نقشهای خانوادگی، ظرفیتهای او را به رسمیت بشناسد، قدر عاملیت قدرتمندش را در مسیر تمدنسازی نوین بداند و توان او را در کشاکش رقابتی کم اثر با جنس دیگر هدر ندهد؛ تصویری که از یک طرف با تبعیت از قالبهای سنتی، ممنوعیت و محدودیتی فاقد پشتوانه و غیرمنبعث از فکر دینی را به او تحمیل نکند و از سوی دیگر، عاملیتی بیش از اثرگذاری بر توازن بازار مصرف در تجارت متنوع جنسی شامل لباس، لوازم آرایش، جراحیهای زیبایی، رسانه و تبلیغات و... برای او قائل باشد. چه دشوار...
این دشواری بیش از آن که ناشی از تعیین حدود مفهومی، تعریف مبانی نظری و تأمین ادبیات پیشینی مسأله زن تراز باشد- آنچه کمابیش در متون و معارف دینی ما موجود و در دسترس است- متأثر از تردید در فرایند امکانسنجی و تحقق عینی و مصداقی در ظرف شرایط امروز جهان و موقعیت موجود جامعه است. سخن از شدنِ مکرر چیزی در امروز است که دیروز لامحاله بوده است.
آنچه میتواند این تردید را برطرف کند، صرف مباحثه، مناظره، پژوهشهای نظری و کتابخانهای نیست بلکه جستوجوی میدانی و شناسایی مصادیق عینی در سپهر واقعی جامعه و قرار دادن آنها در پنجره مشاهده، نگاه و نگرش عمومیست.
طاهره دباغ، یقیناً نمونهای تمامعیار از زنی معمولی در کشاکش ازدواج و مادری، تحصیل و مطالعه، مسجد و روضه خانگی و هیأت و... و زنی خاص در ورود به عرصه مبارزات سیاسی، زندان و شکنجه، فرار و هجرت و... بوده است. خواهر طاهره - نامی که خانم دباغ در طول سالهای مبارزه به آن معروف بود- با پیوستن به همراهان امام در پاریس و بازگشت به ایران در آستانه پیروزی انقلاب، وارد مرحلهای جدید از فعالیتهای خود شد؛ دورهای که قرار بود در آن حتی نقشآفرینی به عنوان فرمانده سپاه همدان، عضویت در جمع سه نفره سفرای امام برای رساندن پیام ایشان به گورباچف-رهبر شوروی- یا نمایندگی مجلس دیگر نه از ویژگیهای یک زن خاص بلکه از اجزای زیست زن معمولی ایرانی باشد؛ زنی معمولی که همین خاص بودنش، او را به عنوان زن محصول انقلاب اسلامی معرفی میکرد. با این حال، چرا خواهر طاهره حتی وقتی برای کمک به معیشت خانوادههای نیازمند ناچار بود در میدان آزادی تهران با پیکانش مسافرکشی کند، بانوی خاص ایرانی باقی ماند و تکرار نشد؟
این، سؤالیست که تصمیمسازان و تصمیمگیران امور فرهنگی و اجتماعی، مدیران عرصههای تعلیم و تربیت و رسانه، خانوادهها و البته همه زنان و دختران ایرانی باید از خود بپرسند و باید به آن پاسخ دهند که چرا طاهره حدیدچی دباغ، نه تنها در طول ۴۰ سال زیست زنان پس از انقلاب تکرار نشد که حتی تلاش درخوری برای معرفی و شناسایی او به جامعه جهانی و حیات اجتماعی ایرانی انجام نگرفت و یکی از مهمترین نیازهای معرفتی زن ایرانی بیپاسخ باقی ماند؟
عضو کارگروه تخصصی مطالعات زنان شورای تحول و ارتقای علوم انسانی، هیأت علمی دانشکده معارف و اندیشه دانشگاه تهران
زن امروز، در کشاکش روایتها بلکه در تعارض گفتمانها در تعریف زنان و زنانهها و زنانگیها، شاید بیش از هر زمان دیگر نیازمند تصویری است که فارغ از بازیهای سیاسی یا عقدهگشاییهای دیروز و امروز، ضمن پذیرش نقشها و کششها و تمایلات زنانه او در لباس نقشهای خانوادگی، ظرفیتهای او را به رسمیت بشناسد، قدر عاملیت قدرتمندش را در مسیر تمدنسازی نوین بداند و توان او را در کشاکش رقابتی کم اثر با جنس دیگر هدر ندهد؛ تصویری که از یک طرف با تبعیت از قالبهای سنتی، ممنوعیت و محدودیتی فاقد پشتوانه و غیرمنبعث از فکر دینی را به او تحمیل نکند و از سوی دیگر، عاملیتی بیش از اثرگذاری بر توازن بازار مصرف در تجارت متنوع جنسی شامل لباس، لوازم آرایش، جراحیهای زیبایی، رسانه و تبلیغات و... برای او قائل باشد. چه دشوار...
این دشواری بیش از آن که ناشی از تعیین حدود مفهومی، تعریف مبانی نظری و تأمین ادبیات پیشینی مسأله زن تراز باشد- آنچه کمابیش در متون و معارف دینی ما موجود و در دسترس است- متأثر از تردید در فرایند امکانسنجی و تحقق عینی و مصداقی در ظرف شرایط امروز جهان و موقعیت موجود جامعه است. سخن از شدنِ مکرر چیزی در امروز است که دیروز لامحاله بوده است.
آنچه میتواند این تردید را برطرف کند، صرف مباحثه، مناظره، پژوهشهای نظری و کتابخانهای نیست بلکه جستوجوی میدانی و شناسایی مصادیق عینی در سپهر واقعی جامعه و قرار دادن آنها در پنجره مشاهده، نگاه و نگرش عمومیست.
طاهره دباغ، یقیناً نمونهای تمامعیار از زنی معمولی در کشاکش ازدواج و مادری، تحصیل و مطالعه، مسجد و روضه خانگی و هیأت و... و زنی خاص در ورود به عرصه مبارزات سیاسی، زندان و شکنجه، فرار و هجرت و... بوده است. خواهر طاهره - نامی که خانم دباغ در طول سالهای مبارزه به آن معروف بود- با پیوستن به همراهان امام در پاریس و بازگشت به ایران در آستانه پیروزی انقلاب، وارد مرحلهای جدید از فعالیتهای خود شد؛ دورهای که قرار بود در آن حتی نقشآفرینی به عنوان فرمانده سپاه همدان، عضویت در جمع سه نفره سفرای امام برای رساندن پیام ایشان به گورباچف-رهبر شوروی- یا نمایندگی مجلس دیگر نه از ویژگیهای یک زن خاص بلکه از اجزای زیست زن معمولی ایرانی باشد؛ زنی معمولی که همین خاص بودنش، او را به عنوان زن محصول انقلاب اسلامی معرفی میکرد. با این حال، چرا خواهر طاهره حتی وقتی برای کمک به معیشت خانوادههای نیازمند ناچار بود در میدان آزادی تهران با پیکانش مسافرکشی کند، بانوی خاص ایرانی باقی ماند و تکرار نشد؟
این، سؤالیست که تصمیمسازان و تصمیمگیران امور فرهنگی و اجتماعی، مدیران عرصههای تعلیم و تربیت و رسانه، خانوادهها و البته همه زنان و دختران ایرانی باید از خود بپرسند و باید به آن پاسخ دهند که چرا طاهره حدیدچی دباغ، نه تنها در طول ۴۰ سال زیست زنان پس از انقلاب تکرار نشد که حتی تلاش درخوری برای معرفی و شناسایی او به جامعه جهانی و حیات اجتماعی ایرانی انجام نگرفت و یکی از مهمترین نیازهای معرفتی زن ایرانی بیپاسخ باقی ماند؟
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه