در دل ما پدرها چه می‌گذرد


علیرضا شاطری
نویسنده  
پدر شدن برای من یک فرایند فیزیولوژیک نبود. ما مثل همه زندگی مسیر عجیب‌تر را انتخاب کردیم و عوض فرزندآوری به شیوه زیستی، از طریق فرزندخواندگی دختردار شدیم.
اینکه چه فرایند پر پیچ و خمی طی شد تا دست کوچک دخترمان توی دست‌های ما قرار بگیرد به کنار، اما چالش اصلی از زمانی بود که دخترم وارد خانواده ما شد.
اکثر بچه‌ها از ابتدای تولد در فضایی بزرگ می‌شوند که اگرچه بیشتر با مادر در تماسند اما پدر را هم کنار خود می‌بینند. اما بچه‌های ما (خانواده‌های فرزندپذیر) سالیان ابتدای زندگی‌شان در مراکزی بزرگ می‌شوند که عملاً با هیچ مردی در ارتباط نیستند و این یعنی اولین چالش پدرانه.
دختر من وقتی به خانه ما آمد که 2 سال و 8 ماهش بود و در اولین تعامل عملاً مرا پس زد. تصویر فانتزی از فرزند‌پذیری این جوری است که وقتی دنبال کودک می‌روید با روی خندان و آغوش گشوده می‌آید توی بغلتان و همه چیز به سبک فیلم و سریال‌ها خوش و خرم پیش می‌رود، اما این یک دروغ یا در بهترین حالت تصویر کمیاب است.
در اصل ما داریم کودک را از محل امن و فضای آشنایش بیرون می‌کشیم و می‌آوریم در فضایی با آدم‌های غریبه، حالا فکر کنید که این آدم‌های غریبه از جنسی باشند که برای بچه نا آشنا و عجیب هم هست. انتظارمان چیست؟ خب معلوم است پس می‌زند. این اتفاقی بود که برای من و دخترم هم افتاد. در اولین مواجهه اصلاً مرا به حساب نمی‌آورد و حتی برای گریه کردن هم آغوش مرا نمی‌پذیرفت و تنها لگد و بعضاً چنگ بود که نصیبم می‌شد.
البته این تجربه منحصر در پدران فرزندپذیر هم نیست، در بسیاری از مواقع کودکان حوالی 2 تا 3 سال یکی از والدین را ترجیح می‌دهند وعمدتاً مادر را انتخاب می‌کنند.
اینجا دقیقاً جایی است که یک اصل را باید به خودمان یادآوری کنیم آن هم اینکه، ما تصمیم گرفتیم که فرزنددار شویم و طرف منفعل این ماجرا فرزند ما بوده، حالا هم وظیفه ما است که برای این رابطه تلاش کنیم.
اما اینکه بدیهی است اصلاً چرا مطرح می‌کنم؟ چون احساسات ما با بدیهیات بیگانه است، ما نیاز داریم خیلی وقت‌ها یک اتصال میان تفکرات و احساسات‌مان برقرار کنیم تا از هم با خبر شوند. اساساً ذکر برای همین است و این ذکر که «من پدرم» و «مسئول رابطه با فرزندم منم» ذکر این ماجراست.
اما اگر پدر باشید احتمالاً شما هم جاهایی تجربه پس‌زده شدن را دارید. گاهی خواستید که فرزندتان را ببوسید و او جای شما مادرش را بوسیده، گاهی خواسته‌اید جای مادرش شب بخوابانیدش و با لگد و جیغ مواجه شده‌اید، حواستان و حواسم باشد که این نباید منجر به سرخوردگی و پس‌رفتن در رابطه باشد. من این مواقع رفتارش را تبدیل به بازی می‌کنم. مثلاً وقتی می‌بوسمش و جای بوسه‌ام را پاک می‌کند و توی چشم‌هایم زل می‌زند، من بازی را شروع می‌کنم و دوباره می‌بوسمش و می‌گویم «دوباره پاک کن تا منم باز ماچت کنم» اینجا صدای خنده‌اش خانه را پر می‌کند و چی از این قشنگ‌تر.
آخر حرف هم اینکه تصویر سخت و غیر منعطف پدری را از خودتان دور کنید. حتی بریزید توی سطل زباله. حتماً پدر مهربان اما منطقی برای تربیت فرزندان آینده ما مناسب‌تر است.
درباره من و دخترم هم بدانید که حالا بعد از 8 ماه بعضاً با زبان خوش هم «ماچ» می‌دهد.


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/8055/16/633448/1
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها