آزادسازی سوسنگرد الهام بخش وحدت ملی
اسماعیل علوی
دبیرگروه پایداری
حکومت بعث عراق که با بلندپروازی و جاهطلبی صدام درصدد ارتقای موقعیت ژئوپلیتیک در منطقه بود، در آغاز نیمه دوم سال 1359 جنگی طولانی و گسترده را به کشورمان تحمیل کرد، با این هدف که محدودیتهای جغرافیایی خود را از میان بردارد. تصور دیکتاتور بغداد از وضعیت کشورش آن بود که تنها با تجزیه خوزستان ایران و الصاق آن به عراق میتواند به نحو پایداری بر شرایط نامناسب ژئوپلیتیکی واحد سیاسی خود فائق آید. از اینرو مترصد فرصتی بود تا از طریق جدا کردن حداقل بخشهایی از خوزستان، از محدودیت و ضعف جغرافیایی خود بکاهد. به زعم رئیس دولت عراق وقوع انقلاب اسلامی در ایران و روی کارآمدن نظام نوپای جمهوری اسلامی، فرصتی تاریخی برای تحقق این رؤیا بود، چرا که شیرازه ایران با فروپاشی نظم قبلی از هم گسسته و نظم و سامان تازهای نیز هنوز استوار نشده است. لذا فرصت مناسبی جهت برآوردن آرزوهای بزرگ فراهم است! این بود که صدام با هدف تجزیه خوزستان، ارتش خود را از مرزها عبور داده و بر خاک کشورمان ردی از تجاوز ترسیم کرد. صدام در این راستا علاوه بر تحقق رؤیای شیرین حاکمیت مطلق بر اروندرود، تسهیل و تسریع در دسترسی به خلیج فارس، بهرهبرداری از بنادر خود به نحو مطلوب و به دور از نگرانیهای امنیتی، جهت مبادلات تجاری و نفتی، خواب ژاندارمی منطقه را نیز میدید؛ توهمی که سرانجام شومی برای دیکتاتور بغداد رقم زد.
از همان ابتدا پیدا بود که هجوم سرتاسری ارتش بعث عراق به نوار مرزی غرب و جنوب یک هدف اصلی بیشتر ندارد و آن تجزیه خوزستان است. لازمه این کار تصرف شهرها و روستاهای مسیر یکی پس از دیگری برای رسیدن به مرکز استان بود. در این میان سوسنگرد از اهمیت فوقالعادهای برخوردار بود، زیرا با اشغال آن مسیر دستیابی به اهواز تسهیل و ایده سقوط کوتاهمدت خوزستان محقق میشد. این بود که لشکر 9 ارتش بعث عراق از پرتوانترین لشکرهای ارتش عراق به فرماندهی «تالی الدوری» مأموریت یافت تا با عبور از تنگه چذابه و تصرف بستان، سوسنگرد و حمیدیه را به اشغال درآورده و از آن موقعیت برای تصرف اهواز اقدام کند. الدوری موفق شد در هشتمین روز جنگ، سوسنگرد را به اشغال درآورده و برای ادامه مأموریت خود برنامهریزی کند. حمله به سوسنگرد آنچنان غافلگیرانه صورت گرفت که هنوز بسیاری از جمعیت 16 هزار نفری سوسنگرد در شهر حضور داشتند و اشغالگران توانستند فرماندار و خانوادهاش را به اسارت بگیرند. اما خیلی زود ورق برگشت و با بیدار شدن عزم ملی، جمعی داوطلب از میان غیورمردان سپاه، ارتش و نیروهای مردمی اجازه ندادند سوسنگرد بیش از 4 روز در اشغال دشمن بماند و طعم تلخ اولین شکست را به ارتش متجاوز صدام چشاندند. این جمع کوچک به فرماندهی «غیور اصلی» از دلیرمردان ارتش که مأمور خدمت به سپاه خوزستان بود، با سلاحهای انفرادی و معمولی دهها تانک دشمن را به آتش کشیده و 22 تانک آنان را سالم به غنیمت گرفتند و دشمن را وادار به عقبنشینی کردند. اما سوسنگرد موقعیتی نبود که بتوان از آن صرفنظر کرد، زیرا سوسنگرد کلید فتح اهواز محسوب میشد، این بود که دشمن این بار با تجهیزات و نفرات بیشتر سراغ این شهر آمد. در این فاصله حفاظت از شهر به نیروهایی از سپاه پاسداران که عمدهترین آنان را سپاه تبریز به فرماندهی سردار علی تجلایی تشکیل میداد، سپرده شد.
ارتش بعث عراق با آمادگی و امکانات فوقالعاده به محاصره شهر پرداخت و با آتش تقریباً 24 ساعته هیچ نقطه امنی برای مدافعان باقی نگذاشت، بهطوری که آسمان شهر با دود غلیظی پوشیده شده بود. در ادامه با نفوذ دادن تانکهای خود به درون شهر، جنگ نفر و تانک را رقم میزنند تا جایی که هر ساعت تنی چند از مدافعان در خون خود غلتیده و از نفراتشان کم میشود. در این میان شهید تجلایی ضمن تماس با آیتالله مدنی وضعیت را برای ایشان تشریح کرده و تأکید میکند اگر هرچه زودتر به کمک مدافعان نیایند مقاومت آنان درهم شکسته و همگی به شهادت خواهند رسید. با انتقال پیام شهید تجلایی به امام خمینی(ره) دستورالعمل «تا فردا باید سوسنگرد آزاد شود» از سوی فرماندهی کل قوا صادر و نیروهای مستعد برای تحقق خواسته امام بسیج شده و طی عملیاتی ظرف 24 ساعت سوسنگرد برای همیشه از معرض سقوط میرهد.
آزادسازی سوسنگرد (26 آبان 1359) از نقاط درخشان و الهامبخش تاریخ 8 سال دفاع مقدس و مقدمه خروج تدریجی جبهههای نبرد از بنبست ناشی از رویکرد تفکر لیبرالی جاری در صحنه اداره جنگ که بنیصدر آن را نمایندگی میکرد، شد.
دبیرگروه پایداری
حکومت بعث عراق که با بلندپروازی و جاهطلبی صدام درصدد ارتقای موقعیت ژئوپلیتیک در منطقه بود، در آغاز نیمه دوم سال 1359 جنگی طولانی و گسترده را به کشورمان تحمیل کرد، با این هدف که محدودیتهای جغرافیایی خود را از میان بردارد. تصور دیکتاتور بغداد از وضعیت کشورش آن بود که تنها با تجزیه خوزستان ایران و الصاق آن به عراق میتواند به نحو پایداری بر شرایط نامناسب ژئوپلیتیکی واحد سیاسی خود فائق آید. از اینرو مترصد فرصتی بود تا از طریق جدا کردن حداقل بخشهایی از خوزستان، از محدودیت و ضعف جغرافیایی خود بکاهد. به زعم رئیس دولت عراق وقوع انقلاب اسلامی در ایران و روی کارآمدن نظام نوپای جمهوری اسلامی، فرصتی تاریخی برای تحقق این رؤیا بود، چرا که شیرازه ایران با فروپاشی نظم قبلی از هم گسسته و نظم و سامان تازهای نیز هنوز استوار نشده است. لذا فرصت مناسبی جهت برآوردن آرزوهای بزرگ فراهم است! این بود که صدام با هدف تجزیه خوزستان، ارتش خود را از مرزها عبور داده و بر خاک کشورمان ردی از تجاوز ترسیم کرد. صدام در این راستا علاوه بر تحقق رؤیای شیرین حاکمیت مطلق بر اروندرود، تسهیل و تسریع در دسترسی به خلیج فارس، بهرهبرداری از بنادر خود به نحو مطلوب و به دور از نگرانیهای امنیتی، جهت مبادلات تجاری و نفتی، خواب ژاندارمی منطقه را نیز میدید؛ توهمی که سرانجام شومی برای دیکتاتور بغداد رقم زد.
از همان ابتدا پیدا بود که هجوم سرتاسری ارتش بعث عراق به نوار مرزی غرب و جنوب یک هدف اصلی بیشتر ندارد و آن تجزیه خوزستان است. لازمه این کار تصرف شهرها و روستاهای مسیر یکی پس از دیگری برای رسیدن به مرکز استان بود. در این میان سوسنگرد از اهمیت فوقالعادهای برخوردار بود، زیرا با اشغال آن مسیر دستیابی به اهواز تسهیل و ایده سقوط کوتاهمدت خوزستان محقق میشد. این بود که لشکر 9 ارتش بعث عراق از پرتوانترین لشکرهای ارتش عراق به فرماندهی «تالی الدوری» مأموریت یافت تا با عبور از تنگه چذابه و تصرف بستان، سوسنگرد و حمیدیه را به اشغال درآورده و از آن موقعیت برای تصرف اهواز اقدام کند. الدوری موفق شد در هشتمین روز جنگ، سوسنگرد را به اشغال درآورده و برای ادامه مأموریت خود برنامهریزی کند. حمله به سوسنگرد آنچنان غافلگیرانه صورت گرفت که هنوز بسیاری از جمعیت 16 هزار نفری سوسنگرد در شهر حضور داشتند و اشغالگران توانستند فرماندار و خانوادهاش را به اسارت بگیرند. اما خیلی زود ورق برگشت و با بیدار شدن عزم ملی، جمعی داوطلب از میان غیورمردان سپاه، ارتش و نیروهای مردمی اجازه ندادند سوسنگرد بیش از 4 روز در اشغال دشمن بماند و طعم تلخ اولین شکست را به ارتش متجاوز صدام چشاندند. این جمع کوچک به فرماندهی «غیور اصلی» از دلیرمردان ارتش که مأمور خدمت به سپاه خوزستان بود، با سلاحهای انفرادی و معمولی دهها تانک دشمن را به آتش کشیده و 22 تانک آنان را سالم به غنیمت گرفتند و دشمن را وادار به عقبنشینی کردند. اما سوسنگرد موقعیتی نبود که بتوان از آن صرفنظر کرد، زیرا سوسنگرد کلید فتح اهواز محسوب میشد، این بود که دشمن این بار با تجهیزات و نفرات بیشتر سراغ این شهر آمد. در این فاصله حفاظت از شهر به نیروهایی از سپاه پاسداران که عمدهترین آنان را سپاه تبریز به فرماندهی سردار علی تجلایی تشکیل میداد، سپرده شد.
ارتش بعث عراق با آمادگی و امکانات فوقالعاده به محاصره شهر پرداخت و با آتش تقریباً 24 ساعته هیچ نقطه امنی برای مدافعان باقی نگذاشت، بهطوری که آسمان شهر با دود غلیظی پوشیده شده بود. در ادامه با نفوذ دادن تانکهای خود به درون شهر، جنگ نفر و تانک را رقم میزنند تا جایی که هر ساعت تنی چند از مدافعان در خون خود غلتیده و از نفراتشان کم میشود. در این میان شهید تجلایی ضمن تماس با آیتالله مدنی وضعیت را برای ایشان تشریح کرده و تأکید میکند اگر هرچه زودتر به کمک مدافعان نیایند مقاومت آنان درهم شکسته و همگی به شهادت خواهند رسید. با انتقال پیام شهید تجلایی به امام خمینی(ره) دستورالعمل «تا فردا باید سوسنگرد آزاد شود» از سوی فرماندهی کل قوا صادر و نیروهای مستعد برای تحقق خواسته امام بسیج شده و طی عملیاتی ظرف 24 ساعت سوسنگرد برای همیشه از معرض سقوط میرهد.
آزادسازی سوسنگرد (26 آبان 1359) از نقاط درخشان و الهامبخش تاریخ 8 سال دفاع مقدس و مقدمه خروج تدریجی جبهههای نبرد از بنبست ناشی از رویکرد تفکر لیبرالی جاری در صحنه اداره جنگ که بنیصدر آن را نمایندگی میکرد، شد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه