برای تقویت حس ملی ببینید و بشنوید
حسین سلطان محمدی
منتقد سینما و تلویزیون
پیشنهاد من برای این روزها شنیدن موسیقی، تماشای فیلم و سریال و خواندن کتاب یا همراه شدن با هر اثر فرهنگی است که بتواند حس ملیمان را نسبت به اهمیت ایران با همه عناصر فرهنگیاش، آیین، مذهب، قوم و جغرافیا و یکپارچگی آن برانگیزد.
از میان آثار موسیقایی توصیهام شنیدن قطعهای است که سالار عقیلی برای تیتراژ پایانی سریال «معمای شاه» خوانده است. دیگر پیشنهاد موسیقاییام برای این روزها موسیقی تیتراژ پایانی «ترن» ساخته مجید انتظامی است که شنیدن آن احتمالاً برای خیلیها تداعی کننده حضور پر شور و حماسی مردم در مقاطع مختلف تاریخی چند دهه اخیر بویژه در انتخابات و هر آیین است که مردم اعلام آمادگی کردند. اگر به دنبال تقویت حس ملی و حماسی هستید در این روزها حتماً سمفونی خرمشهر مجید انتظامی را گوش کنید.
در میان سریالها پیشنهاد میکنم «در چشم باد» مسعود جعفری جوزانی را ببینید که روایت یک خانواده ایرانی از جنگ جهانی اول تا فتح خرمشهر است. تماشای این مجموعه وقت میخواهد و قطعاً برای نگاه لحظهای پیشنهاد مناسبی نیست اما متناسب با حال و هوای این روزهاست و نشان میدهد که ایران چه مسیری را برای رسیدن به جایگاه امروز طی کرده است. اگر ژاپنیها با سریال «سالهای دور از خانه» و اوشین آنچه از 1900 تا 1980 را تجربه کردند به رخ می کشد ما هم میتوانیم به این مجموعه مسعود جعفری جوزانی استناد کنیم و به حس حماسی برسیم.
از میان آثار سینمایی اگر فرصت داشتید فیلم مهجور «زاگرس» محمدعلی نجفی را ببینید که فراز و فرودهای کاری، بومی و عاطفی گروهی از مهندسین سدسازی را در پروژه کارون 3 روایت می کند. در نهایت پیشنهاد میکنم اگر «بادیگارد» ابراهیم حاتمیکیا را دیدهاید، دوباره آن را تماشا کنید. این فیلم حاوی تلنگری است مبنی بر این که انگار نسل اول انقلاب نسبت به نسل جدید دچار غفلت شدهاند. در سکانسی میثم ذرین با بازی بابک حمیدیان خطاب به حیدر ذبیحی (پرویز پرستویی) فاصله نسلی را این گونه بیان میکند که «رفیق بابا خیلی دیر آمدی اصلاً نفهمیدی ما کی بزرگ شدیم» و در سکانسی دیگر انقطاع نسل جوان امروز از نسل اول انقلاب و شهدای جنگ را این گونه بیان میکند که «بابا برای من یک عکس است و خاطرههایی که مادر برایم تعریف میکند.» اگر چه در نهایت حیدر ذبیحی خود را فدا میکند که نسل امروز پایدار بماند. در واقع با وجود این که به نظر میرسد اختلاف و فاصله وجود دارد اما باز نسل اول انقلاب حامی جوان امروز است. این فیلم در عین نمایش فداکاری نسل اول انقلاب، شجاعت و وفاداری نسل جوان را که نخبه علمی و دانشمند هستهای است به کشورش به نمایش میگذارد. میثم ذرین با وجود این که تحت تهدید است اما برای کشورش فداکاری میکند و متوجه میشود که نسل اول انقلاب حواسش به او است اگر چه ممکن است در مقاطعی این گونه به نظر برسد که نسبت به او دچار غفلت و فراموشی شده است.
منتقد سینما و تلویزیون
پیشنهاد من برای این روزها شنیدن موسیقی، تماشای فیلم و سریال و خواندن کتاب یا همراه شدن با هر اثر فرهنگی است که بتواند حس ملیمان را نسبت به اهمیت ایران با همه عناصر فرهنگیاش، آیین، مذهب، قوم و جغرافیا و یکپارچگی آن برانگیزد.
از میان آثار موسیقایی توصیهام شنیدن قطعهای است که سالار عقیلی برای تیتراژ پایانی سریال «معمای شاه» خوانده است. دیگر پیشنهاد موسیقاییام برای این روزها موسیقی تیتراژ پایانی «ترن» ساخته مجید انتظامی است که شنیدن آن احتمالاً برای خیلیها تداعی کننده حضور پر شور و حماسی مردم در مقاطع مختلف تاریخی چند دهه اخیر بویژه در انتخابات و هر آیین است که مردم اعلام آمادگی کردند. اگر به دنبال تقویت حس ملی و حماسی هستید در این روزها حتماً سمفونی خرمشهر مجید انتظامی را گوش کنید.
در میان سریالها پیشنهاد میکنم «در چشم باد» مسعود جعفری جوزانی را ببینید که روایت یک خانواده ایرانی از جنگ جهانی اول تا فتح خرمشهر است. تماشای این مجموعه وقت میخواهد و قطعاً برای نگاه لحظهای پیشنهاد مناسبی نیست اما متناسب با حال و هوای این روزهاست و نشان میدهد که ایران چه مسیری را برای رسیدن به جایگاه امروز طی کرده است. اگر ژاپنیها با سریال «سالهای دور از خانه» و اوشین آنچه از 1900 تا 1980 را تجربه کردند به رخ می کشد ما هم میتوانیم به این مجموعه مسعود جعفری جوزانی استناد کنیم و به حس حماسی برسیم.
از میان آثار سینمایی اگر فرصت داشتید فیلم مهجور «زاگرس» محمدعلی نجفی را ببینید که فراز و فرودهای کاری، بومی و عاطفی گروهی از مهندسین سدسازی را در پروژه کارون 3 روایت می کند. در نهایت پیشنهاد میکنم اگر «بادیگارد» ابراهیم حاتمیکیا را دیدهاید، دوباره آن را تماشا کنید. این فیلم حاوی تلنگری است مبنی بر این که انگار نسل اول انقلاب نسبت به نسل جدید دچار غفلت شدهاند. در سکانسی میثم ذرین با بازی بابک حمیدیان خطاب به حیدر ذبیحی (پرویز پرستویی) فاصله نسلی را این گونه بیان میکند که «رفیق بابا خیلی دیر آمدی اصلاً نفهمیدی ما کی بزرگ شدیم» و در سکانسی دیگر انقطاع نسل جوان امروز از نسل اول انقلاب و شهدای جنگ را این گونه بیان میکند که «بابا برای من یک عکس است و خاطرههایی که مادر برایم تعریف میکند.» اگر چه در نهایت حیدر ذبیحی خود را فدا میکند که نسل امروز پایدار بماند. در واقع با وجود این که به نظر میرسد اختلاف و فاصله وجود دارد اما باز نسل اول انقلاب حامی جوان امروز است. این فیلم در عین نمایش فداکاری نسل اول انقلاب، شجاعت و وفاداری نسل جوان را که نخبه علمی و دانشمند هستهای است به کشورش به نمایش میگذارد. میثم ذرین با وجود این که تحت تهدید است اما برای کشورش فداکاری میکند و متوجه میشود که نسل اول انقلاب حواسش به او است اگر چه ممکن است در مقاطعی این گونه به نظر برسد که نسبت به او دچار غفلت و فراموشی شده است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه