کتاب صوتی در پیچوخم اما و اگرها
شاهپور عظیمی
مترجم کتاب و منتقد سینما
چند سال پیش درباره دوبله درخشان «مردی برای تمام فصول» با مدیریت دوبلاژ جناب خسروشاهی، مقالهای تحلیلی نوشتم با عنوان «کتاب صوتی»، آن هم زمانی که نه از تاک کتابهای صوتی نشانی بود و نه از تاک نشانهایش. اهمیت صدا در واقع برایم آنچنان بوده و هست که سالها پیرامون صداپیشگی در آثار سینمایی مطالبی نوشتم. مانند بازار نمایش خانگی که در ابتدا آن را چندان جدی نمیگرفتند اما اکنون گوی سبقت را دستکم از تلویزیون ربود و باعث شد تا ترمز آن را بکشند، بازار کتابهای صوتی نیز بتدریج دارد جای خودش را در میان دوستداران کتاب باز میکند. این سنت کتابخوانی صوتی که طابقالنعل بالنعل از نمونههای خارجیاش الهام گرفته است، کمکم جای خودش را در میان علاقهمندان باز کرد و اکنون حتی صاحب «سوپراستار» در این زمینه شده و خیلیها به دنبال کتابهایی هستند که این سوپراستار کتابهای صوتی آنها را بازخوانی کرده است. همینجا تا یادم نرفته بگویم که کتابهای صوتی در بازارهای جهانی درواقع بر کاکل ستارگان سینما و سلبریتیهایش میچرخد که اینجا توفیقی نیافت و حتی سوپراستار کتابهای صوتی را نیز به واکنش واداشت.
هرچند هرگز به تحقیقهای میدانی و نمونهیابیها اعتقادی نداشته و ندارم، اما دستکم در میان بستگان خودم شاهد بودم که چگونه کتاب صوتی «برادران کارامازوف» تأثیر عجیبی بر ایشان نهاده بود. این نشان میدهد که کتاب صوتی با افتوخیزهایی دارد به هدفش نزدیک میشود و این بشارت مهمی است برای ما که حتی مسئولان ما در سبد خانوارها به کتاب به عنوان کالایی لوکس نگاه میکنند و با فشارهای ریز و درشت اقتصادی بر پیکره خانوادهها- با تأسف- این کتاب است که در اولین گام صرفهجویی اقتصادی حذف میشود.
با این همه شاید لازم باشد به آسیبشناسی صنعت نوپای کتاب صوتی نیز نیمنگاهی داشته باشیم. باشد که جلوی ضرر را از هر کجا بگیریم -امید است که- منفعت باشد. شاید بزرگترین آسیبی که کتابهای صوتی را تهدید میکند، عدم استفاده همیشگی از آثار مترجمان برجستهای است که استخوان خرد کرده ترجمه آثار درخشان خارجیاند. یکی از دلایلی که بعضاً در این میان اقامه میشود آن است که توافق با ناشران کتابهای کاغذی حاصل نمیشود و در نتیجه فراهمکنندگان آثار صوتی لاجرم سراغ ترجمههایی میروند که امین نیستند و حتی در مواردی دیده شده که از ترجمههای کتابهای قلابی «50 درصد تخفیف» هم استفاده شده است. به نظر میرسد وقتی ناشر کتاب صوتی نمیتواند اجازه استفاده از ترجمههای درخشان را پیدا کند و کتابهایی با کیفیت نامطلوب را صوتی میکند، درواقع نقض غرضی رخ داده است. شاید گفته شود مانند سینما نمیتوان همواره فیلمهای درخشان تولید کرد و بازار مخاطب نیاز به آثار دست چندم نیز دارد. این «بهانه» پذیرفتنی نیست، زیرا این تولیدکننده است که میتواند فرهنگسازی کند و نبض مخاطب را در اختیار بگیرد.
نکته دیگر درواقع به موضوع تولید آثار صوتی برمیگردد که این نیز احتمالاً نیاز به آسیبشناسی دارد. تولیدکنندگان آثار صوتی تقریباً دو رویکرد را در پیش گرفتهاند: یکی آنکه یک فرد به تنهایی کتابی را بازخوانی میکند و دیگر اینکه مانند نمایشهای رادیویی از چند صداپیشه استفاده میشود. اقتباسهای رادیویی از آثار مکتوب درواقع سابقهای طولانی در رادیو دارد؛ از اتاق شماره ۶ آنتوان چخوف تا تالستوی و دیگران تا آثار متأخری که در رادیو کار شدهاند. رادیو خصوصاً در سالهای اخیر نگاهی کاملاً ایدئولوژیک پیدا کرده و بیشتر مایل است به آثار داخلی بپردازد که وجه سیاسی آنها برجستهتر است. درواقع تولیدکنندگان آثار صوتی با استفاده از خلأ رادیو در نپرداختن به آثار- مثلاً عاشقانه- میتوانند سراغ آثاری بروند که مشکلی از لحاظ مجوز ندارند، اما رادیو و مدیرانش اقبالی به آنها ندارند.
به نظر میرسد هنوز تولیدکنندگان آثار صوتی به این مهم باور ندارند که کمکم دارند به عنصری اثرگذار در زمینه صدا نزدیک میشوند که اگر داشته باشند از این به بعد باید شاهد انتخابهای سنجیدهتری در زمینه کتابهای کاغذی و نحوه اجرا و استفاده از صداهای شناخته شده - همچنان دوبلورهای خوبی در این عرصه داریم- در عرصه تولید کتابهای صوتی باشیم. عدم استفاده از دوبلورهای سینما در عرصه کتاب صوتی یکی از دریغها در این عرصه است. امید که این را باور کنیم.
مترجم کتاب و منتقد سینما
چند سال پیش درباره دوبله درخشان «مردی برای تمام فصول» با مدیریت دوبلاژ جناب خسروشاهی، مقالهای تحلیلی نوشتم با عنوان «کتاب صوتی»، آن هم زمانی که نه از تاک کتابهای صوتی نشانی بود و نه از تاک نشانهایش. اهمیت صدا در واقع برایم آنچنان بوده و هست که سالها پیرامون صداپیشگی در آثار سینمایی مطالبی نوشتم. مانند بازار نمایش خانگی که در ابتدا آن را چندان جدی نمیگرفتند اما اکنون گوی سبقت را دستکم از تلویزیون ربود و باعث شد تا ترمز آن را بکشند، بازار کتابهای صوتی نیز بتدریج دارد جای خودش را در میان دوستداران کتاب باز میکند. این سنت کتابخوانی صوتی که طابقالنعل بالنعل از نمونههای خارجیاش الهام گرفته است، کمکم جای خودش را در میان علاقهمندان باز کرد و اکنون حتی صاحب «سوپراستار» در این زمینه شده و خیلیها به دنبال کتابهایی هستند که این سوپراستار کتابهای صوتی آنها را بازخوانی کرده است. همینجا تا یادم نرفته بگویم که کتابهای صوتی در بازارهای جهانی درواقع بر کاکل ستارگان سینما و سلبریتیهایش میچرخد که اینجا توفیقی نیافت و حتی سوپراستار کتابهای صوتی را نیز به واکنش واداشت.
هرچند هرگز به تحقیقهای میدانی و نمونهیابیها اعتقادی نداشته و ندارم، اما دستکم در میان بستگان خودم شاهد بودم که چگونه کتاب صوتی «برادران کارامازوف» تأثیر عجیبی بر ایشان نهاده بود. این نشان میدهد که کتاب صوتی با افتوخیزهایی دارد به هدفش نزدیک میشود و این بشارت مهمی است برای ما که حتی مسئولان ما در سبد خانوارها به کتاب به عنوان کالایی لوکس نگاه میکنند و با فشارهای ریز و درشت اقتصادی بر پیکره خانوادهها- با تأسف- این کتاب است که در اولین گام صرفهجویی اقتصادی حذف میشود.
با این همه شاید لازم باشد به آسیبشناسی صنعت نوپای کتاب صوتی نیز نیمنگاهی داشته باشیم. باشد که جلوی ضرر را از هر کجا بگیریم -امید است که- منفعت باشد. شاید بزرگترین آسیبی که کتابهای صوتی را تهدید میکند، عدم استفاده همیشگی از آثار مترجمان برجستهای است که استخوان خرد کرده ترجمه آثار درخشان خارجیاند. یکی از دلایلی که بعضاً در این میان اقامه میشود آن است که توافق با ناشران کتابهای کاغذی حاصل نمیشود و در نتیجه فراهمکنندگان آثار صوتی لاجرم سراغ ترجمههایی میروند که امین نیستند و حتی در مواردی دیده شده که از ترجمههای کتابهای قلابی «50 درصد تخفیف» هم استفاده شده است. به نظر میرسد وقتی ناشر کتاب صوتی نمیتواند اجازه استفاده از ترجمههای درخشان را پیدا کند و کتابهایی با کیفیت نامطلوب را صوتی میکند، درواقع نقض غرضی رخ داده است. شاید گفته شود مانند سینما نمیتوان همواره فیلمهای درخشان تولید کرد و بازار مخاطب نیاز به آثار دست چندم نیز دارد. این «بهانه» پذیرفتنی نیست، زیرا این تولیدکننده است که میتواند فرهنگسازی کند و نبض مخاطب را در اختیار بگیرد.
نکته دیگر درواقع به موضوع تولید آثار صوتی برمیگردد که این نیز احتمالاً نیاز به آسیبشناسی دارد. تولیدکنندگان آثار صوتی تقریباً دو رویکرد را در پیش گرفتهاند: یکی آنکه یک فرد به تنهایی کتابی را بازخوانی میکند و دیگر اینکه مانند نمایشهای رادیویی از چند صداپیشه استفاده میشود. اقتباسهای رادیویی از آثار مکتوب درواقع سابقهای طولانی در رادیو دارد؛ از اتاق شماره ۶ آنتوان چخوف تا تالستوی و دیگران تا آثار متأخری که در رادیو کار شدهاند. رادیو خصوصاً در سالهای اخیر نگاهی کاملاً ایدئولوژیک پیدا کرده و بیشتر مایل است به آثار داخلی بپردازد که وجه سیاسی آنها برجستهتر است. درواقع تولیدکنندگان آثار صوتی با استفاده از خلأ رادیو در نپرداختن به آثار- مثلاً عاشقانه- میتوانند سراغ آثاری بروند که مشکلی از لحاظ مجوز ندارند، اما رادیو و مدیرانش اقبالی به آنها ندارند.
به نظر میرسد هنوز تولیدکنندگان آثار صوتی به این مهم باور ندارند که کمکم دارند به عنصری اثرگذار در زمینه صدا نزدیک میشوند که اگر داشته باشند از این به بعد باید شاهد انتخابهای سنجیدهتری در زمینه کتابهای کاغذی و نحوه اجرا و استفاده از صداهای شناخته شده - همچنان دوبلورهای خوبی در این عرصه داریم- در عرصه تولید کتابهای صوتی باشیم. عدم استفاده از دوبلورهای سینما در عرصه کتاب صوتی یکی از دریغها در این عرصه است. امید که این را باور کنیم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه