فوتبال در گلخانه
محمدالیاس قنبری
روزنامهنگار
برای کسی چون من که هیچ وقت نسبت وثیقی با فوتبال نداشته است، اتفاقی مانند حضور در جام جهانی مانند رفتن به سیارهای دیگر است. با خودم فکر میکنم شاید این بیگانگی بتواند فرصتهای تازهای برای روایتگری از پدیده فوتبال و بزرگترین مَناسک آن یعنی جام جهانی ایجاد کند. حتماً این اصطلاح را شنیدهاید که فلان بازیکن از زمینهای خاکی شروع کرده است. فوتبال اما امروز دیگر از زمینهای خاکی نمیروید بلکه در گلخانهها پرورش پیدا میکند. در این یادداشت تلاش میکنم که این مفهوم (گلخانهای شدن فوتبال) را شرح دهم.
هر پدیدهای با نقطه پیدایش آن و بستری که در آن رشد میکند، نسبت دارد. همان طور که در مقدمه یادداشت گفتم، فوتبال یک نوع مَناسک است، شاید بزرگترین مناسک دنیای مدرن در مقیاس ملی و همینطور در مقیاس بینالمللی. به غیر از مناسک مذهبی، هیچ چیز دیگری مانند فوتبال نمیتواند و نتوانسته است آدمهای دنیا را در این حجم و اندازه گرد هم بیاورد. برای یک ناظر بیرونی، مهمترین پرسش در مواجهه با فوتبال همین است که راز و رمز این ورزش چیست. سؤال بعدی این است که چرا فوتبال در برخی جوامع قوت بیشتری دارد. اگر فوتبال صرفاً تاکتیک و تکنیک است، خب مانند هر دانش و تکنولوژی دیگری میتوان آن را فراگرفت، اما به نظر میرسد فوتبال به غیر از تاکتیک و تکنیک چیز دیگری هم دارد. چیزی که شاید بتوان آن را «حال» یا «آن» فوتبال نامید. برخی جوامع حال و هوای فوتبال دارند و فوتبال با فرهنگ عمومی و زندگی روزمره آنها در هم تنیده است. برزیل گرچه مهد فوتبال نیست، ولی حال و هوای فوتبال در آن را میتوان در تصویر آن کودک سیاه سوختهای که زیر گرما به دنبال توپ میدود، لمس کرد.
فوتبال را انگلیسیها طراحی کردهاند و معروف است انگلیسیهایی که در خوزستان بودند آن را به ایران آوردند. شاید برای همین است که تا مدتها کانون فوتبال ایران، خوزستان بوده و فوتبالیستهای مطرحی از این خطه برخاستهاند. فارغ از سابقه ذهنیت تاریخی که ما ایرانیان از انگلیسیها و سیاستهای این کشور در مواجهه با خود داریم و فارغ از نتیجه آن، حساسیت و اهمیت رقابت ما با این کشور در جام جهانی به این دلیل است که با کشوری رقابت کردیم که آفریننده فوتبال است و زیست جهانش با فوتبال گره خورده است.
فوتبال برای پرورش، نیازمند خاک و هوای مناسب است. تصور کنید فردی بخواهد در منطقهای سردسیر، موز یا درخت نخل بکارد، نمیدانم شاید این روزها به مدد دانش روز این کار هم ممکن باشد ولی حتی در این صورت نیز این کار نیازمند صرف هزینه و به عنوان مثال تأسیس گلخانهای مدرن است. گرچه همچنان فوتبال ورزشی اروپایی، خاصه انگلیسی است، چون در آن ریشه دارد و البته برخی کشورهای امریکای جنوبی نیز در آن حرفهایی برای گفتن دارند ولی امروز به مدد گلخانه و صرف هزینه میتوان صورتی از فوتبال را ترسیم کرد و حتی حال و هوای آن را هم با پول ایجاد کرد.
مساحت کشور قطر، 11500 کیلومتر مربع است (برای اینکه تصور دقیقتری از این عدد داشته باشید کافی است این عدد را در 143 ضرب کنید؛ تازه میشود مساحت ایران). این کشور حدود 3 میلیون جمعیت دارد که 2,6 میلیون نفر آن مهاجرین هندی، بنگلادشی، آفریقایی و... هستند. طبق آمار، این کشور در شاخصهای توسعه انسانی و درآمد سرانه در ردههای بالای جهانی است. قطر یکی از بزرگترین ذخایر گازی جهان را دارد و عمده درآمد قطر نیز حاصل از صادرات گاز طبیعی و گاز مایع است.
در بدو ورود به کشور قطر در همان فرودگاه با افرادی از ملیتهای مختلف روبهرو میشوید. یک زن با چهره آسیای شرقی شما را در فرودگاه راهنمایی میکند. فرد دیگری با اصالت بنگلادشی در حال نظافت فرودگاه است. یک نفر با ملیت آفریقایی به پاسپورت شما مهر ورود میزند و رانندهای با ملیت هندی شما را به هتل میرساند. از یک زن هندی که با دو فرزند دوقلویش کنار نوار نقاله حمل چمدان فرودگاه ایستاده میپرسم برای تماشای جام جهانی آمدهای و جواب میدهد نه من اینجا ساکن هستم. کشوری که تنها 400 هزار نفر آن اصالت قطری دارند و از ملیتهای مختلفی تشکیل شده است که با هم با زبان انگلیسی صحبت میکنند امروز به مدد مازاد سرمایه با صرف هزینه
200 میلیارد دلاری در حال برگزاری گرانترین جام جهانی تاریخ است. هر ذهن حسابگری وقتی این رقم را میشنود به خود میگوید قطعاً قطر چندین برابر این سرمایهگذاری درآمد کسب میکند. اما قطر به عنوان اولین کشور مسلمان غرب آسیا که میزبان جام جهانی شده است به چیزی فراتر از کسب درآمد میاندیشد. اصلاً کسب درآمد برای چنین کشوری با این حجم از مازاد سرمایه موضوعیت ندارد.
قطر با این ترکیب جمعیتی خاص با برگزاری جام جهانی در دوحه کسب هویت میکند، هم هویت داخلی برای شهروندانش و هم کسب هویت در جهان. فوتبال امروز با هویت پیوند خورده است. برای ما نیز فوتبال مهم و هویتبخش است. در شهر دوحه، فضاسازی شهری بسیاری برای جام جهانی شده است اما به نظر میرسد حال و هوای جام جهانی بیش از آنکه در میان شهروندان قطری،کارگران و مهاجران این کشور جاری باشد، بیشتر توسط تماشاگرانی ایجاد میشود که از کشورهای دیگر به قطر آمدهاند.
روزنامهنگار
برای کسی چون من که هیچ وقت نسبت وثیقی با فوتبال نداشته است، اتفاقی مانند حضور در جام جهانی مانند رفتن به سیارهای دیگر است. با خودم فکر میکنم شاید این بیگانگی بتواند فرصتهای تازهای برای روایتگری از پدیده فوتبال و بزرگترین مَناسک آن یعنی جام جهانی ایجاد کند. حتماً این اصطلاح را شنیدهاید که فلان بازیکن از زمینهای خاکی شروع کرده است. فوتبال اما امروز دیگر از زمینهای خاکی نمیروید بلکه در گلخانهها پرورش پیدا میکند. در این یادداشت تلاش میکنم که این مفهوم (گلخانهای شدن فوتبال) را شرح دهم.
هر پدیدهای با نقطه پیدایش آن و بستری که در آن رشد میکند، نسبت دارد. همان طور که در مقدمه یادداشت گفتم، فوتبال یک نوع مَناسک است، شاید بزرگترین مناسک دنیای مدرن در مقیاس ملی و همینطور در مقیاس بینالمللی. به غیر از مناسک مذهبی، هیچ چیز دیگری مانند فوتبال نمیتواند و نتوانسته است آدمهای دنیا را در این حجم و اندازه گرد هم بیاورد. برای یک ناظر بیرونی، مهمترین پرسش در مواجهه با فوتبال همین است که راز و رمز این ورزش چیست. سؤال بعدی این است که چرا فوتبال در برخی جوامع قوت بیشتری دارد. اگر فوتبال صرفاً تاکتیک و تکنیک است، خب مانند هر دانش و تکنولوژی دیگری میتوان آن را فراگرفت، اما به نظر میرسد فوتبال به غیر از تاکتیک و تکنیک چیز دیگری هم دارد. چیزی که شاید بتوان آن را «حال» یا «آن» فوتبال نامید. برخی جوامع حال و هوای فوتبال دارند و فوتبال با فرهنگ عمومی و زندگی روزمره آنها در هم تنیده است. برزیل گرچه مهد فوتبال نیست، ولی حال و هوای فوتبال در آن را میتوان در تصویر آن کودک سیاه سوختهای که زیر گرما به دنبال توپ میدود، لمس کرد.
فوتبال را انگلیسیها طراحی کردهاند و معروف است انگلیسیهایی که در خوزستان بودند آن را به ایران آوردند. شاید برای همین است که تا مدتها کانون فوتبال ایران، خوزستان بوده و فوتبالیستهای مطرحی از این خطه برخاستهاند. فارغ از سابقه ذهنیت تاریخی که ما ایرانیان از انگلیسیها و سیاستهای این کشور در مواجهه با خود داریم و فارغ از نتیجه آن، حساسیت و اهمیت رقابت ما با این کشور در جام جهانی به این دلیل است که با کشوری رقابت کردیم که آفریننده فوتبال است و زیست جهانش با فوتبال گره خورده است.
فوتبال برای پرورش، نیازمند خاک و هوای مناسب است. تصور کنید فردی بخواهد در منطقهای سردسیر، موز یا درخت نخل بکارد، نمیدانم شاید این روزها به مدد دانش روز این کار هم ممکن باشد ولی حتی در این صورت نیز این کار نیازمند صرف هزینه و به عنوان مثال تأسیس گلخانهای مدرن است. گرچه همچنان فوتبال ورزشی اروپایی، خاصه انگلیسی است، چون در آن ریشه دارد و البته برخی کشورهای امریکای جنوبی نیز در آن حرفهایی برای گفتن دارند ولی امروز به مدد گلخانه و صرف هزینه میتوان صورتی از فوتبال را ترسیم کرد و حتی حال و هوای آن را هم با پول ایجاد کرد.
مساحت کشور قطر، 11500 کیلومتر مربع است (برای اینکه تصور دقیقتری از این عدد داشته باشید کافی است این عدد را در 143 ضرب کنید؛ تازه میشود مساحت ایران). این کشور حدود 3 میلیون جمعیت دارد که 2,6 میلیون نفر آن مهاجرین هندی، بنگلادشی، آفریقایی و... هستند. طبق آمار، این کشور در شاخصهای توسعه انسانی و درآمد سرانه در ردههای بالای جهانی است. قطر یکی از بزرگترین ذخایر گازی جهان را دارد و عمده درآمد قطر نیز حاصل از صادرات گاز طبیعی و گاز مایع است.
در بدو ورود به کشور قطر در همان فرودگاه با افرادی از ملیتهای مختلف روبهرو میشوید. یک زن با چهره آسیای شرقی شما را در فرودگاه راهنمایی میکند. فرد دیگری با اصالت بنگلادشی در حال نظافت فرودگاه است. یک نفر با ملیت آفریقایی به پاسپورت شما مهر ورود میزند و رانندهای با ملیت هندی شما را به هتل میرساند. از یک زن هندی که با دو فرزند دوقلویش کنار نوار نقاله حمل چمدان فرودگاه ایستاده میپرسم برای تماشای جام جهانی آمدهای و جواب میدهد نه من اینجا ساکن هستم. کشوری که تنها 400 هزار نفر آن اصالت قطری دارند و از ملیتهای مختلفی تشکیل شده است که با هم با زبان انگلیسی صحبت میکنند امروز به مدد مازاد سرمایه با صرف هزینه
200 میلیارد دلاری در حال برگزاری گرانترین جام جهانی تاریخ است. هر ذهن حسابگری وقتی این رقم را میشنود به خود میگوید قطعاً قطر چندین برابر این سرمایهگذاری درآمد کسب میکند. اما قطر به عنوان اولین کشور مسلمان غرب آسیا که میزبان جام جهانی شده است به چیزی فراتر از کسب درآمد میاندیشد. اصلاً کسب درآمد برای چنین کشوری با این حجم از مازاد سرمایه موضوعیت ندارد.
قطر با این ترکیب جمعیتی خاص با برگزاری جام جهانی در دوحه کسب هویت میکند، هم هویت داخلی برای شهروندانش و هم کسب هویت در جهان. فوتبال امروز با هویت پیوند خورده است. برای ما نیز فوتبال مهم و هویتبخش است. در شهر دوحه، فضاسازی شهری بسیاری برای جام جهانی شده است اما به نظر میرسد حال و هوای جام جهانی بیش از آنکه در میان شهروندان قطری،کارگران و مهاجران این کشور جاری باشد، بیشتر توسط تماشاگرانی ایجاد میشود که از کشورهای دیگر به قطر آمدهاند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه