مردی که میخندد
طاهره راهی
خبرنگار
در این روزهای جام جهانی، در ذهن بسیاری از فوتبالدوستان نام یک نفر حسابی خالی است؛ مردی که بدون شک یکی از عجیبترین حافظههای فوتبالی ایران یا حتی دنیا را در اختیار داشت. روزگار نوجوانی و جوانی من هم چون بسیاری فوتبالدوستان، با تفسیرهای داغ و پرشور و حرارت او گذشته است، با آن عشقِ به فوتبال و همان دلبریهای دستانش به هنگام تحلیل بازیها که انگار جادو میکرد.
حمیدرضا صدر را میگویم. همان مفسر دوست داشتنی فوتبال که به ما یاد داد فوتبال ابعاد دیگری دارد و نه تنها تاریخ، که فرهنگ و اجتماع هم در تار و پود این ورزش یازده نفره تنیده شده است. او در کنار تفسیر بازیها، راوی بخشهایی از فوتبال بود که از آنها بیخبر بودیم. یک آرشیو ناب که هر زمان میخواست، میتوانست یک تکه را بیرون بکشد و برای ما آن را با شور و شوقی وصفناشدنی تعریف کند و همراه خود به استادیومهایی ببرد که گذرمان هیچوقت به آنجاها نمی افتد. همین روایتهای جذابش را میتوانید در کتابهایش بیابید. از جمله آخرین کتاب او با نام «از قیطریه تا اورنج کانتی» که روایتی از دوران بیماری خودِ اوست. روزنگاری از سهسال مواجهه او با سرطان و مرگ.
صدر در آخرین نوشتهاش که بعد از فوت او در شهریور 1400 و در 333 صفحه منتشر شده، داستان چالش برانگیز تسلیم و مقاومت را به رشته تحریر درآورده و از تقابل میان زندهماندن و مرگ سخن میگوید. از لذت بردنهایش از سادهترین اتفاقات زندگی روزمره بعد از ابتلا به سرطان، اتفاقاتی چون خواب، نفس کشیدن، دیدن، نوشتن، عاشق ماندن و دوست داشتن. «از قیطریه تا اورنج کانتی» روایتی است از جنگیدن با بیماری، هراسها و امیدهای مردی که به زندگی آری گفته است، روایت ذهن مردی که در گوشه خاطرمان با همان لبخندِ کنار لبش ثبت شده است، مردی که میخندد و...
خبرنگار
در این روزهای جام جهانی، در ذهن بسیاری از فوتبالدوستان نام یک نفر حسابی خالی است؛ مردی که بدون شک یکی از عجیبترین حافظههای فوتبالی ایران یا حتی دنیا را در اختیار داشت. روزگار نوجوانی و جوانی من هم چون بسیاری فوتبالدوستان، با تفسیرهای داغ و پرشور و حرارت او گذشته است، با آن عشقِ به فوتبال و همان دلبریهای دستانش به هنگام تحلیل بازیها که انگار جادو میکرد.
حمیدرضا صدر را میگویم. همان مفسر دوست داشتنی فوتبال که به ما یاد داد فوتبال ابعاد دیگری دارد و نه تنها تاریخ، که فرهنگ و اجتماع هم در تار و پود این ورزش یازده نفره تنیده شده است. او در کنار تفسیر بازیها، راوی بخشهایی از فوتبال بود که از آنها بیخبر بودیم. یک آرشیو ناب که هر زمان میخواست، میتوانست یک تکه را بیرون بکشد و برای ما آن را با شور و شوقی وصفناشدنی تعریف کند و همراه خود به استادیومهایی ببرد که گذرمان هیچوقت به آنجاها نمی افتد. همین روایتهای جذابش را میتوانید در کتابهایش بیابید. از جمله آخرین کتاب او با نام «از قیطریه تا اورنج کانتی» که روایتی از دوران بیماری خودِ اوست. روزنگاری از سهسال مواجهه او با سرطان و مرگ.
صدر در آخرین نوشتهاش که بعد از فوت او در شهریور 1400 و در 333 صفحه منتشر شده، داستان چالش برانگیز تسلیم و مقاومت را به رشته تحریر درآورده و از تقابل میان زندهماندن و مرگ سخن میگوید. از لذت بردنهایش از سادهترین اتفاقات زندگی روزمره بعد از ابتلا به سرطان، اتفاقاتی چون خواب، نفس کشیدن، دیدن، نوشتن، عاشق ماندن و دوست داشتن. «از قیطریه تا اورنج کانتی» روایتی است از جنگیدن با بیماری، هراسها و امیدهای مردی که به زندگی آری گفته است، روایت ذهن مردی که در گوشه خاطرمان با همان لبخندِ کنار لبش ثبت شده است، مردی که میخندد و...
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه