ما بزرگ شدیم اما بچه‌های جوادیه هنوز نوجوانند


مریم رحیمی‌پور
خبرنگار
جام جهانی در جوادیه‌ای که من دارم نسخه 1384 است. گمانم همان سال از نمایشگاه کتاب خریدمش. آن موقع یک کتاب خیلی جدید به نظر می‌رسید که تصویر جلدش نسبت به جلد کتاب‌های قدیمی پیشرفته‌تر بود و چاپ بهتری داشت. موقعی که خواندمش کلاس سوم دبستان بودم. الان این کتاب را توی مدرسه‌های دخترانه برای کلاس پنجم-ششمی‌ها توصیه می‌کنند. به همین ترتیب به طور کلی برای دوره دوم دبستان مناسب است. کلاس‌های چهارم و پنجم و با کمی اغماض ششم. هر قدر هم تلاش کنید که بچه‌های متوسطه اول با چنین اثری ارتباط برقرار کنند، احتمالاً موفق نخواهید بود.
هر آنچه در این یادداشت می‌نویسم برگرفته از احساسات یک دختربچه 10-9 ساله ‌است که جزو اولین نسل از خواننده‌های این کتاب بوده. بعد از آن سن دیگر سراغش نرفتم که دوباره بخوانم. قصه ماجرای سیاوش است. پسری که زبان انگلیسی‌اش خوب است و مشکل قلبی دارد و از همه مهم‌تر عاشق فوتبال است. در اثر چند سلسله اتفاق عجیب و غریب قرار می‌شود که تیم سیاوش و نوجوانان غیر ایرانی ساکن ایران با هم مسابقه فوتبال بدهند. سیاوش هم که لاف زده مسابقه بین چند ملیت مختلف است حالا نمی‌داند چه کار کند. از یک طرف تیمی غیر از تیم محله‌شان ندارند. از طرف دیگر اصلاً زمینی برای برگزاری مسابقات ندارند.
نفسِ من در 10-9 سالگی به خاطر هیجان داستان گرفته‌ بود. کمی هم اعصابم خرد شده‌ بود. سیاوش و دوستانش در نهایت به سختی یک تیم افغانستان و یک تیم منتخب عرب تشکیل می‌دهند تا با نوجوان‌های دیگر جهان مسابقه بدهند. یادم نیست که آخرش دقیقاً چه می‌شود. مسابقات آنها حسابی سر و صدا می‌کند و همه منتظر نتایجش هستند. سیاوش هم در این میان چند بار مشکل قلبی‌اش عود می‌کند و جان خواننده را به لبش می‌رساند ولی دست آخر خاطره داستان تا سال‌ها بعد در ذهنش می‌ماند.
امروز که کتاب را ورق می‌زنم تا چند نکته را که فراموش کردم، پیدا کنم یک تکه روزنامه مربوط به انتخابات سال 84 پیدا می‌کنم. یعنی تقریباً همان زمان که این کتاب را می‌خواندم. برای بعضی کتاب‌ها از این جهت احترام قائلم که از پس سال‌های طولانی همچنان خواندنی هستند. سیاوش از پس 17 سالی که گذشته هنوز دارد توی زمین‌های جوادیه روپایی می‌زند و تیم جمع می‌کند که بهترین نتیجه را نصیب ایران کند. سیاوشی که بزرگ نمی‌شود و توی آن کتاب همیشه نوجوان مانده تا نوجوان‌های نسل‌های مختلف هر بار با او احساس نزدیکی و صمیمیت بکنند. جوری که انگار همدیگر را از نزدیک دیده‌اند.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/8067/5/635230/1
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها