عذاب وجدان بده والدگری کن
آیه طائبی
دبیر گروه زندگی
AYE.TAEBI@GMAIL.COM
بعضی از والدین به سیاست «عذاب وجدان بده والدگری کن» معتقدند و تعاملشان با کودکان را در همین مسیر پیش میبرند. گاهی هم فرهنگ عمومی و شرایط اجتماعی این عذاب وجدان و احساس گناه را در ناخودآگاهمان فرو میکند.
من هم از همانهایی هستم که از صبح با عذاب وجدان بیدار میشوم و شب با عذاب وجدان میخوابم. بهعنوان یک خانم شاغل، که زمان حضورم در خانه و مسئولیتم بیرون از خانه با همسرم برابر است، احساس گناه زیاد از حدی را تجربه میکنم و میدانم این احساس مخصوص من نیست. اغلب زنان جامعه ما همین حس را دارند.
صبح اگر خواب بمانیم و کمی دیر بیدار شویم، این منم که عذاب وجدان میگیرم، اگر شام نداشته باشیم، وسیلهای در خانه نباشد، خانه بهمریخته باشد یا ظرفها نشسته و در سینک ظرفشویی تلنبار، باز هم من عذاب وجدان میگیرم. حتی اگر دخترم بیمار شود هم در اعماق ذهنم احساس گناه را میبینم.
میدانم که این حس درست نیست، حتی همسرم در طول این سالها یکبار حرفی نزده که کوچکترین اشارهای به این موارد داشته باشد و به احساس گناه من دامن زده باشد. برعکس کاملاً معتقد است، همانطور که هردو بیرون از خانه کار میکنیم و سهم درآمدی برابری داریم، کارهای خانه هم وظیفه هردو ماست.
اما من با این فرهنگ عمومی درگیرم، مدام با خودم در حال بحث و درگیریام. کوچکترین اتفاقی بیفتد من یک ربط هرچند باریک بین خودم و آن اتفاق پیدا میکنم، دادگاهی تشکیل میدهم و در نهایت محکوم همیشگی این دادگاه منم.
اما تأثیر این سایه شوم روی زندگی، در حد یک حس تلخ و ذهن درگیر نیست، عذاب وجدان، تمام وجوه زندگیمان را تحت تأثیر قرار میدهد. اعتماد به نفس اولین قربانی عذاب وجدان است، حضور اجتماعی، فعالیتهای شخصی یا حتی در جمع حاضر شدن موارد بعدی هستند و همینطور پیش میرود.
گاهی چنان خسته میشوم از این حس گناهکار بودن، که رگههایی از ترس درباره هرکاری پیش رویم است نمایان میشود. دلم میخواهد بتوانم به صدای خودآگاه پیر خردمند توی سرم گوش بدهم و بلند تکرار کنم، من مقصر نیستم، اشتباهی نکردم، حق دارم خسته یا ناراحت باشم، حق دارم بیانرژی باشم.
میدانید کجا کار خرابتر میشود؟ آنجایی که عدهای از فعالان حقوق زنان میآیند و مثلاً در قالب حمایت از زنان میگویند «زنها خیلی قوی و مستقل هستند که از پس همه کارهای زندگی یک تنه برمیآیند، هم بیرون از خانه کار میکنند هم کارهای خانه را میکنند، هم کودکان را تربیت میکنند». اما به نظر من این خودش عامل پررنگی در تشدید عذاب وجدان زنانه است. در لفافه میگوید اگر خسته شدی حرف نزن، وگرنه همه میفهمند قوی نیستی. حالا برای قوی نبودن عذاب وجدان بگیر.
خیلی از رفتارها، روحیهها، حسها یا اعتقادات ما همینطور است. ریشه در یک ناخودآگاه جمعی و فرهنگ عمومی دارد که گاهی نمیدانیم از کجا آمده، منطقش چیست و شاید اگر دقیق به آن فکر کنیم و زیر و بماش را بسنجیم، به هزاران دلیل دیگر آن دلایل یا منطق وجود خارجی ندارد.
دبیر گروه زندگی
AYE.TAEBI@GMAIL.COM
بعضی از والدین به سیاست «عذاب وجدان بده والدگری کن» معتقدند و تعاملشان با کودکان را در همین مسیر پیش میبرند. گاهی هم فرهنگ عمومی و شرایط اجتماعی این عذاب وجدان و احساس گناه را در ناخودآگاهمان فرو میکند.
من هم از همانهایی هستم که از صبح با عذاب وجدان بیدار میشوم و شب با عذاب وجدان میخوابم. بهعنوان یک خانم شاغل، که زمان حضورم در خانه و مسئولیتم بیرون از خانه با همسرم برابر است، احساس گناه زیاد از حدی را تجربه میکنم و میدانم این احساس مخصوص من نیست. اغلب زنان جامعه ما همین حس را دارند.
صبح اگر خواب بمانیم و کمی دیر بیدار شویم، این منم که عذاب وجدان میگیرم، اگر شام نداشته باشیم، وسیلهای در خانه نباشد، خانه بهمریخته باشد یا ظرفها نشسته و در سینک ظرفشویی تلنبار، باز هم من عذاب وجدان میگیرم. حتی اگر دخترم بیمار شود هم در اعماق ذهنم احساس گناه را میبینم.
میدانم که این حس درست نیست، حتی همسرم در طول این سالها یکبار حرفی نزده که کوچکترین اشارهای به این موارد داشته باشد و به احساس گناه من دامن زده باشد. برعکس کاملاً معتقد است، همانطور که هردو بیرون از خانه کار میکنیم و سهم درآمدی برابری داریم، کارهای خانه هم وظیفه هردو ماست.
اما من با این فرهنگ عمومی درگیرم، مدام با خودم در حال بحث و درگیریام. کوچکترین اتفاقی بیفتد من یک ربط هرچند باریک بین خودم و آن اتفاق پیدا میکنم، دادگاهی تشکیل میدهم و در نهایت محکوم همیشگی این دادگاه منم.
اما تأثیر این سایه شوم روی زندگی، در حد یک حس تلخ و ذهن درگیر نیست، عذاب وجدان، تمام وجوه زندگیمان را تحت تأثیر قرار میدهد. اعتماد به نفس اولین قربانی عذاب وجدان است، حضور اجتماعی، فعالیتهای شخصی یا حتی در جمع حاضر شدن موارد بعدی هستند و همینطور پیش میرود.
گاهی چنان خسته میشوم از این حس گناهکار بودن، که رگههایی از ترس درباره هرکاری پیش رویم است نمایان میشود. دلم میخواهد بتوانم به صدای خودآگاه پیر خردمند توی سرم گوش بدهم و بلند تکرار کنم، من مقصر نیستم، اشتباهی نکردم، حق دارم خسته یا ناراحت باشم، حق دارم بیانرژی باشم.
میدانید کجا کار خرابتر میشود؟ آنجایی که عدهای از فعالان حقوق زنان میآیند و مثلاً در قالب حمایت از زنان میگویند «زنها خیلی قوی و مستقل هستند که از پس همه کارهای زندگی یک تنه برمیآیند، هم بیرون از خانه کار میکنند هم کارهای خانه را میکنند، هم کودکان را تربیت میکنند». اما به نظر من این خودش عامل پررنگی در تشدید عذاب وجدان زنانه است. در لفافه میگوید اگر خسته شدی حرف نزن، وگرنه همه میفهمند قوی نیستی. حالا برای قوی نبودن عذاب وجدان بگیر.
خیلی از رفتارها، روحیهها، حسها یا اعتقادات ما همینطور است. ریشه در یک ناخودآگاه جمعی و فرهنگ عمومی دارد که گاهی نمیدانیم از کجا آمده، منطقش چیست و شاید اگر دقیق به آن فکر کنیم و زیر و بماش را بسنجیم، به هزاران دلیل دیگر آن دلایل یا منطق وجود خارجی ندارد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه