به بهانه اهدای جایزه سال میرزاکوچک خان به «بهروز افخمی» کارگردان کوچک جنگلی
خاطرهسازی با امکانات محدود
گروه فرهنگی/ چند روز پیش محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با حضور در مراسم پایانی کنگره بینالمللی شهید میرزا کوچک جنگلی، ضمن رونمایی از تمبر یادبود این مبارز، جایزه سال میرزا را به «بهروز افخمی» اهدا کرد. این خبر دوباره ذهنهای بسیاری از ایرانیها را برد به سمت این سریال.دهه شصت دهه عجیب رسانه و تلویزیون بود، دهه سریالهای درخشان و بهیاد ماندنی که هنوز که هنوز است هم اسم و رسمشان آشناست و هم خاطرههاشان نقل محافل. یکی از این سریالهای درخشان این دوره که بیاغراق تمام ایران را به تماشای خود، پای تلویزیون مینشاند سریال کوچک جنگلی بود به کارگردانی بهروز افخمی که بعید نیست شما هم، حالا که این سطرها را میخوانید موسیقی بینظیر آن سریال را با صدای درخشان ناصرمسعودی به ذهن متبادر کنید. کوچک جنگلی مسیر عجیبی را تا پخش گذراند؛ سریالی که ساختش آرزوی ناصر تقوایی بود در نهایت به بهروز افخمی رسید. درواقع پروژه ساخت کوچک جنگلی از سال ۶۳ آغاز شد و سال ۶۶ پایان یافت و بهروز افخمی که آن زمان از مدیران گروه فیلم و سریال تلویزیون بود، به نوعی متولّی شکلگیری این مجموعه شد و خودش در قامت کارگردان روی صندلی کارگردانیاش نشست.
از میرزا تا دکتر حشمت نازنین
این سریال هنوز هم در مقایسه با زمان خود، پروژه بزرگ و به قول امروزیها «بیگپروداکشنی» بود و تلویزیون وسواسهای بسیاری روی ساخت این مجموعه داشت و در نهایت نظرش برای کارگردانی این سریال، به گزینههای مشخصی رسید: علی حاتمی کارگردان سریال سلطان صاحبقران، ناصر تقوایی کارگردان سریال دایی جان ناپلئون و همایون شهنواز کارگردان سریال دلیران تنگستان؛ در این بین علی حاتمی درگیر پروژه عظیم هزاردستان بود و قرعه به نام ناصر تقوایی افتاد. متن را خود تقوایی نوشت اما در ادامه وسواسهای تقوایی و بروز مشکلاتی با تلویزیون باعث شد تا در نهایت تقوایی از پروژه کنار بکشد. مدیران تلویزیون تنها یک تغییر عمده در عوامل تولید دادند: بهروز افخمی جای ناصر تقوایی را گرفت و فیلم ساخت و پخش شد. این را هم بگوییم که همه نوستالژیهای ما ریشه در جایی دارد و این پروژه نوستالژیک و خاطرهساز هم به همان سادگی که ما در قاب تلویزیونهای آن زمانی دیدیم ساده به دست نیامد. داستان مردی که خوابگاهش جنگل شده بود و در راه مردم هیچ خستگی برایش معنی نداشت، نه تنها در تیتراژی که با صدای ناصر مسعودی شنیده میشد که در تکتک صحنههای این سریال با پوست و گوشت و استخوان قابل لمس بود و تا دههها بعد ماند و نام میرزا را در ذهن و خاطره ایرانیها، بزرگوبزرگتر کرد. این را هم بگوییم که سریال تنها دوره اول قیام میرزا کوچکخان را به تصویر میکشد که از شروع قیام و شکلگیری هیأت اتحاد اسلام شروع میشود و تا ورود نیروهای تیمورتاش به رشت و راهپیمایی طولانی جنگلیها به سمت شرق گیلان که منجر به تسلیم شدن حاج احمد کسمایی و اعدام دکتر حشمت شد ادامه پیدا میکند؛ و سریال در همین نقطه تمام میشود. البته صحبتهایی برای ساخت بخش دوم این سریال طی سالهای اخیر شد که هیچ کدام به نتیجه نرسید.
از واقعیت تا خیال
بهروز افخمی 15آذر 1397 در گفتوگویی با روزنامه ایران درباره اختلافاتی که درباره فیلمنامه سریال با تقوایی بهوجود آمده بود میگوید: «زمانی که من مدیر فیلم و سریال شدم، فیلمنامه به تشکیلات فیلم و سریال آمد. ناصر تقوایی پایه کار خود را بر یک رمانس تاریخی به نام «مردی از جنگل» نوشته احمد احرار قرار داده بود. این کتاب اصلاً ارزش سندیت ندارد و تنها ممکن است بهعنوان یک پاورقی در مجلهای و در دورهای چاپ و خوانده شده باشد، ولی کسی آن را مأخذ ارزشمندی برای ساخت فیلمی تاریخی به حساب نمیآورد. تقوایی بدون توجه به این مطلب، تمام ماجراهای این رمانس را که پر از غلط و کاملاً خیالی و افسانهپردازانه بود، مبنای فیلمنامهاش قرار داده بود. وقتی تقوایی کنار رفت من و احمد مرادپور ۳، ۴ ماهی دائماً مشغول بازنویسی فیلمنامه بودیم و بعد که فیلمبرداری شروع شد باز هم این کار شبانهروزی ادامه داشت. بعضی صحنهها را هم امرالله احمدجو نوشت.»
آن تصویرها و صداها
در نهایت همه اینها، سریالی تاریخی را در کارنامه سریالسازی ایران ثبت کرد که به نظر میرسد به نوعی هویت تلویزیون ایران در سریالسازی باشد و آنچهره علیرضا مجلل در نقش کوچک جنگلی، مهدی هاشمی در نقش دکتر حشمت، عباس امیری در نقش حاج احمد کسمایی، فتحعلی اویسی در نقش مشهدی علیشاه، داوود رشیدی در نقش مستوفیالممالک و... تا همیشه در خاطره مردم ایران باقی خواهد ماند و آن نوای دلنشین که به گیلکی میخواند «چقد جنگلَ خوسی، ملت وَ سی، خسته نُبُستی، میجان جانانا، تَرا گَمَه میرزا کوچک خانا...» حافظه موسیقایی ما از صنعت سریالسازی در دهه کمامکان شصت است.
از میرزا تا دکتر حشمت نازنین
این سریال هنوز هم در مقایسه با زمان خود، پروژه بزرگ و به قول امروزیها «بیگپروداکشنی» بود و تلویزیون وسواسهای بسیاری روی ساخت این مجموعه داشت و در نهایت نظرش برای کارگردانی این سریال، به گزینههای مشخصی رسید: علی حاتمی کارگردان سریال سلطان صاحبقران، ناصر تقوایی کارگردان سریال دایی جان ناپلئون و همایون شهنواز کارگردان سریال دلیران تنگستان؛ در این بین علی حاتمی درگیر پروژه عظیم هزاردستان بود و قرعه به نام ناصر تقوایی افتاد. متن را خود تقوایی نوشت اما در ادامه وسواسهای تقوایی و بروز مشکلاتی با تلویزیون باعث شد تا در نهایت تقوایی از پروژه کنار بکشد. مدیران تلویزیون تنها یک تغییر عمده در عوامل تولید دادند: بهروز افخمی جای ناصر تقوایی را گرفت و فیلم ساخت و پخش شد. این را هم بگوییم که همه نوستالژیهای ما ریشه در جایی دارد و این پروژه نوستالژیک و خاطرهساز هم به همان سادگی که ما در قاب تلویزیونهای آن زمانی دیدیم ساده به دست نیامد. داستان مردی که خوابگاهش جنگل شده بود و در راه مردم هیچ خستگی برایش معنی نداشت، نه تنها در تیتراژی که با صدای ناصر مسعودی شنیده میشد که در تکتک صحنههای این سریال با پوست و گوشت و استخوان قابل لمس بود و تا دههها بعد ماند و نام میرزا را در ذهن و خاطره ایرانیها، بزرگوبزرگتر کرد. این را هم بگوییم که سریال تنها دوره اول قیام میرزا کوچکخان را به تصویر میکشد که از شروع قیام و شکلگیری هیأت اتحاد اسلام شروع میشود و تا ورود نیروهای تیمورتاش به رشت و راهپیمایی طولانی جنگلیها به سمت شرق گیلان که منجر به تسلیم شدن حاج احمد کسمایی و اعدام دکتر حشمت شد ادامه پیدا میکند؛ و سریال در همین نقطه تمام میشود. البته صحبتهایی برای ساخت بخش دوم این سریال طی سالهای اخیر شد که هیچ کدام به نتیجه نرسید.
از واقعیت تا خیال
بهروز افخمی 15آذر 1397 در گفتوگویی با روزنامه ایران درباره اختلافاتی که درباره فیلمنامه سریال با تقوایی بهوجود آمده بود میگوید: «زمانی که من مدیر فیلم و سریال شدم، فیلمنامه به تشکیلات فیلم و سریال آمد. ناصر تقوایی پایه کار خود را بر یک رمانس تاریخی به نام «مردی از جنگل» نوشته احمد احرار قرار داده بود. این کتاب اصلاً ارزش سندیت ندارد و تنها ممکن است بهعنوان یک پاورقی در مجلهای و در دورهای چاپ و خوانده شده باشد، ولی کسی آن را مأخذ ارزشمندی برای ساخت فیلمی تاریخی به حساب نمیآورد. تقوایی بدون توجه به این مطلب، تمام ماجراهای این رمانس را که پر از غلط و کاملاً خیالی و افسانهپردازانه بود، مبنای فیلمنامهاش قرار داده بود. وقتی تقوایی کنار رفت من و احمد مرادپور ۳، ۴ ماهی دائماً مشغول بازنویسی فیلمنامه بودیم و بعد که فیلمبرداری شروع شد باز هم این کار شبانهروزی ادامه داشت. بعضی صحنهها را هم امرالله احمدجو نوشت.»
آن تصویرها و صداها
در نهایت همه اینها، سریالی تاریخی را در کارنامه سریالسازی ایران ثبت کرد که به نظر میرسد به نوعی هویت تلویزیون ایران در سریالسازی باشد و آنچهره علیرضا مجلل در نقش کوچک جنگلی، مهدی هاشمی در نقش دکتر حشمت، عباس امیری در نقش حاج احمد کسمایی، فتحعلی اویسی در نقش مشهدی علیشاه، داوود رشیدی در نقش مستوفیالممالک و... تا همیشه در خاطره مردم ایران باقی خواهد ماند و آن نوای دلنشین که به گیلکی میخواند «چقد جنگلَ خوسی، ملت وَ سی، خسته نُبُستی، میجان جانانا، تَرا گَمَه میرزا کوچک خانا...» حافظه موسیقایی ما از صنعت سریالسازی در دهه کمامکان شصت است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه