«ایران» از مدل‌سازی اغتشاشات در استان‌های سیستان و بلوچستان و کردستان گزارش می‌دهد

سناریوی ناکام آشوب چند وجهی


با رصد تحولات در دو استان سیستان و بلوچستان و کردستان و ایراد سخنرانی‌های تفرقه‌برانگیز توسط برخی سران مذهبی و شاخص این مناطق، می‌توان گفت که دشمنان تلاش می‌کنند سیر ناآرامی و درگیری‌ها در این خطه را به فاز پیچیده‌تری وارد کنند. آنچه بیش از همه در این دو استان خودنمایی می‌کند، غلبه فاز مسلحانه بر نوع آشوب‌ها و برنامه‌ریزی عملیات روانی در این مناطق است؛ موضوعی که با حمایت غرب و دولت‌های متخاصم همراه بوده و بر داخل کشور نیز سایه انداخته است.
در این میان امریکا نیز بی‌پرده از حمایت و تسلیح تروریست‌ها خبر می‌دهد؛ جان بولتون، اخیراً در گفت‌و‌گو با شبکه بی‌بی‌سی انگلیس فاش کرد که «معترضین در این دو استان به‌خوبی مسلح شده‌اند و آماده تغییر فاز هستند. من تصاویر و مستنداتی دارم که نیروهای کرد و بلوچ، در (کردستان) عراق و پاکستان در حال آموزش دیدن هستند».
از طرفی کشف و ضبط محموله مهمات جنگی در مرزها بویژه مرز این دو استان به‌طور مستمر، گویای توطئه برنامه‌ریزی‌ها برای تداوم و به جریان انداختن عملیات مسلحانه در این دو منطقه به طور خاص و در کل کشور است.
با تمام مستنداتی که به‌عینه وجود دارد اصرار بر تبرئه تروریست‌ها و جنایتکاران با کلیدواژه معترض یک اصل را اثبات می‌کند و اینکه منازعات کف خیابان در بطن خود از خوراک بیگانگان تغذیه می‌کند. برخی افراد شاخص در سیستان و بلوچستان سعی می‌کنند با مرثیه‌سازی از آنچه رخ داده است توجهات را به خود متمرکز و از آن برای ابزار چانه‌زنی با نظام و فشار سیاسی برای گرفتن خواسته‌های سیاسی خود سوءاستفاده کنند.

​​​​​​​شکاف قومی
یکی از اصولی که موجب همزیستی و زندگی مسالمت‌آمیز در کشور و بویژه دو استان مورد بحث شده، تلاش‌های مردم این بخش برای رفع گسل قومی و مذهبی و پرهیز از افراطی‌گرایی است، اما در خلال آشوب‌ها، تفرقه‌اندازی به یک موتور محرک برای شکل‌گیری و تداوم ناآرامی‌ها و اغتشاشات تبدیل شده است. به معنایی دیگر، اتاق فکر معاندین تمام وجوه اختلاف‌برانگیز را فعال کرده‌اند که هر طیف را به تناسب آن و با انگیزه‌های متفاوت وارد میدان کنند.
در این میان، شعله این نفاق گاه در سخنان سرشناسان این مناطق نیز جاری می‌شود و در بیانیه‌ها و اظهارات آنها به روشنی می‌توان رگه‌های ایجاد اختلافات مذهبی و قومی را مشاهده کرد. آنها با بازخوانی حوادث گذشته بر اهل سنت و با مجهول و نامعلوم خواندن عاملان به‌طور غیرمستقیم بر طبل ثبات آشوب‌ها و اختلافات می‌کوبند و با لحنی تلویحی وقایع اخیر را در امتداد آن اتفاقات معرفی کرده و سیر اتهام‌زنی به نظام را ادامه می‌دهند.
تلاش برای تشدید شکاف‌های دینی به‌صورت خواسته یا ناخواسته، به انضمام اتفاقات روی داده، حاکی از آن است که به موازات اقدامات خرابکارانه و مسلحانه گروه‌های معاند، تلاش برای کشاندن مردم به اغتشاشات، شیوه‌ای برای افزایش سطح تشنج در این مناطق است.
در کنار ناآرامی‌ها و آشوب‌ها، ترورهای برنامه‌ریزی شده و هدفمند بر پیچیدگی موضوع افزوده است.
در اعترافات عاملان ترور یکی از امام جماعت‌های مساجد شیعی که به ارتباط با گروهک‌های خارج از کشور و همچنین سرویس‌های جاسوسی اعتراف کرده، به قصد استمرار اقدامات تروریستی علیه شاخصین شیعه و سنی و برهم زدن ثبات اماکن حساس با همین اهداف تفرقه‌افکنانه اشاره شده است. ترور یکی از سرکردگان بلوچ در روزهای اخیر را هم در راستای تلاش برای دامنه‌دار کردن اختلافات قومی می‌توان تعبیر کرد. علاوه بر آن، دامنه‌دار شدن شکاف‌های قومی و مذهبی، شعله اختلافات داخلی را روشن کرده و در نهایت درگیری و نزاع را به سطح مردم منطقه می‌کشاند. به معنایی دیگر بر اساس این توطئه، صحنه درگیری در خیابان‌ها به صحنه صف‌آرایی «مردم علیه مردم» تبدیل خواهد شد. چند وجهی کردن آشوب‌ها سناریویی است تا از دستاورد آن، هم هزینه‌های بازگشت به ثبات برای نظام افزایش یابد و هم تحرکات تروریست‌ها و آشوبگران را تسهیل سازد.
 
تلاش برای الگوسازی سراسری
یکی از نکاتی که در این ناآرامی‌ها مشهود است پیوند زدن اتفاقات سیستان و بلوچستان با اتفاقات کردستان است. این مسأله به‌قدری برجسته شده است که در روز جمعه گذشته شعارهای حمایت از آشوب‌های این دو منطقه، پررنگ‌تر از شعارهای مربوط به خود این مناطق بود. نصب بیلبورد و تبلیغ شعارهایی چون کرد تنها نیست، بلوچ پشتیبان اوست و... از نمونه‌های آن است. این امر حتی در اظهارات سران شاخص آنها نیز به‌روشنی مشاهده می‌شد.
تمرکز برخی سران مذهبی به همسو شدن با رسانه‌های ضدانقلاب که سعی دارند القا کنند نظام در تقابل با مردم و مذهب این مناطق است، به این معنا است که اراده سیاسی آنها تنها در بردارنده کسب مطالبات و آنچه که انتقاد می‌نامند، نیست بلکه در تلاش هستند که مرزهای مطالبات را تا همراستایی با تجزیه‌طلبان تروریست (ضدیت با کشور) گسترش دهند، حتی اگر این تلاش به‌صورت ناخواسته صورت گرفته باشد، در عمل نیز به همین نتیجه منجر خواهد شد. حال این سؤال به ذهن متبادر می‌شود که گره زدن اتفاقات سیستان و بلوچستان با اقدامات تروریستی در کردستان به چه منظوری صورت می‌گیرد. باید توجه داشت که گسترش اختلافات دینی تنها به مرزهای سیستان و بلوچستان محصور نمی‌گردد و داغ کردن اختلافات قومی جهت زمینه‌سازی برای هم‌افزایی مسیری جدید را روبه‌روی آشوبگران قرار خواهد داد. آنچه در گفتار برخی سران دو منطقه احساس می‌شود، ایجاد دوگانه انتقاد- تحریک است که در لفافه انتقاد و با موضع مطالبه‌گرایانه سعی می‌کنند نقطه تحریک مردم را زیر پوشش انتقاد، روشن نگه دارند.
تلاش برای ایجاد قطب‌های شرقی و غربی آشوب و سعی معاندین برای در کنار هم قرار دادن این دو قطب، زمینه را برای جریان‌سازی و الگوسازی و انگیزه دادن به آشوبگران داخلی از یک سو و ناامن‌سازی مرزهای کشور از سوی دیگر فراهم می‌کند؛ مسأله‌ای که در شعارهای منتشره در فضای مجازی نیز خودنمایی می‌کند. زیرا آشوب و اغتشاش در تهران و سایر شهرهای کشور از تب و تاب افتاده و حتی در برخی شهرها به صفر رسیده که به مثابه زنگ خطری برای جریان‌های خارج‌نشین و ضدانقلاب است و آنها را به تکاپو برای تصویرسازی و تأسی به تشدید تحرکات و آشوب‌ها در این دو منطقه انداخته است.
این تکاپو در خوزستان، نمود روشنی داشت و ضدانقلاب و تجزیه‌طلبان، سعی داشتند مدل چندوجهی آشوب را در این بخش نیز پیاده‌سازی کنند که البته با نقش‌آفرینی هوشمندانه برخی نخبگان و مردم، این توطئه خنثی شد و راهی از پیش نبرد.
علاوه بر آن، تلاش برای برهم زدن امنیت در برخی استان‌های مرزی کشور که مدخل ورود تروریست‌ها است به‌منظور بسترسازی تسلیح آنها برای تداوم آشوبگری و ورود به فاز حرفه‌ای‌تر صورت می‌گیرد. بنابراین حفظ خط آشوب و ناآرامی در این دو منطقه از اهداف اصلی معاندین و ضدانقلاب بوده است.
با وجود این، حمایت سران شاخص از آشوبگران با کلیدواژه اعتراض‌کنندگان و متهم ساختن مطلق نیروهای امنیتی در حوادث، به حمایت از تروریست‌ها و تجزیه‌طلبان که توسط امریکا به روشنی حمایت مادی و معنوی می‌شوند تعبیر می‌شود، زیرا جنایات صورت گرفته توسط تروریست‌ها در غرب کشور، توسط آنها صورت می‌گیرد (به اعتراف عبدالله مهتدی یکی از سرکرده‌های گروهک تروریستی کومله).
 
سخن پایانی
استفاده از نمادهای دینی برای رسمیت‌بخشی به تعرضات و آشوب‌ها صورت می‌گیرد تا بتوان طوایف را از این طریق به دور حلقه‌ای به نام مذهب جمع نموده و به تلاش برای بی‌ثباتی با پرچم عقاید تداوم بخشید.
مشهود است که معاندین با نفوذ در گروه‌های مردمی و سردادن شعارهای هنجارشکنانه و بسط دادن آن به شهرهای دیگر، سعی در تقویت روحیه آشوبگران و تحریف خواسته‌ها به سطح پیچیده‌تر کرده‌اند. کانال‌ها و شبکه‌های محلی جهت دار در این مناطق نیز با تحریف واقعیت تجمعات و ارتباط دادن تیراندازی‌ها به نیروهای امنیتی سعی در تهییج احساسات مردم و مظلوم‌نمایی دارند. حامیان آشوب سعی می‌کنند که دو استان سیستان و بلوچستان و کردستان را به کانون توجه آشوبگران و محرکه‌ای برای احیای ناآرام‌سازی داخلی در دیگر شهرها تبدیل کنند. از این رو زنده نگه داشتن التهاب و سطح درگیری‌های مسلحانه از اهداف اصلی آنان است.
آنها درصدد هستند که الگویی انگیزه‌بخش از این دو منطقه را در کنار یکدیگر برای باقی اغتشاشگران ترسیم کنند و البته با بسط موضوعات رخ داده، برای کل کشور، نمادسازی کنند. الگویی مبتنی بر خشونت هر چه بیشتر برای آشوبگران که بتوان طرح عادی‌سازی فاز مسلحانه را به‌طور خزنده و نامحسوس برای تداوم آن پیاده‌سازی کرد.
نکته مهم این است که مردم و افراد سرشناس این مناطق اولین کسانی هستند که در دامان ناآرامی‌ها دچار خسران جانی، مالی و امنیتی خواهند شد. بنابراین تلاش برای مهار اوضاع و حرکت در جهت وحدت با توجه به حضور و طمع دشمنان و گروهک‌های مسلح در نزدیکی ایران لازم‌الاجرا است. لذا ضرورت برخورد همه‌جانبه حتی از سوی مردم این منطقه با چنین تحرکاتی بر همگان مبرهن است و جای تردید باقی نمی‌گذارد تا برنامه‌های آتی آنها در نطفه عقیم گردد.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/8069/6/635591/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها