رهایی عاشقانهها از قفس قجر
جبارآذین
منتقد سینما
قصهها و افسانههای شورانگیز عاشقانه، همیشه و همه جا جذاب و دلنشیناند و بهدلیل تنیده شدن سرشت و سرنوشت انسان ها باعشق و دلدادگی، جاودانه هستند. داستانهای عاشقانه به زمان و مکان و انسانهای خاص محدود نیستند و عشقهای زمینی و آسمانی و انسانی و الهی، به شکلها و شیوهها و کامرواییها و ناکامیها، از ازل تا ابد ادامه دارند و با ما و زندگی ما عجین شدهاند.
جهان غنی ادبیات و هنر ایران زمین و زندگیهای پر فراز و فرود انسان معاصر و ایرانیان شاعر، عاطفی و عاشق پیشه، مملو از شیرین و فرهادها و لیلی و مجنونها است و دامنه روایت و پردازش آنها در قالب هنر و تصویر، از داستان و نمایش تا فیلم و مجموعههای تلویزیونی گسترده است. این نوع آثار، مخاطبان انبوه از نسلهای گوناگون دارند و بخشی از جذابترین و ماناترین آثار ادبی و هنری، سینمایی و تلویزیونی را شکل دادهاند.
تلویزیون ایران هم بهدلیل استقبال عمومی از درامها و ملودرامهای عاشقانه، یکی از برنامههای ثابت خود در حوزه سریالسازی را به تولید انواع عاشقانهها اختصاص داده و قوی و غنی و متوسط و ضعیف از منظر مضمون و محتوا و ساختار هنری به این مهم میپردازد.تازهترین محصول عاشقانه تلویزیون، یک عاشقانه دلپذیر به نام «گیلدخت» است. سریالی که دلدادگیهای گلنار واسماعیل و داستان خود را با تمام ویژگیهای مثبت، مانند برخی دیگر از این قبیل تولیدات در یک ظرف و فضای کلیشهای به نام دوران قجر بازگو میکند. اگر ماجراهای شیداییان این سریال را بهدلیل نوع نگاه و پردازش موضوعی و داستانی و ساختار هنری، تا حدی از دیگر آثار مشابه متفاوت بدانیم و گرچه فرم و محتوای آن از نظر هنری ناهمخوان نیست، اما به علت استفاده مکرر از زمانه سیاه قجر که در تاریخ ایران، نازیبا است، برای طرح قصههای عاشقانه، نو و نوآور نبوده و نظر مساعد مخاطب نسبت به «گیلدخت» را خدشهدار میکند.این در حالی است که دورههای مختلف تاریخ کهن و ایران معاصر و زندگیهای امروز، سرشار از عاشقانههای تلخ و شیرین است و میتوان از آنها برای طراحی و اجرای آثار جذاب عاشقانه در هنر و سینما و تلویزیون بهره برد و از سر مرگ عشاق و میل قهوه قجری دست کشید.استفاده از فضای قجری و فرمولهای امتحان پس داده با کاراکترها، فضاها، مضامین و بازیگران مشخص در تولیدات پر استقبالی چون بانوی عمارت، شب دهم و... که در زمان تولید و پخش، نوآور بودند، امروز چندان جواب نمیدهند و لذا باید برای روایت و نمایش عاشقانههای جدید، بسترهای تازه تدارک دید. ملودرام عاشقانه تاریخی و اجتماعی و خانوادگی «گیلدخت»، اثری خوش ساخت با متنی قوی و بازیهای درخشان بازیگرانش از جمله سعید راد، محمود پاک نیت، ثریاقاسمی، میترا رفیع و... و کارگردانی خوب، موسیقی و طراحیهای مناسب لباس و صحنه، چهرهآرایی، تیتراژ و تصویربرداری، دیدنی است و پرداخت سنجیده هنری، حوادث و رخدادهای آن، باورپذیر و مقبول است و مخاطبان فراوان دارد و در پرونده سریالهای تلویزیون، جایگاهی مطلوب و نمرهای خوب مییابد. با این همه، لازم است که داستان گلنارها واسماعیلهای امروز در شرایط و دغدغهها وتضادها و تقابلهای امروز به تصویر کشیده شود و حرفها و پیامهای انسانها و جوانان و عاشقانههای امروز در سریالها نقش ببندد.
منتقد سینما
قصهها و افسانههای شورانگیز عاشقانه، همیشه و همه جا جذاب و دلنشیناند و بهدلیل تنیده شدن سرشت و سرنوشت انسان ها باعشق و دلدادگی، جاودانه هستند. داستانهای عاشقانه به زمان و مکان و انسانهای خاص محدود نیستند و عشقهای زمینی و آسمانی و انسانی و الهی، به شکلها و شیوهها و کامرواییها و ناکامیها، از ازل تا ابد ادامه دارند و با ما و زندگی ما عجین شدهاند.
جهان غنی ادبیات و هنر ایران زمین و زندگیهای پر فراز و فرود انسان معاصر و ایرانیان شاعر، عاطفی و عاشق پیشه، مملو از شیرین و فرهادها و لیلی و مجنونها است و دامنه روایت و پردازش آنها در قالب هنر و تصویر، از داستان و نمایش تا فیلم و مجموعههای تلویزیونی گسترده است. این نوع آثار، مخاطبان انبوه از نسلهای گوناگون دارند و بخشی از جذابترین و ماناترین آثار ادبی و هنری، سینمایی و تلویزیونی را شکل دادهاند.
تلویزیون ایران هم بهدلیل استقبال عمومی از درامها و ملودرامهای عاشقانه، یکی از برنامههای ثابت خود در حوزه سریالسازی را به تولید انواع عاشقانهها اختصاص داده و قوی و غنی و متوسط و ضعیف از منظر مضمون و محتوا و ساختار هنری به این مهم میپردازد.تازهترین محصول عاشقانه تلویزیون، یک عاشقانه دلپذیر به نام «گیلدخت» است. سریالی که دلدادگیهای گلنار واسماعیل و داستان خود را با تمام ویژگیهای مثبت، مانند برخی دیگر از این قبیل تولیدات در یک ظرف و فضای کلیشهای به نام دوران قجر بازگو میکند. اگر ماجراهای شیداییان این سریال را بهدلیل نوع نگاه و پردازش موضوعی و داستانی و ساختار هنری، تا حدی از دیگر آثار مشابه متفاوت بدانیم و گرچه فرم و محتوای آن از نظر هنری ناهمخوان نیست، اما به علت استفاده مکرر از زمانه سیاه قجر که در تاریخ ایران، نازیبا است، برای طرح قصههای عاشقانه، نو و نوآور نبوده و نظر مساعد مخاطب نسبت به «گیلدخت» را خدشهدار میکند.این در حالی است که دورههای مختلف تاریخ کهن و ایران معاصر و زندگیهای امروز، سرشار از عاشقانههای تلخ و شیرین است و میتوان از آنها برای طراحی و اجرای آثار جذاب عاشقانه در هنر و سینما و تلویزیون بهره برد و از سر مرگ عشاق و میل قهوه قجری دست کشید.استفاده از فضای قجری و فرمولهای امتحان پس داده با کاراکترها، فضاها، مضامین و بازیگران مشخص در تولیدات پر استقبالی چون بانوی عمارت، شب دهم و... که در زمان تولید و پخش، نوآور بودند، امروز چندان جواب نمیدهند و لذا باید برای روایت و نمایش عاشقانههای جدید، بسترهای تازه تدارک دید. ملودرام عاشقانه تاریخی و اجتماعی و خانوادگی «گیلدخت»، اثری خوش ساخت با متنی قوی و بازیهای درخشان بازیگرانش از جمله سعید راد، محمود پاک نیت، ثریاقاسمی، میترا رفیع و... و کارگردانی خوب، موسیقی و طراحیهای مناسب لباس و صحنه، چهرهآرایی، تیتراژ و تصویربرداری، دیدنی است و پرداخت سنجیده هنری، حوادث و رخدادهای آن، باورپذیر و مقبول است و مخاطبان فراوان دارد و در پرونده سریالهای تلویزیون، جایگاهی مطلوب و نمرهای خوب مییابد. با این همه، لازم است که داستان گلنارها واسماعیلهای امروز در شرایط و دغدغهها وتضادها و تقابلهای امروز به تصویر کشیده شود و حرفها و پیامهای انسانها و جوانان و عاشقانههای امروز در سریالها نقش ببندد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه