«ایران» ضمن بازخوانی دستنوشتههای تکاندهنده اسدالله اسدی از دوره بازداشت، بررسی میکند
رسوایی بزرگ آلمان در بزنگاه حقوق بشر
گروه سیاسی/ انتشار دستنوشتههای اسدالله اسدی دیپلمات محبوس ایرانی که با دسیسهچینی و اتهامات واهی در آلمان بازداشت شد و بیش از چهار سال است که به ناحق در بلژیک زندانی است بیش از هر زمان دیگری دروغ بودن ادعاهای حقوقبشری این کشورهای اروپایی را هویدا ساخت. دو هفته پیش بود که آلمان و ایسلند در اقدامی مداخلهجویانه قطعنامهای را علیه ایران در شورای حقوق بشر سازمان ملل مطرح و با 25 رأی از مجموع 47 کشور دارای حق رأی به تصویب رساندند. حالا اما انتشار تدریجی دستنوشتههای دیپلمات محبوس ایرانی از سوی همسرش در توئیتر نشان میدهد که دولت آلمان بهعنوان طراح و پیگیر اصلی این قطعنامه خود چگونه در جریان اتهامزنی بیاساس منجر به بازداشت یک دیپلمات، نه تنها به مسئولیت خود در قبال مصونیت دیپلماتیک او پایبند نبوده که حتی حداقلیترین حقوق یک بازداشت شده را مراعات نکرده است.
بونکرها؛ سلولهای انفرادی در آلمان
بازداشت و بازجویی فرزندان زیر سن قانونی اسدالله اسدی و نگهداری آنها برای مدتی در سلول انفرادی، محروم ساختن بازداشتشدگان از دسترسی به دارو و حداقل امکانات بهداشتی، نگهداشتن غیرقانونی زندانی در تیمارستان و بدتر از آن در یک بونکر به مثابه سلول انفرادی فاقد امکانات و محروم ساختن او از حق برقراری تماس با وکیل و خانواده کمترین نقضهایی است که دولت پیگیر حقوق بشر ادعایی در رفتار با یک دیپلمات بازداشت شده روا داشته است و مرور بخشهایی از دستنوشتههای اسدی ابعاد مختلفی از دروغین بودن ادعاهای مدافعان حقوق بشر و نگاه ابزاری آنها به این مهم را افشا میکند.
بازداشت غیرقانونی برای اعترافسازی
11 تیرماه سال 1397 بود که اسدالله اسدی دیپلمات ایرانی سفارت ایران در اتریش به همراه همسر و دو پسرش در هنگام بازگشت از تعطیلات و با حکم جلبی که دولت بلژیک بر اساس ادعای موساد و همکاری این سازمان جاسوسی با سازمان منافقین صادر کرده بود، بازداشت شدند. همسر اسدی در بخشی از روایت خود از نحوه این بازداشت نوشته: «از همان ابتدا با نمایشی از نیروهای ویژه پلیس و رفتار خشن، مشخص بود که برنامهای دقیق و پیچیده دارند... برایم مثل روز روشن بود با این نمایش هولناک قرار نیست پایبند به هیچ یک از کنوانسیونهای حقوقی باشند نه دیپلماتیک نه حقوق بشری»، «در پاسگاه، همه حتی علی که زیرسن قانونی بود را جداگانه و در سلول انفرادی بازداشت کردند»، «اتهامات ناروا یکطرف، رفتار بسیار بد و خشن پلیس آلمان طرف دیگر...نه قرصهایم را میدادند و نه قرصی برای بیماری که دارم، تهیه میکردند. در آن شرایط نگران بچهها بودم. خدا، خدا میکردم که آنها را هم مثل من در جایی سرد و بیآب و غذا نگه نداشته باشند».
بازجویی بدون حضور والدین
همسر این دیپلمات ایرانی با اشاره به فشارهایی که پلیس آلمان برای مجبور کردن او به اعتراف اجباری اعمال کرده، افزود: «بعدها فهمیدم حتی علی که زیر سن قانونی بود را بدون حضور والدین یا وکیل و یا حتی یک نفر از سفارتخانه بازجویی کردند. در تمام مدت بازجویی سعی میکردند با بیان دروغهای واهی برای اتهام ناروایشان سندسازی کنند، بارها تأکید کردند که سه سگ هوشمند و بمبیابشان، نشانههایی از وجود بمب در ماشینمان پیدا کرده و پارس و بیتابی کرده. سرآخر در دادگاه همسرم مشخص شد که با وجود انتقال ماشین به آزمایشگاه پلیس آلمان هیچ نشانه و یا آثار مولکولی از وجود بمب در ماشین یافت نکردهاند.»
محروم ساختن یک دیپلمات حتی از حقوق اولیه
در ادامه این توئیتها روایت اسدی از چگونگی بازداشتش در آلمان نقض فاحش حقوق بشر و میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی را آشکار میسازد. اسدی در دستنوشتههایش با اشاره به اینکه در ابتدای بازداشت فشار روانی ناشی از بیخبری از وضعیت همسر و فرزندانش او را دچار ضعف بدنی شدید و فشار در ناحیه قفسه سینه ساخت، نوشته: «بارها گفتم که من دیپلمات هستم و در حال بازگشت به محل مأموریت هستم و عضو تیم استقبال از رئیس جمهور کشورم هستم ولی نه تنها توجه نمیشد بلکه بعدها متوجه شدم که این بخش از اظهاراتم را طوری ذکر کردهاند که گویا من هنوز قصد دارم سفر شخصیام را ادامه دهم». «سلول بسیار سرد بود. جایی حدوداً یک متری که در حقیقت یک توالت بود... تا صبح فقط با پوشیدن یک عدد شورت و یک عدد تیشرت (بدون شلوار) از سرما لرزیدم». «وقتی دیدم که به فکر ناهار و شام من نیستند احتمال دادم که خانواده هم در چنین وضعیتی هستند، لذا درخواست کردم که اجازه دهند خانواده از غذاهایی که در خودرو بود استفاده کنند یا غذای آنها را تأمین کنند». دیپلمات کشورمان با یادآوری رد درخواستهایش برای ملاقات با خانواده ادامه داده: «من هیچگاه نتوانستم با خانوادهام حرف بزنم تا روز پنجاه و سوم بازداشت که تلفنی صدای آنها را شنیدم... در بدو ورود به زندان کلیه حقوق من در دفترچهای به من گفته شد، انگلیسی و عربی. ولی حتی یک مورد از آن هم توسط کادر زندان اجرا نگردید.»
اسدی با اشاره به اینکه با وجود بروز هرنوع برخورد غیر معمول از سوی او در هنگام دستگیری پلیس آلمان او را مستوجب نگهداری در شرایط بیمارستانی (تیمارستان) اعلام کرد، نوشت: «به من گفته شد، شما یک شب در این ساختمان بازداشت هستی و ما رفتار شما را توسط دوربینهایی که در سلول نصب شده ارزیابی میکنیم. چنانچه رفتار شما عادی باشد فردا شما را به بخش عادی زندان میفرستیم. فردای آن روز توسط پزشک (روانپزشک) بیمارستان معاینه شدم و پس از تعدادی پرسش، دستور داد به بخش عادی منتقل شوم ولی تا پایان دوره بازداشت هیچگاه این دستور انجام نشد.»
وقتی وصیتنامه نوشتم
اسدالله اسدی در ادامه با تشریح وضعیتی که سبب شده بود خود را در مواجهه با مرگ یا کشته شدن ببیند، از ماجرای انتقالش به یک بونکر در محوطه تیمارستان که وضعیتش حتی از سلول انفرادی هم بغرنجتر بوده، نوشته: «حدوداً سه هفته بعد از بازداشتم در وضعیت بسیار وخیمی به سر میبردم تا آنجا که مرگ سراسر وجودم را احاطه کرده بود و پس از خواندن دو رکعت نماز، تنها کاری که میتوانستم بکنم این بود که وصایای خودم را بنویسم. برخوردها به حدی بود که امیدی نداشتم کسی در این شب به حرف من توجه کند. اما تصمیم گرفتم وضعیت جسمیام را صادقانه با مسئولان زندان مطرح کنم و بخواهم چند برگ وصیتنامهام رابه کنسولگری ما در مونیخ ارسال نمایند که به دست خانوادهام برسد، ولی گفتن همین موضوع همان و انتقال من به بونکر(بدتر از سلول انفرادی)همان!»
«از آن روز به مدت ۲۰ روز در بونکر بودم. خود مسئولان بیمارستان بتدریج از این وضعیت شاکی میشدند و بارها به من گفتند که ما میدانیم که جای شما در بیمارستان نیست ولی از بیرون زندان فشار میآورند و میخواهند شما در این شرایط باشی.»
اسدی با اشاره به محروم بودنش از دسترسی به آب و اینکه نگهبانها اگر بموقع میآمدند با لیوان کاغذی مقدار کمی آب برای رفع نیاز او در اختیارش میگذاشتند، به مواردی همچون اعمال محرومیتهای متعدد بهداشتی، محدودیت زمان استفاده از وسایلی مانند عینک و خودکار، مجبور بودن به استحمام در جلوی چشم نگهبان و حبس در بونکر بدون دریچه و تهویه هوا، محروم بودن از تأمین خدمات دینی، مثل اجازه داشتن مهر، قرآن با وجود تهیه آن توسط کنسولگری و ۵۳ روز ممانعت از تماس با خانواده و فقط دو بار اجازه تماس طی ۱۰۱ روز بازداشت اشاره کرده است. شرایطی که دیگرمحرومیت او از هواخوری جمعی، استفاده از امکاناتی نظیر تلویزیون و تجهیزات ورزشی بر خلاف قوانین زندان در آلمان را به حاشیه میراند.
انتقال از آلمان به بلژیک
دیپلمات کشورمان درباره چگونگی روند انتقالش از آلمان به بلژیک نیز نوشته: «قبل از اعزام، مرا به یک اتاق منتقل و یک نفر از پلیس جنایی حکم دستگیری مجدد مرا قرائت و تفهیم اتهام کرد. پلیس آلمان با خشونت حرفهای خود را مطرح میکرد و تلاش داشت به متهم استرس وارد کند و با وجود درخواست آب، به من آب ندادند». «مرا بوسیله یک هلیکوپتر منتقل کردند. پیش از سوار شدن، کماندو پلیس که سر تا پا مسلح بود و چهره خود را پوشانده بود به من تذکر داد که اگر بخواهی فرار کنی ما اجازه شلیک داریم. دست و پای مرا بستند و سوار هلیکوپتر کردند. کلیه افراد از گوشی (عایق صوتی) استفاده کردند ولی با وجود درخواست به من گوشی ندادند و در مدت یک ساعت و نیم پرواز فشار بسیار زیادی به گوشهایم وارد شد». این سطور اگر چه بخشی از سرگذشت اسدالله اسدی در آلمان بود اما یک پرده دیگر از جنایات رقم زده علیه ایران را ورق زد. حالا اسدی برای تحمل 20 سال حبس در بلژیک است و دولت آلمان بواسطه جنایتهایی که تابه حال پاسخگوی آن نبوده است، همچنان مدعی حقوق بشر خواهد بود.
بونکرها؛ سلولهای انفرادی در آلمان
بازداشت و بازجویی فرزندان زیر سن قانونی اسدالله اسدی و نگهداری آنها برای مدتی در سلول انفرادی، محروم ساختن بازداشتشدگان از دسترسی به دارو و حداقل امکانات بهداشتی، نگهداشتن غیرقانونی زندانی در تیمارستان و بدتر از آن در یک بونکر به مثابه سلول انفرادی فاقد امکانات و محروم ساختن او از حق برقراری تماس با وکیل و خانواده کمترین نقضهایی است که دولت پیگیر حقوق بشر ادعایی در رفتار با یک دیپلمات بازداشت شده روا داشته است و مرور بخشهایی از دستنوشتههای اسدی ابعاد مختلفی از دروغین بودن ادعاهای مدافعان حقوق بشر و نگاه ابزاری آنها به این مهم را افشا میکند.
بازداشت غیرقانونی برای اعترافسازی
11 تیرماه سال 1397 بود که اسدالله اسدی دیپلمات ایرانی سفارت ایران در اتریش به همراه همسر و دو پسرش در هنگام بازگشت از تعطیلات و با حکم جلبی که دولت بلژیک بر اساس ادعای موساد و همکاری این سازمان جاسوسی با سازمان منافقین صادر کرده بود، بازداشت شدند. همسر اسدی در بخشی از روایت خود از نحوه این بازداشت نوشته: «از همان ابتدا با نمایشی از نیروهای ویژه پلیس و رفتار خشن، مشخص بود که برنامهای دقیق و پیچیده دارند... برایم مثل روز روشن بود با این نمایش هولناک قرار نیست پایبند به هیچ یک از کنوانسیونهای حقوقی باشند نه دیپلماتیک نه حقوق بشری»، «در پاسگاه، همه حتی علی که زیرسن قانونی بود را جداگانه و در سلول انفرادی بازداشت کردند»، «اتهامات ناروا یکطرف، رفتار بسیار بد و خشن پلیس آلمان طرف دیگر...نه قرصهایم را میدادند و نه قرصی برای بیماری که دارم، تهیه میکردند. در آن شرایط نگران بچهها بودم. خدا، خدا میکردم که آنها را هم مثل من در جایی سرد و بیآب و غذا نگه نداشته باشند».
بازجویی بدون حضور والدین
همسر این دیپلمات ایرانی با اشاره به فشارهایی که پلیس آلمان برای مجبور کردن او به اعتراف اجباری اعمال کرده، افزود: «بعدها فهمیدم حتی علی که زیر سن قانونی بود را بدون حضور والدین یا وکیل و یا حتی یک نفر از سفارتخانه بازجویی کردند. در تمام مدت بازجویی سعی میکردند با بیان دروغهای واهی برای اتهام ناروایشان سندسازی کنند، بارها تأکید کردند که سه سگ هوشمند و بمبیابشان، نشانههایی از وجود بمب در ماشینمان پیدا کرده و پارس و بیتابی کرده. سرآخر در دادگاه همسرم مشخص شد که با وجود انتقال ماشین به آزمایشگاه پلیس آلمان هیچ نشانه و یا آثار مولکولی از وجود بمب در ماشین یافت نکردهاند.»
محروم ساختن یک دیپلمات حتی از حقوق اولیه
در ادامه این توئیتها روایت اسدی از چگونگی بازداشتش در آلمان نقض فاحش حقوق بشر و میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی را آشکار میسازد. اسدی در دستنوشتههایش با اشاره به اینکه در ابتدای بازداشت فشار روانی ناشی از بیخبری از وضعیت همسر و فرزندانش او را دچار ضعف بدنی شدید و فشار در ناحیه قفسه سینه ساخت، نوشته: «بارها گفتم که من دیپلمات هستم و در حال بازگشت به محل مأموریت هستم و عضو تیم استقبال از رئیس جمهور کشورم هستم ولی نه تنها توجه نمیشد بلکه بعدها متوجه شدم که این بخش از اظهاراتم را طوری ذکر کردهاند که گویا من هنوز قصد دارم سفر شخصیام را ادامه دهم». «سلول بسیار سرد بود. جایی حدوداً یک متری که در حقیقت یک توالت بود... تا صبح فقط با پوشیدن یک عدد شورت و یک عدد تیشرت (بدون شلوار) از سرما لرزیدم». «وقتی دیدم که به فکر ناهار و شام من نیستند احتمال دادم که خانواده هم در چنین وضعیتی هستند، لذا درخواست کردم که اجازه دهند خانواده از غذاهایی که در خودرو بود استفاده کنند یا غذای آنها را تأمین کنند». دیپلمات کشورمان با یادآوری رد درخواستهایش برای ملاقات با خانواده ادامه داده: «من هیچگاه نتوانستم با خانوادهام حرف بزنم تا روز پنجاه و سوم بازداشت که تلفنی صدای آنها را شنیدم... در بدو ورود به زندان کلیه حقوق من در دفترچهای به من گفته شد، انگلیسی و عربی. ولی حتی یک مورد از آن هم توسط کادر زندان اجرا نگردید.»
اسدی با اشاره به اینکه با وجود بروز هرنوع برخورد غیر معمول از سوی او در هنگام دستگیری پلیس آلمان او را مستوجب نگهداری در شرایط بیمارستانی (تیمارستان) اعلام کرد، نوشت: «به من گفته شد، شما یک شب در این ساختمان بازداشت هستی و ما رفتار شما را توسط دوربینهایی که در سلول نصب شده ارزیابی میکنیم. چنانچه رفتار شما عادی باشد فردا شما را به بخش عادی زندان میفرستیم. فردای آن روز توسط پزشک (روانپزشک) بیمارستان معاینه شدم و پس از تعدادی پرسش، دستور داد به بخش عادی منتقل شوم ولی تا پایان دوره بازداشت هیچگاه این دستور انجام نشد.»
وقتی وصیتنامه نوشتم
اسدالله اسدی در ادامه با تشریح وضعیتی که سبب شده بود خود را در مواجهه با مرگ یا کشته شدن ببیند، از ماجرای انتقالش به یک بونکر در محوطه تیمارستان که وضعیتش حتی از سلول انفرادی هم بغرنجتر بوده، نوشته: «حدوداً سه هفته بعد از بازداشتم در وضعیت بسیار وخیمی به سر میبردم تا آنجا که مرگ سراسر وجودم را احاطه کرده بود و پس از خواندن دو رکعت نماز، تنها کاری که میتوانستم بکنم این بود که وصایای خودم را بنویسم. برخوردها به حدی بود که امیدی نداشتم کسی در این شب به حرف من توجه کند. اما تصمیم گرفتم وضعیت جسمیام را صادقانه با مسئولان زندان مطرح کنم و بخواهم چند برگ وصیتنامهام رابه کنسولگری ما در مونیخ ارسال نمایند که به دست خانوادهام برسد، ولی گفتن همین موضوع همان و انتقال من به بونکر(بدتر از سلول انفرادی)همان!»
«از آن روز به مدت ۲۰ روز در بونکر بودم. خود مسئولان بیمارستان بتدریج از این وضعیت شاکی میشدند و بارها به من گفتند که ما میدانیم که جای شما در بیمارستان نیست ولی از بیرون زندان فشار میآورند و میخواهند شما در این شرایط باشی.»
اسدی با اشاره به محروم بودنش از دسترسی به آب و اینکه نگهبانها اگر بموقع میآمدند با لیوان کاغذی مقدار کمی آب برای رفع نیاز او در اختیارش میگذاشتند، به مواردی همچون اعمال محرومیتهای متعدد بهداشتی، محدودیت زمان استفاده از وسایلی مانند عینک و خودکار، مجبور بودن به استحمام در جلوی چشم نگهبان و حبس در بونکر بدون دریچه و تهویه هوا، محروم بودن از تأمین خدمات دینی، مثل اجازه داشتن مهر، قرآن با وجود تهیه آن توسط کنسولگری و ۵۳ روز ممانعت از تماس با خانواده و فقط دو بار اجازه تماس طی ۱۰۱ روز بازداشت اشاره کرده است. شرایطی که دیگرمحرومیت او از هواخوری جمعی، استفاده از امکاناتی نظیر تلویزیون و تجهیزات ورزشی بر خلاف قوانین زندان در آلمان را به حاشیه میراند.
انتقال از آلمان به بلژیک
دیپلمات کشورمان درباره چگونگی روند انتقالش از آلمان به بلژیک نیز نوشته: «قبل از اعزام، مرا به یک اتاق منتقل و یک نفر از پلیس جنایی حکم دستگیری مجدد مرا قرائت و تفهیم اتهام کرد. پلیس آلمان با خشونت حرفهای خود را مطرح میکرد و تلاش داشت به متهم استرس وارد کند و با وجود درخواست آب، به من آب ندادند». «مرا بوسیله یک هلیکوپتر منتقل کردند. پیش از سوار شدن، کماندو پلیس که سر تا پا مسلح بود و چهره خود را پوشانده بود به من تذکر داد که اگر بخواهی فرار کنی ما اجازه شلیک داریم. دست و پای مرا بستند و سوار هلیکوپتر کردند. کلیه افراد از گوشی (عایق صوتی) استفاده کردند ولی با وجود درخواست به من گوشی ندادند و در مدت یک ساعت و نیم پرواز فشار بسیار زیادی به گوشهایم وارد شد». این سطور اگر چه بخشی از سرگذشت اسدالله اسدی در آلمان بود اما یک پرده دیگر از جنایات رقم زده علیه ایران را ورق زد. حالا اسدی برای تحمل 20 سال حبس در بلژیک است و دولت آلمان بواسطه جنایتهایی که تابه حال پاسخگوی آن نبوده است، همچنان مدعی حقوق بشر خواهد بود.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه