شورای عالی انقلاب فرهنگی چگونه می تواند به جایگاه خود دست پیدا کند؟
قرارگاهی برای اقناع متولیان فرهنگی، نه تنظیم سند
فاطمه ترکاشوند/ روزنامهنگار- شورای عالی انقلاب فرهنگی در آذرماه سال 1363 تأسیس شد تا بهعنوان مغز ایجاد هماهنگی راهبردی در میان دستگاههای فرهنگی متعدد و موازی کشور، نقش مرکزی را بر عهده گیرد. با این همه به نظر میرسد این شورا در ایفای این نقش، توفیقات چندانی نداشته و دستگاههایی همچون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت آموزش و پرورش، سازمان تبلیغات اسلامی، صدا وسیما و سایر دستگاههای خرد و کلان متولی حوزه فرهنگ، فاقد راهبردهای کلان مشترک با یکدیگر هستند.حالا در آستانه 40 سالگی این شورا، رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با اعضای آن به بخشی از کلیدیترین گرهها و موانع حرکت شورای عالی انقلاب فرهنگی اشاره کردهاند که بهنظر میرسد با وجود تغییر دبیران آن، همچنان این موانع به قوت خود باقی هستند. این مسأله نشان میدهد با اشکالاتی ساختاری و فراتر از افراد روبهرو هستیم ،هرچند که افراد و خصوصاً مدیران میتوانند مؤثرتر ین نقش را در رفع این موانع داشته باشند.
چرا دستگاههای فرهنگی، شورای عالی را قرارگاه خود نمیدانند؟
تاکنون در مقاطع مختلف و خصوصاً برخی بحرانهای حساسیتساز، هر یک از دستگاههای فرهنگی اقدام به ایجاد حلقههای مشترک میانسازمانی برای عبور از یک بحران فرهنگی کردهاند. در آخرین نمونه از این موارد، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در هفته کتاب با دعوت از سایر دستگاههای متولی و مرتبط با این موضوع تلاش کرد تا دستکم برای یک هفته، ایدههای مشترکی را برای توسعه فرهنگ کتابخوانی بهکار گیرد. در تمام این موارد اما جای خالی شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان اصلیترین متولی این کار محسوس بوده است.
در حالی که نیاز به وجود قرارگاهی برای برنامهریزی درباره وضعیت فرهنگی و توسعه خدمات و کالاهای فرهنگی در حوزه کودک و نوجوان امروز چنان روشن و بدیهی است که حتی صدای اعتراض خانوادهها را بلند کرده، شورای عالی انقلاب فرهنگی از اقدام به ایجاد قرارگاهی با حضور دستگاههای مرتبط و متولی از صدا وسیما گرفته تا کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و وزارت آموزش و پرورش بازمانده است.
هویت جمعی در خود شورا شکل نگرفته چه برسد به دستگاههای فرهنگی!
ریشه این اشکال را میتوان در فقدان هویت جمعی در میان سازمانها و نهادهای فرهنگی در کشور دید؛ موضوعی که شورای عالی انقلاب فرهنگی پیش از هر نهاد دیگری به ایجاد آن در میان اعضای خود و سپس توسعهاش در میان سایر نهادها نیاز دارد تا اقناع نسبت به راهبرد مشترک از خلال گفتوگو و نه ابلاغیهها ایجاد شود.رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات خود با اشاره به این موضوع خاطرنشان کردند: «با وجود غنا و تراز بالای افراد حاضر در این شورا، اما هویت جمعی شورایعالی به تناسب اعضای آن، بروز لازم را ندارد و لازم است تأثیرگذاری شورا در مسائل فرهنگی کشور تقویت شود.»بر این اساس تا زمانی که شورای عالی انقلاب فرهنگی نتواند هویت جمعی را بر محور طراحی راهبردها و ایدههای مشترک فرهنگی در میان اعضای خود تولید کند، قادر به ایجاد آن در میان دستگاههای فرهنگی متعدد و گاه متعارض کشور هم نخواهد بود چنان که خاتمالشعرا، عبدالرحمان جامی گفته است: «ذات نایافته از هستی بخش/ کی تواند که شود هستیبخش».
اعضا، شورای عالی را اولویت اصلی خود نمیدانند
علت العلل مشکل مذکور اما شاید همان چیزی باشد که رهبر انقلاب در ادامه از آن با عنوان «اشتغالات دیگر اعضای شورا» یاد کردهاند. به نظر میرسد که فقدان هویت جمعی و تلاش برای تبدیل شورای عالی انقلاب فرهنگی به قرارگاه مرکزی هماهنگی راهبردی میان دستگاههای فرهنگی کشور مانند سایر اشکالات آن به اولویت نداشتن کار شورا برای اعضای آن باز میگردد.
اعضای این شورا علیالقاعده باید از افرادی انتخاب شوند که با کار سایر دستگاههای فرهنگی آشنا باشند و عمری را در آنجا گذرانده باشند؛ از دید کافی برای تشخیص مسائل دستگاه مربوطه برخوردار باشند و در ترکیب کلی اعضای شورا، وجود خاستگاهها و دیدگاههای مختلف در نظر گرفته شود. بنابراین شکل انتصاب اعضای شورا در شکلگیری یک ترکیب متنوع و در عین حال همافزا، تأثیر بسزایی خواهد داشت،اما تمام مسأله این نیست. افراد منتصب باید اولویت اصلی کار خود را همان وظیفه شورای عالی یعنی شکلدهی به قرارگاهی برای تمرکز و تعامل فکری و راهبردی دستگاههای فرهنگی قرار دهند؛ برای آن وقت بگذارند و شورا را از چهرهای فرمایشی، راکد، خسته، بیاثر و اضافهبر سازمان خارج کنند.
تعامل و اقناع متولیان فرهنگی، تنها ضمانت اجرایی اسناد ابلاغی
شورا در حال حاضر به لحاظ قانونی، تولیت و قدرت لازم برای اعمال نظر بر دستگاههای فرهنگی را دارد اما فاقد مقبولیت و حتی شناخته شدن زمینهها و فعالیتهایش در میان ساختارهای فرهنگی دیگر کشور است. همانطور که رهبر انقلاب اشاره دارند «در مورد دستگاههایی همچون فرهنگ و ارشاد اسلامی، آموزش و پرورش، سازمان تبلیغات و صدا وسیما، هدایت فرهنگی، فقط با ابلاغ سندهای تحول امکانپذیر نمیشود بلکه باید این سندها محقق و اجرایی شوند و ضمانت اجرای آنها هم حضور رؤسای سه قوه در شورایعالی انقلاب فرهنگی است.»ضمانت اجرایی اسناد ابلاغی همان تعامل و ایجاد همافزایی و درگیر کردن متولیان و مدیران دستگاهها و سازمانهای فرهنگی در مرکزیتی است که قادر باشد، سایرین را نسبت به اولویت، ضرورت، راهبردها و اهداف مذکور در اسناد، قانع کند تا مدیران هم بتوانند بدنه تحت مدیریت خود را در اجرای آن اهداف، هماهنگ و همسو سازند.
تغییرات محسوس فرهنگی، سطح توقع از شوراست نه تنظیم سند
بنابراین، سطح توقعات از شورای عالی انقلاب فرهنگی را نمیتوان تا اندازه تنظیم اسناد بالادستی پایین آورد ،چرا که رهبری در توضیح لزوم بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور و وظیفه شورا نسبت به آن، تصریح میکنند: «منظور از ساختار، ساختار فرهنگی جامعه و ذهنیت و فرهنگ حاکم بر آن و در یک کلام نرمافزاری است که افراد جامعه بر اساس آن در زندگی فردی و جمعی خود عمل میکنند.»بر این اساس تا زمانی که آثار هدایت و راهبری شورای عالی انقلاب فرهنگی در ساختار فرهنگی جامعه و ذهنیت و رفتارهای اجتماعی، جاری نشود، نمیتوان تحرک و اثرگذاری شورای عالی انقلاب فرهنگی و ایفای نقش آن به عنوان قرارگاه اصلی طراحی راهبردهای فرهنگی و ایجاد هماهنگی میان دستگاههای متولی و مرتبط را رضایتبخش دانست.
چرا دستگاههای فرهنگی، شورای عالی را قرارگاه خود نمیدانند؟
تاکنون در مقاطع مختلف و خصوصاً برخی بحرانهای حساسیتساز، هر یک از دستگاههای فرهنگی اقدام به ایجاد حلقههای مشترک میانسازمانی برای عبور از یک بحران فرهنگی کردهاند. در آخرین نمونه از این موارد، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در هفته کتاب با دعوت از سایر دستگاههای متولی و مرتبط با این موضوع تلاش کرد تا دستکم برای یک هفته، ایدههای مشترکی را برای توسعه فرهنگ کتابخوانی بهکار گیرد. در تمام این موارد اما جای خالی شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان اصلیترین متولی این کار محسوس بوده است.
در حالی که نیاز به وجود قرارگاهی برای برنامهریزی درباره وضعیت فرهنگی و توسعه خدمات و کالاهای فرهنگی در حوزه کودک و نوجوان امروز چنان روشن و بدیهی است که حتی صدای اعتراض خانوادهها را بلند کرده، شورای عالی انقلاب فرهنگی از اقدام به ایجاد قرارگاهی با حضور دستگاههای مرتبط و متولی از صدا وسیما گرفته تا کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و وزارت آموزش و پرورش بازمانده است.
هویت جمعی در خود شورا شکل نگرفته چه برسد به دستگاههای فرهنگی!
ریشه این اشکال را میتوان در فقدان هویت جمعی در میان سازمانها و نهادهای فرهنگی در کشور دید؛ موضوعی که شورای عالی انقلاب فرهنگی پیش از هر نهاد دیگری به ایجاد آن در میان اعضای خود و سپس توسعهاش در میان سایر نهادها نیاز دارد تا اقناع نسبت به راهبرد مشترک از خلال گفتوگو و نه ابلاغیهها ایجاد شود.رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات خود با اشاره به این موضوع خاطرنشان کردند: «با وجود غنا و تراز بالای افراد حاضر در این شورا، اما هویت جمعی شورایعالی به تناسب اعضای آن، بروز لازم را ندارد و لازم است تأثیرگذاری شورا در مسائل فرهنگی کشور تقویت شود.»بر این اساس تا زمانی که شورای عالی انقلاب فرهنگی نتواند هویت جمعی را بر محور طراحی راهبردها و ایدههای مشترک فرهنگی در میان اعضای خود تولید کند، قادر به ایجاد آن در میان دستگاههای فرهنگی متعدد و گاه متعارض کشور هم نخواهد بود چنان که خاتمالشعرا، عبدالرحمان جامی گفته است: «ذات نایافته از هستی بخش/ کی تواند که شود هستیبخش».
اعضا، شورای عالی را اولویت اصلی خود نمیدانند
علت العلل مشکل مذکور اما شاید همان چیزی باشد که رهبر انقلاب در ادامه از آن با عنوان «اشتغالات دیگر اعضای شورا» یاد کردهاند. به نظر میرسد که فقدان هویت جمعی و تلاش برای تبدیل شورای عالی انقلاب فرهنگی به قرارگاه مرکزی هماهنگی راهبردی میان دستگاههای فرهنگی کشور مانند سایر اشکالات آن به اولویت نداشتن کار شورا برای اعضای آن باز میگردد.
اعضای این شورا علیالقاعده باید از افرادی انتخاب شوند که با کار سایر دستگاههای فرهنگی آشنا باشند و عمری را در آنجا گذرانده باشند؛ از دید کافی برای تشخیص مسائل دستگاه مربوطه برخوردار باشند و در ترکیب کلی اعضای شورا، وجود خاستگاهها و دیدگاههای مختلف در نظر گرفته شود. بنابراین شکل انتصاب اعضای شورا در شکلگیری یک ترکیب متنوع و در عین حال همافزا، تأثیر بسزایی خواهد داشت،اما تمام مسأله این نیست. افراد منتصب باید اولویت اصلی کار خود را همان وظیفه شورای عالی یعنی شکلدهی به قرارگاهی برای تمرکز و تعامل فکری و راهبردی دستگاههای فرهنگی قرار دهند؛ برای آن وقت بگذارند و شورا را از چهرهای فرمایشی، راکد، خسته، بیاثر و اضافهبر سازمان خارج کنند.
تعامل و اقناع متولیان فرهنگی، تنها ضمانت اجرایی اسناد ابلاغی
شورا در حال حاضر به لحاظ قانونی، تولیت و قدرت لازم برای اعمال نظر بر دستگاههای فرهنگی را دارد اما فاقد مقبولیت و حتی شناخته شدن زمینهها و فعالیتهایش در میان ساختارهای فرهنگی دیگر کشور است. همانطور که رهبر انقلاب اشاره دارند «در مورد دستگاههایی همچون فرهنگ و ارشاد اسلامی، آموزش و پرورش، سازمان تبلیغات و صدا وسیما، هدایت فرهنگی، فقط با ابلاغ سندهای تحول امکانپذیر نمیشود بلکه باید این سندها محقق و اجرایی شوند و ضمانت اجرای آنها هم حضور رؤسای سه قوه در شورایعالی انقلاب فرهنگی است.»ضمانت اجرایی اسناد ابلاغی همان تعامل و ایجاد همافزایی و درگیر کردن متولیان و مدیران دستگاهها و سازمانهای فرهنگی در مرکزیتی است که قادر باشد، سایرین را نسبت به اولویت، ضرورت، راهبردها و اهداف مذکور در اسناد، قانع کند تا مدیران هم بتوانند بدنه تحت مدیریت خود را در اجرای آن اهداف، هماهنگ و همسو سازند.
تغییرات محسوس فرهنگی، سطح توقع از شوراست نه تنظیم سند
بنابراین، سطح توقعات از شورای عالی انقلاب فرهنگی را نمیتوان تا اندازه تنظیم اسناد بالادستی پایین آورد ،چرا که رهبری در توضیح لزوم بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور و وظیفه شورا نسبت به آن، تصریح میکنند: «منظور از ساختار، ساختار فرهنگی جامعه و ذهنیت و فرهنگ حاکم بر آن و در یک کلام نرمافزاری است که افراد جامعه بر اساس آن در زندگی فردی و جمعی خود عمل میکنند.»بر این اساس تا زمانی که آثار هدایت و راهبری شورای عالی انقلاب فرهنگی در ساختار فرهنگی جامعه و ذهنیت و رفتارهای اجتماعی، جاری نشود، نمیتوان تحرک و اثرگذاری شورای عالی انقلاب فرهنگی و ایفای نقش آن به عنوان قرارگاه اصلی طراحی راهبردهای فرهنگی و ایجاد هماهنگی میان دستگاههای متولی و مرتبط را رضایتبخش دانست.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه