هنری موفق است که چالشهای ذهنی ایجاد کند
الهام خاکپاش
استاد دانشکده فنی حرفهای شریعتی تهران
زیبایی شناسی پدیده روانی و احساسی است، تجربهای که برای هر انسانی اتفاق خوشایند و مطلوبی محسوب میشود چراکه به زندگی ارزش و معنا میبخشد. زیبایی شناختی، تجربهای است درونی که موجب درک بهتر محیط میشود، این درک باعث تغییر در نگرش فرد و رشد ساختار ذهنی او میشود. «زیبایی» همیشه جذاب و لذت بخش است و هنر نیز به واسطه همین ویژگی است که همواره ارزشمند جلوه میکند.
زیبایی عواطف انسان را تحریک میکند و بدین ترتیب ذهن سطوح بالاتری را ادراک میکند. این ادراک موجب کشف پیام نهفته در آثار هنری میشود. پیامهای پیچیده را نمیتوان بهصورت مستقیم درک کرد و در این بین هنری موفق است که چالشهای ذهنی به وجود آورده و بازتابهایی ایجاد کند.
هنرمند موفق هم کسی است که چیزهای غیرمنتظره را به اثر خود وارد سازد. از آن رو که تخیل یکی از مهمترین عوامل در شکلگیری اثر هنری است و همچنین آثار هنری از عاطفه و احساس هنرمند نیز سرچشمه میگیرند. در نتیجه پدیده هنر که عنصر اصلی سازنده آن تخیل و عاطفه است، نمیتواند معنایی تک بعدی داشته باشد. از این جهت است که هر کس در برابر آثار هنری قرار میگیرد، دریافت و استنباط خاصی دارد و به طریقی جذب آن میشود.
زیبایی در هنرهای مختلف معیارهای متفاوتی دارد، معیارهایی مانند رنگ در نقاشی، فرم در مجسمه سازی و معماری، ترکیب بندی در عکاسی، تعادل و تقارن در طراحی صنعتی و... که هر کدام از این معیارها اثرات بسیاری از فرهنگ و عوامل اجتماعی و روانی آن مختصات میگیرند. «جورج دیوید بیرکهوف» دانشمندی است که تأکید دارد چیزی زیباست که با کمترین علامتهای ممکن، بیشترین نظم ممکن را عرضه کند؛ اما زیبایی تنها از طریق نظم و قاعده به دست نمیآید، بلکه نتیجه دو صفت متضاد است که هر دو به یک اندازه ضروری هستند.
بر طبق نظر برخی فلاسفه و نظریهپردازان دیگر؛ لذت، زیبایی، انگیزش احساس همگی ربط به دیدگاه و تجربه مخاطب هنری دارد و جملگی با آنکه واجد ارزش چشمگیری هستند ولی با این حال استناد به هیچ یک از آنها دلیل جذابیت هنر در خالصترین شکلش را آن طور که شایسته و بسنده است تبیین نمیکند. اما برای درک بیشتر هنر باید زبان و نشانههای آن را آموخت و هنرمندان مهمترین عامل درک و شناسایی زیبایی و آثار هنریاند. زیبایی و هنر یا ساخته طبیعت بوده یا دست پرورده هنرمندان، زیبایی پیش از هنر در طبیعت وجود داشته و دارد ولی درک آن در ابتدا مشکل و شناخت آن توسط هنرمند صورت گرفته است. هم اکنون درک هنری در بعضی افراد در اثر مشاهده آثار هنری در محیط پیرامونشان به طور ناخودآگاه تا حدودی تقویت یافته و پرورش مییابد. هنرهایی که ارتباط بیشتری با مردم برقرار میکنند جذابتر هستند. بهصورت کلی هنر یک رسالت مردمی است و هنری که ارتباط مستقیم با مردم داشته باشد ماندگارتر خواهد بود. در نظر هیوم ، سلیقه تمام چیزیاست که زیبایی بر مبنای آن بنا شده است، اگرچه برخی افراد ممکن است قدرت تشخیص بیشتری نسبت به بقیه داشته باشند. به نظر او آنچه زیباست، چیزیاست که برای بیننده خوشایند است.
استاد دانشکده فنی حرفهای شریعتی تهران
زیبایی شناسی پدیده روانی و احساسی است، تجربهای که برای هر انسانی اتفاق خوشایند و مطلوبی محسوب میشود چراکه به زندگی ارزش و معنا میبخشد. زیبایی شناختی، تجربهای است درونی که موجب درک بهتر محیط میشود، این درک باعث تغییر در نگرش فرد و رشد ساختار ذهنی او میشود. «زیبایی» همیشه جذاب و لذت بخش است و هنر نیز به واسطه همین ویژگی است که همواره ارزشمند جلوه میکند.
زیبایی عواطف انسان را تحریک میکند و بدین ترتیب ذهن سطوح بالاتری را ادراک میکند. این ادراک موجب کشف پیام نهفته در آثار هنری میشود. پیامهای پیچیده را نمیتوان بهصورت مستقیم درک کرد و در این بین هنری موفق است که چالشهای ذهنی به وجود آورده و بازتابهایی ایجاد کند.
هنرمند موفق هم کسی است که چیزهای غیرمنتظره را به اثر خود وارد سازد. از آن رو که تخیل یکی از مهمترین عوامل در شکلگیری اثر هنری است و همچنین آثار هنری از عاطفه و احساس هنرمند نیز سرچشمه میگیرند. در نتیجه پدیده هنر که عنصر اصلی سازنده آن تخیل و عاطفه است، نمیتواند معنایی تک بعدی داشته باشد. از این جهت است که هر کس در برابر آثار هنری قرار میگیرد، دریافت و استنباط خاصی دارد و به طریقی جذب آن میشود.
زیبایی در هنرهای مختلف معیارهای متفاوتی دارد، معیارهایی مانند رنگ در نقاشی، فرم در مجسمه سازی و معماری، ترکیب بندی در عکاسی، تعادل و تقارن در طراحی صنعتی و... که هر کدام از این معیارها اثرات بسیاری از فرهنگ و عوامل اجتماعی و روانی آن مختصات میگیرند. «جورج دیوید بیرکهوف» دانشمندی است که تأکید دارد چیزی زیباست که با کمترین علامتهای ممکن، بیشترین نظم ممکن را عرضه کند؛ اما زیبایی تنها از طریق نظم و قاعده به دست نمیآید، بلکه نتیجه دو صفت متضاد است که هر دو به یک اندازه ضروری هستند.
بر طبق نظر برخی فلاسفه و نظریهپردازان دیگر؛ لذت، زیبایی، انگیزش احساس همگی ربط به دیدگاه و تجربه مخاطب هنری دارد و جملگی با آنکه واجد ارزش چشمگیری هستند ولی با این حال استناد به هیچ یک از آنها دلیل جذابیت هنر در خالصترین شکلش را آن طور که شایسته و بسنده است تبیین نمیکند. اما برای درک بیشتر هنر باید زبان و نشانههای آن را آموخت و هنرمندان مهمترین عامل درک و شناسایی زیبایی و آثار هنریاند. زیبایی و هنر یا ساخته طبیعت بوده یا دست پرورده هنرمندان، زیبایی پیش از هنر در طبیعت وجود داشته و دارد ولی درک آن در ابتدا مشکل و شناخت آن توسط هنرمند صورت گرفته است. هم اکنون درک هنری در بعضی افراد در اثر مشاهده آثار هنری در محیط پیرامونشان به طور ناخودآگاه تا حدودی تقویت یافته و پرورش مییابد. هنرهایی که ارتباط بیشتری با مردم برقرار میکنند جذابتر هستند. بهصورت کلی هنر یک رسالت مردمی است و هنری که ارتباط مستقیم با مردم داشته باشد ماندگارتر خواهد بود. در نظر هیوم ، سلیقه تمام چیزیاست که زیبایی بر مبنای آن بنا شده است، اگرچه برخی افراد ممکن است قدرت تشخیص بیشتری نسبت به بقیه داشته باشند. به نظر او آنچه زیباست، چیزیاست که برای بیننده خوشایند است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه