من یک‌هو مادر شدم


آیه طائبی
دبیر گروه زندگی

​​​​​​​من یک‌هو مادر یک دختر دو سال و هشت ماهه شدم. درست ۱۰ ماه پیش. به عبارت دیگر اولین سالی‌ست که من مادری را تجربه می‌کنم و آن هم با یک دختر سه‌ساله.
زیاد در این ۱۰ ماه پیش‌آمده که به سال‌های قبل فکر کنم. به آن آزادی مطلقی که داشتم. تا هرزمان دلم می‌خواست سرکار می‌ماندم، ساعت‌های طولانی کافه می‌رفتیم. فیلم می‌دیدیم، خیابان‌ها را قدم می‌زدیم. جلسه‌های مختلف، دوره‌ها و کلاس‌های متفاوت شرکت می‌کردیم و حتی شب‌نشینی‌هایی که با دوستان‌مان داشتیم.
یکبار مادری به من گفت، تا قبل از بچه‌دار شدن هرچقدر دلت می‌خواهد کتاب بخوان و فیلم ببین که بعد از آن تا سال‌ها وقت هیچ‌کاری را نداری. آن روزها به این حرف می‌خندیدم چون قبول نداشتم حضور یک کودک تا این حد می‌تواند زمان را از دست آدم دربیاورد. حالا البته نمی‌خندم اما باز هم حرفش را قبول ندارم. من هنوز هم می‌توانم فیلم ببینم، کتاب بخوانم و حتی به تماشای تئاتر بروم، فقط در زمان‌بندی این فعالیت‌ها آنقدر که پیش‌تر، آزاد نیستم.
اما راستش را بخواهید وقتی به آن سال‌های قبل فکر می‌کنم هم مسأله‌ام آن کارها نیست. آنها را حالا هم با مدیریت زمان و همکاری می‌توانم داشته باشم اما آن سال‌ها خیلی کمتر مورد قضاوت دیگران بودم. حالا گاهی در تعامل با آدم‌ها بودن برایم سخت می‌شود.
بسیاری مواقع مادران زیستی به مادران غیرزیستی به چشم تحقیر نگاه می‌کنند. با حالتی غیردوستانه اما با خنده می‌گویند، «خوبه دیگه، نه چک زدید نه چونه، یه دختر سه ساله راحت و آماده اومد توی خونه»
بعد با لحنی اعتراضی می‌گویند که وقتی نه زایمان کردی، نه پروسه شیردهی و از شیرگرفتن را گذرانده‌ای و نه شب بیداری‌های نوزادی را، نباید خیلی هم خودت را «مادر» بدانی.
من اغلب خودم را درگیر این بحث‌ها نمی‌کنم، لازم ندارم به کسی توضیح دهم که ما در این ۱۰ ماه، دو سال و هشت ماه را روی دور تند و با فشار زیاد گذراندیم. لازم نیست بگویم چقدر شب‌ها پای کابوس دیدن‌های دخترم بیدار می‌نشینم و مستأصل و ناتوان فقط نگاهش می‌کنم، چون نمی‌شود در آن حالت از خواب بیدارش کرد. توضیح نمی‌دهم که ساختن یک رابطه از میان راه چقدر پیچیده و گاهی پرچالش است. اما وقتی به این 10ماه و حجم قضاوت‌ها نگاه می‌کنم دلم برای تعاملات ساده اجتماعی کمی تنگ می‌شود.
همه این حس‌های متفاوت و متناقض را تجربه می‌کنم تا وقتی که صدا بزند «مامان آیه جونم» آنجاست که می‌گویم «ارزشش را دارد» و رها می‌کنم همه آدم‌هایی که رابطه زیبای مادر-فرزندی‌مان را نمی‌فهمند و کج کج نگاه‌مان می‌کنند.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/8102/6/640630/3
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها