رو در رویی هنر و تجارت در تئاتر
رضا آشفته
منتقد تئاتر
رهاورد توجه به شکل و ساختار در تئاتر همیشه به نفع گروه سازنده خواهد بود و با آنکه همیشه شکل و محتوا باید با یکدیگر همتراز باشند اما گاهی شکل بر محتوا، در ساختار تئاتر تجاری و حتی فرمگرایانه غالب میشود که نتایجی از جمله فریب مخاطب را به دنبال خواهد داشت. آن هم در شرایطی که تئاتر یک هنر است، هنری که تأثیرگذاریاش را در همگونی شکل و محتوا میبینیم. هرچند که گاه جریانهای هنری و از سویی فعل و انفعالات اجتماعی، یکی شدن شکل و محتوا را به سود یک جریان یا یک پیامد اجتماعی و فرهنگی بر هم میزنند ولی به گونهای دیگر میکوشند در شرایطی از پیش تعیین شده همه چیز را طوری جلوه دهند که در نهایت رضایت مخاطب جلب شود و در این بازی دادن، گاهی جنبههای تجاری کار نیز به دنبال گول زدن مخاطب و درواقع جلبتوجهش برخواهد آمد. در چنین اوضاعی برخی هنرمندان به دنبال تولید کاری تجاری برمیآیند که در پی آن، محتوا از بین رفته یا محو و کمرنگ میشود.
تئاتر تجاری با هر شکل و ساختاری که ارائه شود، از محتوا چشمپوشی میکند و به گفته منتقدان آن را دور میزند، چون اصلاً دنبال این نیست که محتوایی را ارائه کند! بگذارید مثالی بزنم، خیاط یا صاحب یک تولیدی را تصور کنید که کافیاست در یک طرح، آن هم با سر و شکلی جذاب دست به تولید انبوه لباسی با یک پارچه ارزان بزند، در چنین شرایطی نتیجه فروش با پارچه ارزانتر، نسبت به پارچه گرانتر بیشتر است. اگر پارچه از الیاف مصنوعی باشد و نه کتان و پنبه در این صورت پارچه ارزان، نمادی از محتوا یا کیفیت پایینتر است که چون با طرحی شیک و لوکس ارائه شده و از طرفی ارزانتر هم تمام شده، با فروش بیشتری نیز همراه میشود. با این حال در گذر زمان، لباسهای دوخته شده در این طرح چند ماهه از بین میرود چراکه پارچه آنها کیفیتی نداشته! مسألهای که درباره تئاتر هم به نوعی صادق است. وقتی این هنر به سوی تجاری شدن گام برمیدارد از آنجا که محتوایی ندارد خیلی زود از یادها میرود، هرچند در ابتدا به دلیل برخورداری از جذابیتهای ظاهری، مخاطبان را فریب داده و افراد بسیاری را به خود جذب میکند، بیآنکه برای آنان بیش از اجرای سرگرمکننده، سود و زیان دیگری را دربر داشته باشد. اینگونه تئاتر تجاری همواره با پیروزی در جذب مخاطب مواجه میشود اما تئاتر هنری با آنکه شکل و محتوایش در اغلب موارد متناسب و تراز شده است ولی به دلیل نداشتن بار هیجانی، مخاطبان کمتری را به سوی خود میکشاند. محتوای غنی و توانمند آثار هنری، فراموشنشدنی است و به همین دلیل در یادها از ماندگاری برخوردار است.
تئاتر تجاری گولزننده و بسیار جذاب است، کاری که هدفش درآمدزایی و سرگرمکنندگی است. درعین حال تئاتر فرمگرایانه نیز از چنین حس و حالتی برخوردار است اما شکل، در آن اصل و اساس است؛ درست برخلاف تئاتر تجاری که در دراز مدت کارکرد و تأثیری نخواهد داشت.
در این بلبشوی هنری و گاه ضدهنری، هنرمند حقیقی با خویشتنداری برآن است که هنرش را به دور از تجارت و سیاست در مدار راستین هدایت کند و هیچ گاه دچار چرخه معیوب بدهبستانکاری نشود؛ زیرا هنر پیوسته شکل و محتوای مستقل و غیرقابل گسستی دارد و نمیتواند تن به سازشکاریهای تجاری دهد و از تراز معمول بیرون آید. هنر باشکوه، ناب و ماندنی است و برآمده از نیازها و ضرورتهایی است که ریشه در ژرفای اجتماع و اذهان همگانی دارد و هیچگاه از این خط و خطوط بیرون نمیآید.
با همه این اما و اگرها میتوان به هنر تئاتر به عنوان راهکاری برای سروسامان دادن به معضلات اجتماع چشم امید بست، شکل هنری در سازگاری با محتوا، تبدیل به امری نزدیک به یقین خواهد شد و این الگویی برای باورپذیری آن است. اگر از این سازکار تخطی شود دیگر هنر، هنر نخواهد بود و کارکرد و اثری به دنبال نخواهد داشت. پس هنر را در مدار راستینش قرار دهیم و با آن کنار آییم.
منتقد تئاتر
رهاورد توجه به شکل و ساختار در تئاتر همیشه به نفع گروه سازنده خواهد بود و با آنکه همیشه شکل و محتوا باید با یکدیگر همتراز باشند اما گاهی شکل بر محتوا، در ساختار تئاتر تجاری و حتی فرمگرایانه غالب میشود که نتایجی از جمله فریب مخاطب را به دنبال خواهد داشت. آن هم در شرایطی که تئاتر یک هنر است، هنری که تأثیرگذاریاش را در همگونی شکل و محتوا میبینیم. هرچند که گاه جریانهای هنری و از سویی فعل و انفعالات اجتماعی، یکی شدن شکل و محتوا را به سود یک جریان یا یک پیامد اجتماعی و فرهنگی بر هم میزنند ولی به گونهای دیگر میکوشند در شرایطی از پیش تعیین شده همه چیز را طوری جلوه دهند که در نهایت رضایت مخاطب جلب شود و در این بازی دادن، گاهی جنبههای تجاری کار نیز به دنبال گول زدن مخاطب و درواقع جلبتوجهش برخواهد آمد. در چنین اوضاعی برخی هنرمندان به دنبال تولید کاری تجاری برمیآیند که در پی آن، محتوا از بین رفته یا محو و کمرنگ میشود.
تئاتر تجاری با هر شکل و ساختاری که ارائه شود، از محتوا چشمپوشی میکند و به گفته منتقدان آن را دور میزند، چون اصلاً دنبال این نیست که محتوایی را ارائه کند! بگذارید مثالی بزنم، خیاط یا صاحب یک تولیدی را تصور کنید که کافیاست در یک طرح، آن هم با سر و شکلی جذاب دست به تولید انبوه لباسی با یک پارچه ارزان بزند، در چنین شرایطی نتیجه فروش با پارچه ارزانتر، نسبت به پارچه گرانتر بیشتر است. اگر پارچه از الیاف مصنوعی باشد و نه کتان و پنبه در این صورت پارچه ارزان، نمادی از محتوا یا کیفیت پایینتر است که چون با طرحی شیک و لوکس ارائه شده و از طرفی ارزانتر هم تمام شده، با فروش بیشتری نیز همراه میشود. با این حال در گذر زمان، لباسهای دوخته شده در این طرح چند ماهه از بین میرود چراکه پارچه آنها کیفیتی نداشته! مسألهای که درباره تئاتر هم به نوعی صادق است. وقتی این هنر به سوی تجاری شدن گام برمیدارد از آنجا که محتوایی ندارد خیلی زود از یادها میرود، هرچند در ابتدا به دلیل برخورداری از جذابیتهای ظاهری، مخاطبان را فریب داده و افراد بسیاری را به خود جذب میکند، بیآنکه برای آنان بیش از اجرای سرگرمکننده، سود و زیان دیگری را دربر داشته باشد. اینگونه تئاتر تجاری همواره با پیروزی در جذب مخاطب مواجه میشود اما تئاتر هنری با آنکه شکل و محتوایش در اغلب موارد متناسب و تراز شده است ولی به دلیل نداشتن بار هیجانی، مخاطبان کمتری را به سوی خود میکشاند. محتوای غنی و توانمند آثار هنری، فراموشنشدنی است و به همین دلیل در یادها از ماندگاری برخوردار است.
تئاتر تجاری گولزننده و بسیار جذاب است، کاری که هدفش درآمدزایی و سرگرمکنندگی است. درعین حال تئاتر فرمگرایانه نیز از چنین حس و حالتی برخوردار است اما شکل، در آن اصل و اساس است؛ درست برخلاف تئاتر تجاری که در دراز مدت کارکرد و تأثیری نخواهد داشت.
در این بلبشوی هنری و گاه ضدهنری، هنرمند حقیقی با خویشتنداری برآن است که هنرش را به دور از تجارت و سیاست در مدار راستین هدایت کند و هیچ گاه دچار چرخه معیوب بدهبستانکاری نشود؛ زیرا هنر پیوسته شکل و محتوای مستقل و غیرقابل گسستی دارد و نمیتواند تن به سازشکاریهای تجاری دهد و از تراز معمول بیرون آید. هنر باشکوه، ناب و ماندنی است و برآمده از نیازها و ضرورتهایی است که ریشه در ژرفای اجتماع و اذهان همگانی دارد و هیچگاه از این خط و خطوط بیرون نمیآید.
با همه این اما و اگرها میتوان به هنر تئاتر به عنوان راهکاری برای سروسامان دادن به معضلات اجتماع چشم امید بست، شکل هنری در سازگاری با محتوا، تبدیل به امری نزدیک به یقین خواهد شد و این الگویی برای باورپذیری آن است. اگر از این سازکار تخطی شود دیگر هنر، هنر نخواهد بود و کارکرد و اثری به دنبال نخواهد داشت. پس هنر را در مدار راستینش قرار دهیم و با آن کنار آییم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه