بسیاری عادت کردهاند حرفهای محمدجواد کریمی قدوسی نماینده مشهد را طنز یا تجاهلالعارف تلقی کنند؛ او که لقب «مرد ادعاهای تکذیب شده» را به دوش میکشد، هر از گاهی حرفهای نه چندان راست و درستی را مطرح میکند که از فرط بزرگی خندهدار به نظر میآید .
او که در ماههای اخیر ادعای تکذیب شدهای چون دوتابعیتی بودن برخی مقامات، دوتابعیتی بودن سفیر جدید ایران در فنلاند، درخواست مقامات دولتی از مراجع تقلید برای راضی کردن رهبری برای مذاکره با امریکا، مذاکره ایران و امریکا در سطح کارشناسان وزارت خارجه در عمان و تهدید رئیس جمهوری به عدم برگزاری انتخابات سال 96 را مطرح کرده بود، اخیراً در توئیتی مدعی شد: «۵۰ درصد این مجلس به دنبال فروپاشی نظام جمهوری اسلامی است.» کریمی قدوسی در ادامه نوشته خود برای شاهد این ادعا آورده است: «سران فتنه ۸۸ به دنبال سقوط نظام جمهوری اسلامی بودند و حالا امروز ۵۰ درصد نمایندگان مجلس پشت تریبون میروند و از سران فتنه دفاع میکنند.» هر چند تعطیلی یک هفتهای مجلس مزید بر علت شد تا اکثریت نمایندگان از کنار این اظهارنظر با بیتفاوتی بگذرند، و تنها یکی دو نماینده از جمله علیرضا رحیمی به این سخنان واکنش داشت که «وقتی نیمی از نمایندگان مجلس به دروغ به فروپاشی نظام متهم میشوند یعنی نیمی از ملت که پشتوانه نمایندگان هستند را در مقابل حاکمیت فرض کردهاید. شکستن همبستگی ملی، ریشه در انحراف فکری و خودمختار پنداری مقابل مردم دارد. دفاع از ولایت فقیه، ابزار تفرقهافکنی جماعتی شده است.» اما مروری گذرا بر محتوای شماری از اظهارات چهرههای ارشد اصلاحطلب حکایت از آن دارد سخنان کریمی قدوسی اگر نگوییم بخشی از پازل رسانهای-تبلیغاتی علیه اصلاحطلبان است، حداقل منافع کسانی که چنین مطلوبی دارند را خواسته یا ناخواسته تأمین میکند.
تهمت نخنما شده «براندازی» به اصلاحطلبان که از مجلس ششم به بعد هر روز در شکل و شمایلی رخ مینمود در ماههای بعد از انتخابات سال 88 به اوج خود رسید. در آن ایام شماری از اصولگرایان از سر دلسوزی و شماری از سر مچگیری و فضاسازی از اصلاحطلبان میخواستند نسبت خود را با براندازان روشن کنند. در این میان استدلال اصلاحطلبان که «هر معترضی، برانداز نیست»، به همنوایی و همراهی با ساختارشکنان حمل میشد. حالا اما اصلاحطلبان زمان و زمانه را نه تنها برای اعلام زاویه خود با براندازان را مناسب دیدهاند، بلکه به کرات تأکید میکنند مادام که اصلاحات هست، جایی برای برانداز و براندازی نیست. چنانکه دوشنبه همین هفته جاری مصطفی تاجزاده یا همان «آقا مصطفیِ» اصلاحطلبان که بعد از انتخابات سال 88 بازداشت شد و 7 سال بعدی را در حبس گذراند، تأکید کرد: «علت اینکه سرنگونطلبان میگویند اصلاحطلبان یا باید به براندازان بپیوندند یا باید چنان بدنام شوند که از سپهر سیاسی کشور حذف شوند، این است که معتقدند تا اصلاحات در جامعه زنده است و تا حرف خاتمی در افکار عمومی پذیرش دارد، نه انقلاب در ایران شکل میگیرد و نه کشورهای خارجی میتوانند در آن دخالت کنند.» سخنانی که در ماههای اخیر بویژه اعتراضهای دی ماه سال گذشته به صورت جدی از سوی اصلاحطلبان مطرح شد تا این حرف را به جامعه منتقل کند که اصلاحطلبان امروز نه مترادف و نه متضاد براندازی بلکه نقیض آن
هستند.
مرتضی گل پور
خبرنگار
شنبه پیش روحانی به غرب هشدار داد؛ اما کشور یا سیاستمدار غربی نتوانست از آن ابزاری بسازد و علیه خود ما به کار ببرد.
رئیس جمهوری در کنفرانس رؤسای مجالس 6 کشور، غرب را به آوارشدن مواد مخدر و تروریستها بر سرش تهدید کرد. هشدار روحانی از این قرار بود: « به تحریمکنندگان هشدار میدهم اگر تواناییهای ما در مبارزه با مواد مخدر و تروریسم در خاستگاه آنها ضربهای ببیند؛ شما نخواهید توانست از زیر آوار مواد مخدر، پناهجویان و بمبها و ترورها به سلامت خارج شوید.» پس از بیان این سخنان، حتی تندروترین رسانهها و سیاستمداران، منطقهای، اسرائیلی یا امریکایی هم نتوانستند از این سخنان گزک بسازند و بر سر ایران و کشورهای طرفدارش بکوبند، چه بسا حتی کارشناسان و ناظران مخالف ایران هم وقتی به این سخنان رسیدند، اذعان کردند که ایران بواقع سدی بزرگ برای ورود تروریسم و مواد مخدر به غرب، بویژه اروپا است. از اینرو سخن روحانی و هشدار او، موجه و قابل پذیرش است. رصد چنین اظهاراتی، آن هم در شرایطی که مخالفان ایران هر لحظه مترصد به دست گرفتن یک گزک و فضاسازی علیه ایران هستند، معانی بسیاری دارد. همین چند هفته پیش بود که اظهارنظر یک نماینده عضو جبهه پایداری درباره گرین کارت، مورد استفاده ترامپ قرار گرفت و او با استناد به آن، بار دیگر فضای جدیدی را علیه توافق هستهای گشود.
این نمونه و نیز سابقه شعاردرمانی در سیاست خارجی در سالهای گذشته، نشان میدهد که اگر امروز در مقابل ترامپ، ایران رئیس جمهوری متفاوت از روحانی میداشت، امروز چه فضای پرتلاطم سیاسی و رسانهای میتوانست پیش روی ملت ایران باشد.
این در حالی است که برخی معتقدند روحانی تغییر کرده است و او کمتر مانند گذشته اصلاحطلبانه سخن میگوید. اما نکته اینجاست که روحانی همچنان «یک حقوقدان» است. این حقوقدان و دولت او، بسته به تغییرات غرب و تفاوتهای سیاستهای اروپا و امریکا، لحن و کلام خود را تغییر میدهند، اما در همه این موارد این هوشیاری سیاسی را دارند که خود، بهانه تازهای به دست دشمنان و مخالفان کشور ندهند.
هشدار شنبه پیش روحانی، تنها تهدید او برای غرب و امریکا نبود. در ماههای پس از خروج امریکا از برجام، او با لحنی متفاوت نسبت به دولت نخست خود با این سردمداران این کشور سخن میگوید. اما این سخن گفتن، برخلاف سالهای گذشته، به گونهای است که اجازه نمیدهد از این طریق، پرونده سیاسی و فضای رسانهای تازهای علیه ایران باز شود. همه اینها، تنها یک دلیل دارد و این دلیل همان است که روحانی در سال 92 گفت: «من یک حقوقدان هستم.»
علی رضایی
خبرنگار
«روز دانشجو» که 10 روز گذشته فضای دانشگاههای سراسر کشور را تحتالشعاع قرار داده بود، سپری شد. نکته قابل تأمل برای محافل سیاسی و رسانهای این بود که اگرچه سخنرانی مسعود پزشکیان نایب رئیس مجلس در تبریز نا تمام ماند یا برخی میهمانان همانند حسامالدین آشنا به دشواری سخنرانی خود را به پایان بردند، سه نامزد رقیب و البته ناکام حسن روحانی، در دانشگاههای بزرگ تهران میدان داری کردند. روز یکشنبه 17 آذر دانشگاه شهید بهشتی میزبان سید ابراهیم رئیسی تولیت آستان قدس رضوی بود و سعید جلیلی و محمدباقر قالیباف میهمان دانشگاه تهران. اگرچه از رقیب انتظاری نبود جز اینکه بگوید اگر او رئیس جمهوری میشد، دلار به 5 هزار تومان میرسید، اما شاید فضای بعد از انتخابات ایجاب میکرد با نگاهی مهربانتر به نامزدی که به نفع نامزد دیگر کنار رفته است، نگریسته شود. اما سید ابراهیم رئیسی مشعوف از تشویق حضار و فضای امنی که بر سخنرانیاش حاکم بود، در پاسخ به سؤالی درباره انصراف محمدباقر قالیباف به سود او گفت که «ایشان (قالیباف) ابتدا قصد حضور در انتخابات را نداشت؛ اما چون سابقه حضور در انتخابات را داشت، ما گفتیم که از حضور هیچ کس جلوگیری نمیکنیم.» رئیسی سپس به گفتوگوی سعید جلیلی با خود پرداخت و گفت: «جلسهای با آقای جلیلی داشتیم که گفت اگر شما بیایید، من نمیآیم. آقای قالیباف هم گفت من به انتخابات میآیم و تا آخرین مناظره حضور خواهم داشت. بعد به نظرسنجیها نگاه میکنیم. اگر رأی من پایینتر بود، کنار میروم.» تولیت آستان قدس رضوی با تأکید بر اینکه «من به هیچ کدام از کاندیداها نگفتم شما نیایید تا من بیایم» ادامه داد: «آقای قالیباف بعد از مناظره سوم کنار رفت. البته دوستان ستاد درباره کنار رفتن ایشان حرف داشتند و میگفتند، نگذارید ایشان کنار برود، حتی آقای میرسلیم هم قبل از انتخابات تماس گرفت و گفت، برخی میگویند به نفع شما کنار بروم که من گفتم آنچه صلاح میدانید، عمل کنید و ایشان هم کنار نرفت.»
اولین توضیح سید ابراهیم رئیسی درباره انصراف قالیباف، با واکنشهایی هم همراه شد. اگرچه شماری طعنه او به کاهش قیمت دلار را دستمایه کردند از جمله غلامعلی جعفرزاده ایمن آبادی که گفت: «آقای رئیسی فرمود خدا رحم کرد که رئیس جمهوری نشد! من هم میگویم واقعاً خدا رحم کرد که رئیس جمهوری نشد! چون اگر میشد، معلوم نبود با چند من عسل تتلو را به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد میبایست هضم و تحمل میکردیم!» اما تندترین واکنش ساعتی بعد از انتشار اظهارات رئیسی از سوی حسین قربانزاده، مشاور محمدباقر قالیباف مطرح شد. او در گفتوگویی، با بیان اینکه «ما هم تأیید میکنیم که آقای قالیباف شخصاً نمیخواست در انتخابات حضور پیدا کند و در واقع اتفاقاتی افتاد» گفت: «درباره آقای قالیباف دو نکته وجود دارد؛ یکی ورود به انتخابات و دیگری انصراف. ورود به انتخابات همان جعبه سیاهی است که میگوییم چرا اصلاً آقای قالیباف در انتخابات حضور پیدا کرد؟» او خواهان بازگشایی این «جعبه سیاه» شد و سپس نتیجه نظرسنجیها که از سوی رئیسی مورد اشاره قرار گرفته بود را به چالش کشید و گفت: «در هیچ نظرسنجی معتبری مانند نظرسنجی دانشگاه تهران که حتی دو روز قبل از رأیگیری، نتیجه انتخابات را با ۷ دهم درصد اختلاف پیشبینی کرده بود، و چند نظرسنجی مشابه دیگر، در طول انتخابات هیچ روزی نبود که کسی غیر از آقای قالیباف نزدیکترین کاندیدا به آقای روحانی باشد.» او از این مقدمه استفاده کرد تا بگوید: «پیشبینی این بود که اگر آقای قالیباف میماند، اختلاف آرا کمتر بود و حتی پیشبینی میشد که به دور دوم برود ولی این اتفاق نیفتاد.» قربانزاده همچنین ادعا کرد بخشی از آرای قالیباف بعد از انصراف به سید حسن روحانی ریخته شد و رئیسی از این آرا بهرهای نداشت؛ در حالی که اگر رئیسی کنار میرفت، رأی او به سبد قالیباف ریخته میشد. هنوز محمدباقر قالیباف به این سخنان واکنش نشان نداده است؛ اما با مروری بر مواضع او بعد از انتخابات بعید به نظر میرسد در این باره واکنش مستقیمی داشته باشد. چه قالیباف در ماههای اخیر انتقادات را بیشتر متوجه جریان اصولگرا بویژه لایه سنتی آن دانسته و کمتر وارد مصادیق شده؛ هرچند با نشانیهایی که او میدهد یافتن مصداق خیلی کار دشواری نیست. به هر روی هر چه هست، زخم انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم برای اصولگرایان ناسورتر از آن است که با «شورای وحدت» و نسخههای اتحاد درمان شود.
ماجرای انصراف قالیباف و آن گونه که قربانزاده میگوید ثبت نام او، هنوز ناگفتههای زیادی دارد و با همین اشارات یادآور شایعاتی میشود که یک سال و نیم پیچیده بود.شایعه نخست درخواست یکی از سرداران نظامی نام آشنا از قالیباف برای کاندیداتوری و شایعه دیگر نامهای که در خلال یک سخنرانی انتخاباتی به قالیباف داده و وی به گفته محمد مهاجری «انصرافانده» میشود. هرچه هست گویا برای سید ابراهیم رئیسی و حامیان فکری و سیاسی او خیلی خوشایند نیست که به آن روزها برگردند. آن هم در شرایطی که محمدباقر قالیباف و حامیان او چیزی برای از دست دادن ندارند.
تفلیس مقصد زیبایی که نباید رفت
تفلیس مقصد زیبایی برای گردشگری است، اما به میان آمدن مسائلی برخلاف این زیبایی سبب شده است تا وزارت امور خارجه از ایرانیان بخواهد تا اطلاع ثانوی از سفر به گرجستان خودداری کنند؛ چشم بر همه جاذبههای پایتخت این کشور آسیای میانه فروبندند و از گرفتن عکس یادگاری روی پل صلح تفلیس صرفنظر کنند.
همه چیز از بازگرداندن یا به اصطلاح مفهومتر «دیپورت» بیش از 200 گردشگر ایرانی آغاز شده است. گردشگرانی که به روایت برخی منابع آگاه بعضیشان بلیت و برنامهای برای بازگشت نداشتهاند. در این میان انتشار تصاویری از ماجرای یک زن ایرانی که از ترکیه عازم گرجستان بوده و پس از ضرب و شتم و بازداشت به ترکیه بازگردانده شده است بر ابهامات ماجرا افزود. فارغ از دلایل پشت پرده این ماجرا وزارت امور خارجه ایران اعلام کرده است که سیاستش درباره همه ایرانیان در همه نقاط جهان حمایت از حقوق مسلم آنها در قبال سایر دولتهاست. این رویکردی است که تاکنون با احضار سفیر گرجستان و دیگر پیگیریهای دیپلماتیک انجام شده است.
طرف دیگر ماجرا اما دولت گرجستان است که گفته میشود تنها در شش ماهه نخست سال 2018 میلادی از محل جذب گردشگران ایرانی به درآمدی 66 میلیون دلاری دست یافته است. درآمدی که صرفنظر کردن از آن به انگیزههای قوی نیازمند است. به روایت بعضی تأثیر فشارهای امریکا برای در انزوا قرار دادن ایران و به روایت بعضی ادعاها تخلفات معدودی از ایرانیان و از جمله انجام معاملاتی که گفته می شود احتمالاً مرتبط با موضوع پولشویی است. این گزینه دوم با توجه به اهمیت شفافیت اقتصادی و مبارزه با فساد است که در گرجستان برای پایین آوردن ضریب ریسک سرمایه گذاری پیگیری می شود.
لغو روادید با گرجستان از بهمن ماه سال 94 مهیا شد. همچنان که در مورد صربستان کشور اروپایی همسایه با کشورهای حوزه شینگن در شهریور 96 اتفاق افتاد. سکه دو رویهای که یک روی آن افزایش اعتبار گذرنامههای ایرانی و سهولت گردشگری برای اتباع ایران بود و روی دیگرش سوء استفاده گروههای مافیایی. گروههای مافیایی قاچاق انسان که به اسم فراهم آوردن امکان پناهندگی افرادی را در مقاصد اولیه حیران میکنند یا شرکتهایی که افراد را با سودای سرمایهگذاری، خرید مسکن و گردشگری بدون مدارک قانونی لازم به کشوری دیگر میکشانند. با صرفنظر از بهانه جوییهایی که با اهداف سیاسی ممکن است رخ داده باشند، تفلیس و بلگراد برای ایرانیان زیبا میمانند اگر ایرانیان به مسئولیت اجتماعی بیشتر بها دهند و تا فراهم بودن احترام و اعتنای مسئولان کشورهای مقصد به حقوق مسلمشان از سفر به آنها خودداری کنند.
مریم سالاری
خبرنگار
دونالد ترامپ، رئیس جمهوری امریکا آماده نشان دادن قدرت حداکثری کشورش برای تحت فشار قرار دادن ایران است. نکته اینجاست هنگامی که او برای زورآزمایی قدرتش، مدیر بلندپایه یک شرکت بزرگ چینی را آن هم در بحبوحه جنگ تجاری با این رقیب بزرگ اقتصادی به بهانه نقض تحریمهای ایران دستگیر میکند، یعنی ریسک گشودن جبهه یک جنگ دیپلماتیک دیگر با بزرگترین متحدان تجاری خود در جهان را هم به جان خریده است. امریکا در حالی کانادا را مأمور به دستگیری «منگ وانژو»، مدیر مالی شرکت هوآوی به اتهام دور زدن تحریمهای ایران کرده که پیشتر بیشترین مجازات شرکتهای تجاری ناقض تحریمهای ایران از جمله مدیران بانک فرانسوی «بیانپی پاریباس» و «کومرزبانک آلمان»، «کردیت سوئیس» یا بانک «توکیو میتسوبیشی ژاپن»، قرار گرفتن در فهرست نقض تحریم و جریمههای میلیاردی بوده است و امریکا برای مدیران هیچ یک از آنها دستور دستگیری بینالمللی صادر نکرده بود. اما حالا کانادا درخواست امریکا برای استرداد «منگ وانژو» را اجابت کرده و قرار است او در امریکا به محاکمه کشیده شود، این استرداد محل یک جنگ حقوقی بزرگ خواهد بود که میتواند ابعاد جنگ اقتصادی و سیاسی واشنگتن و پکن را عمیقتر کند. این تنها «چین» نیست که با گروگانگیری امریکایی، گردی به خاطرش نشسته است و با وقوع این رویداد، انگیزههای خود را برای پا پس کشیدن از معرکه جنگ تعرفهها با امریکا از دست رفته میبیند، چه کشورهای اروپایی هم که در مواجهه با کارشکنی امریکا در مسیر اجرای برجام، شمشیر خود را از رو بستهاند، راهکارهای نجات این توافق را در معرض خطرآفرینی ترامپ میبینند.
طرح اتحادیه اروپا برای ایجاد سازوکار ویژه خود تحت عنوان «اس پی وی» برای دور زدن تحریمهای امریکا نیازمند ریسک پذیری حداقل یکی از کشورهای اروپایی است. گرچه واشنگتن عملیات نجات اروپا را «ببر کاغذی» خوانده اما کمتر کسی تردید دارد که عهدهدار شدن مسئولیت میزبانی کانال یاد شده و ریاست آن منوط به تن دادن کشورها و اعضای اروپایی درگیر این موضوع، به موقعیتی است که امریکا از همین حالا با تهدید به تحریمهای جدید برای آن خط و نشان کشیده است.
با وجود اینها به نظر میرسد با قرار گرفتن فرانسه و آلمان که قرابتی تاریخی با امریکا دارند، در نقطه عزیمت پیگیری و اجرای طرح مالی حفظ برجام، جدال دیپلماتیک متحدان دو سوی آتلانتیک وارد فاز جدیتری شود. جدالی که در آن چین و روسیه هم در کنار اروپا ایستادهاند تا ترامپ که این روزها خود را تنهاتر از همیشه میبیند، برای رسیدن به خواستههایش دست به گروگانگیری بزند.