
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

شهر در ترازوی انتظارات شهروندان
حمیده امینی فرد
گزارش نویس
شما بهعنوان یکی از آن چند میلیون نفری که محل زندگیشان را در فرمها و در گفتوگوهای اجتماعی «تهران» معرفی میکنند، در این کلانشهر در چه طبقه و کلاس اقتصادی و اجتماعی قرار میگیرید؟ آیا معلم اید؟ یا نه پزشک، کارمند، کارگر و ... اگر شغلتان را نادیده بگیرید، در گروه سالمندان یا شاید هم جوانان و ممکن است در جامعه معلولان و بیماران خاصی قرار بگیرید که تهران از زاویه دید آنها، فقط یک شهر برای امرار معاش نیست! تهران شاید برای بعضیهایمان یک شهر فراتر از انتظاراتمان باشد، اما قطعاً برای خیلیهای دیگر تنها یک قاب عکس خالی از کلانشهری است که مدتها در انتظار پر شدن تصویر رؤیایی که نه! واقعی از زندگی است که از آنها دریغ شده است. آنهایی که میپرسند چرا در شهری که سالهاست، همه وجودشان را به عاریه گذاشتهاند، خبری از یک زندگی راحت و بیدغدغه نیست. در مقابل، اما عدهای هم تهران را یک شهر ایده آل برای زندگی میدانند. انتظارشان شاید از یک شهر، تعلق خاطر به گذشتهای باشد که قدم زدن در خیابانهای قدیمی را برایشان دلپذیرتر میکند. با این همه انتظار خیلیها از یک شهر، همان انتظاری است که استانداردهای جهانی تعیین کرده است. فضای آموزشی استاندارد، وضعیت بهداشت و سلامت مطلوب، حملونقل عمومی گسترده و با کیفیت، محیط زیست عالی، مسکن مناسب، کالاهای مصرفی در دسترس و خدمات تفریحی عمومی تنها بخشی از شاخصه هایی است که موجب میشود شهری مثل وین برای هشتمین سال پیاپی در رتبه اول رتبهبندی بهترین شهرهای جهان بنشیند. بنابراین باید ایدهآلهای ذهنیمان را از یک شهر کنار بگذاریم، فهرستی از شاخصهای طبیعی پیش رویمان است تا تهران را از دریچه این شاخصها نگاه کنیم و بعد، از خودمان بپرسیم آیا در شهری مورد انتظار زندگی میکنیم یا پایتختمان با ایدهآلهای جهانی فاصله زیادی دارد. ما بهعنوان یک مغازه دار، راننده تاکسی، زن خانه دار، کتابدار، حسابدار، پاکبان، تطهیرکننده و مهندس کدام مان تهران را یک شهر مطلوب برای زندگی میدانیم؟!
یادداشت
دسترسی برابر به خدمات سلامت
مصطفی معین
رئیس فرهنگستان
علوم پزشکی
از نظر من در «شهر دوستدار پزشک»، هم شهروندان باید دسترسی برابر به خدمات سلامت داشته باشند و هم پزشکان احساس مفید و مؤثر بودن در حفظ سلامت جامعه شهری و بهبود بیماران بکنند. پزشکی حرفهای همراه با مسئولیت اخلاقی است و پزشک خود را متعهد میداند که در هر شرایطی حقوق و منافع بیماران و سلامت مردم را بر خود مقدم دارد. بنابراین در کلانشهر بدقوارهای مانند تهران که در دسترسی اهالی شمال و جنوب شهر به امکانات بهداشتی و پزشکان نابرابری، شدید و تبعیضآمیز وجود دارد، هم تعرفههای خدمات پزشکی نازل است و هم بسیاری از بیماران زیر خط فقر هستند و توان پرداخت آن را ندارند، پوشش بیمهها نیز ناکارآمد و ناکافی است، زاغهها و حاشیههای غیربهداشتی و محروم هم شهر را احاطه کرده است، آلودگی هوا و صوتی و محیطی در بیشتر روزهای سال شهروندان را رنج میدهد و دردمندان را به بیمارستان میکشاند، ترافیک سنگین خیابانها و نقض مقررات رانندگی وقتها را تلف میکند، گسستگی از طبیعت و کمبود فضای سبز در بیشتر قسمتهای شهر خود را نشان میدهد، برنامههای مدیریت شهری حمایتگر سلامت و بهداشت عمومی و کادرهای پزشکی نیست، رفتارهای پرخطر مانند دود کردن سیگار و مواد اعتیادآور رو به گسترش است، سبک زندگی از نظر نوع تغذیه و کمبود تحرک ناسالم است، فقدان سواد سلامت کیفیت زندگی را تقلیل میدهد، عوامل مختلف اجتماعی سبب بروز و شیوع بیشتر بیماریها شده است، بهداشت روانی و امید اجتماعی در سطح نازلی قرار دارد، خشونت در گفتار و مناسبات اجتماعی رو به افزایش و رواداری رو به کاهش است و در فعالیتهای سیاسی- اقتصادی و سیاستهای توسعه هم به محوریت مقوله سلامت کم توجهی و بیتوجهی وجود دارد و...، نمیتوان از شهر دوستدار پزشک و سلامت صحبت کرد. نه پزشکان و نه شهروندان دوستدار چنین شهری نیستند، هرچند که هنوز حرمت و منزلت جامعه پزشکی با وجود بدآموزیهای سیمای ملی از سوی مردم رعایت میشود و از رتبه بالایی نزد افکار عمومی برخوردار است. اگر بخواهم خلاصه کنم، نمیتوان بین شهر دوستدار پزشک با شهر دوستدار سلامت تفکیک قائل شد و برای رسیدن به چنین شهر سالم و مطلوبی نیازمند عزم جدی دولت، همکاریهای بین بخشی، آموزشهای عمومی برای تقویت فرهنگ شهرنشینی و آگاهی نسبت به حقوق شهروندی و مشارکت عمومی است.
تهران شهری فقط برای افراد سالم!
کامران عاروان
مدیرعامل جامعه معلولان ایران
من به نمایندگی از جامعه معلولان به این سؤال که آیا تهران شهر مورد انتظار معلولان است، پاسخ منفی میدهم. چراکه معتقدم اصل زندگی اجتماعی ایجاب میکند که همه در شهر حضور و مشارکت برابر داشته باشند. مشارکت در همه حوزهها از اجتماعی گرفته تا اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و این یعنی باید همه از حقوق شهروندی یکسان برخوردار باشند. این نگاه البته مختص جامعه معلولان نیست. زیست اجتماعی برابر و دسترسی به امکانات عمومی و خصوصی شهری باید برای همه افراد فراهم باشد. وقتی میگوییم «تهران، شهری برای همه!» دقیقاً بر همین دیدگاه تأکید داریم. زیرساختها و بستر مناسب برای زندگی راحت در شهر برای همه افراد. نه اینکه به خاطر کمبود امکانات و خدمات شهری، بار مسئولیت عدهای بر دوش خانواده و دیگران باشد و شهر در قبال آنها تعهدی نداشته باشد. وقتی فرد معلول نتواند براحتی از خانه خارج شود یا از خیابان عبور کند و نگران امنیت خودش باشد، یعنی باید یک نفر دیگر به کمک او بیاید و این موضوع هزینه بیشتری را به او و خانوادهاش تحمیل میکند. باید بدانیم که زندگی اقتصادی یک فرد معلول، نسبت به یک فرد سالم هزینه بیشتری دارد. در عین حال که این فرد مثل یک شهروند عادی، باید عوارض و مالیات بپردازد، اما در مرحله دریافت خدمات، دسترسی او به امکانات شهری مثل یک فرد سالم است که با محدودیتهای زیادی مواجه است و این یعنی تهران شهری برای افرد سالم نه برای همه! همه یعنی افراد دارای معلولیت، زنان باردار، سالمندان، بیماران خاص و....تهران بواسطه پایتخت بودن و مهاجر پذیری، میزبان تعداد بیشتری از افراد دارای معلولیت است. براساس آمار سال 98، حدود 194 هزار نفر معلول (ساکن یا غیرساکن) در تهران اعلام شدهاند که بیش از هر استان دیگری بوده است. بنابراین تهران در این زمینه باید پیشرو باشد. اما متأسفانه ما هنوز بهنقطه ایدهآل نرسیدهایم و شاید بتوان گفت در حوزه مناسبسازی و فرهنگسازی اجتماعی برای معلولان تنها 50 درصد جلو رفتهایم. البته که درحوزه قوانین و مقررات، هیچ خلأیی نداریم، ما قانون حمایت از حقوق افراد دارای معلولیت را داریم که فصلهای متعددی دارد، اما مسأله مهم اجرای این قوانین است. ما باید از بحثهای شعاری و تبلیغاتی یک روز خاص بیرون بیاییم و به بحثهای اجرایی با کیفیت بپردازیم. البته نباید از انجام اقدامات متضادی که در راستای فرهنگسازی انجام میشود هم غافل شد، وقتی میگوییم مناسبسازی حملونقل عمومی، یعنی نباید از ساخت آسانسور در مترو جلوگیری کنیم و آن را کاری هزینه بر بدانیم. درشرایطی که یک فرد دارای معلولیت نمیتواند از پلههای مترو پایین برود.
تهران، شهر دوستدار کودکان است؟
سام بوربور
مدیرعامل انجمن دیده بان حقوق کودک
از نامگذاری اولین شهر دوستدار کودک بیش از دو دهه در دنیا و یک دهه در ایران میگذرد. شهر دوستدار کودک با هدف تأکید، جلب توجه و احقاق حقوق کودکان در برنامههای شهری قرار گرفت. کودکان بهعنوان گروهی صاحب حق که در دفاع از خود ناتوانند یک سوم جمعیت شهرها را تشکیل میدهند. آنها نیازمند توجه ویژه اندیشمندان و حاکمان بوده و هستند. از اینرو به مرور تصویب اسناد بینالمللی نظیر پیمان نامه جهانی حقوق کودک و به تبع آن در دست قرار گرفتن برنامههایی همچون شهر دوستدار کودک با الزامی دوستانه برای حاکمان جهت توجه و احقاق حقوق کودکان به مسیری برای تغییر وضع موجود کودکان بدل شد. باید گفت شهر دوستدار کودک به خودی خود برنامهای قابل توجه و محرک به سوی اجرای مفاد پیمان نامه است ولی واقعیت این است که آنچه در ایران تحت عنوان شهر دوستدار کودک وجود دارد، شعاری و با استانداردهای کشورهای پیشرفته فاصله بسیار دارد. شهر برای آنکه دوستدار کودک باشد نیازمند بسترهایی است که رعایت شاخصهای این مقوله را ممکن کند. بدون شک اولین بستر، شناخت و درک صحیح قانونگذار و دولت نسبت به کودک است. آنها باید اعتقاد داشته باشند که تصویب بودجه در حوزه کودک هزینه نیست و سرمایهگذاری است. آنها باید بپذیرند که آینده نیازمند اولویت دادن به کودک است. آنها باید بدانند مسائل اجتماعی نباید با تصمیمات امنیتی و... تحت الشعاع قرار گیرد. باید گفت با اینکه ما ایرانیها ذاتاً کودکان را دوست داریم در هیچ یک از سطوح چه دولت و چه خانواده برای آموزش و رشد کودکان برنامهای در دست نداریم. سیستم آموزشی ما معیوب و غیررایگان است. بسیاری از مدارس فرسوده و معلمان زیر خط فقر حقوق میگیرند. بهداشت کودکان غیررایگان و دسترسی به خدمات بهداشت و درمان و آموزش برای بسیاری از کودکان مهیا نیست. فشارهای اقتصادی تعدادی از کودکان را برای کار راهی خیابان یا کارگاههای زیرزمینی میکند. کودکان کارِ خیابان برای آراستن مبلمان شهری در چهارراهها دستگیر میشوند و ساعتها و روزها اشک ریزان در خوابگاههای بهزیستی بهصورت غیر استاندارد نگهداری میشوند. بهزیستی بودجه کافی برای نگهداری استاندارد کودکان بی و بد سرپرست ندارد. کارکرد خود را از دست داده و به جای پناهگاه حکم اجباری را پیدا کرده است. پیمانکاران شهرداری برای جمعآوری پسماند کودکان را به داخل سطلهای زباله فرو میکنند، در امور عمرانی، خدمات شهری و... سختترین کارها را کودکان انجام میدهند. در معماری و شهرسازی فضاهای شهری به ندرت کودک در اولویت قرار میگیرد. در ناوگان حملونقل شهری کودک دیده نشده. در شهر نظر، عقاید، تصمیم و مشارکتی از کودک دیده نمیشود، پارک، اماکن بازی با امنیت کافی و وسایل بازی متناسب با مراحل رشد کودک، محل عبور و مرور امن در خیابان، مبلمان شهری مناسب و دسترسی به امکانات ورزشی کافی و تأمین سرپناه مناسب برای زندگی انجام نشده و نمیشود. کودکان بسیاری در معرض خشونت و سوءاستفاده هستند. آلودگی بیش از حد هوا و نقص در قوانین حمایتی از کودک همگی به ما میگوید سنجش میزان کودک مداری در تهران و ایران بسیار پایین است و تهران شهر دوستدار کودک نیست.
کلاسهای درسی کارآمد با شهری آرام
زهرا علی اکبری
معلم
واژه جامعه انسانی در مقیاس شهر زمانی معنا میگیرد که جمعیتی از افراد در مکانی با جغرافیای مشخص و فرهنگ مشترک گرد هم آمده و در بستر آمد و شدهای شهری روزگار سپری میکنند. در این جامعه به سبب گستردگی و تنوع در زمینه عرضه و تقاضا، دامنه وسیعی از طیفهای شغلی متعدد وجود دارد که هر حرفه درجریان سیال جامعه به کسب و کار و ارتقای چارچوبهای معیشتی، حرفهای و تخصصی خود میپردازد.بدین سبب جوامع شهری و متولیان آن در راستای فراهمآوری زندگی سالم در شهری سالم برنامهریزیها و اقداماتی را در نظر میگیرند تا آرامش و آسایش اجتماعی را بهدنبال داشته باشد. در این میان معلمی یکی از بارزترین و آشکارترین مشاغلی است که به سبب گروه هدف و جامعه مخاطبانی که دارد در مسائل رفاهی و خدمات شهری باید مورد توجه بیشتری قرار بگیرد. مدارس از جمله مراکز شهری هستند که همراه با سایر بخشهای دولتی و غیر دولتی در اکثر روزهای هفته باید به فعالیت بپردازند. بنابراین خواسته و ناخواسته کارکنان آموزشی و اجرایی مدارس هر روز بهطور مستمر در محیط شهری حضور دارند و تأثیراتی را از پیدا و نهان آن میگیرند.معلمی که هر روز صبح خانه را به قصد آموزش دانشآموزان ترک میکند در مسیر رسیدن به مدرسه در بافت شهر با مسائل و اتفاقات زیادی رو به رو میشود. از لحظهای که میخواهد از ماشین شخصی یا وسیله نقلیه عمومی استفاده کند تا آلودگیهای صوتی و هشدارهای بحران آلودگی هوا. بدون تردید معلمی که بدون دغدغه و استرسهای ناشی از مصایب شهری و شهروندی وارد کلاس درس میشود یاددهی اثربخش تری دارد نسبت به معلمی که در میان ناسالمی هوا و شلوغی نابسامان شهری وارد کلاس درس خود شده است.
در حالی که کلاس درس میتواند مکانی شگفت انگیز برای یادگیری، مهارت آموزی و معاشرت و تعامل اجتماعی باشد، معلمی که از میان شهری به هم ریخته وارد کلاس میشود گاهی اوقات آنقدر احساس طاقت فرسایی میکند که نمیتواند آن شگفت انگیزی را به بار بنشاند. تحقیق انجام شده توسط دکتر کیمبرلی شونرت-رایچل، روانشناس کاربردی توسعه و مدیر مشارکت یادگیری زودهنگام انسانی در دانشگاه بریتیش کلمبیا، نشان میدهد که این طغیان طاقت فرسایی میتواند منجر به فرسودگی عاطفی و فرسودگی شغلی در بین معلمان شود و بر انگیزه شغلی و توان آنها نیزتأثیر بگذارد. معلمی که با استرس از ترافیک، صدا، نبود بموقع وسایل نقلیه عمومی و... به کلاس درس میآید در فرایندی ناخودآگاه استرس خود را به دانشآموزان و آنان نیزبه دیگران منتقل میکنند.خوشبختانه، همان فرایندی که باعث انتقال استرس در کلاس میشود، میتواند منجر به گسترش تأثیرات مثبت تری مانند انگیزه بخشی، بیان پرانرژی، یادگیری کارآمد و نشاط و سرزندگی شود. وقتی صحبت از ایجاد آرامش در کلاس میشود، این بدان معناست که معلمان این فرصت را دارند که محیط یادگیری خود را برای دانشآموزان امن و آرام کنند، فقط با احساس امنیت و آرامش بیشتر.بخشی از این احساس را باید در تجهیزات و مناسبات بیرونی مدرسه و خانه برای معلمان و دانشآموزان فراهم کرد. شهری که آرامش و پاکیزگی و حقوق شهروندی داشته باشد، نسل جوان مؤثرتر و با نشاط تری خواهد داشت.
شهری غیرقابل برنامهریزی
کامبیز نوروزی
حقوقدان
تهران سالهاست به شهری آشفته و تقریباً غیرقابل برنامهریزی تبدیل شده است.
بحران اصلی تهران از اوایل دهه هفتاد آغاز شد که شهردار وقت تهران، غلامحسین کرباسچی، با نگاهی کوتاه مدت برای جبران کمبود بودجه شهرداری گزینه غیرقانونی موسوم به تراکم فروشی را انتخاب کرد و پایهگذار فروپاشی نظم حقوقی و برنامهریزی شهر تهران شد. این اقدام غیرقانونی و غیرقابل مهار و نظارت در دوره شهرداری محمدباقر قالیباف ادامه یافت و به شکل گستردهای توسعه پیدا کرد.
محصول این شیوه مدیریت غیرقانونی و غیرکارشناسی و مخرب، نهایتاً این شد که تهران به دستمایه صاحبان سرمایههای خرد و کلان بخش ساخت و ساز بدل شد. به عبارت دیگر بجای آنکه منافع عمومی و حقوق شهروندان مبنا و هدف برنامهریزی شهری باشد، منافع سرمایهگذاران بخش ساختمان در ائتلاف نانوشته با مدیریت شهر خوان گسترده تهران را بلعید. در چنین شرایطی طبیعی است که جای چندانی برای حقوق شهروندان باقی نمیماند و منافع شهر و شهروندان به تابعی از متغیر منافع سازندگان و مدیریت شهری بدل میگردد.
برای مدیریت شهری توان برنامهریزی چندانی باقی نمانده است، زیرا مدیریت شهری مستمراً عقبتر از مشکلات و بحرانهای شهری است.
شهرداری تهران فاقد منابع مستقل درآمدی پایدار و کافی است. دولت بهدلیل تمایل به حفظ قدرت خود بر شهر و منابع قدرت ناشی از شهر، تمایلی به واگذاری بخشی از منابع درآمدی به شهرداری ندارد. مدیریت شهری اما گران است. از سوی دیگر تراکم فروشی در حدود سه دهه گذشته، پایه نظم حقوقی در تهران را از بین برده است. توزیع ساختمانهای مسکونی، تجاری و اداری و توزیع جمعیت تقریباً از هیچ قاعده شهرسازی و برنامهریزی شهری و هیچ نظم حقوقی تبعیت نکرده است. هرکس که پول داشته و توانسته با مدیریت شهری کنار بیاید، هرکجا، هربنایی را با هر کاربری که مایل بوده تولید کرده است. از مالهای عظیم تا مجتمعهای مسکونی، بیهیچ قاعده در همه جای شهر پراکندهاند. اینها بناهایی هستند که تا دهههای طولانی سربار تهران هستند و خواهند بود.
ارمغان این آشفتگی، سقوط حقهای اساسی ساکنان تهران است که در قالب استانداردهای شهری تعریف شدهاند. هوایی که در بیشترین روزهای سال آلودگی خطرناک دارد. ترافیکی که عمر آدمها در آن تلف میشود. ایمنی پایین ساختمانها در برابر زلزله و آتشسوزی و آبگرفتگی براثر فشردگی مجتمعهای ساختمانی در کوچههای چند متری، کمبود شدید فضای سبز، از بین رفتن حلقه طبیعت پیرامون شهر تهران بهدلیل ساخت و سازهای غیرقانونی و بسیاری مسائل دیگر که در این مختصر نمیگنجد.
تهران، با همه زیبایی اش، با همه امکانات مختلف شغلی و تفریحی و بهداشتی و پزشکی و فرهنگی و علمی که در خود نهفته دارد، شهر بحران است. شهری است که در آن باید به مشکلاتش عادت کرد. عادت کرد به هوای آلوده مرگ زایش. عادت کرد به خیابانهایی که ساعتهایی را بیرحمانه میبلعند. عادت کرد به سیمانها و آسفالتهای سیاهش که رنگی از طبیعت ندارد. عادت کرد به موشهای جویهایش. عادت کرد به ساختمانهای بیقواره بیهویت و دل آزارش. عادت کرد به سودجوییهای نامشروع سرمایه دارانش که هر روز شهر را بهخاطر منافع بیشتر به تسخیر خود درمیآورند. عادت کرد به حقوق پایمال شده ساکنانش.
تا اطلاع ثانونی از مدیریت شهری تهران نمیتوان انتظاری داشت جز اینکه در قربانی کردن تهران حداقل کمتر شتاب کنند.
مشکلی به نام شکاف طبقاتی- فضایی پایتخت
حسین ایمانی جاجرمی
جامعه شناس
افراد مختلف حسب موقعیت اجتماعی و منافع خود، نگاه، رویکرد و انتظارات متفاوتی از شهر دارند. برای مثال ماشین رشد شهر متشکل از صاحبان املاک و توسعه دهندگان مستغلات شهر را بهعنوان یک کالا و فرصتی برای کسب درآمد بیشتر میبینند و برای همین انتظارشان از دستگاههای اداره کننده شهر این است که فرایند خرید و فروش شهر را برای آنها تسهیل کنند تا سودشان تضمین و میزان آن در افزایش باشد. این دسته در کنار خود جماعتی از مدیران، متخصصان اقتصادی، معماران، مهندسان و برنامه ریزان شهری را هم دارند که آنها را در اداره کسب و کارشان در توسعه کالبدی و ساختمانی شهر کمک میکنند. از آن جایی که چنین فعالیتهایی برای شهرداریها درآمد ایجاد میکنند و در نتیجه در منافع شریک هستند تلاش میکنند تا موانع را از سر راه ماشین رشد شهر بردارند و اقدامات آنها را تسهیل کنند.
در کنار این دسته شهروندان عادی هم هستند که انتظار آنها از شهر متفاوت و تا حد زیادی متناقض با دسته اول است. آنها میخواهند در محله خود آرامش و امنیت داشته باشند. از امکانات و تسهیلاتی چون مدرسه، پارک، زمین بازی و مراکز خرید و درمانگاه و مانند اینها برخوردار باشند. آنها نگاهی اجتماعی به شهر دارند نه نگاهی اقتصادی، کاسبکارانه و فنی.
با این حال یک نکته مهم در شهر تهران تفاوت میان مناطق و محلات شهر از نظر منابع و امکانات و مسائل و مشکلاتی است که با آن درگیرند. از همین رو تفاوتهایی میان مناطق مختلف شهر از منظر نیازها و خواستهها وجود دارد که باید مدیریت شهری برای هر کدام سیاستها، برنامهها و طرحهای ویژهای را در نظر داشته باشند بویژه برنامه جامعی برای «فقرزدایی» لازم است که در آن مشارکت همه دستگاهها و سازمانهای مسئول در شهر تضمین شده باشد.
همه میدانیم که تهران به اصطلاح شمال و جنوب دارد که اشاره به بالای شهر و پایین شهر دارند. مناطق کم برخوردار شهر تهران که از قضا در قسمت جنوبی تهران هستند به توجه ویژه از سوی مدیریت شهری نیاز دارند.
مسأله نابرابری مناطق شهر در تحقیقات شهرداری تهران هم خود را نشان میدهد. برای مثال در تحقیقی بهنام«مسائل اجتماعی شهر و محله از منظر شهروندان تهرانی» که گزارش آن از سوی اداره کل مطالعات اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران در سال 1392 منتشر شده است نشان میدهد مهمترین یافته تفاوتهای مسائل و مشکلات میان مناطق بالا و پایین شهر است. این گزارش میخواسته تا به پژوهش درباره این پرسشها بپردازد که شهروندان تهرانی مسائل و مشکلات محله خود را چه میدانند؟ و تا چه حد آنها را مهم ارزیابی میکنند نتایج این تحقیق که حاصل پیمایش از 5 هزار نفر نمونه در تمامی شهر بود نشان دادند که در تجربه شهروندان، مسائل و مشکلات اجتماعی در مناطق کم برخوردار یا به اصطلاح پایین شهر شدیدتر است مردمان این مناطق مسائل و تنگناهای بیشتری را رویاروی خود میبینند. مهمترین این مسائل و مشکلات از نگاه یافتههای این گزارش را میتوان به شرح زیر بیان کرد: مشکلات اجتماعی: تراکم جمعیت، تجمع افراد بیکار، مزاحمتهای همسایگان و جز آن؛ تهدید ساحت خانواده: وجود خانوادههای بیسرپرست تا افزایش خیانت در روابط زناشویی؛ تنگناهای فرهنگی: کیفیت پایین مدارس، اختلافهای فرهنگی در میان ساکنان؛ درگیریها در حوزه اخلاقی: حضور معتادان در عرصه عمومی تا مزاحمت بیشتر برای زنان و دختران؛ گزارش به دغدغههای اقتصادی و معیشتی مانند بیکاری و کار کودکان، خطرات سلامتی مانند آب آشامیدنی آلوده و ازدیاد بیماریهای خطرناک هم اشاره میکند که در مناطق پایین شهر بیشتر رواج دارند.
در نهایت گزارش بر «شکاف عمیق میان سطح زندگی در مناطق مختلف تهران» تأکید میکند اما مهمترین یافته این است که این شکاف «نه تنها بهصورت عینی در ارتباط با توزیع امکانات اجتماعی و اقتصادی وجود دارد بلکه توسط ساکنان محلات هم بهخوبی ادراک میشود.
به عبارت دیگر در مناطق پایین شهر واقعیت زندگی با درک از زندگی در خصوص مسائل و مشکلات بر هم منطبق هستند. تهیه کنندگان گزارش در پایان کاهش شکافهای عینی موجود در ساختار اجتماعی و اقتصادی محلههای تهران را اولویت هرگونه برنامهریزی شهری در تهران میدانند و بر ضرورت توجه به شرایط منطقهای و محلهای تأکید میکنند. بنابراین به نظر میرسد مسأله در شهر تهران مشکل قطبی شدن اجتماعی و فضایی و تجمع مسائل در مناطق فقیرنشین شهر باشد.
مسألهای که ساکنان آن مناطق هم از آن اطلاع دارند و انتظار دارند تا نه تنها مسئولان شهر بلکه مقامات بالاتر و عالیتر هم به آن رسیدگی کنند. با این حال شیوه تأمین منابع مالی و اتکای آن به ماشین رشد سبب شده است که اولویت رسیدگی به فقرزدایی و توسعه مناطق کمتر برخوردار شهر در دستور کارهای اداره شهر جای چندانی نداشته باشد.
تهران میتواند دوستدار سالمندان باشد
دکتر آریا همدانچی
پزشک و متخصص سلامت سالمندی
کلانشهر تهران با وجود داشتن مشکلات خاص خود از ظرفیت های زیادی برای ایجاد محیط دوستدار سالمند برخوردار است.در حال حاضر یکی از شهرهایی است که توسط سازمان بهداشت جهانی بهعنوان شبکه شهرهای دوستدار سالمند شناخته میشود. در سال 2015، 15 شهردر مناطق مختلف جهان توسط سازمان بهداشت جهانی برگزیده شدند تا در تعیین شاخصهای ارزیابی شهرهای دوستدار سالمند مشارکت داشته باشند که تهران یکی از این شهرها بود. نتایج این پروژه که در منطقه دو تهران انجام شد در تعاریف نهایی این شاخصها در سازمان بهداشت جهانی به کار گرفته شد. در صورتی که بخواهیم با یک دیدگاه علمی وسیستماتیک به موضوع نگاه کنیم میتوان از این گونه شاخصها برای ارزیابی دقیقتر وضعیت استفاده کرد.
مثلاً گزارش شده مواردی از جمله فضای باز و ساختمانها نسبت به مشارکت اجتماعی و مسکن از وضعیت مطلوب تری در تهران برخوردار بوده است، ولی به هرحال در کنار این ارزیابیها نظر خود سالمندان در مورد شرایط نیز بسیار مهم است که به نظر می رسد تعداد مطالعات کمتری در این زمینه انجام شده باشد. فکر میکنم که توجه بیشتر بهنظر سالمندان در این موارد حائز اهمیت است. درست است که برای تدوین چارچوب و ارزیابیها نظرات افراد متعددی که به موضوع مرتبط باشند، جمعآوری میشود ولی برخی موارد از نظر سالمندان ممکن است متفاوت بوده یا اهمیت آنها بدرستی مورد توجه قرار نگیرد، چون در مواردی ممکن است نیازهای آنان با برنامههای اجرایی متفاوت باشد و فکر میکنم در این زمینه باید مطالعات بیشتری انجام شود. اگرچه در بسیاری از موارد مناسب سازیهای فیزیکی گستردهای انجام شده که برای سالمندان و همچنین معلولان مفید است ولی وجود مشکلات در برخی زمینههای دیگر میتواند منجر به عدم دسترسی مناسب سالمندان به این تسهیلات شوند.
مثلاً یکی از این مشکلات نبود سرویسهای بهداشتی کافی در سطح شهر است. مثالی که میزنم برای این است که همه شرایط باید با یکدیگر همخوانی داشته باشد. اگر ما مثل خیلی از کشورهای موفق در زمینه سالمندی، سرویس حملونقل مناسب، بلیت رایگان، مکانهای عمومی مناسبسازی شده را داشته باشیم؛ همچنان ممکن است در شهری مثل تهران که زمان رفت و آمد بسیار طولانیتر است، سالمندان با توجه به شرایط خاص جسمانی در زمان کهولت و بهدلیل دسترسی نداشتن به سرویسهای بهداشی کافی از منزل خارج نشوند. فعالیت فیزیکی، ارتباطات و مشارکت اجتماعی آنها هم محدود میشود.
هم اکنون که پاندمی کرونا برای همه محدودیت ایجاد کرده ولی حتی قبل از آن هم در بسیاری از مواقع بهدلیل آلودگی هوا به سالمندان توصیه میکردیم که از منزل خارج نشوند که همین استفاده از امکانات عمومی را برای سالمندان محدود میکند. یکی دیگر از مواردی که بهنظر من باید از دیدگاه خود سالمندان مورد بررسی قرار گیرد، وضعیت دسترسی آنها به اطلاعات سلامت است.
ما شاهد هستیم که راهاندازی سامانههای مشاورههای رایگان تلفنی بعد از شروع کرونا خدمات گستردهای را به عموم مردم و از جمله سالمندان ارائه داد. در کلانشهری مثل تهران که با وجود ترافیک و مشکلات رفت و آمد و آلودگی هوا دسترسی حضوری به این منابع برای سالمندان سخت است، این خدمات بسیار مهم است. ارائه برنامههای آموزشی قبل ازبازنشستگی و نیز آموزش شیوه زندگی سالم در دوران سالمندی بهصورت بالقوه میتواند از بروز مشکلات جسمی، روانی و اجتماعی بعد از بازنشستگی جلوگیری کند. برخی از مراکز و سازمانها این برنامههای آموزشی را برای سالمندان شروع کردهاند که مطالعات انجام شده نشان میدهد، تأثیرات مثبتی را بر زندگی سالمندان داشته است.
شاید در شهرهای کوچکتر وجود ارتباطات اجتماعی نزدیک و غیر رسمی بین دوستان، همسایگان و افراد خانواده تا حدودی از انزوای اجتماعی سالمندان خصوصاً بعد از بازنشستگی جلوگیری کند، ولی در شهرهای بزرگتر نیاز به سازماندهی بیشتری دارد. موضوع دیگر اینکه توجه به سلامت در دوران سالمندی میبایست سالها قبل از سالمند شدن شروع شود. بویژه در کلانشهرهایی مثل تهران اگر فردی میخواهد از نظر فیزیکی در دوران سالمندی، مستقل، فعال و سالم باشد، باید از مدتها قبل بر مواردی مثل فعالیتها و تمرینهای ورزشی وقت و انرژی بگذارد. در یک دیدگاه وسیعتر نیز اگر بخواهیم سالمندان فعال تری داشته باشیم که نیاز به مراقبت و رسیدگیهای پزشکی کمتری داشته باشند، آموزش صحیح در زمان مناسب نقش مهمی را ایفا میکند. این نوع آموزشها نوعی پیشگیری محسوب میشوند که غالباً از درمان مؤثرتر و کم هزینهتر است.
گزارش نویس
شما بهعنوان یکی از آن چند میلیون نفری که محل زندگیشان را در فرمها و در گفتوگوهای اجتماعی «تهران» معرفی میکنند، در این کلانشهر در چه طبقه و کلاس اقتصادی و اجتماعی قرار میگیرید؟ آیا معلم اید؟ یا نه پزشک، کارمند، کارگر و ... اگر شغلتان را نادیده بگیرید، در گروه سالمندان یا شاید هم جوانان و ممکن است در جامعه معلولان و بیماران خاصی قرار بگیرید که تهران از زاویه دید آنها، فقط یک شهر برای امرار معاش نیست! تهران شاید برای بعضیهایمان یک شهر فراتر از انتظاراتمان باشد، اما قطعاً برای خیلیهای دیگر تنها یک قاب عکس خالی از کلانشهری است که مدتها در انتظار پر شدن تصویر رؤیایی که نه! واقعی از زندگی است که از آنها دریغ شده است. آنهایی که میپرسند چرا در شهری که سالهاست، همه وجودشان را به عاریه گذاشتهاند، خبری از یک زندگی راحت و بیدغدغه نیست. در مقابل، اما عدهای هم تهران را یک شهر ایده آل برای زندگی میدانند. انتظارشان شاید از یک شهر، تعلق خاطر به گذشتهای باشد که قدم زدن در خیابانهای قدیمی را برایشان دلپذیرتر میکند. با این همه انتظار خیلیها از یک شهر، همان انتظاری است که استانداردهای جهانی تعیین کرده است. فضای آموزشی استاندارد، وضعیت بهداشت و سلامت مطلوب، حملونقل عمومی گسترده و با کیفیت، محیط زیست عالی، مسکن مناسب، کالاهای مصرفی در دسترس و خدمات تفریحی عمومی تنها بخشی از شاخصه هایی است که موجب میشود شهری مثل وین برای هشتمین سال پیاپی در رتبه اول رتبهبندی بهترین شهرهای جهان بنشیند. بنابراین باید ایدهآلهای ذهنیمان را از یک شهر کنار بگذاریم، فهرستی از شاخصهای طبیعی پیش رویمان است تا تهران را از دریچه این شاخصها نگاه کنیم و بعد، از خودمان بپرسیم آیا در شهری مورد انتظار زندگی میکنیم یا پایتختمان با ایدهآلهای جهانی فاصله زیادی دارد. ما بهعنوان یک مغازه دار، راننده تاکسی، زن خانه دار، کتابدار، حسابدار، پاکبان، تطهیرکننده و مهندس کدام مان تهران را یک شهر مطلوب برای زندگی میدانیم؟!
یادداشت
دسترسی برابر به خدمات سلامت
مصطفی معین
رئیس فرهنگستان
علوم پزشکی
از نظر من در «شهر دوستدار پزشک»، هم شهروندان باید دسترسی برابر به خدمات سلامت داشته باشند و هم پزشکان احساس مفید و مؤثر بودن در حفظ سلامت جامعه شهری و بهبود بیماران بکنند. پزشکی حرفهای همراه با مسئولیت اخلاقی است و پزشک خود را متعهد میداند که در هر شرایطی حقوق و منافع بیماران و سلامت مردم را بر خود مقدم دارد. بنابراین در کلانشهر بدقوارهای مانند تهران که در دسترسی اهالی شمال و جنوب شهر به امکانات بهداشتی و پزشکان نابرابری، شدید و تبعیضآمیز وجود دارد، هم تعرفههای خدمات پزشکی نازل است و هم بسیاری از بیماران زیر خط فقر هستند و توان پرداخت آن را ندارند، پوشش بیمهها نیز ناکارآمد و ناکافی است، زاغهها و حاشیههای غیربهداشتی و محروم هم شهر را احاطه کرده است، آلودگی هوا و صوتی و محیطی در بیشتر روزهای سال شهروندان را رنج میدهد و دردمندان را به بیمارستان میکشاند، ترافیک سنگین خیابانها و نقض مقررات رانندگی وقتها را تلف میکند، گسستگی از طبیعت و کمبود فضای سبز در بیشتر قسمتهای شهر خود را نشان میدهد، برنامههای مدیریت شهری حمایتگر سلامت و بهداشت عمومی و کادرهای پزشکی نیست، رفتارهای پرخطر مانند دود کردن سیگار و مواد اعتیادآور رو به گسترش است، سبک زندگی از نظر نوع تغذیه و کمبود تحرک ناسالم است، فقدان سواد سلامت کیفیت زندگی را تقلیل میدهد، عوامل مختلف اجتماعی سبب بروز و شیوع بیشتر بیماریها شده است، بهداشت روانی و امید اجتماعی در سطح نازلی قرار دارد، خشونت در گفتار و مناسبات اجتماعی رو به افزایش و رواداری رو به کاهش است و در فعالیتهای سیاسی- اقتصادی و سیاستهای توسعه هم به محوریت مقوله سلامت کم توجهی و بیتوجهی وجود دارد و...، نمیتوان از شهر دوستدار پزشک و سلامت صحبت کرد. نه پزشکان و نه شهروندان دوستدار چنین شهری نیستند، هرچند که هنوز حرمت و منزلت جامعه پزشکی با وجود بدآموزیهای سیمای ملی از سوی مردم رعایت میشود و از رتبه بالایی نزد افکار عمومی برخوردار است. اگر بخواهم خلاصه کنم، نمیتوان بین شهر دوستدار پزشک با شهر دوستدار سلامت تفکیک قائل شد و برای رسیدن به چنین شهر سالم و مطلوبی نیازمند عزم جدی دولت، همکاریهای بین بخشی، آموزشهای عمومی برای تقویت فرهنگ شهرنشینی و آگاهی نسبت به حقوق شهروندی و مشارکت عمومی است.
تهران شهری فقط برای افراد سالم!
کامران عاروان
مدیرعامل جامعه معلولان ایران
من به نمایندگی از جامعه معلولان به این سؤال که آیا تهران شهر مورد انتظار معلولان است، پاسخ منفی میدهم. چراکه معتقدم اصل زندگی اجتماعی ایجاب میکند که همه در شهر حضور و مشارکت برابر داشته باشند. مشارکت در همه حوزهها از اجتماعی گرفته تا اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و این یعنی باید همه از حقوق شهروندی یکسان برخوردار باشند. این نگاه البته مختص جامعه معلولان نیست. زیست اجتماعی برابر و دسترسی به امکانات عمومی و خصوصی شهری باید برای همه افراد فراهم باشد. وقتی میگوییم «تهران، شهری برای همه!» دقیقاً بر همین دیدگاه تأکید داریم. زیرساختها و بستر مناسب برای زندگی راحت در شهر برای همه افراد. نه اینکه به خاطر کمبود امکانات و خدمات شهری، بار مسئولیت عدهای بر دوش خانواده و دیگران باشد و شهر در قبال آنها تعهدی نداشته باشد. وقتی فرد معلول نتواند براحتی از خانه خارج شود یا از خیابان عبور کند و نگران امنیت خودش باشد، یعنی باید یک نفر دیگر به کمک او بیاید و این موضوع هزینه بیشتری را به او و خانوادهاش تحمیل میکند. باید بدانیم که زندگی اقتصادی یک فرد معلول، نسبت به یک فرد سالم هزینه بیشتری دارد. در عین حال که این فرد مثل یک شهروند عادی، باید عوارض و مالیات بپردازد، اما در مرحله دریافت خدمات، دسترسی او به امکانات شهری مثل یک فرد سالم است که با محدودیتهای زیادی مواجه است و این یعنی تهران شهری برای افرد سالم نه برای همه! همه یعنی افراد دارای معلولیت، زنان باردار، سالمندان، بیماران خاص و....تهران بواسطه پایتخت بودن و مهاجر پذیری، میزبان تعداد بیشتری از افراد دارای معلولیت است. براساس آمار سال 98، حدود 194 هزار نفر معلول (ساکن یا غیرساکن) در تهران اعلام شدهاند که بیش از هر استان دیگری بوده است. بنابراین تهران در این زمینه باید پیشرو باشد. اما متأسفانه ما هنوز بهنقطه ایدهآل نرسیدهایم و شاید بتوان گفت در حوزه مناسبسازی و فرهنگسازی اجتماعی برای معلولان تنها 50 درصد جلو رفتهایم. البته که درحوزه قوانین و مقررات، هیچ خلأیی نداریم، ما قانون حمایت از حقوق افراد دارای معلولیت را داریم که فصلهای متعددی دارد، اما مسأله مهم اجرای این قوانین است. ما باید از بحثهای شعاری و تبلیغاتی یک روز خاص بیرون بیاییم و به بحثهای اجرایی با کیفیت بپردازیم. البته نباید از انجام اقدامات متضادی که در راستای فرهنگسازی انجام میشود هم غافل شد، وقتی میگوییم مناسبسازی حملونقل عمومی، یعنی نباید از ساخت آسانسور در مترو جلوگیری کنیم و آن را کاری هزینه بر بدانیم. درشرایطی که یک فرد دارای معلولیت نمیتواند از پلههای مترو پایین برود.
تهران، شهر دوستدار کودکان است؟
سام بوربور
مدیرعامل انجمن دیده بان حقوق کودک
از نامگذاری اولین شهر دوستدار کودک بیش از دو دهه در دنیا و یک دهه در ایران میگذرد. شهر دوستدار کودک با هدف تأکید، جلب توجه و احقاق حقوق کودکان در برنامههای شهری قرار گرفت. کودکان بهعنوان گروهی صاحب حق که در دفاع از خود ناتوانند یک سوم جمعیت شهرها را تشکیل میدهند. آنها نیازمند توجه ویژه اندیشمندان و حاکمان بوده و هستند. از اینرو به مرور تصویب اسناد بینالمللی نظیر پیمان نامه جهانی حقوق کودک و به تبع آن در دست قرار گرفتن برنامههایی همچون شهر دوستدار کودک با الزامی دوستانه برای حاکمان جهت توجه و احقاق حقوق کودکان به مسیری برای تغییر وضع موجود کودکان بدل شد. باید گفت شهر دوستدار کودک به خودی خود برنامهای قابل توجه و محرک به سوی اجرای مفاد پیمان نامه است ولی واقعیت این است که آنچه در ایران تحت عنوان شهر دوستدار کودک وجود دارد، شعاری و با استانداردهای کشورهای پیشرفته فاصله بسیار دارد. شهر برای آنکه دوستدار کودک باشد نیازمند بسترهایی است که رعایت شاخصهای این مقوله را ممکن کند. بدون شک اولین بستر، شناخت و درک صحیح قانونگذار و دولت نسبت به کودک است. آنها باید اعتقاد داشته باشند که تصویب بودجه در حوزه کودک هزینه نیست و سرمایهگذاری است. آنها باید بپذیرند که آینده نیازمند اولویت دادن به کودک است. آنها باید بدانند مسائل اجتماعی نباید با تصمیمات امنیتی و... تحت الشعاع قرار گیرد. باید گفت با اینکه ما ایرانیها ذاتاً کودکان را دوست داریم در هیچ یک از سطوح چه دولت و چه خانواده برای آموزش و رشد کودکان برنامهای در دست نداریم. سیستم آموزشی ما معیوب و غیررایگان است. بسیاری از مدارس فرسوده و معلمان زیر خط فقر حقوق میگیرند. بهداشت کودکان غیررایگان و دسترسی به خدمات بهداشت و درمان و آموزش برای بسیاری از کودکان مهیا نیست. فشارهای اقتصادی تعدادی از کودکان را برای کار راهی خیابان یا کارگاههای زیرزمینی میکند. کودکان کارِ خیابان برای آراستن مبلمان شهری در چهارراهها دستگیر میشوند و ساعتها و روزها اشک ریزان در خوابگاههای بهزیستی بهصورت غیر استاندارد نگهداری میشوند. بهزیستی بودجه کافی برای نگهداری استاندارد کودکان بی و بد سرپرست ندارد. کارکرد خود را از دست داده و به جای پناهگاه حکم اجباری را پیدا کرده است. پیمانکاران شهرداری برای جمعآوری پسماند کودکان را به داخل سطلهای زباله فرو میکنند، در امور عمرانی، خدمات شهری و... سختترین کارها را کودکان انجام میدهند. در معماری و شهرسازی فضاهای شهری به ندرت کودک در اولویت قرار میگیرد. در ناوگان حملونقل شهری کودک دیده نشده. در شهر نظر، عقاید، تصمیم و مشارکتی از کودک دیده نمیشود، پارک، اماکن بازی با امنیت کافی و وسایل بازی متناسب با مراحل رشد کودک، محل عبور و مرور امن در خیابان، مبلمان شهری مناسب و دسترسی به امکانات ورزشی کافی و تأمین سرپناه مناسب برای زندگی انجام نشده و نمیشود. کودکان بسیاری در معرض خشونت و سوءاستفاده هستند. آلودگی بیش از حد هوا و نقص در قوانین حمایتی از کودک همگی به ما میگوید سنجش میزان کودک مداری در تهران و ایران بسیار پایین است و تهران شهر دوستدار کودک نیست.
کلاسهای درسی کارآمد با شهری آرام
زهرا علی اکبری
معلم
واژه جامعه انسانی در مقیاس شهر زمانی معنا میگیرد که جمعیتی از افراد در مکانی با جغرافیای مشخص و فرهنگ مشترک گرد هم آمده و در بستر آمد و شدهای شهری روزگار سپری میکنند. در این جامعه به سبب گستردگی و تنوع در زمینه عرضه و تقاضا، دامنه وسیعی از طیفهای شغلی متعدد وجود دارد که هر حرفه درجریان سیال جامعه به کسب و کار و ارتقای چارچوبهای معیشتی، حرفهای و تخصصی خود میپردازد.بدین سبب جوامع شهری و متولیان آن در راستای فراهمآوری زندگی سالم در شهری سالم برنامهریزیها و اقداماتی را در نظر میگیرند تا آرامش و آسایش اجتماعی را بهدنبال داشته باشد. در این میان معلمی یکی از بارزترین و آشکارترین مشاغلی است که به سبب گروه هدف و جامعه مخاطبانی که دارد در مسائل رفاهی و خدمات شهری باید مورد توجه بیشتری قرار بگیرد. مدارس از جمله مراکز شهری هستند که همراه با سایر بخشهای دولتی و غیر دولتی در اکثر روزهای هفته باید به فعالیت بپردازند. بنابراین خواسته و ناخواسته کارکنان آموزشی و اجرایی مدارس هر روز بهطور مستمر در محیط شهری حضور دارند و تأثیراتی را از پیدا و نهان آن میگیرند.معلمی که هر روز صبح خانه را به قصد آموزش دانشآموزان ترک میکند در مسیر رسیدن به مدرسه در بافت شهر با مسائل و اتفاقات زیادی رو به رو میشود. از لحظهای که میخواهد از ماشین شخصی یا وسیله نقلیه عمومی استفاده کند تا آلودگیهای صوتی و هشدارهای بحران آلودگی هوا. بدون تردید معلمی که بدون دغدغه و استرسهای ناشی از مصایب شهری و شهروندی وارد کلاس درس میشود یاددهی اثربخش تری دارد نسبت به معلمی که در میان ناسالمی هوا و شلوغی نابسامان شهری وارد کلاس درس خود شده است.
در حالی که کلاس درس میتواند مکانی شگفت انگیز برای یادگیری، مهارت آموزی و معاشرت و تعامل اجتماعی باشد، معلمی که از میان شهری به هم ریخته وارد کلاس میشود گاهی اوقات آنقدر احساس طاقت فرسایی میکند که نمیتواند آن شگفت انگیزی را به بار بنشاند. تحقیق انجام شده توسط دکتر کیمبرلی شونرت-رایچل، روانشناس کاربردی توسعه و مدیر مشارکت یادگیری زودهنگام انسانی در دانشگاه بریتیش کلمبیا، نشان میدهد که این طغیان طاقت فرسایی میتواند منجر به فرسودگی عاطفی و فرسودگی شغلی در بین معلمان شود و بر انگیزه شغلی و توان آنها نیزتأثیر بگذارد. معلمی که با استرس از ترافیک، صدا، نبود بموقع وسایل نقلیه عمومی و... به کلاس درس میآید در فرایندی ناخودآگاه استرس خود را به دانشآموزان و آنان نیزبه دیگران منتقل میکنند.خوشبختانه، همان فرایندی که باعث انتقال استرس در کلاس میشود، میتواند منجر به گسترش تأثیرات مثبت تری مانند انگیزه بخشی، بیان پرانرژی، یادگیری کارآمد و نشاط و سرزندگی شود. وقتی صحبت از ایجاد آرامش در کلاس میشود، این بدان معناست که معلمان این فرصت را دارند که محیط یادگیری خود را برای دانشآموزان امن و آرام کنند، فقط با احساس امنیت و آرامش بیشتر.بخشی از این احساس را باید در تجهیزات و مناسبات بیرونی مدرسه و خانه برای معلمان و دانشآموزان فراهم کرد. شهری که آرامش و پاکیزگی و حقوق شهروندی داشته باشد، نسل جوان مؤثرتر و با نشاط تری خواهد داشت.
شهری غیرقابل برنامهریزی
کامبیز نوروزی
حقوقدان
تهران سالهاست به شهری آشفته و تقریباً غیرقابل برنامهریزی تبدیل شده است.
بحران اصلی تهران از اوایل دهه هفتاد آغاز شد که شهردار وقت تهران، غلامحسین کرباسچی، با نگاهی کوتاه مدت برای جبران کمبود بودجه شهرداری گزینه غیرقانونی موسوم به تراکم فروشی را انتخاب کرد و پایهگذار فروپاشی نظم حقوقی و برنامهریزی شهر تهران شد. این اقدام غیرقانونی و غیرقابل مهار و نظارت در دوره شهرداری محمدباقر قالیباف ادامه یافت و به شکل گستردهای توسعه پیدا کرد.
محصول این شیوه مدیریت غیرقانونی و غیرکارشناسی و مخرب، نهایتاً این شد که تهران به دستمایه صاحبان سرمایههای خرد و کلان بخش ساخت و ساز بدل شد. به عبارت دیگر بجای آنکه منافع عمومی و حقوق شهروندان مبنا و هدف برنامهریزی شهری باشد، منافع سرمایهگذاران بخش ساختمان در ائتلاف نانوشته با مدیریت شهر خوان گسترده تهران را بلعید. در چنین شرایطی طبیعی است که جای چندانی برای حقوق شهروندان باقی نمیماند و منافع شهر و شهروندان به تابعی از متغیر منافع سازندگان و مدیریت شهری بدل میگردد.
برای مدیریت شهری توان برنامهریزی چندانی باقی نمانده است، زیرا مدیریت شهری مستمراً عقبتر از مشکلات و بحرانهای شهری است.
شهرداری تهران فاقد منابع مستقل درآمدی پایدار و کافی است. دولت بهدلیل تمایل به حفظ قدرت خود بر شهر و منابع قدرت ناشی از شهر، تمایلی به واگذاری بخشی از منابع درآمدی به شهرداری ندارد. مدیریت شهری اما گران است. از سوی دیگر تراکم فروشی در حدود سه دهه گذشته، پایه نظم حقوقی در تهران را از بین برده است. توزیع ساختمانهای مسکونی، تجاری و اداری و توزیع جمعیت تقریباً از هیچ قاعده شهرسازی و برنامهریزی شهری و هیچ نظم حقوقی تبعیت نکرده است. هرکس که پول داشته و توانسته با مدیریت شهری کنار بیاید، هرکجا، هربنایی را با هر کاربری که مایل بوده تولید کرده است. از مالهای عظیم تا مجتمعهای مسکونی، بیهیچ قاعده در همه جای شهر پراکندهاند. اینها بناهایی هستند که تا دهههای طولانی سربار تهران هستند و خواهند بود.
ارمغان این آشفتگی، سقوط حقهای اساسی ساکنان تهران است که در قالب استانداردهای شهری تعریف شدهاند. هوایی که در بیشترین روزهای سال آلودگی خطرناک دارد. ترافیکی که عمر آدمها در آن تلف میشود. ایمنی پایین ساختمانها در برابر زلزله و آتشسوزی و آبگرفتگی براثر فشردگی مجتمعهای ساختمانی در کوچههای چند متری، کمبود شدید فضای سبز، از بین رفتن حلقه طبیعت پیرامون شهر تهران بهدلیل ساخت و سازهای غیرقانونی و بسیاری مسائل دیگر که در این مختصر نمیگنجد.
تهران، با همه زیبایی اش، با همه امکانات مختلف شغلی و تفریحی و بهداشتی و پزشکی و فرهنگی و علمی که در خود نهفته دارد، شهر بحران است. شهری است که در آن باید به مشکلاتش عادت کرد. عادت کرد به هوای آلوده مرگ زایش. عادت کرد به خیابانهایی که ساعتهایی را بیرحمانه میبلعند. عادت کرد به سیمانها و آسفالتهای سیاهش که رنگی از طبیعت ندارد. عادت کرد به موشهای جویهایش. عادت کرد به ساختمانهای بیقواره بیهویت و دل آزارش. عادت کرد به سودجوییهای نامشروع سرمایه دارانش که هر روز شهر را بهخاطر منافع بیشتر به تسخیر خود درمیآورند. عادت کرد به حقوق پایمال شده ساکنانش.
تا اطلاع ثانونی از مدیریت شهری تهران نمیتوان انتظاری داشت جز اینکه در قربانی کردن تهران حداقل کمتر شتاب کنند.
مشکلی به نام شکاف طبقاتی- فضایی پایتخت
حسین ایمانی جاجرمی
جامعه شناس
افراد مختلف حسب موقعیت اجتماعی و منافع خود، نگاه، رویکرد و انتظارات متفاوتی از شهر دارند. برای مثال ماشین رشد شهر متشکل از صاحبان املاک و توسعه دهندگان مستغلات شهر را بهعنوان یک کالا و فرصتی برای کسب درآمد بیشتر میبینند و برای همین انتظارشان از دستگاههای اداره کننده شهر این است که فرایند خرید و فروش شهر را برای آنها تسهیل کنند تا سودشان تضمین و میزان آن در افزایش باشد. این دسته در کنار خود جماعتی از مدیران، متخصصان اقتصادی، معماران، مهندسان و برنامه ریزان شهری را هم دارند که آنها را در اداره کسب و کارشان در توسعه کالبدی و ساختمانی شهر کمک میکنند. از آن جایی که چنین فعالیتهایی برای شهرداریها درآمد ایجاد میکنند و در نتیجه در منافع شریک هستند تلاش میکنند تا موانع را از سر راه ماشین رشد شهر بردارند و اقدامات آنها را تسهیل کنند.
در کنار این دسته شهروندان عادی هم هستند که انتظار آنها از شهر متفاوت و تا حد زیادی متناقض با دسته اول است. آنها میخواهند در محله خود آرامش و امنیت داشته باشند. از امکانات و تسهیلاتی چون مدرسه، پارک، زمین بازی و مراکز خرید و درمانگاه و مانند اینها برخوردار باشند. آنها نگاهی اجتماعی به شهر دارند نه نگاهی اقتصادی، کاسبکارانه و فنی.
با این حال یک نکته مهم در شهر تهران تفاوت میان مناطق و محلات شهر از نظر منابع و امکانات و مسائل و مشکلاتی است که با آن درگیرند. از همین رو تفاوتهایی میان مناطق مختلف شهر از منظر نیازها و خواستهها وجود دارد که باید مدیریت شهری برای هر کدام سیاستها، برنامهها و طرحهای ویژهای را در نظر داشته باشند بویژه برنامه جامعی برای «فقرزدایی» لازم است که در آن مشارکت همه دستگاهها و سازمانهای مسئول در شهر تضمین شده باشد.
همه میدانیم که تهران به اصطلاح شمال و جنوب دارد که اشاره به بالای شهر و پایین شهر دارند. مناطق کم برخوردار شهر تهران که از قضا در قسمت جنوبی تهران هستند به توجه ویژه از سوی مدیریت شهری نیاز دارند.
مسأله نابرابری مناطق شهر در تحقیقات شهرداری تهران هم خود را نشان میدهد. برای مثال در تحقیقی بهنام«مسائل اجتماعی شهر و محله از منظر شهروندان تهرانی» که گزارش آن از سوی اداره کل مطالعات اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران در سال 1392 منتشر شده است نشان میدهد مهمترین یافته تفاوتهای مسائل و مشکلات میان مناطق بالا و پایین شهر است. این گزارش میخواسته تا به پژوهش درباره این پرسشها بپردازد که شهروندان تهرانی مسائل و مشکلات محله خود را چه میدانند؟ و تا چه حد آنها را مهم ارزیابی میکنند نتایج این تحقیق که حاصل پیمایش از 5 هزار نفر نمونه در تمامی شهر بود نشان دادند که در تجربه شهروندان، مسائل و مشکلات اجتماعی در مناطق کم برخوردار یا به اصطلاح پایین شهر شدیدتر است مردمان این مناطق مسائل و تنگناهای بیشتری را رویاروی خود میبینند. مهمترین این مسائل و مشکلات از نگاه یافتههای این گزارش را میتوان به شرح زیر بیان کرد: مشکلات اجتماعی: تراکم جمعیت، تجمع افراد بیکار، مزاحمتهای همسایگان و جز آن؛ تهدید ساحت خانواده: وجود خانوادههای بیسرپرست تا افزایش خیانت در روابط زناشویی؛ تنگناهای فرهنگی: کیفیت پایین مدارس، اختلافهای فرهنگی در میان ساکنان؛ درگیریها در حوزه اخلاقی: حضور معتادان در عرصه عمومی تا مزاحمت بیشتر برای زنان و دختران؛ گزارش به دغدغههای اقتصادی و معیشتی مانند بیکاری و کار کودکان، خطرات سلامتی مانند آب آشامیدنی آلوده و ازدیاد بیماریهای خطرناک هم اشاره میکند که در مناطق پایین شهر بیشتر رواج دارند.
در نهایت گزارش بر «شکاف عمیق میان سطح زندگی در مناطق مختلف تهران» تأکید میکند اما مهمترین یافته این است که این شکاف «نه تنها بهصورت عینی در ارتباط با توزیع امکانات اجتماعی و اقتصادی وجود دارد بلکه توسط ساکنان محلات هم بهخوبی ادراک میشود.
به عبارت دیگر در مناطق پایین شهر واقعیت زندگی با درک از زندگی در خصوص مسائل و مشکلات بر هم منطبق هستند. تهیه کنندگان گزارش در پایان کاهش شکافهای عینی موجود در ساختار اجتماعی و اقتصادی محلههای تهران را اولویت هرگونه برنامهریزی شهری در تهران میدانند و بر ضرورت توجه به شرایط منطقهای و محلهای تأکید میکنند. بنابراین به نظر میرسد مسأله در شهر تهران مشکل قطبی شدن اجتماعی و فضایی و تجمع مسائل در مناطق فقیرنشین شهر باشد.
مسألهای که ساکنان آن مناطق هم از آن اطلاع دارند و انتظار دارند تا نه تنها مسئولان شهر بلکه مقامات بالاتر و عالیتر هم به آن رسیدگی کنند. با این حال شیوه تأمین منابع مالی و اتکای آن به ماشین رشد سبب شده است که اولویت رسیدگی به فقرزدایی و توسعه مناطق کمتر برخوردار شهر در دستور کارهای اداره شهر جای چندانی نداشته باشد.
تهران میتواند دوستدار سالمندان باشد
دکتر آریا همدانچی
پزشک و متخصص سلامت سالمندی
کلانشهر تهران با وجود داشتن مشکلات خاص خود از ظرفیت های زیادی برای ایجاد محیط دوستدار سالمند برخوردار است.در حال حاضر یکی از شهرهایی است که توسط سازمان بهداشت جهانی بهعنوان شبکه شهرهای دوستدار سالمند شناخته میشود. در سال 2015، 15 شهردر مناطق مختلف جهان توسط سازمان بهداشت جهانی برگزیده شدند تا در تعیین شاخصهای ارزیابی شهرهای دوستدار سالمند مشارکت داشته باشند که تهران یکی از این شهرها بود. نتایج این پروژه که در منطقه دو تهران انجام شد در تعاریف نهایی این شاخصها در سازمان بهداشت جهانی به کار گرفته شد. در صورتی که بخواهیم با یک دیدگاه علمی وسیستماتیک به موضوع نگاه کنیم میتوان از این گونه شاخصها برای ارزیابی دقیقتر وضعیت استفاده کرد.
مثلاً گزارش شده مواردی از جمله فضای باز و ساختمانها نسبت به مشارکت اجتماعی و مسکن از وضعیت مطلوب تری در تهران برخوردار بوده است، ولی به هرحال در کنار این ارزیابیها نظر خود سالمندان در مورد شرایط نیز بسیار مهم است که به نظر می رسد تعداد مطالعات کمتری در این زمینه انجام شده باشد. فکر میکنم که توجه بیشتر بهنظر سالمندان در این موارد حائز اهمیت است. درست است که برای تدوین چارچوب و ارزیابیها نظرات افراد متعددی که به موضوع مرتبط باشند، جمعآوری میشود ولی برخی موارد از نظر سالمندان ممکن است متفاوت بوده یا اهمیت آنها بدرستی مورد توجه قرار نگیرد، چون در مواردی ممکن است نیازهای آنان با برنامههای اجرایی متفاوت باشد و فکر میکنم در این زمینه باید مطالعات بیشتری انجام شود. اگرچه در بسیاری از موارد مناسب سازیهای فیزیکی گستردهای انجام شده که برای سالمندان و همچنین معلولان مفید است ولی وجود مشکلات در برخی زمینههای دیگر میتواند منجر به عدم دسترسی مناسب سالمندان به این تسهیلات شوند.
مثلاً یکی از این مشکلات نبود سرویسهای بهداشتی کافی در سطح شهر است. مثالی که میزنم برای این است که همه شرایط باید با یکدیگر همخوانی داشته باشد. اگر ما مثل خیلی از کشورهای موفق در زمینه سالمندی، سرویس حملونقل مناسب، بلیت رایگان، مکانهای عمومی مناسبسازی شده را داشته باشیم؛ همچنان ممکن است در شهری مثل تهران که زمان رفت و آمد بسیار طولانیتر است، سالمندان با توجه به شرایط خاص جسمانی در زمان کهولت و بهدلیل دسترسی نداشتن به سرویسهای بهداشی کافی از منزل خارج نشوند. فعالیت فیزیکی، ارتباطات و مشارکت اجتماعی آنها هم محدود میشود.
هم اکنون که پاندمی کرونا برای همه محدودیت ایجاد کرده ولی حتی قبل از آن هم در بسیاری از مواقع بهدلیل آلودگی هوا به سالمندان توصیه میکردیم که از منزل خارج نشوند که همین استفاده از امکانات عمومی را برای سالمندان محدود میکند. یکی دیگر از مواردی که بهنظر من باید از دیدگاه خود سالمندان مورد بررسی قرار گیرد، وضعیت دسترسی آنها به اطلاعات سلامت است.
ما شاهد هستیم که راهاندازی سامانههای مشاورههای رایگان تلفنی بعد از شروع کرونا خدمات گستردهای را به عموم مردم و از جمله سالمندان ارائه داد. در کلانشهری مثل تهران که با وجود ترافیک و مشکلات رفت و آمد و آلودگی هوا دسترسی حضوری به این منابع برای سالمندان سخت است، این خدمات بسیار مهم است. ارائه برنامههای آموزشی قبل ازبازنشستگی و نیز آموزش شیوه زندگی سالم در دوران سالمندی بهصورت بالقوه میتواند از بروز مشکلات جسمی، روانی و اجتماعی بعد از بازنشستگی جلوگیری کند. برخی از مراکز و سازمانها این برنامههای آموزشی را برای سالمندان شروع کردهاند که مطالعات انجام شده نشان میدهد، تأثیرات مثبتی را بر زندگی سالمندان داشته است.
شاید در شهرهای کوچکتر وجود ارتباطات اجتماعی نزدیک و غیر رسمی بین دوستان، همسایگان و افراد خانواده تا حدودی از انزوای اجتماعی سالمندان خصوصاً بعد از بازنشستگی جلوگیری کند، ولی در شهرهای بزرگتر نیاز به سازماندهی بیشتری دارد. موضوع دیگر اینکه توجه به سلامت در دوران سالمندی میبایست سالها قبل از سالمند شدن شروع شود. بویژه در کلانشهرهایی مثل تهران اگر فردی میخواهد از نظر فیزیکی در دوران سالمندی، مستقل، فعال و سالم باشد، باید از مدتها قبل بر مواردی مثل فعالیتها و تمرینهای ورزشی وقت و انرژی بگذارد. در یک دیدگاه وسیعتر نیز اگر بخواهیم سالمندان فعال تری داشته باشیم که نیاز به مراقبت و رسیدگیهای پزشکی کمتری داشته باشند، آموزش صحیح در زمان مناسب نقش مهمی را ایفا میکند. این نوع آموزشها نوعی پیشگیری محسوب میشوند که غالباً از درمان مؤثرتر و کم هزینهتر است.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ