
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

سخن روز
امام زمان(عج): خدا با ما است و نیازمند دیگرى نیستیم. حق با ما است و باکى نیست که کسى از ما روى بگرداند.
الغیبه، طوسى، ص ۲۸۵

ثبت با سند برابر باشد
رامین حیدری فاروقی: (الزام دستگاههای اجرایی به مستندنگاری سینمایی طرحهای بزرگ) امیدوارم محصول خوب هم داشته باشد که اگر زودتر در این دولت رخ میداد، امید بیشتری هم میبود که آنکه تصویب کرده مجری هم خواهد بود. نمیدانم در تغییرات بنیادین و وسیع و عدم تداومهای تاریخی چه بر سر این امید خواهد آمد در دولتهای بعد؛ اما حتی نطفه در معرض خطر رو به تولد عقلانیت و انضباط هم شایسته توجه و تشویق است تا هنگام بلوغ. اگر ما به قدر کافی سند درست داشته باشیم عالیست. اگر به جای گزارش آگهی تبلیغاتی، مستند علمی پروژه، مسیر ایده تا اجرا را تا آخر شدنها و نشدنها ادامه دهد، معرکه است اما... دوستان میگفتند ما در مورد اسناد و دسترسیها ملاحظاتی داریم، مستندساز هم اگر به اسناد و دسترسیها ملاحظه دارد حق دارد؛ خب کارش زندگی با اسناد راستگوست. باید همه با هم برای این که ثبت با سند برابر باشد بکوشیم.
واکنش این مستندساز به مصوبه اخیر دولت برای مستندسازان/ ایسنا

ماه مبارک رمضان
اللَّهُمَّ وَفِّقْنِی فِیهِ لِمُوَافَقَة الْأَبْرَارِ وَ جَنِّبْنِی فِیهِ مُرَافَقَة الْأَشْرَارِ وَ آوِنِی فِیهِ بِرَحْمَتِک إِلَی [فِی] دَارِ الْقَرَارِ بِإِلَهِیتِک یا إِلَهَ الْعَالَمِینَ
خدایا مرا در این ماه به همراهی و همسویی با نیکان توفیق ده، و از همنشینی با بدان دور بدار و به حق رحمتت به خانه آرامش جایم ده، و به پرستیدگی ات ای پرستیده جهانیان.
اللَّهُمَّ اهْدِنِی فِیهِ لِصَالِحِ الْأَعْمَالِ وَ اقْضِ لِی فِیهِ الْحَوَائِجَ وَ الْآمَالَ یا مَنْ لا یحْتَاجُ إِلَی التَّفْسِیرِ وَ السُّؤَالِ یا عَالِماً بِمَا فِی صُدُورِ الْعَالَمِینَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ
خدایا مرا در این ماه به سوی کارهای شایسته هدایت فرما، و حاجت ها و آرزوهایم را برآور، ای آنکه نیاز به روشنگری و پرسش ندارد، ای آگاه به آنچه در سینه جهانیان است بر محمّد و خاندان پاکش درود فرست.
خدایا مرا در این ماه به همراهی و همسویی با نیکان توفیق ده، و از همنشینی با بدان دور بدار و به حق رحمتت به خانه آرامش جایم ده، و به پرستیدگی ات ای پرستیده جهانیان.
اللَّهُمَّ اهْدِنِی فِیهِ لِصَالِحِ الْأَعْمَالِ وَ اقْضِ لِی فِیهِ الْحَوَائِجَ وَ الْآمَالَ یا مَنْ لا یحْتَاجُ إِلَی التَّفْسِیرِ وَ السُّؤَالِ یا عَالِماً بِمَا فِی صُدُورِ الْعَالَمِینَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ
خدایا مرا در این ماه به سوی کارهای شایسته هدایت فرما، و حاجت ها و آرزوهایم را برآور، ای آنکه نیاز به روشنگری و پرسش ندارد، ای آگاه به آنچه در سینه جهانیان است بر محمّد و خاندان پاکش درود فرست.

به گیرندههای خود دست نزنید
ارمغان بهداروند
فعال فرهنگی
اشتراک اسناد تصویری تئاتر با طراحی سامانه «تلویزیون تئاتر» خبر خوش سیونهمین جشنواره تئاتر فجر بود. کرونا کمک کرده بود در تعلیقها و تعطیلیهای تئاتر و موضع «مرغ یک پا دارد» رسانه ملی برابرِ تئاتر، فرصتی فراهم شود تا تولید و توسعه اثر نمایشی در بستر یک رسانه اختصاصی پیریزی شود. چشماندازی که ضمن تأکید بر عدالت اجرایی، افزایش باشگاه مخاطبان تئاتر را در نظر داشت و از دیگر سو به آسانتر شدن تعاملات بینالمللِ تئاتر میاندیشید. برگزاری دو جشنواره تئاتر فجر و تئاتر عروسکی با تکیه بر تولیدات نمایشی ضبط شده و انتشار زمانمند آنها در ایام برگزاری جشنواره اگرچه نویدبخش تولید دارویی مؤثر برای تعطیلیِ تئاتر محسوب میشد اما از پسِ آن دو رویداد، خبری برنخاسته است که مرهمی بر دردهای کرونایی تئاتر و تسکینی برای اهالیاش باشد. قاعدتاً تعمیم این ذهنیت که تلویزیونِ تئاتر صرفاً محملی برای تحقق رویدادهای جشنوارهای باشد میتواند اصالت این طرح را دچار دستخوش کند و آنچه را میتواند ارزشافزوده هزینههای رنگارنگ جشنوارهها باشد به ضد خود تبدیل میکند.
تلویزیون تئاتر نباید چشمانتظار تولیدات گروهها و کمپانیهای غیردولتی باقی بماند بلکه باید با سفارشِ تولید تئاتر بر پایه پلتفرم تخصصی خود به گروههای حرفهای، چرخه تئاتر را از توقف باز دارد و صندلیهای تازهای برای تماشای تئاتر در خارج از صحنههای به ناگزیر تعطیل شده دست و پا کند. آنچه از آن بهعنوان عدالت اجرایی یاد کردیم باید در این تلویزیون، پیادهسازی شود و به بیشتر دیده شدن تئاتر منتهی گردد. فراموش نکنیم وقتی تولیت تئاتر به تجمیع رویدادهای تئاتری و تولید سرمایه در تئاتر میاندیشد، هدایت حرفهای این تلویزیون و مطالبهگری از آن امری بدیهی تلقی میشود و بایگانی کردن این امکان پس از جشنوارهها، نمیتواند توجیهی مناسب در پی داشته باشد. تلویزیونِ تئاتر باید با تدارک صحنههای استودیویی در تهران و مراکز استانها، تجربهآفرینی کند و زمینه استقبال هنرمندان و پذیرش مخاطبان، با ارتقای سطح کیفی آثار و بهبود صدا و تصویرِ نسخههای نمایشی را فراهم نماید. قناعت کردن به بارگذاری آثار آرشیوی موجود در این پلتفرم نمیتواند تکلیف تولیدی این رسانه را کمرنگ کند. تلویزیون تئاتر، گذشته از قصه افتتاحها و امیدآفرینیها، باید به تکلیف و تکلفهایِ تولید محتوا و بهبود اقتصاد تئاتر و توسعه آموزشی آن مقید باشد و فراتر از فرمولهای تکراری و صرفاً هزینهساز، ایفای نقش کند. قطعاً یکی از این تکالیف «تبلیغ» تئاتر خواهد بود. تولید آنونسها و تیزرهای تبلیغاتی و همرسانی آن میتواند کارکردی را مشابه آنچه در تبلیغات سینمایی اتفاق میافتد در این حوزه رقم بزند. حفظ ماهیت تئاتر میتواند اولویت چرخه تبلیغ باشد و از آنچه بلیه «چهرهسازی» یاد میشود مصون بماند. قطعاً بدین روش و منش بزودی شاهد تولید نسلی خواهیم بود که شاید متولدِ دشوارترین روزهای تئاتر باشند اما به عنوان نسلی سرد و گرم چشیده میتوانند اتفاقاتی تاریخساز را رقم بزنند.
فعال فرهنگی
اشتراک اسناد تصویری تئاتر با طراحی سامانه «تلویزیون تئاتر» خبر خوش سیونهمین جشنواره تئاتر فجر بود. کرونا کمک کرده بود در تعلیقها و تعطیلیهای تئاتر و موضع «مرغ یک پا دارد» رسانه ملی برابرِ تئاتر، فرصتی فراهم شود تا تولید و توسعه اثر نمایشی در بستر یک رسانه اختصاصی پیریزی شود. چشماندازی که ضمن تأکید بر عدالت اجرایی، افزایش باشگاه مخاطبان تئاتر را در نظر داشت و از دیگر سو به آسانتر شدن تعاملات بینالمللِ تئاتر میاندیشید. برگزاری دو جشنواره تئاتر فجر و تئاتر عروسکی با تکیه بر تولیدات نمایشی ضبط شده و انتشار زمانمند آنها در ایام برگزاری جشنواره اگرچه نویدبخش تولید دارویی مؤثر برای تعطیلیِ تئاتر محسوب میشد اما از پسِ آن دو رویداد، خبری برنخاسته است که مرهمی بر دردهای کرونایی تئاتر و تسکینی برای اهالیاش باشد. قاعدتاً تعمیم این ذهنیت که تلویزیونِ تئاتر صرفاً محملی برای تحقق رویدادهای جشنوارهای باشد میتواند اصالت این طرح را دچار دستخوش کند و آنچه را میتواند ارزشافزوده هزینههای رنگارنگ جشنوارهها باشد به ضد خود تبدیل میکند.
تلویزیون تئاتر نباید چشمانتظار تولیدات گروهها و کمپانیهای غیردولتی باقی بماند بلکه باید با سفارشِ تولید تئاتر بر پایه پلتفرم تخصصی خود به گروههای حرفهای، چرخه تئاتر را از توقف باز دارد و صندلیهای تازهای برای تماشای تئاتر در خارج از صحنههای به ناگزیر تعطیل شده دست و پا کند. آنچه از آن بهعنوان عدالت اجرایی یاد کردیم باید در این تلویزیون، پیادهسازی شود و به بیشتر دیده شدن تئاتر منتهی گردد. فراموش نکنیم وقتی تولیت تئاتر به تجمیع رویدادهای تئاتری و تولید سرمایه در تئاتر میاندیشد، هدایت حرفهای این تلویزیون و مطالبهگری از آن امری بدیهی تلقی میشود و بایگانی کردن این امکان پس از جشنوارهها، نمیتواند توجیهی مناسب در پی داشته باشد. تلویزیونِ تئاتر باید با تدارک صحنههای استودیویی در تهران و مراکز استانها، تجربهآفرینی کند و زمینه استقبال هنرمندان و پذیرش مخاطبان، با ارتقای سطح کیفی آثار و بهبود صدا و تصویرِ نسخههای نمایشی را فراهم نماید. قناعت کردن به بارگذاری آثار آرشیوی موجود در این پلتفرم نمیتواند تکلیف تولیدی این رسانه را کمرنگ کند. تلویزیون تئاتر، گذشته از قصه افتتاحها و امیدآفرینیها، باید به تکلیف و تکلفهایِ تولید محتوا و بهبود اقتصاد تئاتر و توسعه آموزشی آن مقید باشد و فراتر از فرمولهای تکراری و صرفاً هزینهساز، ایفای نقش کند. قطعاً یکی از این تکالیف «تبلیغ» تئاتر خواهد بود. تولید آنونسها و تیزرهای تبلیغاتی و همرسانی آن میتواند کارکردی را مشابه آنچه در تبلیغات سینمایی اتفاق میافتد در این حوزه رقم بزند. حفظ ماهیت تئاتر میتواند اولویت چرخه تبلیغ باشد و از آنچه بلیه «چهرهسازی» یاد میشود مصون بماند. قطعاً بدین روش و منش بزودی شاهد تولید نسلی خواهیم بود که شاید متولدِ دشوارترین روزهای تئاتر باشند اما به عنوان نسلی سرد و گرم چشیده میتوانند اتفاقاتی تاریخساز را رقم بزنند.

عالم دیوانگی بر گستره نامعلوم دودو تا
منیر خلیلیان
طرحوارهدرمانگر
یک بطری کوچک آب، کنار تختهسنگی افتاده بود. در نداشت. کلاغی روی تختهسنگ نشست. به بطری نگاه کرد. گفت: «تو اینجا چه میکنی کوچولو؟ ندیدهام انسانی از این طرفها رد شود؟» بطری جواب داد: «باد مرا با خود به اینجا آورده.» کلاغ گفت: «آماده شو، تا با خود به شهر ببرمت.» بطری گفت: «تمایلی ندارم.» کلاغ گفت: «تو با آدمها، معنا پیدا میکنی.» بطری گفت: «آنها الان، نقش زباله را به من میدهند.» کلاغ با پوزخند گفت: «خب الان هم، نقش جالبتری نداری!» ناگاه باران گرفت. چند مورچه، به داخل بطری پناه بردند. کلاغ اما حسابی خیس شد.
بله، آدمها در این جهان، هر یک، نقشی برعهده دارند. اگر بخواهیم کمی راحتتر به زندگی نگاه کنیم، تمام عرصه این خاک، صحنه بازی است و ما هم بازیگرانش. یکی از راههای خلاصشدن از سردرگمیهای زندگی، این است که نقشی بپذیریم در این جهان و با تمام توان آن را به خوبی ایفا کنیم. کار بدی که نیست. هم فال است و هم تماشا! با پیدا کردن درست نقشمان، بسیاری از ناملایمات روانیمان مهار میشود. ایفای نقش، شاخهای از هنر است. هنر یکی از نیازهای مهم زندگی است. دقت کردهاید که هنر تئاتر، پس از چندهزار سال، کماکان، توسط همگان، جدی گرفته میشود؟ همه با احترام با آن مواجه میشوند و همچنان، نمایشهای بسیاری، با قدرت و اعتبار بالا، در سالنهای تئاتر سراسر جهان، به روی صحنه میروند؟ همین شیوع کرونا، به بسیاری از ما، نشان داد که هنر تئاتر، چقدر ضروری است. نفس بازیگرانش به نفس تماشاگر بند است و تأثیرش هم شگفتانگیز. در فرهنگ غنی خودمان هم، نمایش و تئاتر، با آیینهایمان درآمیخته و حضوری شورآفرین داشته است. همچون آیین سووشون و شبیهخوانی؛ سترگ و بهیادماندنی.
بر همین اساس است که تئاتردرمانی، یکی از تکنیکهای مهم در رواندرمانی به حساب میآید. مراجعان، معمولاً با آن، جواب میگیرند یا حداقل، تغییرات چشمگیری در خود احساس میکنند. میفهمند که دنیا را باید جور دیگری دید. روش حساب و کتابش را باید تغییر داد. بله! هنر تئاتر، به ما میآموزاند که زشتترین چیزها با هنر، تماشایی است. پیشنهاد میکنم، از همین امروز، امتحان کنید؛ یک نقش به خودتان بدهید. یا اگر نقشتان را انتخاب کردهاید، آن را جدیتر بگیرید. با تمام وجود اجرایش کنید. وقتی اجرایش کردید، بین آنچه در ذهنتان بود و آنچه نمایشاش دادید، دقت کنید و خواهید دید لحظه به لحظه اجرا، حرفهای ناگفته سالها زندگیتان بوده و تفاوت آنچه میگفتید و آنچه در این سالها انجام دادهاید، بسیار بوده است. نگران چشمها و قضاوت دیگران نباشید. قدیمیها بهجا گفتهاند که؛ دیوانگی هم عالمی دارد!
طرحوارهدرمانگر
یک بطری کوچک آب، کنار تختهسنگی افتاده بود. در نداشت. کلاغی روی تختهسنگ نشست. به بطری نگاه کرد. گفت: «تو اینجا چه میکنی کوچولو؟ ندیدهام انسانی از این طرفها رد شود؟» بطری جواب داد: «باد مرا با خود به اینجا آورده.» کلاغ گفت: «آماده شو، تا با خود به شهر ببرمت.» بطری گفت: «تمایلی ندارم.» کلاغ گفت: «تو با آدمها، معنا پیدا میکنی.» بطری گفت: «آنها الان، نقش زباله را به من میدهند.» کلاغ با پوزخند گفت: «خب الان هم، نقش جالبتری نداری!» ناگاه باران گرفت. چند مورچه، به داخل بطری پناه بردند. کلاغ اما حسابی خیس شد.
بله، آدمها در این جهان، هر یک، نقشی برعهده دارند. اگر بخواهیم کمی راحتتر به زندگی نگاه کنیم، تمام عرصه این خاک، صحنه بازی است و ما هم بازیگرانش. یکی از راههای خلاصشدن از سردرگمیهای زندگی، این است که نقشی بپذیریم در این جهان و با تمام توان آن را به خوبی ایفا کنیم. کار بدی که نیست. هم فال است و هم تماشا! با پیدا کردن درست نقشمان، بسیاری از ناملایمات روانیمان مهار میشود. ایفای نقش، شاخهای از هنر است. هنر یکی از نیازهای مهم زندگی است. دقت کردهاید که هنر تئاتر، پس از چندهزار سال، کماکان، توسط همگان، جدی گرفته میشود؟ همه با احترام با آن مواجه میشوند و همچنان، نمایشهای بسیاری، با قدرت و اعتبار بالا، در سالنهای تئاتر سراسر جهان، به روی صحنه میروند؟ همین شیوع کرونا، به بسیاری از ما، نشان داد که هنر تئاتر، چقدر ضروری است. نفس بازیگرانش به نفس تماشاگر بند است و تأثیرش هم شگفتانگیز. در فرهنگ غنی خودمان هم، نمایش و تئاتر، با آیینهایمان درآمیخته و حضوری شورآفرین داشته است. همچون آیین سووشون و شبیهخوانی؛ سترگ و بهیادماندنی.
بر همین اساس است که تئاتردرمانی، یکی از تکنیکهای مهم در رواندرمانی به حساب میآید. مراجعان، معمولاً با آن، جواب میگیرند یا حداقل، تغییرات چشمگیری در خود احساس میکنند. میفهمند که دنیا را باید جور دیگری دید. روش حساب و کتابش را باید تغییر داد. بله! هنر تئاتر، به ما میآموزاند که زشتترین چیزها با هنر، تماشایی است. پیشنهاد میکنم، از همین امروز، امتحان کنید؛ یک نقش به خودتان بدهید. یا اگر نقشتان را انتخاب کردهاید، آن را جدیتر بگیرید. با تمام وجود اجرایش کنید. وقتی اجرایش کردید، بین آنچه در ذهنتان بود و آنچه نمایشاش دادید، دقت کنید و خواهید دید لحظه به لحظه اجرا، حرفهای ناگفته سالها زندگیتان بوده و تفاوت آنچه میگفتید و آنچه در این سالها انجام دادهاید، بسیار بوده است. نگران چشمها و قضاوت دیگران نباشید. قدیمیها بهجا گفتهاند که؛ دیوانگی هم عالمی دارد!

جذاب مثل پیکسار
بهلطف وفور سامانههای آنلاین نمایش فیلم و نپیوستن ایران به قوانین کپیرایت بسیاری از فیلمها و سریالهایی که در دنیا مطرح میشوند برای مخاطب نه چندان جدی سینما در ایران هم آشناست. ارتباط با برخی از آثار برای مخاطب آنقدرعمیق میشود که اخبار مرتبط با آن و بهعنوان مثال موفقیتش در محافل بینالمللی سینمایی و جشنوارههای جهانی بهصورت همزمان در ایران هم پیگیری میشود.
انیمیشن روح (Soul) از همین دست آثار است. فارغ از نقاط ضعف و قوت فیلم، شاید همخوانی فضای فیلم با نیاز روحی مخاطب در شرایط امروز باعث شد انیمیشن «روح» بهعنوان یک پیشنهاد دهان به دهان تبلیغ و دیده شود؛ انیمیشنی که بزرگسالانهترین انیمیشن پیکسار به حساب میآید و توانسته مفاهیم فلسفی را با زبانی ساده بیان کند. «روح» تنها یک نمونه موفق از کارنامه درخشان پیکسار است. این استودیوی فیلمسازی با «داستان اسباب بازی»، «درون بیرون»، «بالا»، «شگفتانگیزان»، «کمپانی هیولاها»، «داستان اسباببازی»، «راتاتویی»، «در جستوجوی نمو» و... دنیای فراموشنشدنی و سرشار از تخیل را برایمان ساخته است. شاید برایتان جالب باشد که بدانید ترفندهای پیکسار برای جذابتر کردن فیلمنامههایش چیست؟ دن موشوویتز استاد دانشگاه در کتاب «قصهگویی به روش پیکسار: قوانینی برای روایت برمبنای بهترین فیلمهای پیکسار» به این کنجکاویها پاسخ داده است. حالا همزمان با اسکاری که نصیب انیمیشن «روح» شده، ترجمه صوفیا نصرالهی، منتقد و روزنامهنگار سینمایی از این کتاب توسط انتشارات چتر فیروزه وارد بازار کتاب شده است. این کتاب یازده فصل دارد که با فصل انتخاب ایده آغاز میشود و توضیح میدهد که چطور فیلمنامهنویس یا نویسنده باید ایدهاش را انتخاب کند و چه ایدههایی قدرت گسترش یافتن در طول مسیر داستان را دارند.
شخصیتپردازی، درام و تعارض، ساختار در فیلمنامههای پیکسار، شخصیتهای شریر، درونمایه و پایانبندی از جمله دیگر فصلهای کتاب «قصهگویی به روش پیکسار» است. صوفیا نصرالهی مترجم کتاب درباره «قصهگویی به روش پیکسار» میگوید: «دن موشوویتز آنقدر روان و واضح گامبهگام با ارجاع به انیمیشنهای محبوب پیکسار شیوه فیلمنامهنویسی آنها را توضیح داده است که باعث میشود این کتاب نه فقط برای فیلمنامهنویسان یا تحلیلگران سینما که برای داستاننویسان یا هر کسی که میخواهد قصهای بنویسد کاربردی و جذاب باشد.»

شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#واکسن
واکسیناسیون عمومی با تزریق واکسن برای افراد بالای ۸۰ سال آغاز شد و دیروز شبکههای اجتماعی پر از عکس پدربزرگها و مادربزرگها و پدران و مادرانی بود که واکسن زدند. کاربران با خوشحالی از این اتفاق مینوشتند و آرزو میکردند تمام جامعه در برابر کرونا ایمن شود: «واکسیناسیون عمومی از دیروز شروع شد. بیمارستانی توی تبریز به اولین سالمند واکسن زد. ۲۲ نفر رو به صورت نمادین از چهرههای ماندگار، معلمان، استادان و خیرین انتخاب و تزریق کردند و بعد افراد دیگه. اولین نفری که تزریق کرد دکتر مهدی گلابی، استاد شیمی و چهره ماندگار بود.»، «پدرم و خالهام امروز در مرکز بهداشت واکسن زدند (بالای 80 سال دارند)... نوبت دوم هم 5 خرداد تعیین شده... یک قدم به سمت امید»، «برای چندمین بار خواهش و التماس میکنم که هر واکسن معتبری که به دستتون رسید بزنین. به شایعات گوش نکنین. بهترین واکسن برای هر جامعهای، در دسترسترین واکسنه. جوری عمل نکنیم که خدای نکرده اگه عزیزانمون رو به خاطر کرونا از دست دادیم، این حسرت به دلمون بمونه که واکسن رو ازشون دریغ کردیم...»، «دیشب به مامان و بابا گفتم یک ماه دیگه نوبت سنین شماس واکسن بزنید. مامان گفت: من همین ایرانیه رو که داوطلبیه ثبت نامم کنید برم بزنم! گفتم آخه من فدای فداکاریت بشم شما قند داری بعیده قبول کنند»، «از مرکز بهداشت شهرک اکباتان تماس گرفتند با عزیزجانم گفتند بیاد برای واکسن. اسطوره صبر و رضاست این مادربزرگ. از ابتدای اسفند ۹۸ تو قرنطینه مطلق موند خونه؛ تنها بدون غر و شکایت گفت «مادرجان هستم تا واکسن بیاد» و سرانجام امروز»، «خبر خوب اینکه به پدر همسرم زنگ زدن و گفتن برای تزریق واکسن مراجعه کنه به مرکز جامع سلامت نزدیک خونهشون. خوشحالم. واکسن هم سینوفارم هستش»، «من امروز خوشحالترینم و از شوق اشکم دراومد. مامانم تو ایران دوز اول واکسن رو زد. بابام هم بزنه دیگه خیالم رااااااحت میشه.»، «مادربزرگ ٩٧ سالهام امروز در حالی که هنوز هیچ تصوری از دنیای کرونا نداره و بعد از ١۵ ماه همچنان فکر میکنه وبا اومده که ما ماسک میزنیم، واکسن زد. ماهرخ خانم دیروز یکی از همسایههاشو بر اثر کرونا در روستا از دست داد.»، «واقعاً داریم توی تایملاین خودمون به آدمها تبریک میگیم که مادر و پدرشون، مادربزرگ و پدربزرگشون واکسینه شدن. باورم نمیشه واقعاً! کاش با همین فرمون بریم جلو و بزودی واکسن زدن خودامون»، «حالا همه در به در دنبال واکسن زدنن، پدربزرگ میگه من نمیزنم، برا چمه»، «باور بفرمایید از شنیدن خبر واکسن زدن پدر و مادر چه شما کاربران گرامی چه دوست و رفیقام از ته قلبم خوشحال میشم»، «تو تایملاین میخونم که از واکسن زدن مادربزرگا و پدربزرگاتون مینویسین. من که مادر بزرگها و پدر بزرگهام رو از دست دادم ولی دارم لحظهشماری میکنم که نوبت پدر و مادرم بشه. این دو نفر آسایش منن.»، «باورم نمیشه بالاخره مادر بزرگ و مامان و بابام واکسن کرونا زدند.»
بحثهای انتخاباتی و کلاب هاوسی
حدود یک ماه و نیم دیگر انتخابات ریاست جمهوری برگزار میشود. با اینکه گفته میشود بحثهای انتخاباتی در جامعه چندان داغ نشده اما در فضای مجازی کاملاً این مسأله متفاوت است. بخصوص در کلاب هاوس که هر روز نامزدها و گروههای مختلفی بحث و گفتوگو میکنند و به سؤالات کاربران پاسخ میدهند. یکی از داغترین بحثهای این روزها با حضور مصطفی تاجزاده در کلاب هاوس بهعنوان نامزد انتخابات شکل گرفت که گفته میشود رکورد کلاب هاوس را میان کاربران ایرانی شکست: «کلاب هاوس بهترین عیار برای سنجش میزان کارآمدی و پاسخگویی و روشن و شفاف شدن مواضع کاندیداهای انتخابات ۱۴۰۰ است. هرکس در این فرصت گفتوگوی مستقیم با مردم شرکت نکند هم فرصت را از دست داده و هم خودش را در قسمتی بزرگ از شخصیتش معرفی کرده است.»، «دیشب در یکی از اتاقهای کلاب هاوس بعضی از امروز نشسته بودند پشت میز محاکمات انقلابی بعد از انتخابات و چنان با اطمینان از بازداشت و محاکمه و مجازات میگفتند انگار پرونده را چند بار مطالعه کردند نمیفهمند تمام این گمانه زنیهای ساده لوحانه این جماعت فیلمساز میره تو سبد انتخابات بعضی»، «حدود ۲۰ هزار نفر در کلاب هاوس توئیتر و اینستاگرام سخنرانی تاجزاده رو در لحظه گوش دادن. این آمار در تجمع به بیش از ۴۰ هزارنفر میرسه. کل شبکه افق ۲۰ هزار بیننده نداره»، «یه عمر بابا میگفت ایفون به درد نمیخوره، حالا دیشب گفت موبایلتو بده ببینم این تاجزاده میخواد تو کلاب هاوس چی بگه»، «نمیفهمم چرا آنقدر تو کلاب هاوس من بحثای سیاسی هست»، «با این حجم از دکتر و تحلیلگر که در کلابهاوس است ما باید ژاپن میشدیم»، «کلابهاوس بیشتر برای سرسام خوبه تا گفتوگو»، «تعداد شرکت کنندهها و بحثهای بعد از یک جلسه کلابهاوس بخوبی میزان اشتیاق رو نشون میده... شما اگر میتونید یه بحث و گفتوگو کنید با ۱۰۰۰ تا شنونده! با یک ساختار رسانهای جدید طرفیم که فیکها درش جایی ندارند»، «این کلابهاوس برای نامزدهای انتخاباتی بهترین فرصته. باید حواسمان به رومهای کلابهاوس باشه که یه وقت توش نظر مردم رو در مورد کاندیداها عوض نکنن و نتیجه اون چیزی که خودشون دوست دارن بشه»، «تاجزاده رکورد کلاب هاوس ایرانی را شکست: بیش از ۲۰,۰۰۰ نفر.»

عکس نوشت
دیروز صدمین سال تولد سیمین دانشور، بانوی داستاننویسی ایران بود. بهمناسبت این روز از تمبر یادبود دو قطعهای «سیمین و جلال» رونمایی شد. در مراسمی که در خانه موزه «سیمین و جلال» برگزار شد، عاطفه رضوی بازیگر بخشی از رمان «سووشون» را به یاد سیمین دانشور خواند.

ای یگانهای که مانندی ندارد!
عبدالرحیم سعیدی راد
شاعر و پژوهشگر
در ایستگاه شانزدهم میهمانی رمضان از تو میخواهم تا همه کوتاهیهای مرا ببخشی!
مرا ببخش بابت هر صبحی که بدون یاد تو آغاز کردم. مرا ببخش بابت تمام لحظات شاد و موفقیتهایی که به یادت نبودم.
مرا ببخش بابت هر گرهای که از زندگیام باز کردی و من آن را به تواناییهای خودم نسبت دادم. مرا ببخش بابت هر شبی که بدون شکر نعمات تو سر بر بالین عافیت گذاشتم.
ای آفریدگار مهربانم!
چشمه قنوتم سرشار از نیاز است و چشمهایم به خورشید لطف و کرمات خیره مانده است، پس مانند همیشه رحمت و لطف بیاندازه ات را از ما دریغ مدار. همین!
روز هفدهم ماه رمضان
ای خدایی که تنها با اراده تو، سیب از درخت میافتد، زمین به دور خورشید میگردد؛ سایهها به راه میافتند و فصلها جای خود را با هم عوض میکنند.بی شک اشکها و لبخندها هم از کرامت بیبدیل تو شکل میگیرند. ای بیهمتایی که عشق را آفریدی تا پلی باشد از خاک تا افلاک؛نه بیدانه گندم، دنیا معنایی دارد، نه بیعبور، زمین به آرامش میرسد که دنیا خود خوشه گندمی است بر منقار پرندهای عاشق.
حالا هم در هفدهمین روز از میهمانی رمضان از تو میخواهم که آرامش و محبت ات را برای همه بندگانت جاری کنی. همین!
شاعر و پژوهشگر
در ایستگاه شانزدهم میهمانی رمضان از تو میخواهم تا همه کوتاهیهای مرا ببخشی!
مرا ببخش بابت هر صبحی که بدون یاد تو آغاز کردم. مرا ببخش بابت تمام لحظات شاد و موفقیتهایی که به یادت نبودم.
مرا ببخش بابت هر گرهای که از زندگیام باز کردی و من آن را به تواناییهای خودم نسبت دادم. مرا ببخش بابت هر شبی که بدون شکر نعمات تو سر بر بالین عافیت گذاشتم.
ای آفریدگار مهربانم!
چشمه قنوتم سرشار از نیاز است و چشمهایم به خورشید لطف و کرمات خیره مانده است، پس مانند همیشه رحمت و لطف بیاندازه ات را از ما دریغ مدار. همین!
روز هفدهم ماه رمضان
ای خدایی که تنها با اراده تو، سیب از درخت میافتد، زمین به دور خورشید میگردد؛ سایهها به راه میافتند و فصلها جای خود را با هم عوض میکنند.بی شک اشکها و لبخندها هم از کرامت بیبدیل تو شکل میگیرند. ای بیهمتایی که عشق را آفریدی تا پلی باشد از خاک تا افلاک؛نه بیدانه گندم، دنیا معنایی دارد، نه بیعبور، زمین به آرامش میرسد که دنیا خود خوشه گندمی است بر منقار پرندهای عاشق.
حالا هم در هفدهمین روز از میهمانی رمضان از تو میخواهم که آرامش و محبت ات را برای همه بندگانت جاری کنی. همین!

سفره دار سحرگاهان، ابوحمزه ثمالی
صالحه سکوت
پژوهشگر علوم دینی
نیمههای شب در مسجد کوفه، مشغول دعا و مناجات بود. ناگاه دید حضور کسی فضای مسجد را دیگرگون نمود و صوت دلربای قرآنش، در و دیوار را به سکوت واداشته است.
توجّهاش جلب شد و دنبال آن غریبه به راه افتاد تا به خروجی شهر کوفه رسید... آری او به آرزویش رسیده بود، دانست که او مولایش امام سجّاد( ع) است؛ خود را روی قدمهای ایشان انداخت و اشک از دیدگانش روان شد...
این دیدار شاید مهم ترین واقعه زندگانی ابوحمزه ثمالی و نقطه عطف حیات او باشد. در میان اصحاب امام سجّاد (ع)افراد برجستهای وجود داشتند، همچون اباخالد کابلی، یحیی بن امّ طویل، ابوحمزه ثمالی و... که به دو علّت جا دارد به سراغ زیستنامهی ابوحمزه ثمالی رفت:
دلیل اول: تاییدهای فراوانی که نسبت به ابوحمزه از معصومین رسیده است ؛ همچون کلام امام صادق (ع) به ابوحمزه ثمالی که:
إِنِّی لَأَسْتَرِیحُ إِذَا رَأَیتُک.
من با دیدن تو آسوده خاطر میشوم.
این جملهی حجت الهی به یک نفر که من با دیدن تو احساس راحتی میکنم، میتواند دلیل محکم و انگیزه مهمّی برای ما شود تا به سراغ بازخوانی زندگی آن صحابه برویم.
در روایت دیگری روزی ابابصیر - از اصحاب خاصّ امام صادق (ع)- خدمت آن حضرت شرفیاب میشود.
حضرت از او سراغ ابوحمزه را گرفته و میفرمایند:
فَإذا رَجَعتَ إلیه فَاقرِئهُ السَّلام.
وقتی برگشتی سلام مرا به او برسان.
ابابصیر می گوید: او شیعهی شماست؛ حضرت میفرمایند: راست میگویی و ما جز خیر از او سراغ نداریم.
و این خود تاییدی از سوی امام به شمار می آید.
دلیل دوم: به طور خاص روایتی از امام رضا (ع) در مورد ایشان رسیده است که فرمودند:
أَبُوحَمْزَةَ الثُّمَالِی فِی زَمَانِهِ کسَلْمَانَ فِی زَمَانِهِ، وَ ذَلِک أَنَّهُ خَدَمَ مِنَّا أَرْبَعَةً عَلِی بْنَ الْحُسَینِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ بُرْهَةً مِنْ عَصْرِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (عَلَیهِمْ السَّلَامُ).
ابوحمزه ثمالی در زمان خود، هم چون سلمان در زمان خود است، چرا که او نیز خدمت چهار نفر از ما ائمّه را کرده است، امام سجّاد (ع)، امام باقر(ع) ،امام صادق (ع)، و برههای از دوران امام کاظم (ع).
این حدیث مقام بالای ابوحمزه ثمالی و مشابهت میان ابوحمزه با جناب سلمان -با آن مقامات بالا- را مطرح میفرماید.
و اینگونه استحکام بخشیدنهایی از سوی ائمّه علیهم السلام، به علاوهی سفرهی پر خیر و برکت دعای ابوحمزه ثمالی در سحرگاهان ماه مبارک رمضان، موید ضرورت پرداختن به زیستنامه این صحابی ارزشمند است.
این ضرورت در صفحات کتابی با عنوان"سفره دار سحرگاهان"، عینیت یافته که با تورق برگهایی از تاریخ هر جا که نام ابوحمزه ثمالی به چشم می آمده جمع آوری و با دقّت لازم سندیت مطالب کاوش و در قالب کتابی آماده انتشار شده است.
در پایان این نکته قابل ذکر است که می تواند سرمشق زندگی هر یک از دوستداران اهل بیت علیهم السلام و شیعیان آن حضرات شود و آن اینکه:
ما نیز مانند بسیاری از اصحاب میتوانیم عاقبت به خیر شویم و با سربلندی زندگی بگذرانیم و به پایان برسانیم. اگر اصحاب امامان علیهم السلام در طول حیات خود توانستند به رتبهای برسند که مایه آرامش امامشان شوند و مولایشان از آنان به خیر و نیکی یاد کند؛ پس چرا ما نتوانیم؟! و اگر ما نیز در تک تک لحظات زندگی، چشم به اماممان بدوزیم و عمر خود را در مسیر خدمت به این خاندان بگذرانیم؛ میتوانیم از جمله مصادیق جاریِ آن یاران در طول تاریخ شویم؛ به لطف و کرمشان ان شاء الله تعالی.
پژوهشگر علوم دینی
نیمههای شب در مسجد کوفه، مشغول دعا و مناجات بود. ناگاه دید حضور کسی فضای مسجد را دیگرگون نمود و صوت دلربای قرآنش، در و دیوار را به سکوت واداشته است.
توجّهاش جلب شد و دنبال آن غریبه به راه افتاد تا به خروجی شهر کوفه رسید... آری او به آرزویش رسیده بود، دانست که او مولایش امام سجّاد( ع) است؛ خود را روی قدمهای ایشان انداخت و اشک از دیدگانش روان شد...
این دیدار شاید مهم ترین واقعه زندگانی ابوحمزه ثمالی و نقطه عطف حیات او باشد. در میان اصحاب امام سجّاد (ع)افراد برجستهای وجود داشتند، همچون اباخالد کابلی، یحیی بن امّ طویل، ابوحمزه ثمالی و... که به دو علّت جا دارد به سراغ زیستنامهی ابوحمزه ثمالی رفت:
دلیل اول: تاییدهای فراوانی که نسبت به ابوحمزه از معصومین رسیده است ؛ همچون کلام امام صادق (ع) به ابوحمزه ثمالی که:
إِنِّی لَأَسْتَرِیحُ إِذَا رَأَیتُک.
من با دیدن تو آسوده خاطر میشوم.
این جملهی حجت الهی به یک نفر که من با دیدن تو احساس راحتی میکنم، میتواند دلیل محکم و انگیزه مهمّی برای ما شود تا به سراغ بازخوانی زندگی آن صحابه برویم.
در روایت دیگری روزی ابابصیر - از اصحاب خاصّ امام صادق (ع)- خدمت آن حضرت شرفیاب میشود.
حضرت از او سراغ ابوحمزه را گرفته و میفرمایند:
فَإذا رَجَعتَ إلیه فَاقرِئهُ السَّلام.
وقتی برگشتی سلام مرا به او برسان.
ابابصیر می گوید: او شیعهی شماست؛ حضرت میفرمایند: راست میگویی و ما جز خیر از او سراغ نداریم.
و این خود تاییدی از سوی امام به شمار می آید.
دلیل دوم: به طور خاص روایتی از امام رضا (ع) در مورد ایشان رسیده است که فرمودند:
أَبُوحَمْزَةَ الثُّمَالِی فِی زَمَانِهِ کسَلْمَانَ فِی زَمَانِهِ، وَ ذَلِک أَنَّهُ خَدَمَ مِنَّا أَرْبَعَةً عَلِی بْنَ الْحُسَینِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ بُرْهَةً مِنْ عَصْرِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (عَلَیهِمْ السَّلَامُ).
ابوحمزه ثمالی در زمان خود، هم چون سلمان در زمان خود است، چرا که او نیز خدمت چهار نفر از ما ائمّه را کرده است، امام سجّاد (ع)، امام باقر(ع) ،امام صادق (ع)، و برههای از دوران امام کاظم (ع).
این حدیث مقام بالای ابوحمزه ثمالی و مشابهت میان ابوحمزه با جناب سلمان -با آن مقامات بالا- را مطرح میفرماید.
و اینگونه استحکام بخشیدنهایی از سوی ائمّه علیهم السلام، به علاوهی سفرهی پر خیر و برکت دعای ابوحمزه ثمالی در سحرگاهان ماه مبارک رمضان، موید ضرورت پرداختن به زیستنامه این صحابی ارزشمند است.
این ضرورت در صفحات کتابی با عنوان"سفره دار سحرگاهان"، عینیت یافته که با تورق برگهایی از تاریخ هر جا که نام ابوحمزه ثمالی به چشم می آمده جمع آوری و با دقّت لازم سندیت مطالب کاوش و در قالب کتابی آماده انتشار شده است.
در پایان این نکته قابل ذکر است که می تواند سرمشق زندگی هر یک از دوستداران اهل بیت علیهم السلام و شیعیان آن حضرات شود و آن اینکه:
ما نیز مانند بسیاری از اصحاب میتوانیم عاقبت به خیر شویم و با سربلندی زندگی بگذرانیم و به پایان برسانیم. اگر اصحاب امامان علیهم السلام در طول حیات خود توانستند به رتبهای برسند که مایه آرامش امامشان شوند و مولایشان از آنان به خیر و نیکی یاد کند؛ پس چرا ما نتوانیم؟! و اگر ما نیز در تک تک لحظات زندگی، چشم به اماممان بدوزیم و عمر خود را در مسیر خدمت به این خاندان بگذرانیم؛ میتوانیم از جمله مصادیق جاریِ آن یاران در طول تاریخ شویم؛ به لطف و کرمشان ان شاء الله تعالی.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
ثبت با سند برابر باشد
-
ماه مبارک رمضان
-
به گیرندههای خود دست نزنید
-
عالم دیوانگی بر گستره نامعلوم دودو تا
-
جذاب مثل پیکسار
-
شهروند مجـــازی
-
عکس نوشت
-
ای یگانهای که مانندی ندارد!
-
سفره دار سحرگاهان، ابوحمزه ثمالی

اخبارایران آنلاین