آرین وزیر دفتری ، کارگردان «بی رؤیا» در گفتوگو با «ایران»:
رمز گشایی کار مخاطب است نه فیلمساز
فروغ گشتیل
خبرنگار
فیلم سینمایی «بیرویا» اولین ساخته آرین وزیر دفتری بهعنوان کارگردان است که با تهیهکنندگی سعید سعدی و هومن سیدی در چهلمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد. این فیلم سینمایی داستان زن و شوهری با نامهای رویا و بابک را روایت میکند که با دختری بینام و نشان آشنا شده و زندگیشان دستخوش تغییراتی میشود. با آرین وزیر دفتری کارگردان این اثر گفتوگویی درباره داستان فیلم و حال و هوای آن داشتهایم که در ادامه میخوانید.
«بیرویا» اولین فیلم سینمایی شماست، داستان آن از کجا به ذهنتان رسید و چرا آن را بهعنوان فیلم اولتان انتخاب کردید؟
در سال 1397 قرار بود فیلمنامه دیگری را بهعنوان فیلم اولم کار کنم که تا جایی هم پیش رفتیم اما شرایط ساخت آن به دلایلی محقق نشد، از طرف دیگر خود من نیز احساس میکردم فیلم اول باید جسارت و جذابیت ویژهتری داشته باشد، پس بدین ترتیب چند ماهی را صرف ایدهپردازی کردم. آن دوره برای من بسیار سخت گذشت چراکه یک فیلمنامه را بدون ساخت رها کرده و سعی داشتم فیلمنامه دیگری را پیش ببرم اما خود را به نوشتن طرحهای مختلف موظف کرده بودم. در همان فاصله و بهصورت ناگهانی ماجرای هویت برایم جذاب شد که با ایده اولیه فیلم سینمایی «بیرویا» نیز تلفیق شد.
در پایان فیلم ما با متنی روبهرو میشویم که از اسکیزوفرنی میگوید؛ ماجرای اسکیزوفرنی داشتن رویا در فیلم از همان ابتدا مدنظرتان بود؟
ترجیح میدادم که فیلم در فضایی میان رؤیا و واقعیت و با المانهایی از ژانر درام روانشناختی رها شود تا مخاطب از آن برداشتهای متفاوت و متنوعتری داشته باشد. در پس تولید نیز قصدمان این بود که مخاطب بتواند قصه «بیرویا» را بهصورت تک خطی برای دیگران تعریف کند و تحلیلهای متفاوتی داشته باشد. چیزی که برای ما اهمیت داشت، این بود که مخاطب فیلم را در میان راه رها نکند یا داستان به قدری پیچیده نشود که توان ادامه دادن با آن را نداشته باشد. همزمان نیز چون نمیخواستیم همه مخاطبان یک برداشت ثابت از فیلم داشته باشند به همین دلیل با وجود کپشن در پایان فیلم موافق نبودم اما به دلایلی با این پایان موافقت کردم.
سکانسهایی در فیلم وجود دارد که با کپشن پایانی آن در تضاد است مثل به خاطر آوردن رویا توسط لیلی، دیدن آرش توسط رویا یا صحبتهای شکبرانگیز زیبا با رویا. اگر قصد به نمایش گذاشتن اسکیزوفرنی است، پس علت وجود این نشانهها چیست؟
موافق این نیستم که فیلم را از طریق آن کپشن تحلیل کنیم اما اگر آن را کلیتر نگاه کنیم، تغییرات ایجاد شده در فیلم میان همه کاراکترها رخ میدهد مثلاً لیلی لب مرزی میان دو جهانی است که رویا در آن زندگی میکند و آخرین نفری خواهد بود که به رویا پشت میکند.
قطعاً من با ایده و فکری به ساخت اینگونه سکانسها پرداختهام و ترجیح میدهم مخاطب راز آنها را کشف کند، سینما به این سمت میرود که مخاطب فعالتر باشد و با چیدن پازلها کنار یکدیگر به نتیجهای برسد.
ابتدا و انتهای فیلم به یکدیگر مربوط هستند. اگر مخاطب فیلم را از ابتدا نبیند تا پایان با علامت سؤالهای متعددی روبهرو میشود یعنی نشانههایی در فیلم وجود دارند که باید با آنها آشنا باشیم. این مسأله را چگونه در فیلم گنجاندید؟ آیا تعمدی بود؟
مقداری از زمان فیلم صرف چیدمان مقدماتی میشود تا در انتها کارکرد آنها را بفهمیم؛ برای من مهم بود که تکههایی از پازل را از ابتدا در اختیار مخاطب قرار دهم که در ابتدا نیز کارکرد آن را متوجه نشود و اگر شانس این را داشته باشیم که برای بار دوم به دیدن «بیرویا» بنشیند چیزهای جدیدی برای کشف کردن، داشته باشد.
موسیقی در فیلم بسیار اهمیت دارد و با فیلمبرداری همراه است، چگونه به این ایده رسیدید؟
بامداد افشار آهنگسازی بسیار خلاق است که با پروژه درگیر میشود و ایدهپردازیهای زیادی دارد. کم کم و مرحله به مرحله به موسیقی نهایی فیلم رسیدیم و تکلیفمان مشخص شد، در نهایت برای فازبندی فیلم به نتیجه رسیدیم که خلاقیت خود افشار بود. میشد هرجوری به موسیقی فیلم فکر کرد اما هم بامداد افشار و هم زهره علیاکبری طراح صدای فیلم زحمت بسیاری کشیدند تا به این فضای صوتی برسیم.
به همه عواملی که به پروژه اضافه میشدند، میگفتم که همه چیز فیلم باید از نگاه «رویا» باشد که این مسأله تکلیف همه ما را مشخص کرده بود، حتی در کارگردانی نیز به من کمک کرد. در موسیقی نیز به جای اینکه فکر کنیم آیا این سکانس به موسیقی نیاز دارد یا خیر، نگاه میکردیم که رویا کجای قصه است یعنی به کلیت بافت صوتی بیشتر از موسیقی اهمیت میدادیم.
اکثر سکانسهای فیلم در تاریکی یا با نور کم پیش میرود، این ویژگی چه علتی داشته است؟
از ابتدا فکر میکردیم که قرار است مخاطب را وارد تونلهایی کنیم که او را به حجم زیادی از تاریکی میبرد، بهطوری که وقتی به پشت سر نگاه میکند چیزی نمیبیند به همین دلیل بسیاری از سکانسهای فیلم در تاریکی یا با نور کم پیش میرود.
چگونه به ترکیب بازیگران فیلم رسیدید؟ درمیان بازیگران، شادی کرم رودی بهنوعی چند نقش را ایفا میکند که از حساسیتهای پروژه بهحساب میآید، این نقش چگونه به او تعلق گرفت؟
شادی کرم رودی به واسطه اینکه همسر من است و با قابلیتهای بازیگری او آشنا هستم از همان ایده ابتدایی مطمئن بودم که قرار است همین نقش را بازی کند و کسی است که میتواند سکانسهای ابتدایی فیلم را با سکوت پیش ببرد.
از طرف دیگر هر سه نقش اصلی فیلم بسیار چالشبرانگیز بودند، طناز طباطبایی برای این نقش از خود مایه گذاشت و سکانسهای سخت و پیچیدهای را پشت سر گذاشت که امیدوارم اجرای بینظیر او دیده شود. برای نقش بابک که صابرابر آن را برعهده دارد نیز چالشهای متفاوتی وجود داشت، به طوری که این بازیگر بهنوعی در یک سکانس دو نقش متفاوت را ایفا میکرد و خود را به جای دوشخصیت میگذاشت.با هر سه بازیگر درباره سکانس به سکانس فیلم بسیار صحبت کردیم تا تغییر فیلم برای مخاطب باورپذیرتر باشد. اگر در پایان به یاد ابتدای فیلم بیفتیم، باورمان نمیشود که بازیگر چگونه این مسیر را پیش رفته است.
انتقال شخصیتها در فیلم رفته رفته پیش میرود، چه زمانی تصمیم گرفتید که زیبا به رویا تبدیل شود و رویا به داستان دیگری برود؟
چالش اصلی نوشتن طرح «بیرویا» و به فیلمنامه تبدیل کردن آن، همین انتقال شخصیتها بود و اگر این مسأله درست درمیآمد یعنی فیلم کار خود را به درستی پیش برده است؛ معتقد هستم که مسیر ایده فیلم باید به خوبی پیش رود.
سعی کردم انتقال شخصیت در فیلم «بیرویا» پله پله پیش رود تا مخاطب با آن همراه شود.
حضورتان در سینمای کوتاه چقدر در کارگردانی اولین فیلم سینمایی بلندتان تأثیر گذاشت؟
هر چه یاد گرفتهام در سینمای کوتاه بوده است؛ ما ابتدا در سینمای کوتاه تجربه کسب میکنیم، به تمرین میپردازیم و مناسبات فیلمسازی را در آن فضا فرامیگیریم. از طرف دیگر فضای فیلم کوتاه بسیار جدی و حرفهای است و من از جایی به بعد نیز تصمیم گرفتم که فیلم کوتاه حرفهای بسازم. بخشی که به اعتمادبه نفس فیلمسازی مربوط میشود نیز در فضای فیلم کوتاه اتفاق میافتد و حضور من در این فضا بسیار کمککننده بود.
چرا برای فیلم اولتان ژانر معمایی را انتخاب کردهاید، به نظرتان این ژانر برای فیلم اول ریسک نیست؟
ساخت فیلم اول در ژانر معمایی ریسک بسیاری دارد. شاید میتوانستم چندین سال پیش با فیلمنامهای آشناتر به این دنیا وارد شوم اما احساس میکردم که فیلمساز تنها یک بار تجربه ساخت فیلم اول را خواهد داشت و ترجیح دادم که با ساخت این فیلم مدل متفاوتتری را به سینمای ایران معرفی کنم که سختیهای خاص خود را داشت.
همکاری با هومن سیدی بهعنوان تهیهکننده چگونه بود؟
قرار بود پیش از شیوع ویروس کرونا شروع به ساخت فیلم کنیم اما با ورود این ویروس، کارمان متوقف شد. در آن زمان نیز هومن سیدی مشغول به ساخت سریال «قورباغه» بود و بخشی از تهیه فیلم به پیدا کردن سرمایهگذار منوط شده بود. در آن فاصله و پس از به پایان رسیدن «قورباغه»، هومن سیدی بهواسطهای فیلمنامه را خواند که پس از پیوستن او به پروژه، وارد مرحله پیش تولید شدیم.
این همکاری برای من بسیار ارزشمند بود؛ باوجود اینکه هومن سیدی به فیلمنامه و کارگردانی مسلط است اما ذرهای در کارگردانی اثر دخالت نکرد و هرجا که من به کمک نیاز داشتم، همراه میشد. بهطور کلی کمک اصلی این بود که اجازه داد آنطور که میخواهم فیلم را بسازم و خود را به سایه ماجرا میبرد تا تصمیمات کارگردانی کار برعهده من باشد.
نسبت به حضورتان در جشنواره فیلم فجر چه حسی دارید؟
اولین چیزی که برای من خوشحالکننده است حضور فیلم اولیها در جشنواره، در کنار نامهای آشنای سینمای ایران است. هنوز همه فیلمها را ندیدهام که بتوانم ارزیابی کلیای نسبت به آنها داشته باشم اما شیوه برگزاری آن به خوبی پیش میرود که امیدوارم تا پایان اینگونه بماند.
بهعنوان سؤال آخر؛ دوست دارید مخاطب بعد از دیدن فیلم چه حسی داشته باشد؟
دوست دارم مخاطب بعد از دیدن فیلم، آن را در ذهنش مرور کند و از اینکه من جواب همه پرسشهایش را ندادهام، پیام منفیای دریافت نکند. اگر مخاطب بعد از دیدن فیلم به فکر فرو رود و تحلیل خودش را داشته باشد، من موفق شدهام اما اگر در فیلم گم شده باشد و احساس کند که فیلم جالبی ندیده است پس به هدفم نرسیدهام.
گاهشمار جشنواره
بیست و پنجمین دوره بهمن 1385
ایـــلــــیـــا داوودی: در جشنواره فجر بیست و پنجم، فیلم «روز سوم» علی رضا جلالی عنوان بهترین فیلم، «وزن بودن» حمید بهرامی بهترین فیلم کوتاه، «خاطرات یک و هفتاد و پنج سال» محمدرضا اصلانی بهترین فیلم مستند و بهترین کارگردانی فیلم مستند را دریافت کردند. سیمرغ بهترین کارگردانی به امیرشهاب رضویان برای «مینای شهر خاموش» و محمدحسین لطیفی برای «روز سوم» رسید. رخشان بنی اعتماد، فرید مصطفوی، محسن عبدالوهاب و نغمه ثمینی در «خون بازی» جایزه بهترین فیلمنامه را دریافت کردند. در این دوره بهرام رادان با درخشش در «سنتوری» توانست سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد را در کنار باران کوثری بهعنوان بهترین بازیگر نقش اول زن در «خون بازی» و «روز سوم» دریافت کنند. همچنین جایزه بهترین فیلمبرداری در «پابرهنه در بهشت» توسط حمید خضوعی ابیانه و بهترین فیلم هنر و تجربه توسط محمود کناری در «خون بازی» و بهترین تدوین توسط سپیده عبدالوهاب برای «خون بازی» کسب شد. همچنین افشین هاشمی در «پابرهنه در بهشت» و پانته آ بهرام در «بچههای ابدی» بهعنوان بهترین بازیگر نقش دوم معرفی شدند. جایزه ویژه سینمای ملی ایران به نگاه ملی به «فرش ایرانی» کارگروهی 15 نفر از کارگردانان برجسته ایران به تهیه کنندگی سید رضا میرکریمی تعلق گرفت. همچنین در این دوره برای علی نصیریان و یدالله صمدی مراسم بزرگداشت برگزار شد. شهریار بحرانی، محمد داوودی، جواد طوسی، عبدالحمید قدیریان، محمد علی نجفی، علی نصیریان و محمدرضا هنرمند هیأت داوری این دوره را برعهده داشتند. همچنین در این دوره هیأت داوران با توجه به محدود بودن آثار برجسته در بخش بهترین صداگذاری، نامزد معرفی نکرد و سیمرغ بلورین جایزه بهترین صداگذاری را برای فیلم «قاعده بازی» به محمدرضا دلپاک اعطا کرد. جایزه بهترین جلوههای ویژه نیز به محسن روزبهانی و علاءالدین پژهان برای همین فیلم رسید.