ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
چهرهها
همه آمدند تا یوسف را کمک کنند
ابراهیم حاتمیکیا: قسمت نشد در نشست باشم کرونا یک سال به سراغم نیامد اما وقتی که آمد در چنین شبی آمد. یوسف شانس آورد کسانی را در کنارش داشت که خوب بودند. دو بار سر صحنه رفتم و هر دو باری که رفتم، تجربه فیلمهایی که بازیگران زیادی دارد برایم زنده شد؛ برخی طوفانها هستند که تنشزا میشوند اما همه آمدند تا یوسف را کمک کنند. من فقط یک اسم در این فیلم هستم. من با فاصله کنار کار بودم و بقیه کارها را بچهها انجام دادند.
پیام این کارگردان در نشست خبری «شب طلایی»
افتخار میکنم فرزند ابراهیم حاتمیکیا هستم
یوسف حاتمیکیا: افتخار میکنم فرزند ابراهیم حاتمیکیا هستم چه به لحاظ فیلمساز چه به لحاظ پدر، با این حال پله اول را طوفانی برداشتیم اما چون کارت تهیهکنندگی نداشتیم از تجربه پدر استفاده کردیم. خدا را شکر فیلمنامه را دوست داشت. او فرد صریحالکلامی است اگر دوست نداشت به من میگفت. طرحهای دیگری هم نشان داده بودم اما به من گفت اینها را بیرون بریز، سعی کرد استقلال من حفظ شود، او از دور ما را هدایت کرد.
از صحبتهای این کارگردان در نشست خبری «شب طلایی»
این امانت را بدرستی تحویل دادم
مریلا زارعی: خانم پیرانی به ما عشق و مهر داد و من در تمام لحظات بازی سعی کردم این امانت را بدرستی تحویل دهم. از خانم پیرانی عشق، ایمان و پایداری گرفتم. او نه تنها محدودیت و اجباری ایجاد نمیکرد، بلکه وقتی در صحنه حضور داشت به من نزدیک نمیشد چون بشدت درگیر نقش بودم، خانم پیرانی امروز هنگام دیدن فیلم اشک ریخت و فکر میکنم که کار خود را خوب انجام دادم.
از صحبتهای این بازیگر در نشست خبری «هناس»
بیریا، صادقانه و عاشقانه
سیاوش طهمورث: تعهد انسانی در مورد دو چیز است؛ خانواده و اجتماع و شهید در فیلم هر دو را انتخاب میکند و همین باعث ماندگاریاش در جامعه میشود. فیلمهایی که امسال کار کردم در یک ردیف بود و باید کاری میکردم هر سه نقش در یک خط قرار نگیرد و شما طهمورث را در هیچ کدام از این نقشها نمیبینید. این فیلم بیریا، صادقانه و عاشقانه بود.
از صحبتهای این بازیگر در نشست خبری «هناس»
ابراهیم حاتمیکیا: قسمت نشد در نشست باشم کرونا یک سال به سراغم نیامد اما وقتی که آمد در چنین شبی آمد. یوسف شانس آورد کسانی را در کنارش داشت که خوب بودند. دو بار سر صحنه رفتم و هر دو باری که رفتم، تجربه فیلمهایی که بازیگران زیادی دارد برایم زنده شد؛ برخی طوفانها هستند که تنشزا میشوند اما همه آمدند تا یوسف را کمک کنند. من فقط یک اسم در این فیلم هستم. من با فاصله کنار کار بودم و بقیه کارها را بچهها انجام دادند.
پیام این کارگردان در نشست خبری «شب طلایی»
افتخار میکنم فرزند ابراهیم حاتمیکیا هستم
یوسف حاتمیکیا: افتخار میکنم فرزند ابراهیم حاتمیکیا هستم چه به لحاظ فیلمساز چه به لحاظ پدر، با این حال پله اول را طوفانی برداشتیم اما چون کارت تهیهکنندگی نداشتیم از تجربه پدر استفاده کردیم. خدا را شکر فیلمنامه را دوست داشت. او فرد صریحالکلامی است اگر دوست نداشت به من میگفت. طرحهای دیگری هم نشان داده بودم اما به من گفت اینها را بیرون بریز، سعی کرد استقلال من حفظ شود، او از دور ما را هدایت کرد.
از صحبتهای این کارگردان در نشست خبری «شب طلایی»
این امانت را بدرستی تحویل دادم
مریلا زارعی: خانم پیرانی به ما عشق و مهر داد و من در تمام لحظات بازی سعی کردم این امانت را بدرستی تحویل دهم. از خانم پیرانی عشق، ایمان و پایداری گرفتم. او نه تنها محدودیت و اجباری ایجاد نمیکرد، بلکه وقتی در صحنه حضور داشت به من نزدیک نمیشد چون بشدت درگیر نقش بودم، خانم پیرانی امروز هنگام دیدن فیلم اشک ریخت و فکر میکنم که کار خود را خوب انجام دادم.
از صحبتهای این بازیگر در نشست خبری «هناس»
بیریا، صادقانه و عاشقانه
سیاوش طهمورث: تعهد انسانی در مورد دو چیز است؛ خانواده و اجتماع و شهید در فیلم هر دو را انتخاب میکند و همین باعث ماندگاریاش در جامعه میشود. فیلمهایی که امسال کار کردم در یک ردیف بود و باید کاری میکردم هر سه نقش در یک خط قرار نگیرد و شما طهمورث را در هیچ کدام از این نقشها نمیبینید. این فیلم بیریا، صادقانه و عاشقانه بود.
از صحبتهای این بازیگر در نشست خبری «هناس»
به بهانه حضور ساعد سهیلی در فیلم «شهرک»
آقازاده، اما با استعداد
محدثه واعظیپور
روزنامهنگار
قصه با ساعد سهیلی شروع نشده و با او تمام نمیشود. در سینمای ایران، مناسبات و روابط سببی و نسبی در ورود به دنیای بازیگری بسیار مهم و مؤثر است. اگرچه حرف آخر را نمیزند، اما تعیین کننده و تأثیرگذار است. ساعد از این مسیر به سینما آمده است، اما ماندگاریاش محدود به حضور و نام پدرش نیست. چه بسیار بازیگرانی که پیش و پس از او به واسطه مادر یا پدر، مقابل دوربین رفته و فراموش شده یا همواره در حاشیه باقی ماندهاند.
ساعد سهیلی در کودکی و به پشتوانه حضور پدرش، مقابل دوربین رفت و طبیعی بود که در آن مقطع، حضورش در «شب برهنه» و «چارچنگولی» خبری از یک استعداد درخشان ندهد. آن فیلمها برای مخاطب بزرگسال ساخته شده بود و حضور در چند سکانس، نمیتوانست اعتباری برای ساعد محسوب شود. اما ساعد در دهه 90 و با «چند متر مکعب عشق» (برادران محمودی) به عنوان بازیگر جدی گرفته شد، شخصیتی دشوار و پرتلاطم که با بازی یکدست او شیرین، دوستداشتنی و قابل باور از کار درآمد. آنچه ساعد در یک دهه اخیر به عنوان جوان اول، در سینما تجربه کرده، اغلب قابل قبول است و شاید ضعیفترین فیلمهای کارنامهاش همانهایی است که در آنها مقابل دوربین پدرش بوده است.
اگر «گشت ارشاد» را از کارنامه ساعد حذف کنیم، به تجربههای متفاوت و جذابی برمیخوریم که برای بازیگری به سن و سال او، قابل توجه است. او در فیلمهای معمولی و ضعیف کارنامهاش هم حضوری قابل قبول داشته و کمتر میتوان بازی بد از او به خاطر آورد. این ویژگیها نشان میدهد ساعد، در خانواده سینمایی سهیلی، دست کم تا اینجا از برادرش سینا و پدرش سعید، حرفهایتر است.
همکاری با محمدحسین مهدویان در «لاتاری» و بازی قابل توجه در «روز صفر» (سعید ملکان) ساعد را به بازیگری تبدیل کرد که فارغ از پیوندهای خانوادگی، به چشم میآید و به قدرت بازیگریاش میتوان اعتماد کرد. او که دو بار و برای بازی در «رخ دیوانه» (ابوالحسن داوودی) و «گشت ارشاد» نامزد دریافت سیمرغ بلورین شده در یک دهه گذشته در مسیر بلوغ گام برداشته است. ساعد اگر چه در فیلمهای تجاری بازی کرده اما در انتخابهایش حضور و همراهی با سینمای متفاوت را از یاد نبرده است. متر او برای انتخاب نقشها، فقط بلندی آنها نبوده، در کارنامه این بازیگر جوان میتوان تنوع نقشها را دید. حضور قابل قبول در نقش پسری عاشق پیشه، از طبقه معمولی جامعه در «لاتاری» که علیه نابرابری عصیان میکند تا ریگی در «روز صفر» که با درک درست او از نقش، باورپذیر از کاردرآمده، تواناییهای این بازیگر را عیان میکند. بازیگری که در «مالاریا» در نقشی بازی کرد که تیرگی و تاریکیاش تا انتها قابل پیش بینی نبود. معصومیت چهره ساعد سهیلی در این نقش، پیچیدگی شخصیت مرتضی و احساسش نسبت به حنا (ساغر قناعت) را تا پایان فیلم به یک نقطه پر ابهام تبدیل میکرد.
امسال و در چهلمین جشنواره فیلم فجر، ساعد سهیلی با فیلم «شهرک» به کارگردانی علی حضرتی جوان در بخش مسابقه حضور دارد. از حال و هوای فیلم و براساس تجربههای قبلی کارگردان میتوان حدس زد که با فیلمی شهری و متفاوت روبهروییم. فیلمی که میتواند نامزدی سیمرغ بلورین را برای ساعد سهیلی به ارمغان بیاورد؛ بازیگری که هنوز راهی طولانی در سینما پیش رو دارد و کارنامه و کیفیت بازیهایش نشان میدهد برای ماندن، بیش از پیوندهای خانوادگی، به استعداد و ممارست در حرفهاش تکیه کرده است.
روزنامهنگار
قصه با ساعد سهیلی شروع نشده و با او تمام نمیشود. در سینمای ایران، مناسبات و روابط سببی و نسبی در ورود به دنیای بازیگری بسیار مهم و مؤثر است. اگرچه حرف آخر را نمیزند، اما تعیین کننده و تأثیرگذار است. ساعد از این مسیر به سینما آمده است، اما ماندگاریاش محدود به حضور و نام پدرش نیست. چه بسیار بازیگرانی که پیش و پس از او به واسطه مادر یا پدر، مقابل دوربین رفته و فراموش شده یا همواره در حاشیه باقی ماندهاند.
ساعد سهیلی در کودکی و به پشتوانه حضور پدرش، مقابل دوربین رفت و طبیعی بود که در آن مقطع، حضورش در «شب برهنه» و «چارچنگولی» خبری از یک استعداد درخشان ندهد. آن فیلمها برای مخاطب بزرگسال ساخته شده بود و حضور در چند سکانس، نمیتوانست اعتباری برای ساعد محسوب شود. اما ساعد در دهه 90 و با «چند متر مکعب عشق» (برادران محمودی) به عنوان بازیگر جدی گرفته شد، شخصیتی دشوار و پرتلاطم که با بازی یکدست او شیرین، دوستداشتنی و قابل باور از کار درآمد. آنچه ساعد در یک دهه اخیر به عنوان جوان اول، در سینما تجربه کرده، اغلب قابل قبول است و شاید ضعیفترین فیلمهای کارنامهاش همانهایی است که در آنها مقابل دوربین پدرش بوده است.
اگر «گشت ارشاد» را از کارنامه ساعد حذف کنیم، به تجربههای متفاوت و جذابی برمیخوریم که برای بازیگری به سن و سال او، قابل توجه است. او در فیلمهای معمولی و ضعیف کارنامهاش هم حضوری قابل قبول داشته و کمتر میتوان بازی بد از او به خاطر آورد. این ویژگیها نشان میدهد ساعد، در خانواده سینمایی سهیلی، دست کم تا اینجا از برادرش سینا و پدرش سعید، حرفهایتر است.
همکاری با محمدحسین مهدویان در «لاتاری» و بازی قابل توجه در «روز صفر» (سعید ملکان) ساعد را به بازیگری تبدیل کرد که فارغ از پیوندهای خانوادگی، به چشم میآید و به قدرت بازیگریاش میتوان اعتماد کرد. او که دو بار و برای بازی در «رخ دیوانه» (ابوالحسن داوودی) و «گشت ارشاد» نامزد دریافت سیمرغ بلورین شده در یک دهه گذشته در مسیر بلوغ گام برداشته است. ساعد اگر چه در فیلمهای تجاری بازی کرده اما در انتخابهایش حضور و همراهی با سینمای متفاوت را از یاد نبرده است. متر او برای انتخاب نقشها، فقط بلندی آنها نبوده، در کارنامه این بازیگر جوان میتوان تنوع نقشها را دید. حضور قابل قبول در نقش پسری عاشق پیشه، از طبقه معمولی جامعه در «لاتاری» که علیه نابرابری عصیان میکند تا ریگی در «روز صفر» که با درک درست او از نقش، باورپذیر از کاردرآمده، تواناییهای این بازیگر را عیان میکند. بازیگری که در «مالاریا» در نقشی بازی کرد که تیرگی و تاریکیاش تا انتها قابل پیش بینی نبود. معصومیت چهره ساعد سهیلی در این نقش، پیچیدگی شخصیت مرتضی و احساسش نسبت به حنا (ساغر قناعت) را تا پایان فیلم به یک نقطه پر ابهام تبدیل میکرد.
امسال و در چهلمین جشنواره فیلم فجر، ساعد سهیلی با فیلم «شهرک» به کارگردانی علی حضرتی جوان در بخش مسابقه حضور دارد. از حال و هوای فیلم و براساس تجربههای قبلی کارگردان میتوان حدس زد که با فیلمی شهری و متفاوت روبهروییم. فیلمی که میتواند نامزدی سیمرغ بلورین را برای ساعد سهیلی به ارمغان بیاورد؛ بازیگری که هنوز راهی طولانی در سینما پیش رو دارد و کارنامه و کیفیت بازیهایش نشان میدهد برای ماندن، بیش از پیوندهای خانوادگی، به استعداد و ممارست در حرفهاش تکیه کرده است.
یوسف حاتمی کیا در گفتوگو با «ایران»:
سینما را از پدرم آموختم
پریسا ساسانی
خبرنگار
تجربه زیسته هریک از ما در روزگار کرونا با تجربیات سخت و تلخ همراه بوده است و هریک از ما در تجربههای شخصی خود، روی دیگری از زندگی را به خود دیدهایم و زندگی بشرِ امروز تحت تأثیر ویروس کرونا بوده است. ثبت این بخش از تاریخ زندگی بشر در قالب داستان، فیلم مستند و انجام مصاحبههای تاریخ شفاهی ماندگار شده است. اما آنچه مسلم است سینما و پرده نقرهای سهم بسزایی در ثبت روزگار کرونا دارد. ماجرای یوسف حاتمی کیا و ساخت فیلم «شب طلایی» درست از همین نقطه آغاز میشود، ثبت تجربههای زیسته انسان در این ایام به روایت فیلمنامه و سینما. «شب طلایی» ماجرای یک خانواده است که در دوران قرنطینگی کرونا در خانه گرفتار یک ماجرا میشود و حاتمی کیا در نخستین تجربه فیلمسازی خود روابط پیچیده خانواده را به تصویر کشیده است. خانوادهای که در روزهای کرونا بهدنبال گمشدهای میگردند، گمشدهای که آنها را از هم دور یا به هم نزدیک میکند. یوسف حاتمی کیا در گفتوگو با روزنامه ایران از تجربه نخست فیلم خود و همراهی پدرش ابراهیم حاتمی کیا بهعنوان تهیهکننده سخن گفته است.
آقای حاتمی کیا مخاطب با فیلم «شب طلایی» یک فیلم از کارگردان فیلم اول میبیند که حاتمی کیا بهعنوان پدر و تهیه کننده کنار او ایستاده است و همین موضوع برای مخاطب کنجکاوی برانگیز است. کنجکاوی از این جهت که مخاطب دوست دارد بداند تا چه اندازه در این فیلم رد پای ابراهیم حاتمی کیا دیده میشود؟
بدون شک من سینما را از پدرم آموختم. بیشتر فیلمهایش را میستایم و هرکدام برایم به مانند کلاس درسی میماند که هر بار آن را تماشا میکنم، نکتهای را به توشهام اضافه میکنم. در مجموع، میتوانم بگویم پدر ورای بحث تکنیک، دو نکته مهم را در من نهادینه کرد، اول آنکه حرفت چیست و اگر حرفی نداری فیلم نساز... و دومین نکته، زنده نگه داشتن حس تجربهگرایی در هر فیلمسازی است، یعنی هر فیلم را به مثابه اولین و آخرین فیلمت ببین و تا سرحد امکان نگذار که محدودیتها یا ساختارهای حرفهای عوامل سینما باعث از بین رفتن حس تجربهگرایی تو بهعنوان فیلمساز بشود. در مورد اینکه آیا رد پای ایشان در فیلم شب طلایی دیده میشود نیز باید مخاطبان و منتقدان عزیز بعد از تماشای فیلم نظر بدهند. امیدوارم که فیلم «شب طلایی» آنها را ناراضی از در سالنهای نمایش خارج نکند.
سینمای ایران فیلمساز آینده دار به خود کم ندیده است با تجربهای که میدانم در عرصه فیلم کوتاه دارید، فکر میکنید با «شب طلایی» تا چه اندازه سینمای ایران به آینده حرفهای شما نیاز دارد؟
امیدوارم تا زمانی فیلم بسازم که حرفی برای گفتن داشته باشم و بتوانم آن را به شکلی ارائه دهم که مخاطبان بعد از تماشای آن فیلم، از جهان فیلم جدا نشوند و کمی به آن فکر کنند. اگر این اتفاق بیفتد، میتوانم به زیستم در سینمای ایران ادامه دهم.
از اولین تجربه سینمایی خود «شب طلایی» بگویید.
تجربه سخت اما شیرینی بود. از زمان نگارش طرح فیلمنامه «شب طلایی» امیدی به ساختش نداشتم، چرا که چندین سال با چند فیلمنامه مختلف تا مرز ساخته شدن پیش رفتم اما هر بار به دلیلی متوقف میشدند. حتی در ذهن داشتم که فیلمنامهای ننویسم و طرح را تبدیل به یک رمان بکنم، اما بعد از نوشتن طرح، همه چیز به یکباره تغییر کرد.
درباره «شب طلایی» چه مسیری را طی کردید؟
مجریان طرح، بهراد مهرجو و اویس طوفانی، طرح فیلمنامه را دوست داشتند و من هم بسرعت شروع به نوشتن فیلمنامه کردم. زمانی وارد پیشتولید شدیم که کشتههای کرونا به اوج خود رسیده بودند و طرح تردد شبانه وضع شده بود و تعداد زیادی بازیگر برای انتخاب نیاز داشتیم. انتخاب و هماهنگی زمانی آنها با پروژه بسیار کار سختی بود. وجود کرونا و بازار داغ سریالهای نمایش خانگی همه چیز را بحرانی کرده بود اما با همت دوستان تولید و مدیر برنامهریزی، سید علی هاشمی، بخوبی پیش رفت.
کار با بازیگران با تجربه چطور بود؟
کار با تعداد زیادی بازیگر حرفهای برای فیلمساز تازهنفس کمی دلهرهآور است اما شکر خدا با همراهی تمام بازیگران عزیز فیلم، فکر میکنم توانستیم یک خانواده گرم را شکل بدهیم.
جشنواره فیلم فجر همیشه نماد سینمای ایران بوده است. حضور اولین فیلم خود در این جشنواره را چطور ارزیابی میکنید؟
جشنواره فجر ویترین سینمای ایران است و ورود هر فیلمی در این جشنواره جزو اهداف هر فیلمسازی، مخصوصاً فیلمسازان اول محسوب میشود. خدا را شاکرم که ما هم در این رویداد حضور داریم و امیدوارم تلاش همکارانم بخوبی دیده شود.
آقای حاتمی کیا چقدر به جایزه و سیمرغ فکر میکنید؟
همین اندازه که «شب طلایی» در میان فیلمهای پذیرفتهشده قرار گرفته، برای من موفقیت بزرگی محسوب میشود. قرار گرفتن نامم در کنار فیلمسازان محبوبم، آقایان کیمیایی و میرکریمی، برای من افتخاری بزرگ است. بیش از همه رضایت مخاطب و ارتباط گرفتنش با فیلم برای من اهمیت دارد اما اگر به فکر سیمرغ باشم، بیش از خودم دوست دارم این اتفاق نصیب همکارانم شود، چرا که اگر انرژی و تلاش آنها برای هرچه بهتر شدن فیلم شب طلایی نبود، بدون شک کیفیت فیلم به درجهای نمیرسید که نظر هیأت انتخاب را جلب کند.
سؤال آخر اینکه آیا این فیلم توانسته مسئولیت اجتماعی یک فیلمساز دغدغهمند را به جای آورد؟ و آیا اساساً به مسئولیت اجتماعی اعتقاد دارید؟
شکلگیری ایده فیلم «شب طلایی» از یک دغدغه و نگرانی بود. چیزی که احساس کردم باید در موردش حرف بزنم. اینکه چقدر در ارائه درست این نگرانی درست عمل کردهام، باید مخاطبان فیلم بگویند اما احساس کردم از چیزی غافل شدهایم که نشانههایش هر چه بیشتر از قبل در زندگی تکتکمان نمود پیدا کردهاست. از طرفی هم دنبال شعار دادن نیستم و سینما را در وهله اول سرگرمی میدانم و به نظرم باید تماشاگر را تا جایی که در توانم هست با داستان فیلم همراه کنم. سعی کردم از ژانر معمایی که از ژانرهای محبوب سینماست، استفاده کنم تا لابهلای گره گشایی روایت، حرفم را نیز زده باشم. امیدوارم که این اتفاق افتاده باشد.
خبرنگار
تجربه زیسته هریک از ما در روزگار کرونا با تجربیات سخت و تلخ همراه بوده است و هریک از ما در تجربههای شخصی خود، روی دیگری از زندگی را به خود دیدهایم و زندگی بشرِ امروز تحت تأثیر ویروس کرونا بوده است. ثبت این بخش از تاریخ زندگی بشر در قالب داستان، فیلم مستند و انجام مصاحبههای تاریخ شفاهی ماندگار شده است. اما آنچه مسلم است سینما و پرده نقرهای سهم بسزایی در ثبت روزگار کرونا دارد. ماجرای یوسف حاتمی کیا و ساخت فیلم «شب طلایی» درست از همین نقطه آغاز میشود، ثبت تجربههای زیسته انسان در این ایام به روایت فیلمنامه و سینما. «شب طلایی» ماجرای یک خانواده است که در دوران قرنطینگی کرونا در خانه گرفتار یک ماجرا میشود و حاتمی کیا در نخستین تجربه فیلمسازی خود روابط پیچیده خانواده را به تصویر کشیده است. خانوادهای که در روزهای کرونا بهدنبال گمشدهای میگردند، گمشدهای که آنها را از هم دور یا به هم نزدیک میکند. یوسف حاتمی کیا در گفتوگو با روزنامه ایران از تجربه نخست فیلم خود و همراهی پدرش ابراهیم حاتمی کیا بهعنوان تهیهکننده سخن گفته است.
آقای حاتمی کیا مخاطب با فیلم «شب طلایی» یک فیلم از کارگردان فیلم اول میبیند که حاتمی کیا بهعنوان پدر و تهیه کننده کنار او ایستاده است و همین موضوع برای مخاطب کنجکاوی برانگیز است. کنجکاوی از این جهت که مخاطب دوست دارد بداند تا چه اندازه در این فیلم رد پای ابراهیم حاتمی کیا دیده میشود؟
بدون شک من سینما را از پدرم آموختم. بیشتر فیلمهایش را میستایم و هرکدام برایم به مانند کلاس درسی میماند که هر بار آن را تماشا میکنم، نکتهای را به توشهام اضافه میکنم. در مجموع، میتوانم بگویم پدر ورای بحث تکنیک، دو نکته مهم را در من نهادینه کرد، اول آنکه حرفت چیست و اگر حرفی نداری فیلم نساز... و دومین نکته، زنده نگه داشتن حس تجربهگرایی در هر فیلمسازی است، یعنی هر فیلم را به مثابه اولین و آخرین فیلمت ببین و تا سرحد امکان نگذار که محدودیتها یا ساختارهای حرفهای عوامل سینما باعث از بین رفتن حس تجربهگرایی تو بهعنوان فیلمساز بشود. در مورد اینکه آیا رد پای ایشان در فیلم شب طلایی دیده میشود نیز باید مخاطبان و منتقدان عزیز بعد از تماشای فیلم نظر بدهند. امیدوارم که فیلم «شب طلایی» آنها را ناراضی از در سالنهای نمایش خارج نکند.
سینمای ایران فیلمساز آینده دار به خود کم ندیده است با تجربهای که میدانم در عرصه فیلم کوتاه دارید، فکر میکنید با «شب طلایی» تا چه اندازه سینمای ایران به آینده حرفهای شما نیاز دارد؟
امیدوارم تا زمانی فیلم بسازم که حرفی برای گفتن داشته باشم و بتوانم آن را به شکلی ارائه دهم که مخاطبان بعد از تماشای آن فیلم، از جهان فیلم جدا نشوند و کمی به آن فکر کنند. اگر این اتفاق بیفتد، میتوانم به زیستم در سینمای ایران ادامه دهم.
از اولین تجربه سینمایی خود «شب طلایی» بگویید.
تجربه سخت اما شیرینی بود. از زمان نگارش طرح فیلمنامه «شب طلایی» امیدی به ساختش نداشتم، چرا که چندین سال با چند فیلمنامه مختلف تا مرز ساخته شدن پیش رفتم اما هر بار به دلیلی متوقف میشدند. حتی در ذهن داشتم که فیلمنامهای ننویسم و طرح را تبدیل به یک رمان بکنم، اما بعد از نوشتن طرح، همه چیز به یکباره تغییر کرد.
درباره «شب طلایی» چه مسیری را طی کردید؟
مجریان طرح، بهراد مهرجو و اویس طوفانی، طرح فیلمنامه را دوست داشتند و من هم بسرعت شروع به نوشتن فیلمنامه کردم. زمانی وارد پیشتولید شدیم که کشتههای کرونا به اوج خود رسیده بودند و طرح تردد شبانه وضع شده بود و تعداد زیادی بازیگر برای انتخاب نیاز داشتیم. انتخاب و هماهنگی زمانی آنها با پروژه بسیار کار سختی بود. وجود کرونا و بازار داغ سریالهای نمایش خانگی همه چیز را بحرانی کرده بود اما با همت دوستان تولید و مدیر برنامهریزی، سید علی هاشمی، بخوبی پیش رفت.
کار با بازیگران با تجربه چطور بود؟
کار با تعداد زیادی بازیگر حرفهای برای فیلمساز تازهنفس کمی دلهرهآور است اما شکر خدا با همراهی تمام بازیگران عزیز فیلم، فکر میکنم توانستیم یک خانواده گرم را شکل بدهیم.
جشنواره فیلم فجر همیشه نماد سینمای ایران بوده است. حضور اولین فیلم خود در این جشنواره را چطور ارزیابی میکنید؟
جشنواره فجر ویترین سینمای ایران است و ورود هر فیلمی در این جشنواره جزو اهداف هر فیلمسازی، مخصوصاً فیلمسازان اول محسوب میشود. خدا را شاکرم که ما هم در این رویداد حضور داریم و امیدوارم تلاش همکارانم بخوبی دیده شود.
آقای حاتمی کیا چقدر به جایزه و سیمرغ فکر میکنید؟
همین اندازه که «شب طلایی» در میان فیلمهای پذیرفتهشده قرار گرفته، برای من موفقیت بزرگی محسوب میشود. قرار گرفتن نامم در کنار فیلمسازان محبوبم، آقایان کیمیایی و میرکریمی، برای من افتخاری بزرگ است. بیش از همه رضایت مخاطب و ارتباط گرفتنش با فیلم برای من اهمیت دارد اما اگر به فکر سیمرغ باشم، بیش از خودم دوست دارم این اتفاق نصیب همکارانم شود، چرا که اگر انرژی و تلاش آنها برای هرچه بهتر شدن فیلم شب طلایی نبود، بدون شک کیفیت فیلم به درجهای نمیرسید که نظر هیأت انتخاب را جلب کند.
سؤال آخر اینکه آیا این فیلم توانسته مسئولیت اجتماعی یک فیلمساز دغدغهمند را به جای آورد؟ و آیا اساساً به مسئولیت اجتماعی اعتقاد دارید؟
شکلگیری ایده فیلم «شب طلایی» از یک دغدغه و نگرانی بود. چیزی که احساس کردم باید در موردش حرف بزنم. اینکه چقدر در ارائه درست این نگرانی درست عمل کردهام، باید مخاطبان فیلم بگویند اما احساس کردم از چیزی غافل شدهایم که نشانههایش هر چه بیشتر از قبل در زندگی تکتکمان نمود پیدا کردهاست. از طرفی هم دنبال شعار دادن نیستم و سینما را در وهله اول سرگرمی میدانم و به نظرم باید تماشاگر را تا جایی که در توانم هست با داستان فیلم همراه کنم. سعی کردم از ژانر معمایی که از ژانرهای محبوب سینماست، استفاده کنم تا لابهلای گره گشایی روایت، حرفم را نیز زده باشم. امیدوارم که این اتفاق افتاده باشد.
نگاهی به فیلم «شب طلایی» ساخته یوسف حاتمیکیا
خانه پنهان است
علیرضا نراقی
منتقد سینما
روز تولد مادر است و با اینکه در خانواده میان برادران و خواهران اختلافاتی وجود دارد، اما روز آشتی کنان و پنهان کردن اختلافات زیر فرش است. در حالی که همه به این نمایش دوستی و همزیستی گرم ادامه میدهند معلوم میشود دو کیلو شمش طلای داماد خانواده که پیش مادر به امانت گذاشته شده بود گم شده و این آغاز به سطح آمدن همه اختلافات است؛ آغازی برای افشا شدن احساسات و رخدادهای نهان مانده و جدی شدن بحران خانوادگی. اولین فیلم یوسف حاتمیکیا «شب طلایی» به لحاظ دراماتیک از الگوی آشنایی بهره برده است. فیلم جمع و جور و نسبتاً سادهای است. از الگوی موقعیت بحرانی در یک خانواده در تاریخ درام بسیار دیده شده است؛ در این نوع درامها به طور کلی وحدت بواسطه اختلاف، به گسستی آشوبناک منتهی میشود و بنا به رویکرد مؤلف و روند درام، در پایان موقعیت تازهای شکل میگیرد که با آگاهی تازه شخصیتهای اصلی و تحول آنها همراه است. در این نوع درام شخصیتها تقریباً به یک اندازه اهمیت دارند و درام موفق آن است که رنگ آمیزی متنوعی در آدمها ایجاد کند تا بتواند در درون موقعیت اصلی موقعیتهای کوچک جذابی را ایجاد نماید. حاتمیکیا ورود سریعی به موقعیت و درام دارد و فیلم زود جان میگیرد. شمایل تیپیکال آدمها را بسرعت معرفی میکند و تنش را به روانی شکل میدهد.
در زیرساخت درام «شب طلایی» خانه اهمیت زیادی دارد، این خانه قدیمی بناست بزودی خراب شود و این خود اشارهای است به پایان یک دوره و سبک زندگی این خانواده. اما در کارگردانی با وجود تلاشهایی که برای معرفی خانه شده تا انتها فضا و حال و هوای خانه فارغ از آدمهای درون آن ساخته نمیشود. یک خانه ویلایی قدیمی داریم که اتاقهای زیادی دارد و با وسایلی پر شده که احتمالاً سرشار از قدمت و خاطره هستند، اما پلانهای فیلم آنقدر مصروف نمایش از نزدیک آدمها و موقعیتهای پر تنش در رفت و آمدهای سریع و مداوم شده است که خانه پنهان میماند. خانهای که باید خود یک شخصیت میشد، غایب است و به همین علت بخشی از مسأله فیلم که پراکندگی خانواده و خروج ترمیمناپذیر آن از وحدت معطوف به خانه رو به ویرانی مادری است شکل نمیگیرد.
یکی از عناصر جذاب فیلم «شب طلایی» صداست. در ابتدا که فیلم از زاویه مادر خانواده وارد داستان میشود صداها گنگ و دور هستند. میفهمیم که ما داریم از زاویه مادر کم شنوا میشنویم و وقتی سمعک به گوش مادر گذاشته میشود حال صداها واضح میشوند، اما گویی صدای خوبی برای شنیدن وجود ندارد، کلمات تلخ و گفتوگوها پر از اتهام و کنایهاند؛ اینجا گویی که نشنیدن از شنیدن بهتر است. این از نشانهسازیهای با ارزشی است که اثر موفق به ساختن آن میشود اما فیلم از اینگونه ظرافتها برای بُعد دادن به فضای محدود درام کم دارد.
درام در پایان دو سوم ابتدایی فیلم تمام میشود. یعنی ما بهعنوان مخاطب متوجه میشویم شمشها کجاست اما فیلم در نهایت تعجب با پایان یافتن درام همچنان ادامه پیدا میکند، ادامهای بیسرانجام که در آن علاوه بر داستان اصلی به خرده داستانها هم سر و سامان داده نمیشود. فیلمساز توجهش به روابط است اما این روابط تا جایی برای دیدن توجیه دارند که خواست اصلی و موانع رسیدن به آن هم وجود داشته باشند. تازه در روابط هم فیلم به سرانجام و نقطه پایانی نمیرسد. حاتمیکیا اما فیلم را ادامه میدهد و با شخصیتها پیش میرود و شمشها را رها میکند و این انحراف از درام باعث کسل کننده شدن فیلم و از قوام افتادن داستان در یک سوم پایانی میشود.
منتقد سینما
روز تولد مادر است و با اینکه در خانواده میان برادران و خواهران اختلافاتی وجود دارد، اما روز آشتی کنان و پنهان کردن اختلافات زیر فرش است. در حالی که همه به این نمایش دوستی و همزیستی گرم ادامه میدهند معلوم میشود دو کیلو شمش طلای داماد خانواده که پیش مادر به امانت گذاشته شده بود گم شده و این آغاز به سطح آمدن همه اختلافات است؛ آغازی برای افشا شدن احساسات و رخدادهای نهان مانده و جدی شدن بحران خانوادگی. اولین فیلم یوسف حاتمیکیا «شب طلایی» به لحاظ دراماتیک از الگوی آشنایی بهره برده است. فیلم جمع و جور و نسبتاً سادهای است. از الگوی موقعیت بحرانی در یک خانواده در تاریخ درام بسیار دیده شده است؛ در این نوع درامها به طور کلی وحدت بواسطه اختلاف، به گسستی آشوبناک منتهی میشود و بنا به رویکرد مؤلف و روند درام، در پایان موقعیت تازهای شکل میگیرد که با آگاهی تازه شخصیتهای اصلی و تحول آنها همراه است. در این نوع درام شخصیتها تقریباً به یک اندازه اهمیت دارند و درام موفق آن است که رنگ آمیزی متنوعی در آدمها ایجاد کند تا بتواند در درون موقعیت اصلی موقعیتهای کوچک جذابی را ایجاد نماید. حاتمیکیا ورود سریعی به موقعیت و درام دارد و فیلم زود جان میگیرد. شمایل تیپیکال آدمها را بسرعت معرفی میکند و تنش را به روانی شکل میدهد.
در زیرساخت درام «شب طلایی» خانه اهمیت زیادی دارد، این خانه قدیمی بناست بزودی خراب شود و این خود اشارهای است به پایان یک دوره و سبک زندگی این خانواده. اما در کارگردانی با وجود تلاشهایی که برای معرفی خانه شده تا انتها فضا و حال و هوای خانه فارغ از آدمهای درون آن ساخته نمیشود. یک خانه ویلایی قدیمی داریم که اتاقهای زیادی دارد و با وسایلی پر شده که احتمالاً سرشار از قدمت و خاطره هستند، اما پلانهای فیلم آنقدر مصروف نمایش از نزدیک آدمها و موقعیتهای پر تنش در رفت و آمدهای سریع و مداوم شده است که خانه پنهان میماند. خانهای که باید خود یک شخصیت میشد، غایب است و به همین علت بخشی از مسأله فیلم که پراکندگی خانواده و خروج ترمیمناپذیر آن از وحدت معطوف به خانه رو به ویرانی مادری است شکل نمیگیرد.
یکی از عناصر جذاب فیلم «شب طلایی» صداست. در ابتدا که فیلم از زاویه مادر خانواده وارد داستان میشود صداها گنگ و دور هستند. میفهمیم که ما داریم از زاویه مادر کم شنوا میشنویم و وقتی سمعک به گوش مادر گذاشته میشود حال صداها واضح میشوند، اما گویی صدای خوبی برای شنیدن وجود ندارد، کلمات تلخ و گفتوگوها پر از اتهام و کنایهاند؛ اینجا گویی که نشنیدن از شنیدن بهتر است. این از نشانهسازیهای با ارزشی است که اثر موفق به ساختن آن میشود اما فیلم از اینگونه ظرافتها برای بُعد دادن به فضای محدود درام کم دارد.
درام در پایان دو سوم ابتدایی فیلم تمام میشود. یعنی ما بهعنوان مخاطب متوجه میشویم شمشها کجاست اما فیلم در نهایت تعجب با پایان یافتن درام همچنان ادامه پیدا میکند، ادامهای بیسرانجام که در آن علاوه بر داستان اصلی به خرده داستانها هم سر و سامان داده نمیشود. فیلمساز توجهش به روابط است اما این روابط تا جایی برای دیدن توجیه دارند که خواست اصلی و موانع رسیدن به آن هم وجود داشته باشند. تازه در روابط هم فیلم به سرانجام و نقطه پایانی نمیرسد. حاتمیکیا اما فیلم را ادامه میدهد و با شخصیتها پیش میرود و شمشها را رها میکند و این انحراف از درام باعث کسل کننده شدن فیلم و از قوام افتادن داستان در یک سوم پایانی میشود.
درباره فیلم اولیهای چهلمین جشنواره فیلم فجر
اینجا چراغی روشن است
رضا صائمی
منتقد سینما
زمــانـــی بود که فیلـــــم اولـــــــیها کارگــــــــــردانهای مبتدی و آوانگارد محسوب میشدند اما حالا نزدیک به دو دهه است که پدیدههای سینمای ایران از دل همین دسته از فیلمسازان ظهور میکند، حالا جذابیت جشنواره فیلم فجر که تماشای فیلمها در آن را وسوسه انگیز میکند به حضور فیلم اولیها برمی گردد؛ فیلم اولیهایی که نشان دادند نسل جدید و جوان فیلمسازان نه کارگردانهای مبتدی که مترقیاند و آنها هستند که سطح و مرز استانداردهای فیلمسازی را تعیین و جا به جا میکنند. اما امسال همه فیلم اولیها یکدست نیستند و دستکم شاهد سه گونه فیلم اولی در جشنواره هستیم. یکی فیلم اولیهای مستقلی که اغلب کار خود را با ساخت فیلمهای کوتاه آغاز کردند و با پختگی گام به گام در فیلمسازی به تولید نخستین فیلم بلند خود رسیدند. همچنین برخی از آنها تجربه مستندسازی هم در کارنامه خود دارند و شگفتیها یا پدیدههای جشنواره اغلب در میان این گروه پدیدار میشود. فیلمسازان مستقلی که بدون هیچ ربط و نسبتی خانوادگی یا سیاسی و صرفاً مبتنی بر توانمندیهای سینمایی، فیلم اول خود را ساختند. در جشنواره امسال کارگردانهایی همچون «کاظم دانشی» با فیلم «علفزار»و امید شمس با فیلم«ملاقات خصوصی» نیز از این دسته هستند و «هادی حجازی فر» را هم گرچه چهره شناخته شدهای است اما میتوان در همین گروه قرار داد که نخستین فیلم بلند خود در مقام کارگردان را به جشنواره آورده است. اما گروه دوم فیلم اولیها که کم هم نیستند فیلمسازانیاند که به واسطه نسبت خونی و خانوادگی و اغلب به پشتوانه پدران خود فیلم ساختهاند. در واقع آنها بیش از آنکه فیلم اولی باشند، فیلم اولادی هستند. فرزندان و اولادان سینمایی که از دل خانواده خود به خانواده سینما پیوستهاند. «یوسف حاتمی کیا» فرزند ابراهیم حاتمی کیا با فیلم «شب طلایی»، «حمید شاه حاتمی» فرزند علی شاه حاتمی با فیلم «ماهان» که در این فیلم پدران تهیه کننده پسران هم هستند. «علی حضرتی» فرزند «الیاس حضرتی» نماینده سابق مجلس با فیلم «شهرک»، «عباس نادران» فرزند «الیاس نادران» نماینده سابق مجلس که تهیه کننده فیلم «شادروان» است و «سید مرتضی فاطمی» فرزند «سید عباس فاطمی» از مدیران باسابقه صداوسیما از جمله فیلم اولیهایی هستند که در جشنواره امسال حضور دارند. در این میان شاهد یک گونه عجیب و غریب فیلم اولی هم در جشنواره هستیم. «رامین سهراب» که در فنلاند زندگی میکند و به زبان فارسی مسلط نیست، مفهوم فیلمفارسی را نیز نمیداند و تنها یک فیلم کوتاه در کارنامهاش دارد با فیلم «لایههای دروغ» با حمایت بنیاد سینمایی فارابی در جشنواره حضور دارد. فیلمی که به زعم خود در ژانر اکشن ساخته شده اما در عمل یک کمدی ناخواسته درآمده که همگی از پذیرش چنین فیلمی در جشنواره شگفت زده شدند! فیلمسازی تکاور که یک تنه تمام کارهای فیلم را انجام داده چنانکه تنها چند نام در کنار «رامین سهراب» در تیتراژ فیلم میبینیم. فیلمسازی که فیلم اولی نیست وهنوز در اول فیلمسازی جا مانده است. حالا باید در کنار فیلم «اولی ها» از «فیلم اولادی ها» سخن گفت و آنها را از هم متمایز کرد. تمایزی که نیازمند آسیبشناسی و تلنگری جدی است. سینمای خانوادگی یک چالش جدی برای خانواده سینماست!. با این حال و تا اینجای کار این فیلمسازان اولی بدون نسبتهای خانوادگی بودند که توانستند نظر منتقدان را بیش از فیلمهای دیگر جلب کنند. هر چند در میان فیلم اولیهایی که بهنام پدر شناخته میشوند یوسف حاتمی کیا با «شب طلایی» فیلم محترم و قابل قبولی ساخته که اتفاقاً شباهتی به سینمای پدرش ندارد و از حیث ساختاری مستقل از آن است. هنوز هم چراغ سینما با فیلم اولیها روشن است.
منتقد سینما
زمــانـــی بود که فیلـــــم اولـــــــیها کارگــــــــــردانهای مبتدی و آوانگارد محسوب میشدند اما حالا نزدیک به دو دهه است که پدیدههای سینمای ایران از دل همین دسته از فیلمسازان ظهور میکند، حالا جذابیت جشنواره فیلم فجر که تماشای فیلمها در آن را وسوسه انگیز میکند به حضور فیلم اولیها برمی گردد؛ فیلم اولیهایی که نشان دادند نسل جدید و جوان فیلمسازان نه کارگردانهای مبتدی که مترقیاند و آنها هستند که سطح و مرز استانداردهای فیلمسازی را تعیین و جا به جا میکنند. اما امسال همه فیلم اولیها یکدست نیستند و دستکم شاهد سه گونه فیلم اولی در جشنواره هستیم. یکی فیلم اولیهای مستقلی که اغلب کار خود را با ساخت فیلمهای کوتاه آغاز کردند و با پختگی گام به گام در فیلمسازی به تولید نخستین فیلم بلند خود رسیدند. همچنین برخی از آنها تجربه مستندسازی هم در کارنامه خود دارند و شگفتیها یا پدیدههای جشنواره اغلب در میان این گروه پدیدار میشود. فیلمسازان مستقلی که بدون هیچ ربط و نسبتی خانوادگی یا سیاسی و صرفاً مبتنی بر توانمندیهای سینمایی، فیلم اول خود را ساختند. در جشنواره امسال کارگردانهایی همچون «کاظم دانشی» با فیلم «علفزار»و امید شمس با فیلم«ملاقات خصوصی» نیز از این دسته هستند و «هادی حجازی فر» را هم گرچه چهره شناخته شدهای است اما میتوان در همین گروه قرار داد که نخستین فیلم بلند خود در مقام کارگردان را به جشنواره آورده است. اما گروه دوم فیلم اولیها که کم هم نیستند فیلمسازانیاند که به واسطه نسبت خونی و خانوادگی و اغلب به پشتوانه پدران خود فیلم ساختهاند. در واقع آنها بیش از آنکه فیلم اولی باشند، فیلم اولادی هستند. فرزندان و اولادان سینمایی که از دل خانواده خود به خانواده سینما پیوستهاند. «یوسف حاتمی کیا» فرزند ابراهیم حاتمی کیا با فیلم «شب طلایی»، «حمید شاه حاتمی» فرزند علی شاه حاتمی با فیلم «ماهان» که در این فیلم پدران تهیه کننده پسران هم هستند. «علی حضرتی» فرزند «الیاس حضرتی» نماینده سابق مجلس با فیلم «شهرک»، «عباس نادران» فرزند «الیاس نادران» نماینده سابق مجلس که تهیه کننده فیلم «شادروان» است و «سید مرتضی فاطمی» فرزند «سید عباس فاطمی» از مدیران باسابقه صداوسیما از جمله فیلم اولیهایی هستند که در جشنواره امسال حضور دارند. در این میان شاهد یک گونه عجیب و غریب فیلم اولی هم در جشنواره هستیم. «رامین سهراب» که در فنلاند زندگی میکند و به زبان فارسی مسلط نیست، مفهوم فیلمفارسی را نیز نمیداند و تنها یک فیلم کوتاه در کارنامهاش دارد با فیلم «لایههای دروغ» با حمایت بنیاد سینمایی فارابی در جشنواره حضور دارد. فیلمی که به زعم خود در ژانر اکشن ساخته شده اما در عمل یک کمدی ناخواسته درآمده که همگی از پذیرش چنین فیلمی در جشنواره شگفت زده شدند! فیلمسازی تکاور که یک تنه تمام کارهای فیلم را انجام داده چنانکه تنها چند نام در کنار «رامین سهراب» در تیتراژ فیلم میبینیم. فیلمسازی که فیلم اولی نیست وهنوز در اول فیلمسازی جا مانده است. حالا باید در کنار فیلم «اولی ها» از «فیلم اولادی ها» سخن گفت و آنها را از هم متمایز کرد. تمایزی که نیازمند آسیبشناسی و تلنگری جدی است. سینمای خانوادگی یک چالش جدی برای خانواده سینماست!. با این حال و تا اینجای کار این فیلمسازان اولی بدون نسبتهای خانوادگی بودند که توانستند نظر منتقدان را بیش از فیلمهای دیگر جلب کنند. هر چند در میان فیلم اولیهایی که بهنام پدر شناخته میشوند یوسف حاتمی کیا با «شب طلایی» فیلم محترم و قابل قبولی ساخته که اتفاقاً شباهتی به سینمای پدرش ندارد و از حیث ساختاری مستقل از آن است. هنوز هم چراغ سینما با فیلم اولیها روشن است.
گاهشمار جشنواره
بیست و ششمین دوره بهمن 1386
دوره بیست و ششم فیلم فجر در بهمن ماه 1386 در تهران برگزار شد. از جمله فیلمهای این دوره که مورد توجه اهالی سینما قرار گرفت شامل این آثار است: به همین سادگی، آواز گنجشکها، محیا، باد در علفزار میپیچد، استشهادی برای خدا. در این دوره در قالب یک بزرگداشت از سالها فعالیت هنری هنرمندی چون: پروانه معصومی، مسعود جعفری جوزانی، علی حاتمی و رسول ملاقلیپور تقدیر شد.
در بخش جوایز، سیمرغ بلورین بهترین فیلم، با حضور گزینههای دیگر مانند آواز گنجشکها و باد در علفزار میپیچد، به فیلم «به همین سادگی» به کارگردانی سیدرضا میرکریمی رسید و سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی نیز با حضور کاندیداهایی چون: محمدعلی طالبی، خسرو معصومی و سیدرضا میرکریمی به مجید مجیدی به خاطر فیلم آواز گنجشکها رسید. سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد به امین حیایی به خاطر بازی در فیلم شب رسید و هنگامه قاضیانی نیز موفق شد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن به خاطر بازی در فیلم به همین سادگی را به دست آورد. همچنین این فیلم توانست سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه به نویسندگی سیدرضا میرکریمی و شادمهر راستین را در این دوره از آن خود کند. موسیقی متن آواز گنجشکها، ساخته شده توسط حسین علیزاده نیز سیمرغ بلورین این بخش را به دست آورد و تدوین این فیلم توسط حسن حسن دوست و چهرهپردازی آن توسط سعید ملکان نیز موفق شدند تا به ترتیب سیمرغهای بلورین بهترین تدوین و بهترین چهرهپردازی را کسب کنند.
سیمرغ ویژه هیأت داوران برای یک عمر دستاورد فنی و هنری به علیرضا زرین دست اهدا شد. همچنین در بخش بهترین فیلم از نگاه ملی (شرقی، دینی و ایرانی)، سیمرغ زرین به اثر فرزند خاک و پلاک طلایی سیمرغ به اثر «هفت رخ فرخ ایران» اهدا شد. سیمرغ بلورین ویژه تماشاگران نیز به فیلم «همیشه پای یک زن در میان است» به کارگردانی کمال تبریزی رسید.
در بخش جوایز، سیمرغ بلورین بهترین فیلم، با حضور گزینههای دیگر مانند آواز گنجشکها و باد در علفزار میپیچد، به فیلم «به همین سادگی» به کارگردانی سیدرضا میرکریمی رسید و سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی نیز با حضور کاندیداهایی چون: محمدعلی طالبی، خسرو معصومی و سیدرضا میرکریمی به مجید مجیدی به خاطر فیلم آواز گنجشکها رسید. سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد به امین حیایی به خاطر بازی در فیلم شب رسید و هنگامه قاضیانی نیز موفق شد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن به خاطر بازی در فیلم به همین سادگی را به دست آورد. همچنین این فیلم توانست سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه به نویسندگی سیدرضا میرکریمی و شادمهر راستین را در این دوره از آن خود کند. موسیقی متن آواز گنجشکها، ساخته شده توسط حسین علیزاده نیز سیمرغ بلورین این بخش را به دست آورد و تدوین این فیلم توسط حسن حسن دوست و چهرهپردازی آن توسط سعید ملکان نیز موفق شدند تا به ترتیب سیمرغهای بلورین بهترین تدوین و بهترین چهرهپردازی را کسب کنند.
سیمرغ ویژه هیأت داوران برای یک عمر دستاورد فنی و هنری به علیرضا زرین دست اهدا شد. همچنین در بخش بهترین فیلم از نگاه ملی (شرقی، دینی و ایرانی)، سیمرغ زرین به اثر فرزند خاک و پلاک طلایی سیمرغ به اثر «هفت رخ فرخ ایران» اهدا شد. سیمرغ بلورین ویژه تماشاگران نیز به فیلم «همیشه پای یک زن در میان است» به کارگردانی کمال تبریزی رسید.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
چهرهها
-
آقازاده، اما با استعداد
-
سینما را از پدرم آموختم
-
خانه پنهان است
-
اینجا چراغی روشن است
-
گاهشمار جشنواره
اخبارایران آنلاین