«ایران» از مدلسازی اغتشاشات در استانهای سیستان و بلوچستان و کردستان گزارش میدهد
سناریوی ناکام آشوب چند وجهی
با رصد تحولات در دو استان سیستان و بلوچستان و کردستان و ایراد سخنرانیهای تفرقهبرانگیز توسط برخی سران مذهبی و شاخص این مناطق، میتوان گفت که دشمنان تلاش میکنند سیر ناآرامی و درگیریها در این خطه را به فاز پیچیدهتری وارد کنند. آنچه بیش از همه در این دو استان خودنمایی میکند، غلبه فاز مسلحانه بر نوع آشوبها و برنامهریزی عملیات روانی در این مناطق است؛ موضوعی که با حمایت غرب و دولتهای متخاصم همراه بوده و بر داخل کشور نیز سایه انداخته است.
در این میان امریکا نیز بیپرده از حمایت و تسلیح تروریستها خبر میدهد؛ جان بولتون، اخیراً در گفتوگو با شبکه بیبیسی انگلیس فاش کرد که «معترضین در این دو استان بهخوبی مسلح شدهاند و آماده تغییر فاز هستند. من تصاویر و مستنداتی دارم که نیروهای کرد و بلوچ، در (کردستان) عراق و پاکستان در حال آموزش دیدن هستند».
از طرفی کشف و ضبط محموله مهمات جنگی در مرزها بویژه مرز این دو استان بهطور مستمر، گویای توطئه برنامهریزیها برای تداوم و به جریان انداختن عملیات مسلحانه در این دو منطقه به طور خاص و در کل کشور است.
با تمام مستنداتی که بهعینه وجود دارد اصرار بر تبرئه تروریستها و جنایتکاران با کلیدواژه معترض یک اصل را اثبات میکند و اینکه منازعات کف خیابان در بطن خود از خوراک بیگانگان تغذیه میکند. برخی افراد شاخص در سیستان و بلوچستان سعی میکنند با مرثیهسازی از آنچه رخ داده است توجهات را به خود متمرکز و از آن برای ابزار چانهزنی با نظام و فشار سیاسی برای گرفتن خواستههای سیاسی خود سوءاستفاده کنند.
شکاف قومی
یکی از اصولی که موجب همزیستی و زندگی مسالمتآمیز در کشور و بویژه دو استان مورد بحث شده، تلاشهای مردم این بخش برای رفع گسل قومی و مذهبی و پرهیز از افراطیگرایی است، اما در خلال آشوبها، تفرقهاندازی به یک موتور محرک برای شکلگیری و تداوم ناآرامیها و اغتشاشات تبدیل شده است. به معنایی دیگر، اتاق فکر معاندین تمام وجوه اختلافبرانگیز را فعال کردهاند که هر طیف را به تناسب آن و با انگیزههای متفاوت وارد میدان کنند.
در این میان، شعله این نفاق گاه در سخنان سرشناسان این مناطق نیز جاری میشود و در بیانیهها و اظهارات آنها به روشنی میتوان رگههای ایجاد اختلافات مذهبی و قومی را مشاهده کرد. آنها با بازخوانی حوادث گذشته بر اهل سنت و با مجهول و نامعلوم خواندن عاملان بهطور غیرمستقیم بر طبل ثبات آشوبها و اختلافات میکوبند و با لحنی تلویحی وقایع اخیر را در امتداد آن اتفاقات معرفی کرده و سیر اتهامزنی به نظام را ادامه میدهند.
تلاش برای تشدید شکافهای دینی بهصورت خواسته یا ناخواسته، به انضمام اتفاقات روی داده، حاکی از آن است که به موازات اقدامات خرابکارانه و مسلحانه گروههای معاند، تلاش برای کشاندن مردم به اغتشاشات، شیوهای برای افزایش سطح تشنج در این مناطق است.
در کنار ناآرامیها و آشوبها، ترورهای برنامهریزی شده و هدفمند بر پیچیدگی موضوع افزوده است.
در اعترافات عاملان ترور یکی از امام جماعتهای مساجد شیعی که به ارتباط با گروهکهای خارج از کشور و همچنین سرویسهای جاسوسی اعتراف کرده، به قصد استمرار اقدامات تروریستی علیه شاخصین شیعه و سنی و برهم زدن ثبات اماکن حساس با همین اهداف تفرقهافکنانه اشاره شده است. ترور یکی از سرکردگان بلوچ در روزهای اخیر را هم در راستای تلاش برای دامنهدار کردن اختلافات قومی میتوان تعبیر کرد. علاوه بر آن، دامنهدار شدن شکافهای قومی و مذهبی، شعله اختلافات داخلی را روشن کرده و در نهایت درگیری و نزاع را به سطح مردم منطقه میکشاند. به معنایی دیگر بر اساس این توطئه، صحنه درگیری در خیابانها به صحنه صفآرایی «مردم علیه مردم» تبدیل خواهد شد. چند وجهی کردن آشوبها سناریویی است تا از دستاورد آن، هم هزینههای بازگشت به ثبات برای نظام افزایش یابد و هم تحرکات تروریستها و آشوبگران را تسهیل سازد.
تلاش برای الگوسازی سراسری
یکی از نکاتی که در این ناآرامیها مشهود است پیوند زدن اتفاقات سیستان و بلوچستان با اتفاقات کردستان است. این مسأله بهقدری برجسته شده است که در روز جمعه گذشته شعارهای حمایت از آشوبهای این دو منطقه، پررنگتر از شعارهای مربوط به خود این مناطق بود. نصب بیلبورد و تبلیغ شعارهایی چون کرد تنها نیست، بلوچ پشتیبان اوست و... از نمونههای آن است. این امر حتی در اظهارات سران شاخص آنها نیز بهروشنی مشاهده میشد.
تمرکز برخی سران مذهبی به همسو شدن با رسانههای ضدانقلاب که سعی دارند القا کنند نظام در تقابل با مردم و مذهب این مناطق است، به این معنا است که اراده سیاسی آنها تنها در بردارنده کسب مطالبات و آنچه که انتقاد مینامند، نیست بلکه در تلاش هستند که مرزهای مطالبات را تا همراستایی با تجزیهطلبان تروریست (ضدیت با کشور) گسترش دهند، حتی اگر این تلاش بهصورت ناخواسته صورت گرفته باشد، در عمل نیز به همین نتیجه منجر خواهد شد. حال این سؤال به ذهن متبادر میشود که گره زدن اتفاقات سیستان و بلوچستان با اقدامات تروریستی در کردستان به چه منظوری صورت میگیرد. باید توجه داشت که گسترش اختلافات دینی تنها به مرزهای سیستان و بلوچستان محصور نمیگردد و داغ کردن اختلافات قومی جهت زمینهسازی برای همافزایی مسیری جدید را روبهروی آشوبگران قرار خواهد داد. آنچه در گفتار برخی سران دو منطقه احساس میشود، ایجاد دوگانه انتقاد- تحریک است که در لفافه انتقاد و با موضع مطالبهگرایانه سعی میکنند نقطه تحریک مردم را زیر پوشش انتقاد، روشن نگه دارند.
تلاش برای ایجاد قطبهای شرقی و غربی آشوب و سعی معاندین برای در کنار هم قرار دادن این دو قطب، زمینه را برای جریانسازی و الگوسازی و انگیزه دادن به آشوبگران داخلی از یک سو و ناامنسازی مرزهای کشور از سوی دیگر فراهم میکند؛ مسألهای که در شعارهای منتشره در فضای مجازی نیز خودنمایی میکند. زیرا آشوب و اغتشاش در تهران و سایر شهرهای کشور از تب و تاب افتاده و حتی در برخی شهرها به صفر رسیده که به مثابه زنگ خطری برای جریانهای خارجنشین و ضدانقلاب است و آنها را به تکاپو برای تصویرسازی و تأسی به تشدید تحرکات و آشوبها در این دو منطقه انداخته است.
این تکاپو در خوزستان، نمود روشنی داشت و ضدانقلاب و تجزیهطلبان، سعی داشتند مدل چندوجهی آشوب را در این بخش نیز پیادهسازی کنند که البته با نقشآفرینی هوشمندانه برخی نخبگان و مردم، این توطئه خنثی شد و راهی از پیش نبرد.
علاوه بر آن، تلاش برای برهم زدن امنیت در برخی استانهای مرزی کشور که مدخل ورود تروریستها است بهمنظور بسترسازی تسلیح آنها برای تداوم آشوبگری و ورود به فاز حرفهایتر صورت میگیرد. بنابراین حفظ خط آشوب و ناآرامی در این دو منطقه از اهداف اصلی معاندین و ضدانقلاب بوده است.
با وجود این، حمایت سران شاخص از آشوبگران با کلیدواژه اعتراضکنندگان و متهم ساختن مطلق نیروهای امنیتی در حوادث، به حمایت از تروریستها و تجزیهطلبان که توسط امریکا به روشنی حمایت مادی و معنوی میشوند تعبیر میشود، زیرا جنایات صورت گرفته توسط تروریستها در غرب کشور، توسط آنها صورت میگیرد (به اعتراف عبدالله مهتدی یکی از سرکردههای گروهک تروریستی کومله).
سخن پایانی
استفاده از نمادهای دینی برای رسمیتبخشی به تعرضات و آشوبها صورت میگیرد تا بتوان طوایف را از این طریق به دور حلقهای به نام مذهب جمع نموده و به تلاش برای بیثباتی با پرچم عقاید تداوم بخشید.
مشهود است که معاندین با نفوذ در گروههای مردمی و سردادن شعارهای هنجارشکنانه و بسط دادن آن به شهرهای دیگر، سعی در تقویت روحیه آشوبگران و تحریف خواستهها به سطح پیچیدهتر کردهاند. کانالها و شبکههای محلی جهت دار در این مناطق نیز با تحریف واقعیت تجمعات و ارتباط دادن تیراندازیها به نیروهای امنیتی سعی در تهییج احساسات مردم و مظلومنمایی دارند. حامیان آشوب سعی میکنند که دو استان سیستان و بلوچستان و کردستان را به کانون توجه آشوبگران و محرکهای برای احیای ناآرامسازی داخلی در دیگر شهرها تبدیل کنند. از این رو زنده نگه داشتن التهاب و سطح درگیریهای مسلحانه از اهداف اصلی آنان است.
آنها درصدد هستند که الگویی انگیزهبخش از این دو منطقه را در کنار یکدیگر برای باقی اغتشاشگران ترسیم کنند و البته با بسط موضوعات رخ داده، برای کل کشور، نمادسازی کنند. الگویی مبتنی بر خشونت هر چه بیشتر برای آشوبگران که بتوان طرح عادیسازی فاز مسلحانه را بهطور خزنده و نامحسوس برای تداوم آن پیادهسازی کرد.
نکته مهم این است که مردم و افراد سرشناس این مناطق اولین کسانی هستند که در دامان ناآرامیها دچار خسران جانی، مالی و امنیتی خواهند شد. بنابراین تلاش برای مهار اوضاع و حرکت در جهت وحدت با توجه به حضور و طمع دشمنان و گروهکهای مسلح در نزدیکی ایران لازمالاجرا است. لذا ضرورت برخورد همهجانبه حتی از سوی مردم این منطقه با چنین تحرکاتی بر همگان مبرهن است و جای تردید باقی نمیگذارد تا برنامههای آتی آنها در نطفه عقیم گردد.
رسانه های صهیونیستی درباره از هم گسیختگی اجتماعی با روی کار آمدن جریان راست افراطی در رژیم صهیونیستی هشدار دادند
پیش به سوی جنگ داخلی در سرزمین های اشغالی
رژیم صهیونیستی برای چهارمین بار ظرف 5 سال گذشته انتخاباتی را برای تعیین کابینه در فلسطین اشغالی برگزار کرد. فضای جامعه اسرائیل آنچنان در بحرانهای متعدد فرو رفته است که سرنوشت هر کابینهای با روی کار آمدن به قوام نمیرسد. عدم پایداری و ثبات در فضای سیاسی و نبود راه برونرفت از شرایط امروزه ثابت میکند که این کابینه نیز همانند کابینههای دورههای پیشین به انحلال در سرنوشت خود دچار خواهد شد و هیچ تضمینی برای دوام آن وجود ندارد. اما وضعیت بحرانی داخلی این رژیم در عرصه سیاست متوقف نمیشود و رژیم صهیونیستی دچار معضلات عدیده امنیتی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در درون خود است.
تشدید بحرانهای درونی با روی کارآمدن نتانیاهو
یکی از بحرانهای موجود و مهم، بحران جمعیت در اراضی اشغالی است که تحت تأثیر مهاجرت معکوس، کاهش آمار مهاجرت، تراکم نامتوازن جمعیت، زیست فلسطینیان حتی اعراب اسرائیلی و فقدان جامعهای واحد رو به زوال رفته و در آینده تهدیدی جدی را برای این رژیم رقم خواهد زد.
نفتالی بنت و بهدنبال آن لاپید در ایام نزدیک به انتخابات و به منظور به حاشیه راندن افکار عمومی از بحرانهای موجود، سعی کردند با اعمال خشونت هر چه بیشتر در خاک فلسطین اشغالی و حتی حملات پیاپی به همسایگان خود، سرپوشی بر بحرانها بسازند.
بعضی ناظران بینالمللی نیز اقدامات تهاجمی رژیم صهیونیستی و تلاشهای امریکا بویژه حمله و یورش به خاک سوریه را بهمنظور تضعیف محورمقاومت، نشانهای دیگر برای از همگسیختگی در تصمیمات داخلی و عدم نبود راه برونرفت از چالشهای امنیتی درونی آن و در نهایت افول اسرائیل در منطقه میدانند.
حال بعد از پیروزی جناح راست نتانیاهو در انتخابات کنست رژیم صهیونیستی، کارشناسان بر این باورند که سیاستهای اجرایی این رژیم حالت تهاجمیتری در داخل و در خارج به خود خواهد گرفت و آن را بهمثابه زنگ خطری برای بقای رژیم برشمردند.
یکی از عوامل مخاطرهآمیز که در ترکیب جمعیتی برای رژیم وجود دارد اعراب اسرائیلی است که بهنوعی در همزیستی با یهودیان بسر میبرند و کارشناسان در برخورد و نوع تعامل دولت جدید با آنها هشدار دادهاند.
تعداد اعراب اسرائیلی، یعنی فلسطینیهایی که در مناطق اشغالی زندگی میکنند با حساب اهالی جولان، اهالی قدس اشغالی و جمعیت عربهای سوری و لبنانی و… دو میلیون نفر است. رقمی رو به رشد که قطعاً سهم بزرگی در چالش جمعیت ایفا میکند. از طرفی فرصتی مهم برای تفکر مقاومت با تمرکز بر این جمعیت با توجه به ظهور رگههای بیداری و تغییر رفتار طیفی از آنان در سال اخیر فراهم میکند.
در کنار مواضع نتانیاهو، یکی از مؤلفههایی که بر زیست اعراب اسرائیلی سایه افکنده، حضور حزب «قدرت یهودی» به ریاست ایتمار بن غفیر است که بعد از حزب لیکود دارای بیشترین کرسی و بهتبع آن دارای قدرت در تصمیمات در کابینه نتانیاهو است. این نکته وقتی مهمتر میشود که بدانیم او وزارت امنیت داخلی رژیم را بر عهده خواهد گرفت. او خواهان اخراج اعراب و دارای عقاید نژادپرستانه و افراطی است و نمایندگان عرب (اعراب اسرائیلی پارلمان) را ستون پنجم میداند.
علاوه بر موارد مذکور، طرح تسلیح شهرکنشینان فلسطین اشغالی که توسط احزاب راست افراطی دنبال میشود به انضمام اختلافات درونی دربدنه صهیونیستها و تشدید برخورد با فلسطینیان توسط دولت اسرائیل و همچنین افزایش تحرکات گروههای مقاومت، میتواند جنگ داخلی را به راحتی به عرصه اجتماع رژیم بکشاند.
هشدار رسانههای داخلی به جنگ داخلی
در هفته گذشته روزنامه جروزالم پست با اشاره به روی کار آمدن نتانیاهو و رویکرد افراطگرایانه او و شرایط حاکم بر شهروندان عرب رژیم صهیونیستی، سعی کرد که با بیان واقعیتهای انکارنشدنی اعراب اسرائیلی در سالهای اخیر، عواقب برخورد با آنها را برشمرد.
این روزنامه با هشدار به دولت جدید بیان داشت که اعراب اسرائیلی بهطور فزاینده در حال دور شدن از هویت شهروندی خود و چرخش به سمت سایر فلسطینیان هستند. نویسنده با استناد به شواهدی در نبرد نظامی با فلسطینیان در غزه موسوم به نگهبان دیوارها و در فاصله زمانی 10 تا ۲۱ مه ۲۰۲۱ چنین گزارهای را مطرح میکند. در آن زمان همراستا با موشکباران حماس بر سرزمینهای اشغالی تعداد قابل توجهی از شهروندان عرب اسرائیلی دست به یک سری شورش زدند و به خانهها، مدارس، کنیسهها و بیمارستانهای اسرائیلی حمله کردند و حتی پرچمهای فلسطین را در شهرهای مختلف برافراشتند. همچنین در جریان انتخابات اخیر، حتی با وجود اینکه دیگر اعراب منطقه نمیتوانند رأی دهند، تعداد شگفتانگیزی از آنها از دادن رأی خودداری کردند.
این روزنامه در ادامه به شبکههای جدید مقاومت شکل گرفته در اراضی اشغالی اشاره میکند و خطر وجود اعراب اسرائیلی را در شبکههای گروههای مقاومت که توسط ایران مورد حمایت قرار دارند متذکر شده است.
از سویی دیگر به تلاشهای همزمان تشکیلات خودگردان فلسطین و حماس برای نزدیکتر کردن اعراب اسرائیل اشاره میکند. همچنین این روزنامه خاطرنشان میکند که دولت جدید باید تضمین کند نباید با برچسب زدن آنها به عنوان ستون پنجم مسیر پیشفرض را طی کند.
بهطور کلی، این روزنامه برای مواجهه با این چالش به دولت جدید هشدار میدهد که اگر در برخورد با آنها از روش افراطگرایانه استفاده کند و به آنها فشار وارد کند، مسیر پیوستن آنها را به سایر فلسطینیان تسهیل کرده و آنها را تهدیدی بالفعل علیه خود خواهد کرد.
علاوه بر آن سعی میکند با رویکردی تصنعی، آنها را در بازی پذیرش در ساختار اجتماعی و سیاسی جدید باز تعریف کند تا از تهدیداتشان کاسته شود. بنابراین شکاف موجود در جامعه یهودی و شکست تلاشها برای همراهی کامل اعراب اسرائیلی برای همزیستی با یهودیان، باعث شده تا صهیونیستها بیش از پیش خطر جنگ داخلی را احساس کنند.
پیشتر نیز همین مسأله موجب شد تا مؤسسه مطالعات امنیت داخلی رژیم صهیونیستی تا حد ممکن رژیم را از تحریک فلسطینیان در اراضی ۱۹۴۸ برحذر دارد. با توجه به فضای ملتهبی که فلسطین اشغالی در مرحله بعد از نبرد شمشیر قدس از سر میگذراند، صهیونیستها اعتراف میکنند که تقابل با آنها بسیار محتمل است و هرگونه تنش در این سرزمینها میتواند سایر جبهههای جنگ علیه اسرائیل را بویژه در جبهه نوار غزه شعلهور کند.
گزارش این مؤسسه در سال 2021 تحولات اراضی اشغالی را مرتبط با اعراب اسرائیلی که رژیم تلاش کرده آنها را در الفبای شهروند قرار دهد مطرح کرده و در آن به خطر پیوستن آنها به سایر فلسطینیان و قرار گرفتن در مقابل رژیم اشاره شده است.
اکنون با روی کار آمدن نتانیاهو و مشی افراطی او، نگرانیهای کارشناسان در داخل رژیم، بویژه در طیف چپگرا و مخالف صهیونیست مذهبی از رفتارهای آپارتایدگونه و نژادپرستانه با اعراب اسرائیلی یا احزاب عربی کنست بیشتر شده است. برآیند شرایط پیش رو در سرزمینهای اشغالی خطر بالقوه جنگ داخلی را قوت بخشیده است. از یک سو تداوم و تشدید برخورد سرکوبگرایانه علیه فلسطینیان و از سوی دیگر زمینه تقابل با رژیم صهیونیستی میدان جنگ را برای تحلیلگران داخلی رژیم ترسیم میکند. از نظر کارشناسان صهیونیست، تداوم سیاست سرکوبگرایانه یکی از عوامل شعلهور شدن تنش در اراضی ۱۹۴۸ است، بخصوص اگر این سیاست در دوره بنیامین نتانیاهو با شدت بیشتری دنبال شود.
زنگ خطری که برای رژیم وجود دارد این است که آنچه اسرائیل در مورد هویت وجودی اعراب اسرائیلی گمان میدارد چندان منطبق بر واقع نبوده و اعراب اسرائیلی حال با همزیستی در کنار صهیونیستها و یهودیان فرهنگ خود را حفظ کردهاند. وضعیت بحرانی داخلی رژیم از یک سو و مبارزات فزاینده نیروهای مردمی مقاومت از سوی دیگر میدان عمل را برای بروز واقعیت در ظاهر انکار شده در مورد اعراب اسرائیل مهیا کرده است زیرا بخشی از آنها در یک جبر پذیرش ناآوارگی، محتوم به پذیرش هویت اعراب اسرائیلی شدند.
عدم اقبال به طرحهای فریبنده
از طرفی، در یک سال اخیر نبرد سیفالقدس و موشکباران فزاینده بر مناطق صهیونیستنشین گویای این نکته بود که عملیاتهای گروههای مقاومت از دو بعد نظامی و پشتیبانی مردمی وارد فاز حرفهایتری شده است. از طرفی داشتن اتاق فکری واحد و همافزایی گروههای مقاومت بهرغم تبلیغات مسمومکننده بر ایجاد اختلاف جدی میان آنها خصوصاً حماس و جهاد اسلامی هم اتحاد و یکدلی را در میان حامیان اصلی آنها یعنی فلسطینیان نشان میدهد. عنصری که بهطور وافر هر گونه تلاش برای بقای درونی رژیم را متلاشی میکند.
فارغ از مدل جدید عملیاتی و تسلیح گروههای مقاومت در سرزمینهای اشغالی، در بستر تداوم درگیریها، شکلگیری گروههای جدیدی از مقاومت مانند بیشه شیران و عملیاتهای موفقیتآمیز آنها نشان از اهتمام جدی فلسطینیان ساکن سرزمینهای اشغالی بر پیروزی علیه رژیم است. از این رو در تحولات عملیاتی داخلی علیه رژیم، نقش پررنگ مردم این خطه و حتی اعراب اسرائیلی برخلاف تصوری که رژیم برای غلبه روانی بر آنها دارد موجب نگرانی جدی رژیم شده است.
رژیم برای کسب مشروعیت و موجودیت خود در جهان و بخصوص در منطقه متوسل به فضاهایی با ادبیات دوستانه برای آنها شده و با تصویرسازی فریبنده و دروغین سعی میکند که بر جنایات خود سرپوش گذاشته و به خود اعتبار بخشد. این موضوع در مورد ساکنین سرزمینهای اشغالی و بخصوص اعراب اسرائیلی بهطور خدعهآمیزی با وعدههای اجتماعی و حتی سیاسی و با شعار همزیستی مسالمتآمیز همراه بوده تا آنها را در این بازی خلع سلاح کند. اما آنچه در سطح بینالملل در حال وقوع است واقعیتی انکارناپذیر برای رژیم بهوجود آورده که کشورهای منطقه حتی آنها که روابط خود با رژیم را عادیسازی کردهاند اینک در راستای سیاستهای آن گام برنمیدارند. رأی مثبت امارت، بحرین، مراکش و حتی اوکراین به قطعنامه ضد اسرائیلی سازمان ملل شاهدی بر این امر است و عرصه را برای این رژیم تنگتر خواهد کرد.
همچنین طرحهای مختلف داخلی که با پوسته غیرمسلحانه و برای سازشپذیر کردن فلسطینیان مانند طرح دو دولتی ایجاد میشود، دیگر در سرزمینهای اشغالی مورد پذیرش نیست.
از این رو رژیم صهیونیستی با شکست مهمی در پر کردن خلأ جلب توجه فلسطینیان مواجه شده است. کارکردهای مختلف ادعاهای حمایتی از آنها بر خلاف عمل آنها بوده و از این رو دیگر برای آنها رنگ و لعابی ندارد. از این رو تبدیل اعراب ساکن سرزمینهای اشغالی به شهروند دست چندم در اسرائیل برای همراه کردن آنها در هدف غایی رژیم، تلاشی بیهوده بوده و نتیجهای در بر نداشته است.مسأله عدم بقا برای رژیم به یک تهدید کلیدی تبدیل شده که مؤلفههای زیادی برای آن وجود دارد که در بستر زمان بهطور فزایندهای در حال رشد است. در همین راستا در ماه گذشته یکی از تحلیلگران مسائل سیاسی در شبکه ۱۲ عبری بیان داشت که یکسوم شهرکنشینان باور ندارند که اسرائیل پس از ۲۵ سال وجود داشته باشد.