ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام صادق(ع): کربلا را زیارت کنید و این کار را ادامه دهید، چرا که کربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است.
منبع: کتاب کامل الزیارات، ص 269
سیاوش ظهیرالدینی: جشنواره بیشتر از آنکه حامی استعدادهای جوان باشد، حکم معرف را دارد
زمانی این جوانها و نوجوانها مقامی کسب میکنند، استعدادشان شناسایی میشود و موفقیتی بهدست میآورند. باید برای رشد و پرورش آنها قدمی برداشت؛ باید مؤسسهای باشد که برای پرورش آنها کاری بکند یا شاید بتوان حمایتهای دیگری از این استعدادها داشت اما نباید رها شوند. جشنواره بیشتر از آنکه حامی استعدادهای جوان باشد، حکم معرف را دارد و افراد با برگزیده شدن در جشنواره اعتبار کسب میکنند؛ اعتباری که میتواند یک پله در مسیر موفقیت آنها تعریف شود.
داور بخش «ویولن و ویولا» جشنواره ملی موسیقی جوان به آینده این جشنواره امیدوار است./روابط عمومی جشنواره موسیقی جوان
داور بخش «ویولن و ویولا» جشنواره ملی موسیقی جوان به آینده این جشنواره امیدوار است./روابط عمومی جشنواره موسیقی جوان
در اندوه درگذشت صفدر تقیزاده نویسنده، مترجم و پژوهشگر ایرانی
صفدر تقیزاده نویسنده و مترجم توانا و کهنهکار ایرانی، که سال 1311 در آبادان به دنیا آمد شنبه ۲۳ مردادماه 1400 در امریکا و در سن ۸۹ سالگی از دنیا رفت. او دانشآموخته مقطع کارشناسی ارشد زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران بود و مدتی در دانشکده نفت آبادان نیز زیر نظر آموزگاران انگلیسی به تحصیل پرداخت. تحصیل در دانشکده نفت موجب پیشرفت دانش زبان انگلیسی او شد. تقیزاده علاوه بر ترجمه انگلیسی به فارسی و ترجمه فارسی به انگلیسی، سالها به تدریس زبان انگلیسی پرداخت و در دانشگاههای تهران، علامه طباطبایی و شهید بهشتی تدریس زبان انگلیسی تخصصی را بر عهده داشت. او در دورههایی عضو هیأت داوران جایزههای ادبی بود و ترجمه را هم رها نکرد و در کنار دوستانش، ناصر تقوایی و نجف دریابندری نقش بسزایی در حوزه فرهنگ و ادبیات معاصر ایفا کرد.
فیدوس ها برای که به صدا در می آیند
خسرو نشان
فعال فرهنگی
حتماً با صدای فیدوس از خواب بیدار شده بود و تا مدرسه رازی رفته بود که با علاقه از آن یاد میکرد. نواختن آژیر «فیدوس» بر فراز پالایشگاهها و تأسیسات نفتی در اول صبح، زنگ بیدارباش بود. صدای فیدوس از هرکجای آبادان شنیده میشد و برای هر قشری معنای خاصی داشت. همه میدانستند آوای صبحگاهی آن زمان شروع کار پالایشگاه است و نوای پسینگاهی آنهم پایان یک روز کاری. صدایی که این روزها دیگر چنین طنینی ندارد، اما آن هنگام برای اهالی قدیم آبادان صدایی آشنا بود که نهتنها کارکنان نفت که همه اهالی آن را میشنیدند و بسیاری در آن روزگار روز خود را با آن آغاز میکردند هرچند در دوران جنگ تحمیلی عراق بر ایران جای خود را به آژیر وضعیت قرمز در لحظات مرگبار حملات هوایی داد. تقیزاده گرچه سالها پیش از آن به تهران رفته بود اما همیشه آن لحظات را از سختترین دوران زندگی خود میدانست. مگر میشود یک آبادانی دوآتشه و عاشق مردم آن سرزمین و زندگی و فوتبال آن باشی و زمانی که حجم توپ و خمپاره بر سر شهر آوار میشود دلت نلرزد. صفدر تقی زاده آنقدر به فوتبال علاقه داشت که گاه حتی از دیدن تمرینها هم نمیگذشت و برای دیدن آن در ورزشگاه حاضر میشد. خودش که این را میگفت، میخندید و از مادر خدابیامرزش یاد میکرد. هر بار که به آبادان دعوتش میکردیم باکمال میل میآمد. همواره دوست داشت برای این شهر جنگزده و مردمان عزیزش کاری کند. وقتیکه جشنواره فیلمهای اجتماعی آبادان برگزار میشد به زادگاهش آمد. وجودش برای همه دلگرمی بود، چه فیلمسازان خوزستانی که دور و بر او را گرفته بودند و چه ما که از برگزارکنندگان این رویداد بودیم، دلمان به حضور او خوش بود. یک آبادانی تمامعیار که هرکسی او را میدید سر ذوق میآمد. از بهترین لحظات همیشگی دیدار ناصر تقوایی با صفدر تقیزاده بود. آنچنان صمیمیت و احترامی به هم داشتند که میان کمتر دوستی میتوان یافت. تقوایی، صفدر تقیزاده را راهنمای خود میدانست و تقیزاده نیز همیشه از او به بزرگی یاد میکرد. او تقوایی را ذاتاً هنرمند میدانست و معتقد بود اگر کارگردان نمیشد، نقاش، خطاط و یا نویسنده میشد. از ناصر تقوایی که فاصله میگرفتیم، تقیزاده به تقوایی اشاره می کرد و میگفت: «من و ناصر تقوایی با هم سرگرم کار شدیم؛ کار من داستاننویسی و کار او چگونگی تبدیل داستان به فیلم بود.» خوب به خاطر دارم حتی آخرین مجالی که برای شنیدن صدای او داشتم مدام نگران دوست قدیمیاش ناصر تقوایی بود. مرتب از او و استعدادهای ذاتی تقوایی یاد میکرد. او علاقه بسیاری به نجف دریابندری داشت. تقی زاده با هیجانی خاص او را فردی تأثیرگذار معرفی میکرد و او را یک فیلسوف میدانست. زمانی که نجف دریابندری درگذشت میگفت: «نبودن نجف دریابندری برای فرهنگ ایران یک ضایعه بزرگ است.» با مرگ نجف، صفدر یکی از بهترین دوستان و همیاران خود را از دست داده بود. یکسال به بهانه برگزاری جایزه ادبی اصفهان که بههمت علی خدایی و زاون قوکاسیان برگزار میشد افتخار حضور در این رویداد را داد. آنجا بود که درباره ترجمه خوب از او پرسیدم و تقی زاده گفت: «ترجمه شبیه نوشتن است. هر دو به قریحه ذاتی احتیاج دارند. مترجمان ادبی ما نقشی متفاوت با نقش همتایان خود در جوامع غربی یافتهاند. در سرزمین ما، ترجمه که در مراحل آغازین، دامنهای محدود داشت، رفتهرفته گسترش یافت.» و ما این پیشرفت در ادبیات ایران را مدیون صفدر تقی زاده هستیم.
در نصف جهان هم سراغ از نیمه گمشدهاش یعنی، آبادانی آبادان را گرفت و من نمیدانستم در جواب چه باید بگویم. نمیتوانستم بگویم که فیدوس پرنشاط آبادان سالها است که به صدا درنیامده است. چندی پیشتر هم که خانم فرنگیس فروزانیان همسر تقی زاده تماس گرفت که خبر از حال نامساعد او بدهد نمیدانستم اگر با خود تقی زاده حرف بزنم و سراغ از چرایی اعتراضهای اهالی خوزستان و سرزمین مادریاش بگیرد چه باید بگویم. باید میگفتم مردم به بیآبی خوزستان گلایه دارند یا از دست رفتن دامهایشان یا که بیکاری جوانهای رشیدشان و یا ... نمیدانستم اگر از اتفاقهای افغانستان که دل هر ایرانی را به درد میآورد، بپرسد چه باید بگویم.
یادی و حسرتی
منوچهر جوکار
استاد دانشکده ادبیات چمران اهواز
۱) صفدر تقیزاده هم رفت. حیف! شوربختانه، دیگر از مترجمان نسل طلایی او کسی نمانده است. تقی زاده متولد آبادان و تحصیل کرده ادبیات انگلیسی در دانشگاه تهران و دانشگاه نفت آبادان بود و از دوستان هم مسلک نجف دریابندری و ناصر تقوایی و محمدعلی صفریان در نوشتن و ترجمه کردن. قلم توانا و ترجمههای روان و محکم تقیزاده از متون داستانی و تاریخی انگلیسی، کارنامه پر و پیمانی (بیش از ۳۰ اثر ترجمه و تألیف) از او به یادگار گذاشته است. بیگمان سهم قلم مترجمانی چون او در تقویت و غنای زبان فارسی و ایجاد علاقه در مخاطبان ادبیات فارسی و انگلیسی از نویسندگان بزرگ کمتر نیست. از جمله آثار ترجمه شده به قلم او عبارتند از: آنا کریستی اثر یوجین اونیل؛ اهریمن پیر اثر پرل باک؛ چرخ فلک اثر آرتور شنیتسلر؛ مرگ در جنگل اثر شروود اندرسن (همه با همکاری محمدعلی صفریان) و... ؛ تاریخ تمدن: رنسانس اثر ویل دورانت؛ یاد و نگاه، چهره های هنر و فرهنگ معاصر ایران (ترجمه به انگلیسی)؛ ۲۲ شعر از رابیندرانات تاگور و...
۲) پانزدهمین گردهمایی بینالمللی انجمن ترویج زبان و ادبیات فارسی بهمن ماه ۹۹ در دانشگاه شهیدچمران اهواز برگزار شد و در یکی از برنامههای همایش قرار بود از او به عنوان یکی از مترجمان پیشکسوت خوزستانی تجلیل شود؛ از قبل با او ارتباطی داشتم و در چند برنامه توفیق همراهی و دیدارشان دست داده بود (آخرین بار همراه همسرش سال ۹۵ در یک برنامه فرهنگی در بهبهان). تهران بودند. بهشان زنگ زدم و برنامه راگفتم. خیلی خوشحال شد و تشکر کرد. گفت با خانمم هماهنگ کنید. با خانمشان صحبت کردم. خیلی تشکر کرد. قرار شد خانم از آقای تقیزاده در حالیکه از کارنامه و فعالیتهای قلمیاش میگوید، ویدیویی کوتاه بگیرد. دو نفر را هم نام برد که در مورد آثارش صحبت کنند. مدتی گذشت. خبری نشد. دوباره تماس گرفتم. این بار حالش خوب نبود. همسرش گفت کمی کسالت دارد. مدتی قبل هم یکی از فرزندانش در خارج از کشور درگذشته بود. خانم گفت کار شما برای تغییر روحیهاش خیلی خوب است سعی میکنم فیلمی ازش بگیرم. هفته بعد اطلاع داد که تقی زاده بیمار شده و به خاطر کرونا بیرون هم نمیتواند برود و کسی هم نمیتواند اینجا بیاید و فیلم بگیرد؛ عذرخواهی و تشکر کرد... اکنون که این یادداشت را مینویسم خودم را سرزنش میکنم که چه اشکالی داشت بدون خواست و حضور مجازی او برنامه تجلیلش را برگزار میکردیم؟ گیرم که استاد تقیزاده نتوانست ویدیویی بفرستد و... اما این سرزنش دیگر سود و ثمری جز افسوس ندارد!
۳) احتمالاً استاد تقی زاده پس از بهبودی نسبی، همان روزها به امریکا نزد دخترش رفته و حالا دور از وطن در همان غربت درگذشته است. دریغ! روانش آرام و یادش گرامی و تسلیت به خانواده گرامی او بویژه همسر همراه و دوستداران قلمش.
فیدوس ها برای که به صدا در می آیند
خسرو نشان
فعال فرهنگی
حتماً با صدای فیدوس از خواب بیدار شده بود و تا مدرسه رازی رفته بود که با علاقه از آن یاد میکرد. نواختن آژیر «فیدوس» بر فراز پالایشگاهها و تأسیسات نفتی در اول صبح، زنگ بیدارباش بود. صدای فیدوس از هرکجای آبادان شنیده میشد و برای هر قشری معنای خاصی داشت. همه میدانستند آوای صبحگاهی آن زمان شروع کار پالایشگاه است و نوای پسینگاهی آنهم پایان یک روز کاری. صدایی که این روزها دیگر چنین طنینی ندارد، اما آن هنگام برای اهالی قدیم آبادان صدایی آشنا بود که نهتنها کارکنان نفت که همه اهالی آن را میشنیدند و بسیاری در آن روزگار روز خود را با آن آغاز میکردند هرچند در دوران جنگ تحمیلی عراق بر ایران جای خود را به آژیر وضعیت قرمز در لحظات مرگبار حملات هوایی داد. تقیزاده گرچه سالها پیش از آن به تهران رفته بود اما همیشه آن لحظات را از سختترین دوران زندگی خود میدانست. مگر میشود یک آبادانی دوآتشه و عاشق مردم آن سرزمین و زندگی و فوتبال آن باشی و زمانی که حجم توپ و خمپاره بر سر شهر آوار میشود دلت نلرزد. صفدر تقی زاده آنقدر به فوتبال علاقه داشت که گاه حتی از دیدن تمرینها هم نمیگذشت و برای دیدن آن در ورزشگاه حاضر میشد. خودش که این را میگفت، میخندید و از مادر خدابیامرزش یاد میکرد. هر بار که به آبادان دعوتش میکردیم باکمال میل میآمد. همواره دوست داشت برای این شهر جنگزده و مردمان عزیزش کاری کند. وقتیکه جشنواره فیلمهای اجتماعی آبادان برگزار میشد به زادگاهش آمد. وجودش برای همه دلگرمی بود، چه فیلمسازان خوزستانی که دور و بر او را گرفته بودند و چه ما که از برگزارکنندگان این رویداد بودیم، دلمان به حضور او خوش بود. یک آبادانی تمامعیار که هرکسی او را میدید سر ذوق میآمد. از بهترین لحظات همیشگی دیدار ناصر تقوایی با صفدر تقیزاده بود. آنچنان صمیمیت و احترامی به هم داشتند که میان کمتر دوستی میتوان یافت. تقوایی، صفدر تقیزاده را راهنمای خود میدانست و تقیزاده نیز همیشه از او به بزرگی یاد میکرد. او تقوایی را ذاتاً هنرمند میدانست و معتقد بود اگر کارگردان نمیشد، نقاش، خطاط و یا نویسنده میشد. از ناصر تقوایی که فاصله میگرفتیم، تقیزاده به تقوایی اشاره می کرد و میگفت: «من و ناصر تقوایی با هم سرگرم کار شدیم؛ کار من داستاننویسی و کار او چگونگی تبدیل داستان به فیلم بود.» خوب به خاطر دارم حتی آخرین مجالی که برای شنیدن صدای او داشتم مدام نگران دوست قدیمیاش ناصر تقوایی بود. مرتب از او و استعدادهای ذاتی تقوایی یاد میکرد. او علاقه بسیاری به نجف دریابندری داشت. تقی زاده با هیجانی خاص او را فردی تأثیرگذار معرفی میکرد و او را یک فیلسوف میدانست. زمانی که نجف دریابندری درگذشت میگفت: «نبودن نجف دریابندری برای فرهنگ ایران یک ضایعه بزرگ است.» با مرگ نجف، صفدر یکی از بهترین دوستان و همیاران خود را از دست داده بود. یکسال به بهانه برگزاری جایزه ادبی اصفهان که بههمت علی خدایی و زاون قوکاسیان برگزار میشد افتخار حضور در این رویداد را داد. آنجا بود که درباره ترجمه خوب از او پرسیدم و تقی زاده گفت: «ترجمه شبیه نوشتن است. هر دو به قریحه ذاتی احتیاج دارند. مترجمان ادبی ما نقشی متفاوت با نقش همتایان خود در جوامع غربی یافتهاند. در سرزمین ما، ترجمه که در مراحل آغازین، دامنهای محدود داشت، رفتهرفته گسترش یافت.» و ما این پیشرفت در ادبیات ایران را مدیون صفدر تقی زاده هستیم.
در نصف جهان هم سراغ از نیمه گمشدهاش یعنی، آبادانی آبادان را گرفت و من نمیدانستم در جواب چه باید بگویم. نمیتوانستم بگویم که فیدوس پرنشاط آبادان سالها است که به صدا درنیامده است. چندی پیشتر هم که خانم فرنگیس فروزانیان همسر تقی زاده تماس گرفت که خبر از حال نامساعد او بدهد نمیدانستم اگر با خود تقی زاده حرف بزنم و سراغ از چرایی اعتراضهای اهالی خوزستان و سرزمین مادریاش بگیرد چه باید بگویم. باید میگفتم مردم به بیآبی خوزستان گلایه دارند یا از دست رفتن دامهایشان یا که بیکاری جوانهای رشیدشان و یا ... نمیدانستم اگر از اتفاقهای افغانستان که دل هر ایرانی را به درد میآورد، بپرسد چه باید بگویم.
یادی و حسرتی
منوچهر جوکار
استاد دانشکده ادبیات چمران اهواز
۱) صفدر تقیزاده هم رفت. حیف! شوربختانه، دیگر از مترجمان نسل طلایی او کسی نمانده است. تقی زاده متولد آبادان و تحصیل کرده ادبیات انگلیسی در دانشگاه تهران و دانشگاه نفت آبادان بود و از دوستان هم مسلک نجف دریابندری و ناصر تقوایی و محمدعلی صفریان در نوشتن و ترجمه کردن. قلم توانا و ترجمههای روان و محکم تقیزاده از متون داستانی و تاریخی انگلیسی، کارنامه پر و پیمانی (بیش از ۳۰ اثر ترجمه و تألیف) از او به یادگار گذاشته است. بیگمان سهم قلم مترجمانی چون او در تقویت و غنای زبان فارسی و ایجاد علاقه در مخاطبان ادبیات فارسی و انگلیسی از نویسندگان بزرگ کمتر نیست. از جمله آثار ترجمه شده به قلم او عبارتند از: آنا کریستی اثر یوجین اونیل؛ اهریمن پیر اثر پرل باک؛ چرخ فلک اثر آرتور شنیتسلر؛ مرگ در جنگل اثر شروود اندرسن (همه با همکاری محمدعلی صفریان) و... ؛ تاریخ تمدن: رنسانس اثر ویل دورانت؛ یاد و نگاه، چهره های هنر و فرهنگ معاصر ایران (ترجمه به انگلیسی)؛ ۲۲ شعر از رابیندرانات تاگور و...
۲) پانزدهمین گردهمایی بینالمللی انجمن ترویج زبان و ادبیات فارسی بهمن ماه ۹۹ در دانشگاه شهیدچمران اهواز برگزار شد و در یکی از برنامههای همایش قرار بود از او به عنوان یکی از مترجمان پیشکسوت خوزستانی تجلیل شود؛ از قبل با او ارتباطی داشتم و در چند برنامه توفیق همراهی و دیدارشان دست داده بود (آخرین بار همراه همسرش سال ۹۵ در یک برنامه فرهنگی در بهبهان). تهران بودند. بهشان زنگ زدم و برنامه راگفتم. خیلی خوشحال شد و تشکر کرد. گفت با خانمم هماهنگ کنید. با خانمشان صحبت کردم. خیلی تشکر کرد. قرار شد خانم از آقای تقیزاده در حالیکه از کارنامه و فعالیتهای قلمیاش میگوید، ویدیویی کوتاه بگیرد. دو نفر را هم نام برد که در مورد آثارش صحبت کنند. مدتی گذشت. خبری نشد. دوباره تماس گرفتم. این بار حالش خوب نبود. همسرش گفت کمی کسالت دارد. مدتی قبل هم یکی از فرزندانش در خارج از کشور درگذشته بود. خانم گفت کار شما برای تغییر روحیهاش خیلی خوب است سعی میکنم فیلمی ازش بگیرم. هفته بعد اطلاع داد که تقی زاده بیمار شده و به خاطر کرونا بیرون هم نمیتواند برود و کسی هم نمیتواند اینجا بیاید و فیلم بگیرد؛ عذرخواهی و تشکر کرد... اکنون که این یادداشت را مینویسم خودم را سرزنش میکنم که چه اشکالی داشت بدون خواست و حضور مجازی او برنامه تجلیلش را برگزار میکردیم؟ گیرم که استاد تقیزاده نتوانست ویدیویی بفرستد و... اما این سرزنش دیگر سود و ثمری جز افسوس ندارد!
۳) احتمالاً استاد تقی زاده پس از بهبودی نسبی، همان روزها به امریکا نزد دخترش رفته و حالا دور از وطن در همان غربت درگذشته است. دریغ! روانش آرام و یادش گرامی و تسلیت به خانواده گرامی او بویژه همسر همراه و دوستداران قلمش.
انتشار بخش دیگری از گفتوگوی سیدعباس صالحی با هدف ثبت و انتقال تجربیات وزیر ارشاد
مروری بر فعالیتها و اقدامات انجام شده
در راستای اجرای طرح تجربهنگاری با هدف ثبت و انتقال تجربیات وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و مدیران و معاونان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ششمین و هفتمین بخش از گفتوگوی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با عنوان روزگار فرهنگ، هنر و رسانه منتشر شد.
سیدعباس صالحی در این بخش از گفتوگو که از سوی روابط عمومی وزارت ارشاد منتشر شده به فعالیتهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای بهبود فضای کسب و کارهای فرهنگی و دستاوردهای این حوزه به عنوان یکی از کلان برنامههای خود پرداخت و گفت: «کسب و کارهای فرهنگی و هنری در فضای مجازی یکی از کلان برنامههای 9 گانه بود که چند برنامه در زیرمجموعه آن قرار داشت. افزون بر این توجه داشتیم که چگونه میتوان به حوزه فرهنگ که ماهیت کیفی و ماهیت محتوایی فرهنگی، هنری و رسانهای دارد از منظر اقتصاد فرهنگ و هنر هم توجه کرد. بنابراین در این برنامهها به این توجه داشتیم که مشارکتهای مردمی را به این سمتوسو سوق بدهیم.»
وی تصریح کرد: «بخش خصوصی در سالن سازیهای سینمایی و تئاتر، گالریها، کتابخانهها و... در این سالها ورود گستردهای داشتهاند و بخش قابل توجهی از زیرساختهای حوزه فرهنگ و هنر مربوط به بخش خصوصی بود. اما در ارتباط با اقدامات این وزارتخانه در حوزه حقوق فکری و مالکیت معنوی اصحاب فرهنگ و هنر هم اتفاقاتی در این حوزه رقم خورد و قدمهایی برداشته شد و یا در حال برداشته شدن است.»
وزیر فرهنگ گفت: «یکی از مسألهها و موضوعات، حقوق اقتصاد اصحاب فرهنگ و هنر بود و اقداماتی در این بخش انجام شد و در حال انجام است که به کمک این موضوع آمد. یکی از برنامههایی که در این زمینه شکل گرفت سامانه صدف است. با این نگاه این سامانه به ثمر نشست که هم در حوزه صوت و هم در حوزه تصویر شاهد استفادههای بدون رعایت قانونی صاحبان اثر نباشیم. بخش صوتی این سامانه بهطور کل تمام شده و آماده بهرهبرداری است و بخش تصویری آن هم در حال شکل گرفتن است. بر این اساس هر اثر موسیقایی و صوتی و همچنین هر اثر تصویری ثبت میشود و از طریق این ثبت امکان ردیابی آن پدید میآید.»
وی در بخش دیگری از این گفتوگو با اشاره به موضوع لایحه مالکیت فکری گفت: «این لایحه 110 ماده داشت و از جهات مختلفی قابل توجه بود و امتیازاتی داشته و دارد که یکی از آنها این است که در مقایسه با لوایح قبلی مانند لایحه حمایت از آثار مؤلفان و مصنفان و نویسندگان، دامنه این لایحه گستردهتر است و عناصر مختلفی را دربر میگیرد و حجم بسیاری از مولدان عرصه فرهنگ، هنر و رسانه را شامل میشود.»
به گفته صالحی بخش دیگری که مورد توجه بوده، این است که بتوانیم سهم فرهنگ را در حوزه برخورداری از تسهیلات مختلف ارتقا دهیم که به کمک اقتصاد فرهنگ و هنر میآید. او ادامه داد: «از جمله این دستاوردها میتوان به افزوده شدن بخش فرهنگ به قانون بودجه اشاره کرد، به این معنا که در تبصره 18 قانون بودجه بخش فرهنگ به آییننامه آن اضافه شد و از تسهیلات وام اشتغال اصحاب فرهنگ هم امکان برخورداری پیدا کردند و فرهنگ در این حوزه قرار گرفت و با بانکها هم تفاهمنامههایی به امضا رسید از جمله بانک آینده و صندوق کارآفرین امید.»
بنابراین گزارش موضوع دیگری که به نتیجه رسید بیمه بیکاری اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه بود که در این راستا دبیرخانه کمیسیون بیکاری در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تشکیل شد.
در بخش دیگری از این گفتوگو به بحثهای حمایتی که اصحاب فرهنگ و هنر از خدمات بیمهای و حمایتهای مالی به عنوان شخص دریافت کردهاند، اشاره شد که صالحی گفت: «در این حوزه مرکز اصلی حمایتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی صندوق اعتباری هنر است. روند رو به رشدی هم در این مسیر طی شده است. به عنوان مثال در پایان سال 95 صندوق اعتباری هنر 24 هزار نفر از اعضای خود را از بیمه تأمین اجتماعی برخوردار کرده بود و در پایان سال 99 این تعداد به 42 هزار و 700 نفر رسید و این نشان از رشد دو برابری این روند دارد. همچنین در حوزه درمان تکمیلی در پایان سال 95 تعداد بیمهشدگان 13 هزار و 611 نفر بودند و این تعداد در پایان سال 99 به 30 هزار و 248 نفر رسیده است که در این بخش هم رشد دو برابری را شاهد هستیم.»
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تصریح کرد: «یکی از کارهای مهم که بعدها ثمره خود را نشان میدهد این است که تا پیش از این ما احصایی از مشاغل و شرح مشاغل فرهنگ و هنر نداشتیم ولی در یک پژوهش، 1500 شغل فرهنگی و شرح آن احصا شده که این اقدام به کمک این میآید تا به کمک مرکز آمار مسیر این شغلها روشن شود و نظامنامه صنفی مشاغل فرهنگ و هنر را ساماندهی کند.»
به گفته صالحی در حوزه فعالان عرصه مجازی هم کارهایی انجام شده که از آن جمله میتوان به سامانه پلتزار اشاره کرد. کاری که سامانه آن به نتیجه رسیده است و حسن آن ایجاد بازار مجازی برای فعالان این عرصه است.
سیدعباس صالحی در این بخش از گفتوگو که از سوی روابط عمومی وزارت ارشاد منتشر شده به فعالیتهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای بهبود فضای کسب و کارهای فرهنگی و دستاوردهای این حوزه به عنوان یکی از کلان برنامههای خود پرداخت و گفت: «کسب و کارهای فرهنگی و هنری در فضای مجازی یکی از کلان برنامههای 9 گانه بود که چند برنامه در زیرمجموعه آن قرار داشت. افزون بر این توجه داشتیم که چگونه میتوان به حوزه فرهنگ که ماهیت کیفی و ماهیت محتوایی فرهنگی، هنری و رسانهای دارد از منظر اقتصاد فرهنگ و هنر هم توجه کرد. بنابراین در این برنامهها به این توجه داشتیم که مشارکتهای مردمی را به این سمتوسو سوق بدهیم.»
وی تصریح کرد: «بخش خصوصی در سالن سازیهای سینمایی و تئاتر، گالریها، کتابخانهها و... در این سالها ورود گستردهای داشتهاند و بخش قابل توجهی از زیرساختهای حوزه فرهنگ و هنر مربوط به بخش خصوصی بود. اما در ارتباط با اقدامات این وزارتخانه در حوزه حقوق فکری و مالکیت معنوی اصحاب فرهنگ و هنر هم اتفاقاتی در این حوزه رقم خورد و قدمهایی برداشته شد و یا در حال برداشته شدن است.»
وزیر فرهنگ گفت: «یکی از مسألهها و موضوعات، حقوق اقتصاد اصحاب فرهنگ و هنر بود و اقداماتی در این بخش انجام شد و در حال انجام است که به کمک این موضوع آمد. یکی از برنامههایی که در این زمینه شکل گرفت سامانه صدف است. با این نگاه این سامانه به ثمر نشست که هم در حوزه صوت و هم در حوزه تصویر شاهد استفادههای بدون رعایت قانونی صاحبان اثر نباشیم. بخش صوتی این سامانه بهطور کل تمام شده و آماده بهرهبرداری است و بخش تصویری آن هم در حال شکل گرفتن است. بر این اساس هر اثر موسیقایی و صوتی و همچنین هر اثر تصویری ثبت میشود و از طریق این ثبت امکان ردیابی آن پدید میآید.»
وی در بخش دیگری از این گفتوگو با اشاره به موضوع لایحه مالکیت فکری گفت: «این لایحه 110 ماده داشت و از جهات مختلفی قابل توجه بود و امتیازاتی داشته و دارد که یکی از آنها این است که در مقایسه با لوایح قبلی مانند لایحه حمایت از آثار مؤلفان و مصنفان و نویسندگان، دامنه این لایحه گستردهتر است و عناصر مختلفی را دربر میگیرد و حجم بسیاری از مولدان عرصه فرهنگ، هنر و رسانه را شامل میشود.»
به گفته صالحی بخش دیگری که مورد توجه بوده، این است که بتوانیم سهم فرهنگ را در حوزه برخورداری از تسهیلات مختلف ارتقا دهیم که به کمک اقتصاد فرهنگ و هنر میآید. او ادامه داد: «از جمله این دستاوردها میتوان به افزوده شدن بخش فرهنگ به قانون بودجه اشاره کرد، به این معنا که در تبصره 18 قانون بودجه بخش فرهنگ به آییننامه آن اضافه شد و از تسهیلات وام اشتغال اصحاب فرهنگ هم امکان برخورداری پیدا کردند و فرهنگ در این حوزه قرار گرفت و با بانکها هم تفاهمنامههایی به امضا رسید از جمله بانک آینده و صندوق کارآفرین امید.»
بنابراین گزارش موضوع دیگری که به نتیجه رسید بیمه بیکاری اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه بود که در این راستا دبیرخانه کمیسیون بیکاری در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تشکیل شد.
در بخش دیگری از این گفتوگو به بحثهای حمایتی که اصحاب فرهنگ و هنر از خدمات بیمهای و حمایتهای مالی به عنوان شخص دریافت کردهاند، اشاره شد که صالحی گفت: «در این حوزه مرکز اصلی حمایتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی صندوق اعتباری هنر است. روند رو به رشدی هم در این مسیر طی شده است. به عنوان مثال در پایان سال 95 صندوق اعتباری هنر 24 هزار نفر از اعضای خود را از بیمه تأمین اجتماعی برخوردار کرده بود و در پایان سال 99 این تعداد به 42 هزار و 700 نفر رسید و این نشان از رشد دو برابری این روند دارد. همچنین در حوزه درمان تکمیلی در پایان سال 95 تعداد بیمهشدگان 13 هزار و 611 نفر بودند و این تعداد در پایان سال 99 به 30 هزار و 248 نفر رسیده است که در این بخش هم رشد دو برابری را شاهد هستیم.»
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تصریح کرد: «یکی از کارهای مهم که بعدها ثمره خود را نشان میدهد این است که تا پیش از این ما احصایی از مشاغل و شرح مشاغل فرهنگ و هنر نداشتیم ولی در یک پژوهش، 1500 شغل فرهنگی و شرح آن احصا شده که این اقدام به کمک این میآید تا به کمک مرکز آمار مسیر این شغلها روشن شود و نظامنامه صنفی مشاغل فرهنگ و هنر را ساماندهی کند.»
به گفته صالحی در حوزه فعالان عرصه مجازی هم کارهایی انجام شده که از آن جمله میتوان به سامانه پلتزار اشاره کرد. کاری که سامانه آن به نتیجه رسیده است و حسن آن ایجاد بازار مجازی برای فعالان این عرصه است.
راه رفتن بر لبه تیغ
زهره نیلی
روزنامهنگار
نوشتن درباره پیامبر(ص) و امامان کار چندان سادهای نیست؛ نویسنده از یک سو باید به مستندات تاریخی وفادار باشد و از سوی دیگر باید داستانی خواندنی و جذاب برای بچهها بنویسد و جمع این دو، نه تنها کار سادهای نیست که بسیار دشوار است. شاید همین دشواری سبب شده که تاکنون کمتر آثار درخور و قابل اعتنایی در این زمینه نوشته شده باشد.
این ماجرا تنها به نوشتن درباره شخصیتهای مذهبی محدود نمیشود و رویدادهایی چون غدیر خم و عاشورا و معراج پیامبر اکرم(ص) را هم دربر میگیرد. در این میان بعضی نویسندگان چون حسین فتاحی که مجموعه «پیامبران» را نوشته یا فریبا کلهر که «10 قصه عاشورایی» را برای بچهها روایت کرده ترجیح دادهاند به اصل تاریخ وفادار باقی بمانند و بدون آنکه به تخیل خود، مجال پرواز دهند به بیان یک قصه واقعی بپردازند و چندان به حواشی اهمیت ندهند و شخصیتهای فرعی را وارد داستان خود کنند. این دسته از شاعران و نویسندگان تلاش میکنند تا بچهها را با کلیت شخصیتهای دینی یا رویدادهای تاریخی آشنا کنند اما شاعران و نویسندگان دیگری هم هستند که جز این فکر میکنند و براین باورند که داستان، اقتضائات خاص خود را دارد و نویسندگان ناچارند عناصر داستانی و گره و تعلیق را برای جذاب و خواندنیتر شدن داستان خود رعایت کنند. برخلاف گروه نخست که تنها به مستندات بسنده میکنند و از حواشی میپرهیزند، گروه دوم به حاشیه توجه بیشتری دارند و برای آنکه بتوانند به تخیل خود، مجال ظهور و بروز دهند، شخصیتهای فرعی را وارد داستان خود میکنند و از زبان آنها به گفتن از یک واقعه یا یک شخصیت مذهبی میپردازند. برای مثال بابک نیکطلب در «پنجرههای آسمانی» یا زنده یاد قیصر امینپور در منظومه بلند «ظهر روز دهم» به حواشی توجه بیشتری داشتهاند. با اینکه بعضی شاعران و نویسندگان به مستندات تاریخی وفادار ماندهاند و برخی به حواشی و شخصیتهای فرعی هم پرداخته و به جای بازنویسی به بازآفرینی رویدادهای تاریخی روی آوردهاند اما به نظر میرسد، هرچه مخاطبان ما کم سن و سالتر باشند توجه کمتری به حاشیهها دارند و تعلیق و گرهافکنی و گرهگشایی در داستان را درک نمیکنند و بهتر است با آنها بسیار ساده و روان از پیامبر و امامان و وقایع تاریخی- مذهبی گفت اما نوجوانها از کشف و درک عناصر داستانی لذت بیشتری میبرند تا خواندن داستانهای خطی و یکدست. همه چیز در ارتباط با کتابهای دینی به متن محدود نمیشود. تصویرگری اینگونه کتابها هم مهم و نظر تصویرگران چون شاعران و نویسندگان دو گونه است. بعضی براین باورند که تصویرکردن چهره بزرگان دین به ارتباط حسی بیشتر با مخاطب میانجامد و لازم است چهره بزرگان دین با رعایت اصول و ضوابطی برای بچهها تصویر شود تا آنها بتوانند با این شخصیتهای بزرگوار، ارتباط بیشتر و بهتری برقرار کنند اما برخی با تصویرکردن چهره معصومین، مخالف و معتقدند: وقتی ما از کسانی میگوییم که معصوماند چطور میتوانیم چهره این بزرگواران را به تصویر بکشیم و ذهنیت مخاطبان خود را به تصویری که زاییده تخیل خودمان است، محدود کنیم.
خلاصه اینکه چه داستان زندگی معصومین و رویدادهای دینی را درست و دقیق روایت کنیم و چه به حاشیهها بپردازیم؛ از سوی دیگر چه چهره این بزرگواران را تصویر کنیم چه نکنیم بهتر است یک نکته مهم را در نظر بگیریم و از بزرگان دینی خود اسطورههای دستنیافتنی نسازیم. چراکه افراط و تفریط، یکی از آسیبهای جدی در ارتباط با آثار و داستانهای دینی است و پیامبر و امامان معصوم ما، گرچه موصوف به صفات والا و برجسته انسانی بودهاند، اما زندگی معمولی و سادهای داشته و از این نظر تفاوتی میان آنها و مردم عادی نبوده است. پس بهتر است نویسندگان، شخصیتهای باورپذیری از این بزرگواران ارائه دهند تا بچهها بتوانند از آنها پیروی کنند.
روزنامهنگار
نوشتن درباره پیامبر(ص) و امامان کار چندان سادهای نیست؛ نویسنده از یک سو باید به مستندات تاریخی وفادار باشد و از سوی دیگر باید داستانی خواندنی و جذاب برای بچهها بنویسد و جمع این دو، نه تنها کار سادهای نیست که بسیار دشوار است. شاید همین دشواری سبب شده که تاکنون کمتر آثار درخور و قابل اعتنایی در این زمینه نوشته شده باشد.
این ماجرا تنها به نوشتن درباره شخصیتهای مذهبی محدود نمیشود و رویدادهایی چون غدیر خم و عاشورا و معراج پیامبر اکرم(ص) را هم دربر میگیرد. در این میان بعضی نویسندگان چون حسین فتاحی که مجموعه «پیامبران» را نوشته یا فریبا کلهر که «10 قصه عاشورایی» را برای بچهها روایت کرده ترجیح دادهاند به اصل تاریخ وفادار باقی بمانند و بدون آنکه به تخیل خود، مجال پرواز دهند به بیان یک قصه واقعی بپردازند و چندان به حواشی اهمیت ندهند و شخصیتهای فرعی را وارد داستان خود کنند. این دسته از شاعران و نویسندگان تلاش میکنند تا بچهها را با کلیت شخصیتهای دینی یا رویدادهای تاریخی آشنا کنند اما شاعران و نویسندگان دیگری هم هستند که جز این فکر میکنند و براین باورند که داستان، اقتضائات خاص خود را دارد و نویسندگان ناچارند عناصر داستانی و گره و تعلیق را برای جذاب و خواندنیتر شدن داستان خود رعایت کنند. برخلاف گروه نخست که تنها به مستندات بسنده میکنند و از حواشی میپرهیزند، گروه دوم به حاشیه توجه بیشتری دارند و برای آنکه بتوانند به تخیل خود، مجال ظهور و بروز دهند، شخصیتهای فرعی را وارد داستان خود میکنند و از زبان آنها به گفتن از یک واقعه یا یک شخصیت مذهبی میپردازند. برای مثال بابک نیکطلب در «پنجرههای آسمانی» یا زنده یاد قیصر امینپور در منظومه بلند «ظهر روز دهم» به حواشی توجه بیشتری داشتهاند. با اینکه بعضی شاعران و نویسندگان به مستندات تاریخی وفادار ماندهاند و برخی به حواشی و شخصیتهای فرعی هم پرداخته و به جای بازنویسی به بازآفرینی رویدادهای تاریخی روی آوردهاند اما به نظر میرسد، هرچه مخاطبان ما کم سن و سالتر باشند توجه کمتری به حاشیهها دارند و تعلیق و گرهافکنی و گرهگشایی در داستان را درک نمیکنند و بهتر است با آنها بسیار ساده و روان از پیامبر و امامان و وقایع تاریخی- مذهبی گفت اما نوجوانها از کشف و درک عناصر داستانی لذت بیشتری میبرند تا خواندن داستانهای خطی و یکدست. همه چیز در ارتباط با کتابهای دینی به متن محدود نمیشود. تصویرگری اینگونه کتابها هم مهم و نظر تصویرگران چون شاعران و نویسندگان دو گونه است. بعضی براین باورند که تصویرکردن چهره بزرگان دین به ارتباط حسی بیشتر با مخاطب میانجامد و لازم است چهره بزرگان دین با رعایت اصول و ضوابطی برای بچهها تصویر شود تا آنها بتوانند با این شخصیتهای بزرگوار، ارتباط بیشتر و بهتری برقرار کنند اما برخی با تصویرکردن چهره معصومین، مخالف و معتقدند: وقتی ما از کسانی میگوییم که معصوماند چطور میتوانیم چهره این بزرگواران را به تصویر بکشیم و ذهنیت مخاطبان خود را به تصویری که زاییده تخیل خودمان است، محدود کنیم.
خلاصه اینکه چه داستان زندگی معصومین و رویدادهای دینی را درست و دقیق روایت کنیم و چه به حاشیهها بپردازیم؛ از سوی دیگر چه چهره این بزرگواران را تصویر کنیم چه نکنیم بهتر است یک نکته مهم را در نظر بگیریم و از بزرگان دینی خود اسطورههای دستنیافتنی نسازیم. چراکه افراط و تفریط، یکی از آسیبهای جدی در ارتباط با آثار و داستانهای دینی است و پیامبر و امامان معصوم ما، گرچه موصوف به صفات والا و برجسته انسانی بودهاند، اما زندگی معمولی و سادهای داشته و از این نظر تفاوتی میان آنها و مردم عادی نبوده است. پس بهتر است نویسندگان، شخصیتهای باورپذیری از این بزرگواران ارائه دهند تا بچهها بتوانند از آنها پیروی کنند.
کتیبه زخم
عبدالرحیم سعیدیراد
شاعر
خویش را در عشق نشناسی خوش است
عاشقی هم حضرت عباسی خوش است
مرد با شتاب میتازد و راه در پشت سرش گم میشود. کمکم دریا برایش آغوش باز میکند. موجها به احترامش برمیخیزند. لبهای ترک خورده مرد، همچون کبوتری به سمت خنکای آب پر میکشند. مرد تشنه، مشک سیراب را به دوش میاندازد. حالا پشت سرش دریایی نگران، پیش رویش برگریزان... مرد به سمت کودکان تشنه میتازد. رعدی میغرد و تیری به چشمهای بیتابش بوسه میزند.
برق شمشیری از پشت سر بازوان رشیدش را نشانه میرود. مشک به گریه میافتد. مرد از فراز آسمان به زمین میافتد. پشت آسمان خم میشود. صدای نالهای از عرش به گوش میرسد. اسبی بدون سوار خون چکان و سوگوار به سمت خیمههای سوخته از عطش قدم بر میدارد. دو دست که خنکای آب را چشیدهاند، کنار ساحل جا میمانند. صدای چند کودک؛ سوار بر شانههای باد؛ نزدیک میشوند:
- عموجان!... عموجان!... عمو
شاعر
خویش را در عشق نشناسی خوش است
عاشقی هم حضرت عباسی خوش است
مرد با شتاب میتازد و راه در پشت سرش گم میشود. کمکم دریا برایش آغوش باز میکند. موجها به احترامش برمیخیزند. لبهای ترک خورده مرد، همچون کبوتری به سمت خنکای آب پر میکشند. مرد تشنه، مشک سیراب را به دوش میاندازد. حالا پشت سرش دریایی نگران، پیش رویش برگریزان... مرد به سمت کودکان تشنه میتازد. رعدی میغرد و تیری به چشمهای بیتابش بوسه میزند.
برق شمشیری از پشت سر بازوان رشیدش را نشانه میرود. مشک به گریه میافتد. مرد از فراز آسمان به زمین میافتد. پشت آسمان خم میشود. صدای نالهای از عرش به گوش میرسد. اسبی بدون سوار خون چکان و سوگوار به سمت خیمههای سوخته از عطش قدم بر میدارد. دو دست که خنکای آب را چشیدهاند، کنار ساحل جا میمانند. صدای چند کودک؛ سوار بر شانههای باد؛ نزدیک میشوند:
- عموجان!... عموجان!... عمو
منابع نهضت عاشورا-8
مسعودی و تاریخ نگاری بی طرفانه از واقعه کربلا
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
پس از ابو مخنف، مسعودی (346-260 ﻫ) مطرحترین مورخ از مکتب تاریخنگاری عراق است که به موضوع کربلا پرداخته و گزارشهای آن را در دو کتاب «التنبیه و الاشراف» و «مروج الذهب» آورده است. مسعودی در میان تاریخنگاران مسلمان و غیرمسلمان دارای جایگاه ویژهای بوده و ابن خلدون، او را «امام المورخین» مینامد. همچنین «فون کرومر» شرقشناس آلمانی او را «هرودوت عرب» لقب داده و در حقش گفته است: «همان گونه که هرودوت بزرگترین مورخ یونان بود، مسعودی نیز بزرگترین تاریخنگار مسلمان است.» مسعودی در قرن چهارم هجری و در اوج شکوفایی تمدن اسلامی میزیسته و متأثر از نواندیشی و تفکرات عقلانی، تحولات چشمگیری در شیوه تاریخنگاری به وجود آورده است. وی تاریخ را مجموعهای از معارف بشری و آگاهیهای سودمند دانسته که برای افراد هر جامعهای ضروری است. از این رو با ایجاد تحول در شیوه تاریخنگاری آن را از حالت روایی و از هم گسیخته بیرون آورده و به صورت یک رشته علمی سر و سامان داد. وی در شیوه تازه خود هر حادثهای را با نظم و هماهنگی و انسجام قابل قبولی تحت عنوان موضوعی مشخص با رعایت ترتیب وقوع حوادث به نگارش درآورده و در بیان سلسله اسناد اخبار و گزارشها برای اولین بار دیدگاه انتقادی را نیز به کار بست. وی همچنین حوادث تاریخی را با آگاهیهای جغرافیایی همراه و به تاریخ، فرهنگ، تمدن، مردمشناسی و شناخت روحیات اقوام و آداب و رسوم مردم محل وقوع حادثه توجه نشان داد. وی با همراه کردن اطلاعاتی مفید و همهجانبه به شرح گزارشهای تاریخی پرداخته و یک کرونولوژی تاریخ جهان اسلام را به دست میدهد. این روش مسعودی به علتیابی و تبیین علمی و علّی حوادث نزدیک بوده و عنصر عقل و نظر را فعال و مخاطب را قادر به تجزیه و تحلیل بیطرفانه مینماید.
مسعودی در ارتباط با قیام عاشورا ابتدا به صورت خلاصه در کتاب «التنبیه و الاشراف» گزارشی را آورده، سپس در اثر دیگر خود «مروج الذهب» 9 صفحه به این واقعه اختصاص داده است. وی در گزارش خود از رخداد عاشورایی کربلا، ضمن شرح دوران یزید، حرکت امام حسین (ع) را از دعوت 12 هزار یا 18 هزار نفر از مردم کوفه آغاز، آنگاه با ذکر وقایع خروج امام (ع) ابتدا به سمت مکه و مصلحتاندیشیهای ابن عباس در کنار خانه کعبه و مذاکرات عبدالله بن زبیر با آن حضرت (ع) و ادامه سفر به سمت کوفه و... پی میگیرد. مسعودی با ذکر منابع خود برخلاف راویان مکتب تاریخنگاری شام، ابن زبیر را راضی و شادمان از ادامه سفر امام حسین(ع) به سوی کوفه نشان میدهد. مسعودی به نسب عبیدالله به خلافت کوفه از سوی یزید اشارهای جامعهشناسانه دارد و پراکنده شدن 12 هزار مرد کوفی از پیرامون مسلم بن عقیل نماینده و فرستاده امام حسین(ع) و تغییر جو هیجان استقبال از زاده پیامبر به جو رعب در کوفه را بخوبی ترسیم نموده و مردمشناسی اهالی کوفه را به دست میدهد. وی در ادامه خروج کاروان امام (ع) به سمت کوفه را تشریح و از ممانعت سپاه حر در منزل قادسیه از ادامه مسیر کاروان حسینی(ع) بدون دخالت دادن عواطف و در نظر آوردن شخصیت بعدی حر سخن به میان میآورد. مسعودی ماجرای برخورد یزید با کاروان اسرا را به نقل از منابع مستقل برخلاف مکتب تاریخنگاری شام به گونهای دیگر روایت کرده و خبر از بدرفتاری یزید با آنان و بی حرمتی نسبت به خاندان رسول خدا (ص) میدهد.
در مجموع و در مقام مقایسه روایتگری مسعودی به دلیل انتخاب شیوه علمی از اعتبار بیشتری برخوردار بوده و قابل اعتماد است. برخی پرداختن به کلیات و عدم ورود به جزئیات را ضعف تاریخنگاری مسعودی دانستهاند که در مقابل برخی دیگر این نکته را نقطه قوت و مصونیت تاریخنگاری وی از لغزیدن در تحریفات و مطالب سست و بی اساس برشمردهاند.
دبیر گروه پایداری
پس از ابو مخنف، مسعودی (346-260 ﻫ) مطرحترین مورخ از مکتب تاریخنگاری عراق است که به موضوع کربلا پرداخته و گزارشهای آن را در دو کتاب «التنبیه و الاشراف» و «مروج الذهب» آورده است. مسعودی در میان تاریخنگاران مسلمان و غیرمسلمان دارای جایگاه ویژهای بوده و ابن خلدون، او را «امام المورخین» مینامد. همچنین «فون کرومر» شرقشناس آلمانی او را «هرودوت عرب» لقب داده و در حقش گفته است: «همان گونه که هرودوت بزرگترین مورخ یونان بود، مسعودی نیز بزرگترین تاریخنگار مسلمان است.» مسعودی در قرن چهارم هجری و در اوج شکوفایی تمدن اسلامی میزیسته و متأثر از نواندیشی و تفکرات عقلانی، تحولات چشمگیری در شیوه تاریخنگاری به وجود آورده است. وی تاریخ را مجموعهای از معارف بشری و آگاهیهای سودمند دانسته که برای افراد هر جامعهای ضروری است. از این رو با ایجاد تحول در شیوه تاریخنگاری آن را از حالت روایی و از هم گسیخته بیرون آورده و به صورت یک رشته علمی سر و سامان داد. وی در شیوه تازه خود هر حادثهای را با نظم و هماهنگی و انسجام قابل قبولی تحت عنوان موضوعی مشخص با رعایت ترتیب وقوع حوادث به نگارش درآورده و در بیان سلسله اسناد اخبار و گزارشها برای اولین بار دیدگاه انتقادی را نیز به کار بست. وی همچنین حوادث تاریخی را با آگاهیهای جغرافیایی همراه و به تاریخ، فرهنگ، تمدن، مردمشناسی و شناخت روحیات اقوام و آداب و رسوم مردم محل وقوع حادثه توجه نشان داد. وی با همراه کردن اطلاعاتی مفید و همهجانبه به شرح گزارشهای تاریخی پرداخته و یک کرونولوژی تاریخ جهان اسلام را به دست میدهد. این روش مسعودی به علتیابی و تبیین علمی و علّی حوادث نزدیک بوده و عنصر عقل و نظر را فعال و مخاطب را قادر به تجزیه و تحلیل بیطرفانه مینماید.
مسعودی در ارتباط با قیام عاشورا ابتدا به صورت خلاصه در کتاب «التنبیه و الاشراف» گزارشی را آورده، سپس در اثر دیگر خود «مروج الذهب» 9 صفحه به این واقعه اختصاص داده است. وی در گزارش خود از رخداد عاشورایی کربلا، ضمن شرح دوران یزید، حرکت امام حسین (ع) را از دعوت 12 هزار یا 18 هزار نفر از مردم کوفه آغاز، آنگاه با ذکر وقایع خروج امام (ع) ابتدا به سمت مکه و مصلحتاندیشیهای ابن عباس در کنار خانه کعبه و مذاکرات عبدالله بن زبیر با آن حضرت (ع) و ادامه سفر به سمت کوفه و... پی میگیرد. مسعودی با ذکر منابع خود برخلاف راویان مکتب تاریخنگاری شام، ابن زبیر را راضی و شادمان از ادامه سفر امام حسین(ع) به سوی کوفه نشان میدهد. مسعودی به نسب عبیدالله به خلافت کوفه از سوی یزید اشارهای جامعهشناسانه دارد و پراکنده شدن 12 هزار مرد کوفی از پیرامون مسلم بن عقیل نماینده و فرستاده امام حسین(ع) و تغییر جو هیجان استقبال از زاده پیامبر به جو رعب در کوفه را بخوبی ترسیم نموده و مردمشناسی اهالی کوفه را به دست میدهد. وی در ادامه خروج کاروان امام (ع) به سمت کوفه را تشریح و از ممانعت سپاه حر در منزل قادسیه از ادامه مسیر کاروان حسینی(ع) بدون دخالت دادن عواطف و در نظر آوردن شخصیت بعدی حر سخن به میان میآورد. مسعودی ماجرای برخورد یزید با کاروان اسرا را به نقل از منابع مستقل برخلاف مکتب تاریخنگاری شام به گونهای دیگر روایت کرده و خبر از بدرفتاری یزید با آنان و بی حرمتی نسبت به خاندان رسول خدا (ص) میدهد.
در مجموع و در مقام مقایسه روایتگری مسعودی به دلیل انتخاب شیوه علمی از اعتبار بیشتری برخوردار بوده و قابل اعتماد است. برخی پرداختن به کلیات و عدم ورود به جزئیات را ضعف تاریخنگاری مسعودی دانستهاند که در مقابل برخی دیگر این نکته را نقطه قوت و مصونیت تاریخنگاری وی از لغزیدن در تحریفات و مطالب سست و بی اساس برشمردهاند.
عکس نوشت
خبرگزاری مهر گزارشی تصویری از آثار رضا بدرالسماء نگار منتشر کرده است. این هنرمند اصفهانی که دارای مدرک درجه یک هنری است نزدیک به 50 سال است درعرصه نگارگری مشغول فعالیت است. از آثار او میتوان به نگارگری تصاویر کتابهای «رباعیات خیام»، «غزلیات حافظ» و نگارگری جلد کتابهای «غزلیات حافظ»، «شاهنامه فردوسی» و آثاری همچون «ظهر عاشورا»، «کشتی نجات» و «دسته عزاداری» اشاره کرد. نگارگری «دسته عزاداری» را ببینید.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
سیاوش ظهیرالدینی: جشنواره بیشتر از آنکه حامی استعدادهای جوان باشد، حکم معرف را دارد
-
در اندوه درگذشت صفدر تقیزاده نویسنده، مترجم و پژوهشگر ایرانی
-
مروری بر فعالیتها و اقدامات انجام شده
-
راه رفتن بر لبه تیغ
-
کتیبه زخم
-
مسعودی و تاریخ نگاری بی طرفانه از واقعه کربلا
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین