ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
«ایران» در گفت وگو با فعالین حوزه انیمیشن بررسی کرد
همکاری انیمیشن سازهای ایرانی با استودیوهای خارجی
هر روز میجنگیم که این پرچم روی زمین نیفتد
نیلوفر ساسانی/ قرار گرفتن آثار انیمیشن در فهرست پرفروشهای سینمای ایران و از سوی دیگر بیرغبتی نهادها و ارگانهای سینمایی فرهنگی برای سرمایهگذاری در تولید این آثار، از معادله چند مجهولی فراتر رفته و تبدیل به معما شده است. با تجربه موفق انیمیشنها در گیشه از «شاهزاده روم» و «فیلشاه» تا «پسر دلفینی» و «لوپتو» انتظار این بود ساخت انیمیشن به عنوان فرمولی تازه جهت تضمین موفقیت سرمایهگذاران، تهیهکنندگان و فیلمسازان مورد استقبال قرار بگیرد اما چشمانداز انیمیشنسازی در ایران نگران کننده است. در تمام این سالها انیمیشنسازی در ایران با تزریق بودجههای دولتی روی پای خود ایستاده و حالا با کمرغبتی سرمایهگذاری دولتی در این حوزه نفس انیمیشن در سینمای ایران به شماره افتاده است. اگرچه فعالان این حوزه معتقدند خروجی آنچه با تزریق بودجههای دولتی به دست میآید - همچون دیگر گونههای سینمایی- صنعت سینما نیست و تنها با تقویت بخش خصوصی و گسترده شدن بازار اکران، انیمیشن میتواند به حرکت بالندهاش ادامه دهد اما با قطع حمایتهای مالی دولتی بعید است انیمیشن ایرانی به حیات خود ادامه دهد. با رویگردانی سرمایهگذاری در ساخت انیمیشن داخلی، استعدادهای این حوزه جذب دفاتر خارجی شدهاند و دانش و تجربه آنها در خدمت انیمیشنهایی است که بازار مصرفشان خارج از ایران است؛ محصولاتی که تولیدکنندگانش حتی گوشه چشمی هم به بازار کوچک اکران ایران ندارند. در نهایت خسارت دیدگان اصلی این ماجرا، نسل کودک و نوجوانی است که به گفته هادی محمدیان مخاطب اصلی سینمای ایران است.
باز خودمانیم و خودمان
«سینما برای مخاطبان کودک و نوجوان است. در همه جای دنیا سینما مساوی است با سینمای کودک و نوجوان. مگر میشود فیلمی که برای گیشه ساخته شده مخاطبی غیر از کودک و نوجوان داشته باشد. سینما مال کودک و نوجوان است. دائم اعلام میشود انیمیشن در وضعیت بیمار سینما میفروشد اما باز آن را جدی نمیگیریم و آنچه میبینیم عدم توجه به سینمای انیمیشن است.» گوینده این صحبتها، هادی محمدیان کارگردان انیمیشنهای سینمایی «شاهزاده روم»، «فیلشاه» و «بچه زرنگ» است. او میگوید فروش قابل توجه انیمیشنهای ایرانی حتی در شرایط غیرمعمول امروز هم شگفتانگیز نیست و از یک اتفاق فراتر رفته است: «از صددرصد تولیدات انیمیشن، صددرصد آن فروخته است. با همه بیمهریها و کملطفیها، انیمیشن جزو 4 تا 5 فیلم پرفروش سال بوده است. تعجب میکنم که همچنان موفقیت این آثار و چرایی آن برای برخی سؤال است! اصلاً به فرض اینکه دلایل جذابیت انیمیشنها را بیابیم و راجع به آن بحث کنیم چه تأثیری در سینمای انیمیشن دارد؟ کسی میرود انیمیشن بسازد، تهیهکننده و سرمایهگذار ترغیب میشود؟ کسی از آن حمایت میکند؟ باز خودمانیم و خودمان.»
او میگوید با وجود اظهار علاقه مسئولان سینمایی به سینمای انیمیشن اما هیچوقت این علاقهمندیها تبدیل به جریان نشده است: «بحث حمایت که میشود دوستان فکر میکنند باید برویم به سمت سینمای دولتی. برایتان مثال میزنم، والت دیزنی در سنای امریکا بودجه دارد اگر چه محصولش صرفاً فیلم نیست و دنیای سرگرمی است، اما ما اینجا برای شادی مردم چه کار میکنیم؟ آیا کارگروهی برای حال خوش مردم داریم. در میان همهجور معاونتی که در ریاست جمهوری وجود دارد، معاونت شادی، سرگرمی و خوشحالی مردم کجاست؟ در این وضعیت بمباران خبرهای ناراحت کننده آیا برنامهای برای شادی بچهها داریم؟ اگر در چنین شرایطی سینمای کودک که من آن را مترادف انیمیشن یا فیلمهای تلفیقی - انیمیشن و رئال - میدانم، خوب میفروشد به خاطر همین نیاز بچهها به تفریح و شادی است. سینما مال کودک و نوجوان است. سوپرمن و بت من هم قهرمانهایش، جوان و نوجوان هستند. این فرمول فروش گیشه است.»
محمدیان که این روزها با دفاتر اتریش در حال همکاری است در پاسخ به سؤالی درباره افزایش این همکاریها و کم شدن فعالیت انیمیشنسازان آزمون پسداده در سینمای ایران میگوید: «ما کنارهگیری نکردیم. تولید انیمیشن خیلی گران است و الان کمتر از 30 و 40 میلیارد نیست. ساخت یک انیمیشن دو، سه سال طول میکشد و سازمانها و ارگانها به خاطر آمار کارنامه مدیریت سراغ آثاری میروند که زودتر به نتیجه برسند. از سوی دیگر ما در انیمیشن بازیگر و سلبریتی نداریم، یک مشت حیوان و جانور تخیلی داریم که برای مدیریت جذاب نیست با آنها عکس یادگاری بگیرند و سه سال هم بابت به نتیجه رسیدن آن صبر کنند. مجبوریم علیرغم میل باطنیمان با شرکتهایی کار کنیم که مصرفش کشور خودمان نیست. من فراریام از این ماجرا اما چارهای نیست. خیلی از بچههای ایرانی دارند با شرکتهای خارجی کار میکنند که تفکر و محتوای ما را نمیخواهند بلکه میخواهند ما پیمانکار آنها باشیم. ما فرار مغزهایی داریم که فرار نیست قرار همراه با فرار است. تولید داخلیمان خیلی محدود شده و فاجعهای جدی انیمیشن ایران را تهدید میکند. احتمالاً تا 4 سال آینده یا تولید انیمیشن نداریم یا خیلی محدود شده و به تنظیمات اولیه برمیگردیم.»
او در عین حال تأکید میکند: «روزی رؤیای ما ساختن انیمیشن بلند سینمایی بود و محقق شد. هنوز و هر روز من و دوستانم میجنگیم که این پرچم روی زمین نیفتد. بارها گفتهام همین دهه هشتادیها نسلی سرشار از هوش و استعداد هستند که اگر به درستی سمت تکنولوژی، انیمیشن و جلوههای ویژه هدایتشان کنیم مثل باد از کنار ما رد میشوند.»
مجبوریم بیرون از ایران کار کنیم
جواد مطوری مستندساز و برنده سیمرغ بلورین بهترین جلوههای ویژه بصری حدود 9 سالی است که استودیواش - Alzahra VFX/Animation studio - با پرفروشترین فیلمهای بالیوود از جمله RRR و باهوبالی 2 همکاری دارد، درباره این همکاریها و کوچ فعالان این عرصه به دفاتر خارجی میگوید: «ما صنعت سینما نداریم. سینمای ایران یک دورهمی چند صد نفره است که با این تعداد کم هیچوقت صنعت شکل نمیگیرد. گیشه هم گیشه کوچک و نحیفی است. کل فروش سینمای ایران از زمانی که ناصرالدین شاه دوربین را به سینمای ایران وارد کرد تا همین امروز به 30 میلیون دلار نرسیده در حالی که یک فیلم هندی ممکن است به تنهایی 700 میلیون دلار بفروشد. در واقع ما با صنعتی کوچک و غیر پولساز روبهروییم. بر همین اساس کمپانیها نمیتوانند دوام بیاورند و به بیرون کوچ میکنند و به جای اینکه به فیلمهای داخلی سرویس بدهند به فیلمهای خارجی سرویس میدهند. به هر حال برآمدن از پس هزینه دستمزد، ابزار سختافزاری و نرمافزاری کار سادهای نیست و مجبوریم برای بیرون از ایران کار کنیم.»او در پاسخ به این سؤال که چرا با وجود فروش خوب انیمیشنهای ایرانی، ساخت این آثار محدود و متوقف است، میگوید: «گستره اکران در ایران بسیار کوچک است. بهترین فیلم سینمای ایران مگر چند سالن سینمایی در اختیار دارد؟ چون مارکت کوچک است کسی انگیزه ندارد کاری انجام دهد. من برای ساخت یک فیلم سینمایی انیمیشن حداقل باید یک و نیم تا دو میلیون دلار هزینه کنم که در اکران نصف سرمایه هم بازگشت ندارد، بالطبع ترجیح میدهم برای فلان برند خارجی تیزر بسازم که حداقل 40 تا 50 درصد سود دارد. همین روزها ما مشغول تولید یک سینمایی هستیم که بازار مصرفش بیرون از ایران است. احتمالاً داخل ایران هم اکران نشود چون در نهایت حدود یک میلیون تا دو میلیون دلار فروش دارد یعنی حتی ارزش آن را ندارد که دوبله کنی.»
او درباره نحوه همکاری با دفاتر خارجی و اینکه چرا فعالان این عرصه به جای تولید محتوا به سرویسدهی متمرکز شدهاند، میگویند: «کمپانیها یا conten maker یعنی تولیدکننده محتوای اورجینال هستند یا service provder یعنی به شرکتهای خارجی خدمات میدهند. بزرگترین شرکتهای دنیا service provider هستند. کمپانی ما هم از همین دسته است. برخی شرکتها اصرار دارند که بگویند conten maiker هستند. مدل خوبی هم هست اما لزوماً به معنای اشتغالزایی و موفقیت تجاری نیست. اگر مارکت موفقی نداشته باشی، سرمایهگذاریات روی هواست. در ایران تقریباً انیمیشنی نداریم که با بودجه خصوصی تولید شده باشد، اکثر آثار با بودجههای دولتی است. از معدود آثار بخش خصوصی «آخرین داستان» اشکان رهگذر است که ساخت آن حدود 12 سال طول کشیده است. اینکه اسمش صنعت انیمیشن نیست؛ صنعت یعنی اینکه دو، سه سال کار کنی، در اکران پولش برگردد و بروی سراغ کار بعدی. بازار، بازار کوچکی است و بودجه تولید اکثر آثار را دولت داده که این یک رابطه مرغ و تخم مرغی ایجاد میکند. سؤال میشود چرا فیلم نداریم چون اکران نداریم، چرا اکران نداریم چون فیلم نداریم.»
مطوری درباره تمرکز فیلمسازان آزمون پس داده روی محصولات خارجی در شرایطی که ارگانها و نهادهای دولتی نیز از سرمایهگذاری در بخش انیمیشن پا پس کشیدهاند و در نهایت خالی شدن سبد سینمایی مخاطب کودک و نوجوان ایرانی میگوید: «حل این معضل برنامه، حوصله، صبر و سرمایه میخواهد. کره جنوبی 20 سال پیش جریان سینمایی و مدیا را شروع کرده و الان خروجی میگیرد. بودجه فرهنگ کره جنوبی در چند سال گذشته چند برابر شده و در مقابل درآمد شگرفی هم از صنعت سینما و مدیا دارد. در حالی که در مقایسه با ایران کشور کوچکتری است و مخاطبانش هم از سینمای ایران کمتر است ولی برد بلندتری دارد و نگاهش به این حوزه جدیتر است. در کشور ما اما چون مسائل فرهنگی آخرین دغدغه هر دولتی است بودجه خاصی به آن اختصاص نمیدهند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پولی ندارد که بخواهد در حوزه انیمیشن استفاده کند. اگر بخواهیم مشکل را حل کنیم اول باید مثل کره جنوبی صندلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را به صدر سالن هیأت دولت منتقل کنیم. فارغ از اینکه چه کسی روی آن صندلی نشسته، مقصود من پررنگ شدن و اهمیت آن صندلی به عنوان نماینده فرهنگ است. تا زمانی که مسئولان این امر را جدی نگیرند هیچ کاری نمیتوان کرد. وقتی در داخل ایران، پول نیست مجبوریم با بازار خارج از ایران کار کنیم. خارجیها هم که کشته مرده ما نیستند، میگویند این سفارش، کار کنید تا پول بدهیم. طبیعی است که محتوای اورجینال تولید نمیشود. کل فروش «پسر دلفینی» نهایتاً 12 میلیارد تومان هم که بشود برابر یک تیزر تبلیغاتی خوب یا پول دو تیزر متوسط در خارج است. خودمان را گول نزنیم، پول گندهای در این حوزه وجود ندارد.»
باز خودمانیم و خودمان
«سینما برای مخاطبان کودک و نوجوان است. در همه جای دنیا سینما مساوی است با سینمای کودک و نوجوان. مگر میشود فیلمی که برای گیشه ساخته شده مخاطبی غیر از کودک و نوجوان داشته باشد. سینما مال کودک و نوجوان است. دائم اعلام میشود انیمیشن در وضعیت بیمار سینما میفروشد اما باز آن را جدی نمیگیریم و آنچه میبینیم عدم توجه به سینمای انیمیشن است.» گوینده این صحبتها، هادی محمدیان کارگردان انیمیشنهای سینمایی «شاهزاده روم»، «فیلشاه» و «بچه زرنگ» است. او میگوید فروش قابل توجه انیمیشنهای ایرانی حتی در شرایط غیرمعمول امروز هم شگفتانگیز نیست و از یک اتفاق فراتر رفته است: «از صددرصد تولیدات انیمیشن، صددرصد آن فروخته است. با همه بیمهریها و کملطفیها، انیمیشن جزو 4 تا 5 فیلم پرفروش سال بوده است. تعجب میکنم که همچنان موفقیت این آثار و چرایی آن برای برخی سؤال است! اصلاً به فرض اینکه دلایل جذابیت انیمیشنها را بیابیم و راجع به آن بحث کنیم چه تأثیری در سینمای انیمیشن دارد؟ کسی میرود انیمیشن بسازد، تهیهکننده و سرمایهگذار ترغیب میشود؟ کسی از آن حمایت میکند؟ باز خودمانیم و خودمان.»
او میگوید با وجود اظهار علاقه مسئولان سینمایی به سینمای انیمیشن اما هیچوقت این علاقهمندیها تبدیل به جریان نشده است: «بحث حمایت که میشود دوستان فکر میکنند باید برویم به سمت سینمای دولتی. برایتان مثال میزنم، والت دیزنی در سنای امریکا بودجه دارد اگر چه محصولش صرفاً فیلم نیست و دنیای سرگرمی است، اما ما اینجا برای شادی مردم چه کار میکنیم؟ آیا کارگروهی برای حال خوش مردم داریم. در میان همهجور معاونتی که در ریاست جمهوری وجود دارد، معاونت شادی، سرگرمی و خوشحالی مردم کجاست؟ در این وضعیت بمباران خبرهای ناراحت کننده آیا برنامهای برای شادی بچهها داریم؟ اگر در چنین شرایطی سینمای کودک که من آن را مترادف انیمیشن یا فیلمهای تلفیقی - انیمیشن و رئال - میدانم، خوب میفروشد به خاطر همین نیاز بچهها به تفریح و شادی است. سینما مال کودک و نوجوان است. سوپرمن و بت من هم قهرمانهایش، جوان و نوجوان هستند. این فرمول فروش گیشه است.»
محمدیان که این روزها با دفاتر اتریش در حال همکاری است در پاسخ به سؤالی درباره افزایش این همکاریها و کم شدن فعالیت انیمیشنسازان آزمون پسداده در سینمای ایران میگوید: «ما کنارهگیری نکردیم. تولید انیمیشن خیلی گران است و الان کمتر از 30 و 40 میلیارد نیست. ساخت یک انیمیشن دو، سه سال طول میکشد و سازمانها و ارگانها به خاطر آمار کارنامه مدیریت سراغ آثاری میروند که زودتر به نتیجه برسند. از سوی دیگر ما در انیمیشن بازیگر و سلبریتی نداریم، یک مشت حیوان و جانور تخیلی داریم که برای مدیریت جذاب نیست با آنها عکس یادگاری بگیرند و سه سال هم بابت به نتیجه رسیدن آن صبر کنند. مجبوریم علیرغم میل باطنیمان با شرکتهایی کار کنیم که مصرفش کشور خودمان نیست. من فراریام از این ماجرا اما چارهای نیست. خیلی از بچههای ایرانی دارند با شرکتهای خارجی کار میکنند که تفکر و محتوای ما را نمیخواهند بلکه میخواهند ما پیمانکار آنها باشیم. ما فرار مغزهایی داریم که فرار نیست قرار همراه با فرار است. تولید داخلیمان خیلی محدود شده و فاجعهای جدی انیمیشن ایران را تهدید میکند. احتمالاً تا 4 سال آینده یا تولید انیمیشن نداریم یا خیلی محدود شده و به تنظیمات اولیه برمیگردیم.»
او در عین حال تأکید میکند: «روزی رؤیای ما ساختن انیمیشن بلند سینمایی بود و محقق شد. هنوز و هر روز من و دوستانم میجنگیم که این پرچم روی زمین نیفتد. بارها گفتهام همین دهه هشتادیها نسلی سرشار از هوش و استعداد هستند که اگر به درستی سمت تکنولوژی، انیمیشن و جلوههای ویژه هدایتشان کنیم مثل باد از کنار ما رد میشوند.»
مجبوریم بیرون از ایران کار کنیم
جواد مطوری مستندساز و برنده سیمرغ بلورین بهترین جلوههای ویژه بصری حدود 9 سالی است که استودیواش - Alzahra VFX/Animation studio - با پرفروشترین فیلمهای بالیوود از جمله RRR و باهوبالی 2 همکاری دارد، درباره این همکاریها و کوچ فعالان این عرصه به دفاتر خارجی میگوید: «ما صنعت سینما نداریم. سینمای ایران یک دورهمی چند صد نفره است که با این تعداد کم هیچوقت صنعت شکل نمیگیرد. گیشه هم گیشه کوچک و نحیفی است. کل فروش سینمای ایران از زمانی که ناصرالدین شاه دوربین را به سینمای ایران وارد کرد تا همین امروز به 30 میلیون دلار نرسیده در حالی که یک فیلم هندی ممکن است به تنهایی 700 میلیون دلار بفروشد. در واقع ما با صنعتی کوچک و غیر پولساز روبهروییم. بر همین اساس کمپانیها نمیتوانند دوام بیاورند و به بیرون کوچ میکنند و به جای اینکه به فیلمهای داخلی سرویس بدهند به فیلمهای خارجی سرویس میدهند. به هر حال برآمدن از پس هزینه دستمزد، ابزار سختافزاری و نرمافزاری کار سادهای نیست و مجبوریم برای بیرون از ایران کار کنیم.»او در پاسخ به این سؤال که چرا با وجود فروش خوب انیمیشنهای ایرانی، ساخت این آثار محدود و متوقف است، میگوید: «گستره اکران در ایران بسیار کوچک است. بهترین فیلم سینمای ایران مگر چند سالن سینمایی در اختیار دارد؟ چون مارکت کوچک است کسی انگیزه ندارد کاری انجام دهد. من برای ساخت یک فیلم سینمایی انیمیشن حداقل باید یک و نیم تا دو میلیون دلار هزینه کنم که در اکران نصف سرمایه هم بازگشت ندارد، بالطبع ترجیح میدهم برای فلان برند خارجی تیزر بسازم که حداقل 40 تا 50 درصد سود دارد. همین روزها ما مشغول تولید یک سینمایی هستیم که بازار مصرفش بیرون از ایران است. احتمالاً داخل ایران هم اکران نشود چون در نهایت حدود یک میلیون تا دو میلیون دلار فروش دارد یعنی حتی ارزش آن را ندارد که دوبله کنی.»
او درباره نحوه همکاری با دفاتر خارجی و اینکه چرا فعالان این عرصه به جای تولید محتوا به سرویسدهی متمرکز شدهاند، میگویند: «کمپانیها یا conten maker یعنی تولیدکننده محتوای اورجینال هستند یا service provder یعنی به شرکتهای خارجی خدمات میدهند. بزرگترین شرکتهای دنیا service provider هستند. کمپانی ما هم از همین دسته است. برخی شرکتها اصرار دارند که بگویند conten maiker هستند. مدل خوبی هم هست اما لزوماً به معنای اشتغالزایی و موفقیت تجاری نیست. اگر مارکت موفقی نداشته باشی، سرمایهگذاریات روی هواست. در ایران تقریباً انیمیشنی نداریم که با بودجه خصوصی تولید شده باشد، اکثر آثار با بودجههای دولتی است. از معدود آثار بخش خصوصی «آخرین داستان» اشکان رهگذر است که ساخت آن حدود 12 سال طول کشیده است. اینکه اسمش صنعت انیمیشن نیست؛ صنعت یعنی اینکه دو، سه سال کار کنی، در اکران پولش برگردد و بروی سراغ کار بعدی. بازار، بازار کوچکی است و بودجه تولید اکثر آثار را دولت داده که این یک رابطه مرغ و تخم مرغی ایجاد میکند. سؤال میشود چرا فیلم نداریم چون اکران نداریم، چرا اکران نداریم چون فیلم نداریم.»
مطوری درباره تمرکز فیلمسازان آزمون پس داده روی محصولات خارجی در شرایطی که ارگانها و نهادهای دولتی نیز از سرمایهگذاری در بخش انیمیشن پا پس کشیدهاند و در نهایت خالی شدن سبد سینمایی مخاطب کودک و نوجوان ایرانی میگوید: «حل این معضل برنامه، حوصله، صبر و سرمایه میخواهد. کره جنوبی 20 سال پیش جریان سینمایی و مدیا را شروع کرده و الان خروجی میگیرد. بودجه فرهنگ کره جنوبی در چند سال گذشته چند برابر شده و در مقابل درآمد شگرفی هم از صنعت سینما و مدیا دارد. در حالی که در مقایسه با ایران کشور کوچکتری است و مخاطبانش هم از سینمای ایران کمتر است ولی برد بلندتری دارد و نگاهش به این حوزه جدیتر است. در کشور ما اما چون مسائل فرهنگی آخرین دغدغه هر دولتی است بودجه خاصی به آن اختصاص نمیدهند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پولی ندارد که بخواهد در حوزه انیمیشن استفاده کند. اگر بخواهیم مشکل را حل کنیم اول باید مثل کره جنوبی صندلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را به صدر سالن هیأت دولت منتقل کنیم. فارغ از اینکه چه کسی روی آن صندلی نشسته، مقصود من پررنگ شدن و اهمیت آن صندلی به عنوان نماینده فرهنگ است. تا زمانی که مسئولان این امر را جدی نگیرند هیچ کاری نمیتوان کرد. وقتی در داخل ایران، پول نیست مجبوریم با بازار خارج از ایران کار کنیم. خارجیها هم که کشته مرده ما نیستند، میگویند این سفارش، کار کنید تا پول بدهیم. طبیعی است که محتوای اورجینال تولید نمیشود. کل فروش «پسر دلفینی» نهایتاً 12 میلیارد تومان هم که بشود برابر یک تیزر تبلیغاتی خوب یا پول دو تیزر متوسط در خارج است. خودمان را گول نزنیم، پول گندهای در این حوزه وجود ندارد.»
نگاهی به برخی واکنشهای اهالی فرهنگ درباره درگذشت مفتونامینی
شاعری موفق در همه قالبهای شعری
گروه فرهنگی/ با آنکه چند روزی از انتشار خبر درگذشت یدالله مفتونامینی میگذرد اما واکنشها به فقدان وی همچنان ادامه دارد، از آن جمله میتوان به پیامهایی اشاره کرد که معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و برخی اهالی ادبیات در سوگ مفتونامینی نوشتهاند.
آخرین بازمانده از نسل شاگردان مستقیم نیما
یاسر احمدوند، معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پیامی که با یک بیت شعر آغاز شده، نوشته است: «من آتشِ تو به دریا فکندهام ای عشق/ هنوز سر به فلک میکشد زبانه تو. این بیت زندهیاد «مفتونامینی» شاید نزدیکترین بخش شعرهای شاعر باشد به حیات پربار خودش. شاعری که سالها در کار قضا خدمت کرد و از این رو به اندازه دیگر شاعران همنسلش در جمعهای شاعرانه جلوهگری نکرد. شاید بتوان گفت به همین دلیل هم بود که او بیشترین شعرهایش را در دو دهه آخر حیات نوشت و منتشر کرد و شگفت اینکه در هفتمین و هشتمین دهه عمر نیز چون شاعری جوان، طبعی روان و جوان داشت، وقتی که نوشت: «گفتی/ چقدر میشود از آب گفت؟/ از من اگر که میپرسی/ یک دریا.»
درگذشت «مفتونامینی» را که آخرین بازمانده از نسل شاگردان مستقیم نیما بود باید علاوه بر خانواده محترم او به میراثداران شعر امروز فارسی تسلیت گفت؛ هر چند آثار این شاعر درگذشته نیز به کارنامه پربار شعر معاصر فارسی افزوده شده است و با هر شعر تازهای که شاعران جوانتر مینویسند در این گستره عظیم ادامه خواهد داشت.»
همانطور که احمدوند هم در پیام تسلیت خود اشاره کرد است، از مفتونامینی بهعنوان آخرین بازمانده از نسل شاگردان مستقیم نیما یوشیج یاد میشد؛ شاعری که افزون بر سرودن شعرهای بیشمار به فارسی، اشعاری هم به ترکی گفته بود، آنچنان که از وی بهعنوان شاعری دو زبانه یاد میشود.
یکی از شاعران آهسته و پیوسته ادبیات ایران
کامیار عابدی، پژوهشگر و منتقد ادبی، یکی دیگر از اهالی کتاب است که به درگذشت مفتونامینی واکنش نشان داده؛ او در این باره به ایسنا، گفته است: «مفتونامینی جزو شاعرانی بود که همیشه خیلی با ظرافت، آهستگی و با طمأنینه کار میکرد. شاید بتوان گفت یکی از شاعران آهسته و پیوسته ادبیات ایران بود.»عابدی درباره ویژگیهای شعری شعرِ مفتونامینی تصریح کرده است: « او آخرین نفر از نسل طلایی دهه ۱۳۲۰ بود. این شاعران معمولاً از کسانی بودند که دهه ۱۳۰۰ به دنیا آمده و در دهه ۱۳۲۰ وارد دوره جوانی شده و فعالیت ادبی خود را آغاز کرده بودند؛ مهدی اخوانثالث، سهراب سپهری و بسیاران دیگری جزو این نسل بودند. همه آنها به نوعی به نیما علاقه داشتند یا به تدریج به نیما علاقه پیدا کردند. همه این شاعران یک ویژگی مشترک دارند و آن این که دورهای به شعر سنتی یا نوسنتی توجه نشان دادند و سپس به تدریج وارد شعر نیمایی شدند و در زمره دوستداران و پیروان سبک نیما قرار گرفتند.»به گفته عابدی، ویژگی خاصی که در سیر شعرهای مفتونامینی دیده میشود و شاید وی را از دیگر شاعران متمایز کرده این است که او در همه قالبهای شعری سنتی و شعر نو طبعآزمایی کرده و شعر گفته است. نکته جالب هم اینکه در همه این قالبها موفق بوده است. نکته دیگری که در گفتههای اغلب اهالی ادبیات درباره مفتونامینی آمده این است که او جزو شاعرانی بود که همیشه با ظرافت و آهستگی کار میکرد. شاید بتوان گفت یکی از شاعران آهسته و پیوسته ادبیات ایران بود. گفتنی است این شاعر کشورمان متولد شهرستان شاهیندژ (آذربایجانغربی) است و در رشته حقوق قضایی در دانشگاه تهران تحصیل کرده بود. مفتونامینی در آغاز، شاعری کلاسیک و کهنپرداز بود اما بعدها به شعر بیوزن و قالبهای نوپردازانه روی آورد. مفتون با شاعرانی چون شهریار، رهیمعیری و فریدون مشیری هم دوستی داشته است. یدالله مفتونامینی دهم آذرماه در سن ۹۶ سالگی بر اثر ایست قلبی از دنیا رفت. بنابر اعلام خانواده مفتون امینی، مراسم تشییع پیکر این شاعر، صبح امروز از مقابل منزل وی در خیابان ونک به سمت بهشت زهرا(ساعت یازده) انجام میشود.
آخرین بازمانده از نسل شاگردان مستقیم نیما
یاسر احمدوند، معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پیامی که با یک بیت شعر آغاز شده، نوشته است: «من آتشِ تو به دریا فکندهام ای عشق/ هنوز سر به فلک میکشد زبانه تو. این بیت زندهیاد «مفتونامینی» شاید نزدیکترین بخش شعرهای شاعر باشد به حیات پربار خودش. شاعری که سالها در کار قضا خدمت کرد و از این رو به اندازه دیگر شاعران همنسلش در جمعهای شاعرانه جلوهگری نکرد. شاید بتوان گفت به همین دلیل هم بود که او بیشترین شعرهایش را در دو دهه آخر حیات نوشت و منتشر کرد و شگفت اینکه در هفتمین و هشتمین دهه عمر نیز چون شاعری جوان، طبعی روان و جوان داشت، وقتی که نوشت: «گفتی/ چقدر میشود از آب گفت؟/ از من اگر که میپرسی/ یک دریا.»
درگذشت «مفتونامینی» را که آخرین بازمانده از نسل شاگردان مستقیم نیما بود باید علاوه بر خانواده محترم او به میراثداران شعر امروز فارسی تسلیت گفت؛ هر چند آثار این شاعر درگذشته نیز به کارنامه پربار شعر معاصر فارسی افزوده شده است و با هر شعر تازهای که شاعران جوانتر مینویسند در این گستره عظیم ادامه خواهد داشت.»
همانطور که احمدوند هم در پیام تسلیت خود اشاره کرد است، از مفتونامینی بهعنوان آخرین بازمانده از نسل شاگردان مستقیم نیما یوشیج یاد میشد؛ شاعری که افزون بر سرودن شعرهای بیشمار به فارسی، اشعاری هم به ترکی گفته بود، آنچنان که از وی بهعنوان شاعری دو زبانه یاد میشود.
یکی از شاعران آهسته و پیوسته ادبیات ایران
کامیار عابدی، پژوهشگر و منتقد ادبی، یکی دیگر از اهالی کتاب است که به درگذشت مفتونامینی واکنش نشان داده؛ او در این باره به ایسنا، گفته است: «مفتونامینی جزو شاعرانی بود که همیشه خیلی با ظرافت، آهستگی و با طمأنینه کار میکرد. شاید بتوان گفت یکی از شاعران آهسته و پیوسته ادبیات ایران بود.»عابدی درباره ویژگیهای شعری شعرِ مفتونامینی تصریح کرده است: « او آخرین نفر از نسل طلایی دهه ۱۳۲۰ بود. این شاعران معمولاً از کسانی بودند که دهه ۱۳۰۰ به دنیا آمده و در دهه ۱۳۲۰ وارد دوره جوانی شده و فعالیت ادبی خود را آغاز کرده بودند؛ مهدی اخوانثالث، سهراب سپهری و بسیاران دیگری جزو این نسل بودند. همه آنها به نوعی به نیما علاقه داشتند یا به تدریج به نیما علاقه پیدا کردند. همه این شاعران یک ویژگی مشترک دارند و آن این که دورهای به شعر سنتی یا نوسنتی توجه نشان دادند و سپس به تدریج وارد شعر نیمایی شدند و در زمره دوستداران و پیروان سبک نیما قرار گرفتند.»به گفته عابدی، ویژگی خاصی که در سیر شعرهای مفتونامینی دیده میشود و شاید وی را از دیگر شاعران متمایز کرده این است که او در همه قالبهای شعری سنتی و شعر نو طبعآزمایی کرده و شعر گفته است. نکته جالب هم اینکه در همه این قالبها موفق بوده است. نکته دیگری که در گفتههای اغلب اهالی ادبیات درباره مفتونامینی آمده این است که او جزو شاعرانی بود که همیشه با ظرافت و آهستگی کار میکرد. شاید بتوان گفت یکی از شاعران آهسته و پیوسته ادبیات ایران بود. گفتنی است این شاعر کشورمان متولد شهرستان شاهیندژ (آذربایجانغربی) است و در رشته حقوق قضایی در دانشگاه تهران تحصیل کرده بود. مفتونامینی در آغاز، شاعری کلاسیک و کهنپرداز بود اما بعدها به شعر بیوزن و قالبهای نوپردازانه روی آورد. مفتون با شاعرانی چون شهریار، رهیمعیری و فریدون مشیری هم دوستی داشته است. یدالله مفتونامینی دهم آذرماه در سن ۹۶ سالگی بر اثر ایست قلبی از دنیا رفت. بنابر اعلام خانواده مفتون امینی، مراسم تشییع پیکر این شاعر، صبح امروز از مقابل منزل وی در خیابان ونک به سمت بهشت زهرا(ساعت یازده) انجام میشود.
آغاز به کار پخش «رویش» با نمایش «هیچ کس منتظرت نیست»
پخش «رویش» به عنوان یکی از طرحهای جدید زنجیره توزیع سازمان سینمایی سوره بزودی فعالیت رسمی خود را با اکران مستند «هیچکس منتظرت نیست» به کارگردانی و تهیهکنندگی محسن اسلامزاده آغاز میکند. سیدعلی طباطبایینژاد معاون پخش و اکران مؤسسه «بهمن سبز» حوزه هنری در این باره گفت: «ما در پخش «رویش» صرفاً به دنبال اکران فیلم نیستیم بلکه با برگزاری رویدادها و نشستهای نقد و بررسی قصد داریم آن را به مخاطب اصلیاش برسانیم و به خالقان آثار کمک کنیم تا ادامه مسیر خود را راحتتر طی کنند و بیشتر شناخته و دیده شوند.» او با اشاره به اینکه هدف پخش «رویش» رصد، کشف و معرفی هنرمند تازهنفس و اتصال آثار متنوع از جهت قالب به زنجیره نمایش با تمرکز روی استعدادهای کمتر دیده شده در خارج از پایتخت است، بیان کرد: «اولویت ما برای اکران آثار، صاحبان اثر هستند؛ در حقیقت دیده شدن خالقان فیلمها برای ما اهمیت دارد و به همین دلیل برای کارگردانان جوان و دغدغهمند فرصتی فراهم کردیم تا بتوانند توانمندیهای خود را با اکران آثارشان به نمایش بگذارند و در مواجهه با مخاطب قدم در راه و مسیر درست بگذارند.»/ روابط عمومی
آغاز بخش صحنهای تئاتر مقاومت در مشهد
دبیر هجدهمین جشنواره تئاتر مقاومت از آغاز بخش صحنهای این جشنواره در شهر مشهد با حضور ۱۲ اثر و ۲۲۰ هنرمند خبر داد.سیدوحید فخر موسوی دبیر هجدهمین جشنواره تئاتر مقاومت درباره اجرای بخش مسابقه صحنهای این دوره از جشنواره گفته: «بخش مسابقه صحنهای جشنواره از دیروز با حضور ۱۲ اثر از شهرهای اصفهان، اردبیل، یزد، خمینیشهر، تهران و رباط کریم در شهر مشهد آغاز شد و تا ۱۵ آذر ادامه دارد.»وی با اشاره به حضور ۲۲۰ هنرمند در این بخش، درباره موضوعات مدنظر آثار توضیح داده: «موضوعات آثار حاضر در بخش مسابقه صحنهای جشنواره حول محور مقاومت، دفاع مقدس، ایثار و شهادت، مدافعان امنیت و مقاومت اقتصادی است. ۲۰ اثر از مرحله بازبینی و همچنین آثار حاضر در بخش مسابقه صحنهای برای حمایت از اجرای عمومیشان در طول سال به انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس بنیاد فرهنگی روایت معرفی شدهاند.»/ مهر
۵۷۸ فیلم متقاضی حضور در بخش بینالملل چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر
ثبتنام بخش بینالملل از ۱۵ شهریور ماه آغاز شده بود و تا پایان هفته گذشته ادامه داشت که در مجموع ۵۷۸ فیلم از ۷۲ کشور متقاضی حضور در بخش بینالملل جشنواره چهل و یکم شامل سینمای سعادت و جلوگاه شرق (مسابقه سینمای کشورهای آسیایی - اسلامی) شدند. علاوه بر ایران کشورهای ایتالیا، مالزی، سنگاپور، پرتغال، روسیه، چین، قرقیزستان، آرژانتین، هند، شیلی، تاجیکستان، استونی، لتونی، هلند، ایرلند، آلمان، استرالیا، بنگلادش، کانادا، لهستان، انگلستان، ترکیه، میانمار، سوئیس، بلژیک، فرانسه، اندونزی، رومانی، اوکراین، دانمارک، لوکزامبورگ، سوئد، عراق، هنگکنگ، مولداوی، ارمنستان، یونان، مغولستان، ژاپن، قزاقستان، چک، آذربایجان، مکزیک، امریکا، اسپانیا، بلغارستان، برزیل، بلاروس، سریلانکا، تونس، گرجستان، صربستان، دومینیکا، کره جنوبی، لیتوانی، مصر، سوریه، عمان، تایوان، لبنان، مراکش، فنلاند، کویت، مقدونیه، کامبوج، قطر، نروژ، اتریش، ویتنام، تایلند و ایسلند آثارشان را برای حضور در بخش بینالملل این دوره جشنواره ثبت کردهاند. چهل و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر ۱۲ تا ۲۲ بهمن سالجاری به دبیری مجتبی امینی برگزار خواهد شد./ روابط عمومی
«ویدیولایبرری» برای نخستین بار در شانزدهمین دوره جشنواره « سینما حقیقت»
تــولیــدات مــرکــز گســتـرش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی برای نخستین بار در بخش «ویدیولایبرری» و در ایام برگزاری شانزدهمین جشـنـواره «سینــماحقیقت» قابل تماشاست.
در بخش ویدیولایبرری این دوره، افراد خاص شامل نمایندگان رسانهها، میهمانان خارجی و تعدادی از مستندسازان میتوانند به صورت رایگان مستندهای تولید شده در مرکز گسترش را در پردیس ملت و در غرفه «ویدیولایبرری» تماشا کنند.
پس از پایان جشنواره، درباره امکان تماشای آثار در «ویدیولایبرری» برای علاقهمندان، دانشجویان، مستندسازان و نمایندگان رسانه اطلاعرسانی خواهد شد.
شانزدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت»، با دبیری محمد حمیدی مقدم اواخر آذرماه 1401 به صورت آنلاین و فیزیکی برگزار میشود./تسنیم
در بخش ویدیولایبرری این دوره، افراد خاص شامل نمایندگان رسانهها، میهمانان خارجی و تعدادی از مستندسازان میتوانند به صورت رایگان مستندهای تولید شده در مرکز گسترش را در پردیس ملت و در غرفه «ویدیولایبرری» تماشا کنند.
پس از پایان جشنواره، درباره امکان تماشای آثار در «ویدیولایبرری» برای علاقهمندان، دانشجویان، مستندسازان و نمایندگان رسانه اطلاعرسانی خواهد شد.
شانزدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت»، با دبیری محمد حمیدی مقدم اواخر آذرماه 1401 به صورت آنلاین و فیزیکی برگزار میشود./تسنیم
به بهانه اهدای جایزه سال میرزاکوچک خان به «بهروز افخمی» کارگردان کوچک جنگلی
خاطرهسازی با امکانات محدود
گروه فرهنگی/ چند روز پیش محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با حضور در مراسم پایانی کنگره بینالمللی شهید میرزا کوچک جنگلی، ضمن رونمایی از تمبر یادبود این مبارز، جایزه سال میرزا را به «بهروز افخمی» اهدا کرد. این خبر دوباره ذهنهای بسیاری از ایرانیها را برد به سمت این سریال.دهه شصت دهه عجیب رسانه و تلویزیون بود، دهه سریالهای درخشان و بهیاد ماندنی که هنوز که هنوز است هم اسم و رسمشان آشناست و هم خاطرههاشان نقل محافل. یکی از این سریالهای درخشان این دوره که بیاغراق تمام ایران را به تماشای خود، پای تلویزیون مینشاند سریال کوچک جنگلی بود به کارگردانی بهروز افخمی که بعید نیست شما هم، حالا که این سطرها را میخوانید موسیقی بینظیر آن سریال را با صدای درخشان ناصرمسعودی به ذهن متبادر کنید. کوچک جنگلی مسیر عجیبی را تا پخش گذراند؛ سریالی که ساختش آرزوی ناصر تقوایی بود در نهایت به بهروز افخمی رسید. درواقع پروژه ساخت کوچک جنگلی از سال ۶۳ آغاز شد و سال ۶۶ پایان یافت و بهروز افخمی که آن زمان از مدیران گروه فیلم و سریال تلویزیون بود، به نوعی متولّی شکلگیری این مجموعه شد و خودش در قامت کارگردان روی صندلی کارگردانیاش نشست.
از میرزا تا دکتر حشمت نازنین
این سریال هنوز هم در مقایسه با زمان خود، پروژه بزرگ و به قول امروزیها «بیگپروداکشنی» بود و تلویزیون وسواسهای بسیاری روی ساخت این مجموعه داشت و در نهایت نظرش برای کارگردانی این سریال، به گزینههای مشخصی رسید: علی حاتمی کارگردان سریال سلطان صاحبقران، ناصر تقوایی کارگردان سریال دایی جان ناپلئون و همایون شهنواز کارگردان سریال دلیران تنگستان؛ در این بین علی حاتمی درگیر پروژه عظیم هزاردستان بود و قرعه به نام ناصر تقوایی افتاد. متن را خود تقوایی نوشت اما در ادامه وسواسهای تقوایی و بروز مشکلاتی با تلویزیون باعث شد تا در نهایت تقوایی از پروژه کنار بکشد. مدیران تلویزیون تنها یک تغییر عمده در عوامل تولید دادند: بهروز افخمی جای ناصر تقوایی را گرفت و فیلم ساخت و پخش شد. این را هم بگوییم که همه نوستالژیهای ما ریشه در جایی دارد و این پروژه نوستالژیک و خاطرهساز هم به همان سادگی که ما در قاب تلویزیونهای آن زمانی دیدیم ساده به دست نیامد. داستان مردی که خوابگاهش جنگل شده بود و در راه مردم هیچ خستگی برایش معنی نداشت، نه تنها در تیتراژی که با صدای ناصر مسعودی شنیده میشد که در تکتک صحنههای این سریال با پوست و گوشت و استخوان قابل لمس بود و تا دههها بعد ماند و نام میرزا را در ذهن و خاطره ایرانیها، بزرگوبزرگتر کرد. این را هم بگوییم که سریال تنها دوره اول قیام میرزا کوچکخان را به تصویر میکشد که از شروع قیام و شکلگیری هیأت اتحاد اسلام شروع میشود و تا ورود نیروهای تیمورتاش به رشت و راهپیمایی طولانی جنگلیها به سمت شرق گیلان که منجر به تسلیم شدن حاج احمد کسمایی و اعدام دکتر حشمت شد ادامه پیدا میکند؛ و سریال در همین نقطه تمام میشود. البته صحبتهایی برای ساخت بخش دوم این سریال طی سالهای اخیر شد که هیچ کدام به نتیجه نرسید.
از واقعیت تا خیال
بهروز افخمی 15آذر 1397 در گفتوگویی با روزنامه ایران درباره اختلافاتی که درباره فیلمنامه سریال با تقوایی بهوجود آمده بود میگوید: «زمانی که من مدیر فیلم و سریال شدم، فیلمنامه به تشکیلات فیلم و سریال آمد. ناصر تقوایی پایه کار خود را بر یک رمانس تاریخی به نام «مردی از جنگل» نوشته احمد احرار قرار داده بود. این کتاب اصلاً ارزش سندیت ندارد و تنها ممکن است بهعنوان یک پاورقی در مجلهای و در دورهای چاپ و خوانده شده باشد، ولی کسی آن را مأخذ ارزشمندی برای ساخت فیلمی تاریخی به حساب نمیآورد. تقوایی بدون توجه به این مطلب، تمام ماجراهای این رمانس را که پر از غلط و کاملاً خیالی و افسانهپردازانه بود، مبنای فیلمنامهاش قرار داده بود. وقتی تقوایی کنار رفت من و احمد مرادپور ۳، ۴ ماهی دائماً مشغول بازنویسی فیلمنامه بودیم و بعد که فیلمبرداری شروع شد باز هم این کار شبانهروزی ادامه داشت. بعضی صحنهها را هم امرالله احمدجو نوشت.»
آن تصویرها و صداها
در نهایت همه اینها، سریالی تاریخی را در کارنامه سریالسازی ایران ثبت کرد که به نظر میرسد به نوعی هویت تلویزیون ایران در سریالسازی باشد و آنچهره علیرضا مجلل در نقش کوچک جنگلی، مهدی هاشمی در نقش دکتر حشمت، عباس امیری در نقش حاج احمد کسمایی، فتحعلی اویسی در نقش مشهدی علیشاه، داوود رشیدی در نقش مستوفیالممالک و... تا همیشه در خاطره مردم ایران باقی خواهد ماند و آن نوای دلنشین که به گیلکی میخواند «چقد جنگلَ خوسی، ملت وَ سی، خسته نُبُستی، میجان جانانا، تَرا گَمَه میرزا کوچک خانا...» حافظه موسیقایی ما از صنعت سریالسازی در دهه کمامکان شصت است.
از میرزا تا دکتر حشمت نازنین
این سریال هنوز هم در مقایسه با زمان خود، پروژه بزرگ و به قول امروزیها «بیگپروداکشنی» بود و تلویزیون وسواسهای بسیاری روی ساخت این مجموعه داشت و در نهایت نظرش برای کارگردانی این سریال، به گزینههای مشخصی رسید: علی حاتمی کارگردان سریال سلطان صاحبقران، ناصر تقوایی کارگردان سریال دایی جان ناپلئون و همایون شهنواز کارگردان سریال دلیران تنگستان؛ در این بین علی حاتمی درگیر پروژه عظیم هزاردستان بود و قرعه به نام ناصر تقوایی افتاد. متن را خود تقوایی نوشت اما در ادامه وسواسهای تقوایی و بروز مشکلاتی با تلویزیون باعث شد تا در نهایت تقوایی از پروژه کنار بکشد. مدیران تلویزیون تنها یک تغییر عمده در عوامل تولید دادند: بهروز افخمی جای ناصر تقوایی را گرفت و فیلم ساخت و پخش شد. این را هم بگوییم که همه نوستالژیهای ما ریشه در جایی دارد و این پروژه نوستالژیک و خاطرهساز هم به همان سادگی که ما در قاب تلویزیونهای آن زمانی دیدیم ساده به دست نیامد. داستان مردی که خوابگاهش جنگل شده بود و در راه مردم هیچ خستگی برایش معنی نداشت، نه تنها در تیتراژی که با صدای ناصر مسعودی شنیده میشد که در تکتک صحنههای این سریال با پوست و گوشت و استخوان قابل لمس بود و تا دههها بعد ماند و نام میرزا را در ذهن و خاطره ایرانیها، بزرگوبزرگتر کرد. این را هم بگوییم که سریال تنها دوره اول قیام میرزا کوچکخان را به تصویر میکشد که از شروع قیام و شکلگیری هیأت اتحاد اسلام شروع میشود و تا ورود نیروهای تیمورتاش به رشت و راهپیمایی طولانی جنگلیها به سمت شرق گیلان که منجر به تسلیم شدن حاج احمد کسمایی و اعدام دکتر حشمت شد ادامه پیدا میکند؛ و سریال در همین نقطه تمام میشود. البته صحبتهایی برای ساخت بخش دوم این سریال طی سالهای اخیر شد که هیچ کدام به نتیجه نرسید.
از واقعیت تا خیال
بهروز افخمی 15آذر 1397 در گفتوگویی با روزنامه ایران درباره اختلافاتی که درباره فیلمنامه سریال با تقوایی بهوجود آمده بود میگوید: «زمانی که من مدیر فیلم و سریال شدم، فیلمنامه به تشکیلات فیلم و سریال آمد. ناصر تقوایی پایه کار خود را بر یک رمانس تاریخی به نام «مردی از جنگل» نوشته احمد احرار قرار داده بود. این کتاب اصلاً ارزش سندیت ندارد و تنها ممکن است بهعنوان یک پاورقی در مجلهای و در دورهای چاپ و خوانده شده باشد، ولی کسی آن را مأخذ ارزشمندی برای ساخت فیلمی تاریخی به حساب نمیآورد. تقوایی بدون توجه به این مطلب، تمام ماجراهای این رمانس را که پر از غلط و کاملاً خیالی و افسانهپردازانه بود، مبنای فیلمنامهاش قرار داده بود. وقتی تقوایی کنار رفت من و احمد مرادپور ۳، ۴ ماهی دائماً مشغول بازنویسی فیلمنامه بودیم و بعد که فیلمبرداری شروع شد باز هم این کار شبانهروزی ادامه داشت. بعضی صحنهها را هم امرالله احمدجو نوشت.»
آن تصویرها و صداها
در نهایت همه اینها، سریالی تاریخی را در کارنامه سریالسازی ایران ثبت کرد که به نظر میرسد به نوعی هویت تلویزیون ایران در سریالسازی باشد و آنچهره علیرضا مجلل در نقش کوچک جنگلی، مهدی هاشمی در نقش دکتر حشمت، عباس امیری در نقش حاج احمد کسمایی، فتحعلی اویسی در نقش مشهدی علیشاه، داوود رشیدی در نقش مستوفیالممالک و... تا همیشه در خاطره مردم ایران باقی خواهد ماند و آن نوای دلنشین که به گیلکی میخواند «چقد جنگلَ خوسی، ملت وَ سی، خسته نُبُستی، میجان جانانا، تَرا گَمَه میرزا کوچک خانا...» حافظه موسیقایی ما از صنعت سریالسازی در دهه کمامکان شصت است.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
همکاری انیمیشن سازهای ایرانی با استودیوهای خارجی
-
شاعری موفق در همه قالبهای شعری
-
آغاز به کار پخش «رویش» با نمایش «هیچ کس منتظرت نیست»
-
آغاز بخش صحنهای تئاتر مقاومت در مشهد
-
۵۷۸ فیلم متقاضی حضور در بخش بینالملل چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر
-
«ویدیولایبرری» برای نخستین بار در شانزدهمین دوره جشنواره « سینما حقیقت»
-
خاطرهسازی با امکانات محدود
اخبارایران آنلاین